اخبار داغ

امسال هم از کاروان حضرت عشق جاماندم

امسال هم از کاروان حضرت عشق جاماندم
به قول پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، می‌ترسم آرزوی دیدن کربلا در دلم بماند. سفر کربلا به رفتن با پا نیست به دل است . من از قافله دلهای کاروان اربعین هم جامانده ام . بردلم ترسم بماند ارزوی کربلا
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مارگون ؛امسال هم از کاروان اربعین جامانده ایم، بیا برای خودمان روضه بخوانیم. امسال هم ازکاروان عشاق جاماندم من به جاماندن ازاین قافله عادت دارم .

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مارگون,

صدای صلوات وناله وشوق وهمراه با دود اسپند عجین شده بود ویکی ناله میکرد آن یکی اشک شوق می ریخت یکی دنبال حلالیت بود آن یکی دنبال کفنی از کربلا  .یکی با پای خود آمده بود آن یکی را به دوش می کشیدند . کوچ وبزرگ وپیروکودک همه وهمه رفتند ومن جاماندم .به داشتن پول وویزا نبود با داشتن همه اینها من جاماندم .

,

به داشتن رفیق وهمسفر واینها نبود با داشتن رفیق وبی رقیب من در شهر از کاروان عشاق جامانده ام .  شاید من از قافله فرزندش هم جابمانم .نمی دانم کربلا رفتن به چیست به دارا وندار است به فقیر وغنی است .چند روزی است خود رامحبوس خانه دل کردم همه تا مرا می بینند تبریک می گوییند فلانی زیارتت قبول .اما نمی دانند من جامانده کربلا ام .نمی دانند از قافله اربعین جامانده ام .

,

این سیل خروشان مرا با خود نبرد . من در موکب تنهایی ام نشسته ام وتنهای تنها. اینجا همه چیز سیاه است اما سیاهی اش به خاطر عزا نیست بخاطر خجالت است آنهم سیاهی از جامانده های قافله عشاق . من از شما واز سه ساله های کاروان هم کمتر بودم از پیران ناتوان کاروانت  شرمنده ام در موکب‌های تنهایی‌مان بنشینیم و زانوی غم‌ بغل بگیریم و یک‌یک ستون‌های کم‌سعادتی را بشماریم.، نمی دانم کجای کار دلم اشتباه است که امسال از کاروان زوارت جاماده ام . با داشتن چشمانی زار وخسته از کاروان عشاقت منهم باز امسال جامانده ام . 

,

بیا تصور کنیم مهدی پای پیاده این‌مسیر را طی می‌کند و آن‌وقت به یاد رقیه روضه‌ی پاها‌ی زخمی را بخوانیم. بیا بنا را بر این بگذاریم که عمود‌های این‌مسیر را مهدی (عج) می‌شمارد و بعد گریزی بزنیم به ابالفضل و باور نکنیم که عمود آهنی به سرش خورد. نکند مهدی با دیدن گنبد و بارگاه حسین که اربعین از هر روزی با‌شکوه‌تر می‌شود یاد بوسه‌ی زینب بیفتد، یاد آن لحظه‌های وداع، همان لحظاتی که وصیت مادر اجرا می‌شد و آن پیراهن پاره و بعد با گریه‌هایش زمین کربلا را بلرزاند.نکند مهدی پایین‌پا که می‌رود یاد عبای پیغمبر بیفتد و پیغمبر کربلا! که توان را از پدر گرفت و پدری که جوانان را صدا می‌زند و جوانانی که تا ابد داغشان به دل مادرانشان مانده.اما هرخیالی کنیم و هرقدر کربلا را در ذهنمان بیاوریم امسال از این قافله جامانده ایم.این قافله که هزار و اندی سال است هر سال خاطرات آن‌روزها را زنده می‌کند.اما این روزهای نزدیک به اربعین آسمان شهر نظاره گر قصه‌ای دیگر است.

,

قصه‌ای که اشک چشم هزاران مسافر جامانده از پیاده روی اربعین را با قدم‌هایشان گره می زند.آری این روزها قصه‌ای در شهر هزار مسجد حکایت می‌شود که سوز دل هزاران عاشق جاماده از کاروان عشق را به روایت می‌کشد.نجوای «یا حسین» در فضا پیچیده است. هر کس در دنیای دیگری سیر و سفر می‌کند. نگاهشان پیداست که غم بر دل دارند و از اشک‌هایشان به خوبی هویداست که آهی محزون سینه‌شان را چاک چاک می‌کند.بیش ا ز40 سال از خدا عمر گرفتم اما تاکنون امام حسین (ع) رخصت نامه‌ام را برای زیارت کربلا امضا نکرده است.چشمانش با اشک عجین می‌شود و می‌گوید: به قول پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، می‌ترسم آرزوی دیدن کربلا در دلم بماند. سفر کربلا به رفتن با پا نیست به دل است . من از قافله دلهای کاروان اربعین هم جامانده ام . بردلم ترسم بماند ارزوی کربلا.

,

انتهای پیام/

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه