این روزها کرج با حاجی هایی که آمدند و آنهایی که نیامدند حال و هوای خاصی پیدا کرده است، شربت و خرما و اسفند در کنار صلوات و اشک و خنده خوشحالی.....[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از «تیتریک»؛ بنرهای نصب شده بر روی دیوارها با مضمون خوش آمدگویی و استقبال به حاجیانی که قرار بود از حج تمتع بازگردند، کوچه پس کوچه های شهر را پر کرده است ولی حال و هوایی که آن سوی دیوار برقرار میباشد، در هر خانه متفاوت است.
, ,
شهید منای این خانه قبل از سفر به اهل سرای خود گفته بود، همچون پرستویی که به دیار محبوب میشتابد مشتاق و بیقرار هستم.....
از این خانه هم دو یار و همسر برای انجام مناسک حج راهی دیار عرفات شدند که یکی در قربانگاه منا ماندگار شد ...
پدر رفت و مادر برگشت.......
اینجا فرزندان در یک چشم اشک شادی از بازگشت مادر دارند و از سویی برای داغ پدری مهربان خون دل میخورند.....
اینجا مهمانان تبریک و تسلیت بر لب، شربت مینوشند و خرما میخورند، اینجا تنها دیده بوسی نمیکنند، در آغوش هم فریادهای فراق سر می دهند، اینجا دلها با مژده آمدن مسافرها تنگتر شده است.
حاجیان هم آمده اند، آنهایی که همسفر حاجی شهید منا، احمد رهبری بودند، آنها سالم برگشته اند، اما از نظر جسمی، روحشان زخمی و پریشان است، خاطره واقعه تلخ منا لحظه ای رهایشان نمیکند و با دیدارهای بازماندگان افراد این حادثه تازه و تازه تر میشود.
آغوش همسفر پدر، بوی آغوش او را میدهد، بابای مهربانم در لحظه تلخ دست و پازدن زیر بیکفایتی آل سعود چیزی در مورد پسر نمیگفت؟ دلش برایم تنگ نشده بود؟ افسوس که دیگر چشمم به چشمان مهربانش نمی افتد...خوش بحالت پدر که همانجا رخت احرام به رخت شهادت تبدیل شد و با مقامی والا به لقای معبودت رسیدی.
همسایگان هم آمده اند، آمده اند تا شهادت حاجی را تبریک و تسلیت بگویند...
از طرف بابای حاجی شهیدم به همه شما خوش آمد میگویم....مادر هم در راه است، لحظاتی دیگر میرسد و از سفر حج و خاطراتش داستانها با خود می آورد.
بابای حاجی ام شهادتت مبارک......
از مهمانان با شربت و شیرینی پذیرایی میشود، حاجیه خانم در راه است و تا دقایقی دیگر می رسد، اما بدون حاج آقا.....
همسفران پدر سعی میکنند مرهمی بر داغ دل پسر حاجی شهید باشند....
بستگان با قربانی و اسفند، انتظار ورود حاجیه را میکشند، چگونه روبرو شدن داغ دیده ها با هم همه را کلافه کرده است.
حاجیه خانم بی همسفر و یار دیرینه خود از راه میرسد.....صوت صلوات از هر طرف به گوش میرسد.
چقدر حرف نگفته وجود دارد میان مادر و فرزندان، چه داستانهایی دارند حاجیان شهید که مظلومانه کوچیدند.
فرزندان به آغوش مادر پناه میبرند ......
جای حرفهای نگفتنی را ابتدا شیون میگیرد.....
و سپس حاجیه خانم از دردها و رنجهایی که بر سر حاجیان آمد حکایتها میگوید....
ارسال دیدگاه