اخبار داغ

به مناسبت سالروز ترور "ناصرالدین شاه قاجار"؛

گلوله انتقام، رؤیای جشن پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین‌شاه را درهم شکست!

گلوله انتقام، رؤیای جشن پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین‌شاه را درهم شکست!
ناصرالدین‌شاه قاجار به شکرانه پنجاهمین سالگرد سلطنت به زیارت حضرت عبدالعظیم در شهر ری رفت، اما دیری نپایید که گلوله انتقام، رویای وی درهم شکست!
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از سایت کریمه، صبح جمعه هجدهم ذیقعده ۱۳۱۳ بود که شاه قاجار به شکرانه پنجاهمین سالگرد سلطنت به زیارت حضرت عبدالعظیم در شهر ری رفت، اما دیری نپایید که گلوله انتقام، رویای وی درهم شکست!

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, کریمه،, کریمه،, کریمه،,

, ,

آری، قلب ناصرالدین‌شاه قاجار با گلوله‌ای که از تپانچه پنج لول یک رعیت ایرانی خارج شد از حرکت ایستاد، رعیتی که رویای قتل ناصرالدین‌شاه مالیخولیای ذهنش بود و با فکر اجرایی کردن آن شب و روز می‌گذراند.

,

یحیی دولت‌آبادی که شب قبل از ترور ناصرالدین‌شاه همراه با جمعی از دوستان خود به زیارت حضرت عبدالعظیم رفته و میرزا رضا را در حال زیارت و تفکر دیده بود در خاطرات خود این‌چنین شعف میرزا رضا را به‌گاه مطلع شدن از قصد شاه قاجار برای زیارت حضرت عبدالعظیم روایت می‌کند: «در تاریکی زاویه ایوان شخصی در لباس کسبه دیده می‌شد که صورتش درست تمیز داده نمی‌شد. این شخص میرزا رضای کرمانی است که گوشه تاریکی سرپا نشسته، دست‌ها را بر روی زانو و سر را بر روی دست‌ها گذارده، در دریای فکر و خیال فرو رفته بی‌آنکه تغییر وضعی به خود بدهد یا کلمه‌ای بگوید. در این حال دو تن از زوار در طرف دیگر ایوان نشسته با یکدیگر صحبت داشته در ضمن سخن می‌گویند فردا شاه به زیارت می‌آید قرق هم نمی‌باشد. چون تاکنون رسم بوده است هر وقت شاه به این مزار مشرف می‌شده صحن و حرم را به کلی قرق می‌نمودند. به محض آنکه از زبان این دو زوار شنیده می‌شود شاه فردا به زیارت می‌آید و قرق هم نمی‌باشد، مجسمه فکر و خیال در تاریکی زاویه ایوان به جنبش آمده سر از روی دست و زانوی تحیر برداشته از روی تعجب می‌گوید شاه فردا اینجا می‌آید، قرق هم نیست.»

,

, ,

ناصرالدین شاه به همراه انیس الدوله و عالیه خانم در حرمسرا

, ناصرالدین شاه به همراه انیس الدوله و عالیه خانم در حرمسرا,

, ,

همچنین ناظم‌الاسلام کرمانی که او نیز آن جمعه به زیارت حضرت عبدالعظیم رفته بود در "تاریخ بیداری ایرانیان" فرجام میرزا رضا بعد از قتل ناصرالدین‌شاه را این‌گونه روایت می‌کند: «... اتفاقاً در آن روز به زیارت حضرت عبدالعظیم رفته بودیم. در مدرسه نشستیم و منتظر رفتن شاه شدیم که یک دفعه دیدیم در‌ها را می‌بندند و می‌گویند شاه را تیر زده‌اند. چون تا یک اندازه احتمال صدور این امر را از میرزا رضا می‌دادیم، رفتیم دم منزل او که استعلامی کنیم. شخصی فراش آنجا ایستاده گفت آقایان زود بروید و در اینجا نمانید که برایتان خطر دارد. باری فوراً از دور سلامی به حضرت عبدالعظیم داده و روانه شهر شدیم. در بین راه کالسکه شاهی را دیدیم که با سوار زیادی به شهر می‌آورند. به فاصله پانصد قدم میرزا رضا را در درشکه سوار کرده متجاوز از پانصد نفر سوار اطراف او را گرفته می‌آوردند به شهر و میرزا رضا با ‌‌نهایت قوت قلب و یک اطمینانی که از جبهه بی‌گناهان مشهود می‌شد به اطراف خود می‌نگریست و نظاره مردم می‌کرد. گویا به لسان حال می‌گفت ‌ای اهل ایران من به تکلیف خود عمل نمودم و درس خود را به شما تعلیم کردم.»

,

, ,

به هر تقدیر پس از ترور شاه امین السلطان تلاش بسیاری کرد تا خبر این ترور پخش نشود و تهران آرام بماند؛ نقل است وی به محض مطلع شدن از ترور شاه ترتیبی داد تا جسد ناصرالدین‌شاه را مخفیانه از صحن بیرون ببرند و در کالسکه سلطنتی بنشانند. در بازگشت به کاخ گلستان خودش نیز در کنار جسد برجای نشسته شاه نشست و جسم بی‌جان او را به حرکت درآورد تا برای جمعیت دست تکان دهد؛ با این حال شاه مضروب پس از انتقال به کاخ گلستان چندان زنده نمی‌ماند...

,

, ,

گفته می‌شود که کلمات آخر وی پیش از مرگ این بود که "اگر زنده بمانم جور دیگری بر شما حکومت می‌کنم".

,

سرانجام پس از مرگ ناصرالدین‌شاه مقرر می‌شود تا روز بعد و رسیدن مظفرالدین شاه به پایتخت صبر کنند و پس از آن پیکر شاه را پس از تشییع در امامزاده عبدالعظیم حسنی (ع) به خاک می‌سپارند.

,

, ,

, ,

میرزا رضا کرمانی که بود؟

, میرزا رضا کرمانی که بود؟,

میرزا رضا کرمانی در کرمان به دنیا آمد؛ در جوانی به تهران رفت و به دست‏فروشی و سمساری مشغول شد تا اینکه رفته‌رفته مورد اعتماد تجار تهران قرار گرفت. وی در سال ۱۲۶۸ ش پس از آشنایی با سیدجمال‏الدین اسدآبادی، سخت مجذوب اندیشه‏ها و افکار او شد و از همان زمان، به فعالیت‏های سیاسی پرداخت.

,

در پی استبداد و جور زمان ناصرالدین‏شاه قاجار و اخراج سیدجمال‏الدین اسدآبادی از ایران، میرزا رضا کرمانی بارها به گونه کتبی و شفاهی به ناصرالدین‌شاه و درباریانش اخطار نمود که به جهت بی‏احترامی و ستمی که درباره سیدجمال‏الدین روا داشته‏اند، کشته خواهند شد.

,

رژیم استبدادی قاجار، زبان تیز و حرکات اعتراض‏آمیزِ او را تحمل نکرد و میرزا رضا را به ۷/۵ ماه زندان محکوم کردند. میرزا پس از آزادی، راهی اسلامبول ترکیه گردید و با سید دیدار نمود. میرزا از اوضاع ایران بسیار نالید و سید او را به کندن ریشه فساد که همان ناصرالدین‌شاه بود، تشویق کرد.

,

تا اینکه شاه قاجار که در تدارک برگزاری جشن‏های پنجاهمین سال سلطنت خود بود، در ۱۷ ذی‏القعده ۱۳۱۳ق برابر با ۱۳ اردیبهشت ۱۲۷۵ش با ۳ گلوله میرزا رضا در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) در ری کشته شد.

,

میرزا نیز با بیان سخنانی در دادگاه فرمایشی، حقایق را بازگو نمود و شاه را رسوا کرد.

,

سرانجام میرزا رضا کرمانی در روز دوم ربیع‏الاول ۱۳۱۴ ق برابر با ۲۱ مرداد ۱۲۷۶ش توسط دستگاه جبار قاجار به دار آویخته شد و به شهادت رسید. آخرین جمله میرزا این بود: «این چوبه دار را به یادگار نگه دارید، من آخرین نفر نیستم.»

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه