صبح امروز مصلی تبریز میزبان مادران و نوزادان شیرخوارهشان بود، مادرانی که با هر نفس اعلام میکردند طفلانشان فدای اباعبدالله حسین(ع) و علی اصغر شش ماههشان است.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آناج: ساعت هفت صبح است و اطراف مصلی امام خمینی (ره) تبریز مملو از جمعیت. هیچ جمعهای به مانند امروز نمیتوان این خیابان را شلوغ دید اما امروز تعداد زیادی از مادران طفل شیرهخوارشان را به آغوش کشیدهاند و راهی مصلی شدهاند تا در مراسمی شرکت کنند که هرساله باشکوهتر از گذشته برگزار میشود.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آناج,پدر برخی خانوادهها نیز آمدهاند و از قرار معلوم قرار است آنها نیز چندساعتی پشت درهای مصلی همراه با مادران بر ظلم بر طفل شش ماهه کربلا آرام آرام اشک بریزند و سربازهای کوچکشان را فدای اباعبدالله الحسین (ع) بکنند.
,فضای مصلی پر از مادرانی است که نوزاد به بغل نشسته و ایستادهاند، چشم برخی از این نوزادان از گریه میدرخشد و برخی لبخند به لب دارند؛ اما چه اندوهی دارد مادری که نوزادش بیتابی میکند و آرام نمیشود. شاید همین لحظههاست که بیشتر حالوهوای کربلا را درک میکنند و به یاد حضرت رباب میافتند که نمیتوانست طفل شش ماههاش را سیراب کند و علیاصغر لحظهای در گهواره آرام نمیگرفت.
,جورابهای حاجتی که بین چشمانتظاران پخش شد
,بعضی از مادران جوراب به دست بین خانمها میچرخند و به خانمهایی که بچه ندارند جوراب میدهند؛ این همان رسم زیبایی است که در تبریز وجود دارد مادرانی که تا سال گذشته فرزندی نداشتند،و از این مراسم حاجت گرفتهاند لباس کوچکی میخرند و بین خانمهایی که هنوز فرزندی ندارند پخش میکنند تا سال دیگر آنها نیز حاجت روا شوند و این کار هرسال ادامه پیدا میکند.
,یک ساعتی که از مراسم میگذرد گرمای هوا و جمعیت بچهها را بیتاب کرده اما مادران لحظهای آرام نمیگیرند. طفل کوچکشان را بالای دست گرفتهاند و زمزمهوار میخوانند، نوزادانشان را سرباز و فدایی علی اصغر شش ماهه کربلا میدانند و به یاد دل خونین حضرت رباب به پهنای صورت اشک میریزند.
,حاج حسین یکتا هم مهمان مراسمشان است. برایشان میگوید و میگوید و مادران همچنان آرام و قرار دارند. خیلیهایشان چند ساعت تمام ایستادهاند و گویی خستگی را درک نمیکنند.
,مادرانی که روضه کربلا میخوانند
,گریه بعضی مادران با بیتابی نوزادشان شدت میگیرد و با صدای نه چندان بلند روضه کربلا میخوانند به راستی که فقط مادر میتواند آنچه بر حضرت رباب گذشته را درک کند و عطش طفل شش ماههاش را تصور کند.
,مراسم که تمام میشود دسته دسته مادران از مصلا خارج میشوند، به صورت پدرانی که بیرون مصلی ایستادهاند که نگاه کنی میشود فهمید که همه آنها نیز با سوز دل مادران اشک ریختهاند و به یاد پدری در کربلا افتادهاند که طفل شش ماههاش را بر سر دست گرفت اما به جای آب، تیر سه پر بر گلوی علیاصغرش نصیب شد.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه