. با این حال ظاهرا موضوع در مورد فرهاد فرق دارد و او مثل همیشه بیشتر از حقش میخواهد![
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانااین یک ماجرای ساده نیست. خودخواهی عجیب فرهاد مجیدی در مورد پیراهنش در استقلال اعتراض خیلیها را به دنبال آورد. وقتی او با درخواست کرار جاسم برای پوشیدن شماره هفت مخالفت کرد و تلویحا خواستار بایگانی این پیراهن شد، حتی صدای بسیاری از آبیها هم درآمد. شاید آنها باورشان نمیشد ستاره محبوبشان هنوز فصل شروع نشده یک حاشیه جدی برای استقلال بسازد، آن هم به خاطر پیراهنی که در مقطعی نزد او امانت بوده و او حق تصمیمگیری در مورد سرنوشت آن را ندارد. حتی در فوتبال حرفهای دنیا هم در موارد نادری که یک شماره به احترام ستارهای خاص بازنشسته شده، این اتفاق هرگز بنا به خواست خود بازیکن رخ نداده و باشگاه در این مورد داوطلبانه عمل کرده است. با این حال ظاهرا موضوع در مورد فرهاد فرق دارد و او مثل همیشه بیشتر از حقش میخواهد!
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,
زیادهخواهی مجیدی البته قصه جدیدی نیست. او در حالی شماره هفت استقلال را حق ابدی خودش میداند که هر بار میلش کشیده، آن را داخل رختکن جا گذاشته و برای ادامه دوران بازیگری لباس دیگری را به تن کرده است. وقتی یک نفر میتواند بابت رفاقت نیمهراهش هیچ توضیحی ندهد و حتی شرمنده هم نباشد، طبیعی است که بعدها مطالبات افزونتری هم پیدا کند. کسی که امیر قلعهنویی را با سه قهرمانی برای استقلال بیکفایتترین مربی تاریخ میداند و هنوز فصل شروع نشده از پرویز مظلومی اعلام برائت میکند، به احتمال فراوان برای آیندهاش هم نقشههای قشنگی کشیده است؛ نقشههایی که از همین زیادهطلبی استثنایی مایه میگیرند و به زودی او را فاتح یکهتاز نیمکت استقلال خواهند کرد. با این همه اما مهمتر از اینکه مجیدی کیست و چه میکند، باید سراغ جواب این سوال رفت که او در چه بستری رشد کرده و چطور به اینجا رسیده است؟
یکی مثل فرهاد مجیدی با این همه حس طلبکاری محصول کدام فضاست؟ او بیگمان از کره ماه پایین نیامده و مردم همین سرزمین کاراکترش را تراش دادهاند؛ جایی که خیلی از آدمهایش وقتی تصمیم میگیرند عاشق یک نفر باشند، چشمشان را روی همه حقایق مربوط به او میبندند و هیچ نقصی را از او قبول نمیکنند. این «بتوارگی» حیرتآور، جنون امروز جامعه ماست و کار را به جایی میرساند که وقتی پدیدهای مثل تتلو با آن همه تناقض نفرتانگیز به پیروانش فرمان میدهد، ملت پای صفحه شخصی او صدای کفتر از خودشان درمیآورند! ما در چنین اتمسفری نفس میکشیم و اتفاقا این، بهترین موقعیت برای بالا آمدن فرهاد و امثال اوست. مجیدی احتمالا هر گوشه دیگر این کره خاکی به دنیا میآمد، آنقدر سوال پیچش میکردند که دیوانه میشد. اینجا اما بهشت است؛ وقتی هیچکس نپرسید چرا رفتی و چطور آمدی یا چه گفتی و چه کردی، طبیعی است که بعدا هم کسی نخواهد پرسید به چه حقی برای پیراهنت تعیین تکلیف میکنی و با کدام منطق دنبال نیمکت استقلال میگردی؟
راجع به فرهاد مجیدی هر اختلافی در کار باشد، حداقل در یک مورد اتفاق نظر کامل وجود دارد؛ اینکه او عمده محبوبیتش را مدیون تقابل با پرسپولیس است. به هر ترتیبی که بود فرهاد توانست عددی را خلق کند که خیلی زود به ستون اردوگاه استقلالیها در جنگ با دشمن دیرینه تبدیل شد؛ اما آیا واقعا همین کافی است؟ یعنی همین بس است که او هرچه دلش میخواهد انجام بدهد و خودش را پاسخگوی هیچ احدی نداند؟ یادمان باشد الفتی که صرفا از بدوبیراه گفتن به دیگران شروع میشود، غالبا سرنوشت چندان روشنی نخواهد داشت. در همین مملکت اوج شهرت محمود احمدینژاد -دوست صمیمی فرهاد مجیدی!- مربوط به زمانی بود که او خودش را با حمله به چهرههای شناخته شده مطرح میکرد. همین استراتژی هم در سال ۸۴ باعث اقبال نسبی جامعه به او شد، اما آخر این داستان ۸ ساله، عقب افتادن ۸۰ ساله یک کشور بود. کاش به آدمها بیشتر بر اساس داشتههای خودشان اعتبار بدهیم، نه شاخ و شانههایی که برای دیگران میکشند. گاهی فقط باید پرسید
«از خودت چه داری رفیق؟»
منبع: تماشاگران امروز
انتهای پیام
]
ارسال دیدگاه