بنزقدیمی و سفید رنگ، کنار خیابان؛ آنقدر تمیز و جذاب بود که توجه ام را به خودش جلب کرد، رفتم تا سراغی از راننده آن بگیریم تا اجازه بدهد چند تصویر از آن ، تهیه کنم. به کنار ماشین رسیدم پیرمردی با قد کوتاه و مو'یی سپید که کلاه شاپویی بر سر داشت، کنار ماشین نشسته بود.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از «کمال مهر»؛ بنزقدیمی و سفید رنگ، کنار خیابان؛ آنقدر تمیز و جذاب بود که توجه ام را به خودش جلب کرد، رفتم تا سراغی از راننده آن بگیریم تا اجازه بدهد چند تصویر از آن ، تهیه کنم. به کنار ماشین رسیدم پیرمردی با قد کوتاه و مو'یی سپید که کلاه شاپویی بر سر داشت، کنار ماشین نشسته بود.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, کمال مهر, , , ,,
جذابیت این بنز قدیمی سفید رنگ و پیرمرد باعث شد گپ و گفتی با او داشته باشم؛ خودش را غلام فدوی معرفی کرد کلکسیونری که ۵۰ سال انواع ماشینهای لوکس و قدیمی را در مجموعه خود نگهداری می کرد.
,غلام فدوی ۱۴ سال راننده تریلی بود و در جاده های کشور باربری می کرد، و چند سالی است بخاطر بالا رفتن سنش بازنشسته شده بود و از طریق اجاره ماشین لوکس اش، امرار معاش میکند؛ اگرچه خیلی آرام صحبت می کرد و کمی هم سرماخورده بود و زیاد اهل گفتگو نبود ولی کنجکاویم باعث شد پشت سر هم ازش سوال کنم...
,,
از او پرسیدم حقوق بازنشستگی داری؟، گفت : "ششصد هزار تومان میگیرم" کفاف نمی دهد!
,گفتم اجاراه ماشین چقدر است؟ کفاف خرج و مخارج شما را می دهد ،گفت:" هفتصد یا هشتصد هزار تومان از ۸ صبح تا ۱۲ شب اجاره ماشین، بالاخره کم زیاد یک روز هست ۱۰ روز نیست، میگذرونیم... "
,پرسیدم که وضع و اوضاع کاسبی چطور است؟: گفت:" آنقدر کاسبی شُل شده که انرژی ندارم چیزی بگم..."
,, ,
پرسیدم، ماشین را اجاره میدهی در اختیار مشتری است یا خودت پشت فرمانی؟ پاسخ داد: " در خدمتشان هستیم و خودم پشت فرمانم ، بخاطر اینکه خودم بهتر میدونم چیکار کنم..."
,,
از پیرمرد سوال کردم، چند سال سن دارید و عمر ماشین شما چقدر است؟ گفت: "۸۰ سال سن دارم و ماشینم ۶۵ سال عمر کرده "
,گفتم وقتی با تازه داماد و عروس هستید حال حواتون چطور؟ جواب داد: خوش میگذره و صفای میکنم
,پرسیدم چطور مشتری پیدا میکنی، چون برای اولین بار که شما را در کنار خیابان میبینم!، گفت: به گل فروشی ها کارت دادم و در ضمن همه من را می شناسند!
,, ,
,
در حین گفتگو دختر خانمی نزدیک ما شد ، آقا؛ این ماشینُ، اجاره برای ماشین عروس میدید!؟ پیرمرد جواب داد: بله و ...
,,
ادامه دادم و گفتم چطور همه، شما را می شناسند؟ جواب داد: " ماشین های من در خیلی از فیلم ها بازی کردند، معمای شاه،کیف انگلیسی، شب دهم،خانه ای در تاریکی، درچشم باد(چشمه باد)-) مکثی کرد و ادامه داد، دیگه یادم نمیاد! خیلی زیاده...
,از اینکه کنار همچین شخصیتی بودم کمی هیجان زده شدم ، گفت ماشین لوکس کروکی هم داشتم، شهرک سینمایی می رفتم، دوباره کنجاو شدم که دیگر درچه فیلم های بازی کرده ، گفتم در فیلم ها هم خودتان راننده بودید، گفت: " بله" ، دوباره پرسیدم یکبار دیگر اسم فیلم ها را نام می برید؟! ولی خب پیرمرد دوباره همان اسامی را تکرار کرد: معمای شاه،کیف انگلیسی، شب دهم،خانه ای در تاریکی، درچشم باد(چشمه باد)...[حافظهاش یاری نمی داد]
,, ,
پرسیدم چند تا ماشین لوکس دیگه داری، جواب داد: " این آخری هست، ۸ عدد از این ماشین ها داشتم، چند سال پیش ۲ عدد از اینها را هرکدام ۲ میلیون فروختم ، دو سال پیش هم ۲ عدد هر کدام ۴۰ میلیون فروختم و فاز۴ یم خانه خریدم ...
,,
,
گفتم، چرا سینما نمی روی؟ گفت: " قهر کردم دیگر نمی روم، روزی باید بیش از ۲۰ بار استارت بزنم، استارت ماشین خراب میشه، گفتم نمیام..."
,,
یک مشتری دیگر هم آمد ، و دیگر نخواستم بیشتر از این پیرمرد را با سوالاتم خسته کنم، تعدادی عکس گرفتم و خدا حافظی کردم....
,,
,
,
وقتی از او دور می شدم با خود فکر میکردم، آیا ۸۰ سال عمر خواهم کرد، و اگر در آن زمان زنده بودم باید برای زنده ماندنم چه باید کنم!؟
زمانه دیگر، نوجوان و جوان ، میانسال و سالمند نمی شناسد؛ برای زنده ماندن باید این روزها دوید، و آنچه که در این دویدنها رخ می دهد، ارزشهایی است که به تدریج در حال فرو ریختن است.
,
انتهای پیام/ج
,]
ارسال دیدگاه