اخبار داغ

شهدای آتش‌نشان حادثه پلاسکو در شعر شاعران البرزی

شهدای آتش‌نشان حادثه پلاسکو در شعر شاعران البرزی
در پی وقوع سانحه ریزش ساختمان پلاسکو تهران و شهادت تعدادی از آتش‌نشانان جان برکف، گلچینی از اشعار شاعران البرزی در مورد شهدای آتش نشان که سروده شده است را برای علاقمندان منتشر نمودیم.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از نگارانه؛ در پی وقوع سانحه ریزش ساختمان پلاسکو تهران و شهادت تعدادی از آتش‌نشانان جان برکف،  گلچینی از اشعار شاعران البرزی در مورد شهدای آتش نشان که سروده شده است را برای علاقمندان منتشر نمودیم.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, نگارانه؛,

مرضیه اکرمی

, مرضیه اکرمی ,

الو صد و بیست و پنج

,

خیلی دلم گرفته

,

الو بگین دروغه

,

بابای من نرفته

,

الو طاقت ندارم

,

کشته منو درد و رنج

,

بگین میاد به زودی

,

الو صد و بیست وپنج

,

بگین نمرده زیر

,

آواره زنده مونده

,

شعله های پلاسکو

,

قلب منو سوزونده

,

آدم تو این شرایط

,

آروم باشه چه جوری

,

این یک کلاغ چهل کلاغ

,

این انتظار و دوری

,

منتظر صدای

,

پاهای بابایی ام

,

من یکی یک دونه ی

,

تنهای بابایی ام

,

کلید شو توی در

,

بذاره و بیاد تو

,

نگین دیگه نمیشم

,

من با بابام رو در رو

,

منتظرم لباسه

,

کارشو در بیاره

,

منتظرم بیادو

,

منو رو دوش بذاره

,

قول داده بود که منو

,

ببره شهر بازی…

,

تاب تاب عباسی

,

منو زمین نندازی…

,

رحیم فتوحی-آتش دل

, رحیم فتوحی-, آتش دل,

مگر جایی بازم آ تش گرفته

,

که بر جانم غمی ماواگرفته

,

چرا با با ی من امشب نیامد

,

خد ا یا ما در م ماتم  گر فته

,

د لم  تنگه  مگر با با  ند ا رم

,

مگر با با ی  من آتش گرفته

,

مگر با بای من رفته. پلاسکو

,

چرا امشب دلم را غم  گرفته

,

چر ا  د یو ار ها ی ما  سیا هه

,

چر ا  قلب  همه  عا لم گر فته

,

تمام جان من میسوزد امشب

,

د ر و د یو ار ما ما تم  گر فته

,

بگو  ما  د ر  چر ا  با با  نیا مد

,

چرا رنگ رخت  مادر  گرفته

,

بهروز قاسمی

, بهروز قاسمی,

وطن از داغ یاران، گشته خسته

,

غمی سنگین، به جانم ریشه بسته

,

دل تنگم به زیر بارش غم

,

به یاد قهرمانانی، نشسته

,

ز مرگ سخت این، آتش نشانان

,

گل حسرت بچینم، دسته دسته

,

چرا ایران و ایرانی، همیشه

,

اسیر این عزا و سرنوشته

,

هجوم هق هق تلخ پلاسکو

,

سکوت سرد ایران را، سرشته

,

‹‹رها›› با بغضی مملو از شکایت

,

ز  بی برنامگی، قلبش شکسته

,

فخرالسادات سادات

, فخرالسادات سادات,

نگاه کن

,

اسمان را

,

چه شب غمگینی ست

,

اشک های خدا

,

قطره

,

قطره

,

میزبان

,

انسان هاییست

,

که خلق کرده

,

وزمین دلتنگ تر ازهمیشه

,

در حسرت و ماتم

,

از دست دادن

,

فرزندانش

,

که

,

نجات دهنده

,

انسانهای دیگر بودند

,

در  خود فرو رفته و مبهوت

,

از این هم

,

ایثار و فداکاری ….

,

مرتضی ذوالفقاری

, مرتضی ذوالفقاری,

چه شب تاریکی ست

,

نگه ام خسته و تار

,

رود اشکم چه روان

,

گشته با صورت غمگینم یار

,

و مرا نیست که نیست

,

همدمی جز تب پر سوز و فغان

,

کورسوی مهتاب

,

نکند شام سیه را روشن

,

آسمان جامه ی غم کرده به تن

,

عاشق شبگردی

,

در خیابان های خلوت شهر

,

گنگ و لایعقل و مست

,

بی هدف پرسه زنان

,

گاه گاهی نفسی حبس کند

,

نگهش پر حسرت

,

در فراسوی زمان

,

کی شود جلوه ی صبح

,

بر رخ تیره ی این شام سیه

,

بکشد مخملی از جنس بلور

,

و به پایان برسد روزگار هجران

,

و غم سنگین یک چمدان

,

که روایت کند از یک سفر بی پایان

,

آتشی افروخته

,

و نگاهی غمگین

,

جعبه هایی چوبی

,

که به خود سوزی خود میبالند

,

و در این همهمه ی آتش و درد

,

عاشق ولگردی

,

هم مسیر یک رود

,

پر از حس پریشان حالی ست

,

ای دریغا افسوس

,

میرسد باز مسیر این رود

,

عاقبت وصل به دریاچه ی غم

,

گشته طوفان بر پا

,

در درون سینه ی سوزانش

,

حسرت و کینه و بغض

,

عاقبت غرق کنندش در اعماق پریشانی ها

,

مرتضی رامندی

, مرتضی رامندی,

اگه خواب هرشب من آرومه

,

اگه آرامش و لبخند تو خونه است

,

عطر پیراهن تو نبض شبه

,

باتو دیدن خدا بی بهونه است

,

اگه آتیش داره غوغا میکنه

,

داره میسوزه اگه بال و پرم

,

به بهشت دستای تو مومنم

,

نمی سوزه باتو تنها باورم

,

با تو جنگ آب و آتیش همیشه

,

آخر قصه هاشون تبانیه

,

راه تو ادامه داره با غرور

,

کی می گه که این سکانس ،پایانیه

,

**این و مدیون تو هستیم که هنوز

,

نبضِ آرامش شهر تو مشتته

,

به مسیر و سختیاش فک نکن

,

دعای یه شهر همیشه پشتته

,

این روزا تمام امید وطن

,

یه فرشته تو لباس زرد بود

,

بردو باخت معنی نداره واسه مرد

,

بین شعله ها همیشه مرد بود

,

با تو فردای وطن امنه برام

,

با تو می رسم به کوچه ی امید

,

وارث پیراهن خاکی تو یی

,

طرح پیراهنت و خدا کشید

,

داره انتظارتو  تو دفترش

,

دخترت جای الفبا میکشه

,

همسرت چشماشو میدوزه به در

,

عکستو تو قاب رویا میکشه

,

**این و مدیون تو هستیم که هنوز

,

نبضِ آرامش شهر تو مشتته

,

به مسیر و سختیاش فک نکن

,

دعای یه شهر همیشه پشتته

,

بهروز قاسمی

, بهروز قاسمی,

سکوت پنجره ها

,

در خلوت کشنده ی غبار شب

,

زیر توده های دود و آهن

,

ناقوس فریاد توست.

,

در سکوت گاه گاه جیر جیرکها

,

به گوش می رسد مرثیه ی کبود شب پره

,

خواب پرستو روی سیم برق

,

به مشام می رساند

,

بوی زوال شکوفه های نارنج  را.

,

زمزمه ترانه عشق و زیتون

,

آوای ساده مرگ است

,

زیر آوار سهل انگاری

,

اکرم زنگنه (رها)

, اکرم زنگنه (رها),

گفتم میان خواب من دیشب قدم زدی

,

گفتی خواب من چب است ان را بهم زدی

,

ای وای آتش ودود است خواب من

,

ققنوس قصه ها شدی جان را رقم زدی

,

خاموش بودی ومن باز زنگ زدم

,

وبعد تو بر شیشه قلبم رنگ زدم

,

امروز میان سفره ام من غصه چیده ام

,

من نیز مثل قامت تهران خمیده ام

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه