خواهر شهیدان موسوی با اشاره به رشادت های برادران شهیدش می گوید: سیدعباس جانباز 61 درصد بود و در طول 31 سال تحمل درد 51 بار عمل جراحی شد و در یکی از عمل ها مجبور بود 12 روز آب ننوشد! سید نورالدین هم یک هفته از دامادی اش می گذشت که به جبهه رفت و به شهادت رسید.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، شهدای غواص این روزها اسمی نامآشنا برای ایرانیان هستند. شهدایی که در عین مظلومیت، شجاعانه در راه دفاع از وطن دل را به دریا زده و مرواریدهای جاودان شدند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,هر آنچه از شجاعت شهدای غواص باید گفت را به نحوی دیگر در وادی صبر و استقامت میتوان به خانوادههای این عزیزان نسبت داد. پدرها، مادرها، همسران و فرزندانی که سالهای سال، سرمه انتظار را بر چشمان خود کشیده تا دیدگانشان با دیدن فرزند یا همسر یا پدرشان روشن شود. دیدگانی که چون دریا عمیق و بارانی و خیس است. مهمان یکی از این خانوادههای بزرگواره بودیم و با خواهر شهید غواص سیدنورالدین موسوی به گفت وگو نشستیم آنچه میخوانید ماحصل گفت وگوی ما با خواهر شهیدان سید عباس و سیدنورالدین موسوی است.
خواهر شهیدان موسوی میگوید مادرشان در چشم انتظاری برادر غواص و تازه داماد شهیدشان که مفقود شده بود چشم از جهان فرو بست و چشمانش پر از اندوه می شود. اشرف السادات موسوی خواهر شهیدان موسوی میگوید: سید عباس، برادر بزرگم بود که در در عملیات رمضان بعد از فتح خرمشهردر سال 61 جانباز و قطع نخاع شد و بعد از 31 سال سپری کردن درد جانبازی و در سال 92 به شهادت رسید.
این خواهر شهید ادامه می دهد: سیدعباس جزء همرزمان شهید چمران (در عملیات های چریکی )، محمد علی عزیز جعفری فرمانده فعلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر فرماندهان جنگ تحمیلی و از چهره های مطرح انقلابی شهرستان ایوانکی، گرمسار و استان سمنان بود.
وی می افزاید: برادرم در عملیات های آزاد سازی سوسنگرد،مطلع الفجر مجروح شد ولی پس از مداوا دوباره به جبهه های نبرد حق علیه باطل برگشت امادر عملیات محرم از ناحیه کمر قطع نخاع شد و دیگر موفق به بازگشت به مناطق عملیاتی نشد.
این خواهر شهید می گوید: سیدعباس در طول دوره جانبازی پولی از بنیاد شهدا نگرفت و شکر خدا متمتع بود و این درد را 31 سال تحمل کرد و در این سالها 51 عمل جراحی بر روی بدن ایشان انجام شد.
خانم موسوی از خصوصیات اخلاقی و صبر بالای برادر با ما سخن میگوید و ادامه میدهد: از ویژگیهای برادرم صبر بالا و اخلاق مهربان ایشان بود و درد را تحمل میکردند و کمتر از آن سخن میگفتند .
اشرف السادات موسوی از خاطرات طول درمان برادرش میگوید و ادامه میدهد: برای یکی از اعمال جراحی 12 روز به ایشان آب ندادند به طوری که زبانش به کام چسیده بود و وقتی ما برای ملاقات رفتیم چنانچه چیزی میخواست یادداشت میکرد و میگفت: نترسید و یاد تشنه کربلا باشید.
وی از همسر ایثارگر برادر تشکر کرده و میگوید: ایشان با صبر و شکیبایی 31 سال از برادر من همچون پرستاری دلسوز و مهربان پرستاری نمود و حتی صحبتی از سختیهای این راه نیز نداشت .
وی به سیدنورالدین برادر دیگرش اشاره میکند و ادامه میدهد سید نورالدین برادر کوچکم بود که در سال 64 شهید شد، تازه داماد بود و تنها یک هفته از ازدواجش میگذشت. ایشان غواص بود و جسدش را به ما تحویل نداده بودند و جزء مفقودین بود که مادرم در چشم انتظاری نورالدین از دنیا رفت و سه ماه بعد از فوت مادرم پیکر نورالدین را در سال 77 به ما تحویل دادند.
این خواهر شهید درباره سبک زندگی و ازدواج برادر تازه دامادش میگوید: ایشان نیز جشن عروسی برگزار نکردند و با همسر خود چند روزی به مشهد رفتند، پدرم بعد از بازگشت آنها از مشهد مهمانی کوچکی برگزار کرد که آنها به سر خانه خود بروند.
خانم موسوی ادامه میدهد : بعد از گذشت چند روز که من با خانواده عازم به منزل بودیم متوجه شدیم، نورالین وسایل خود را جمع کرده و میخواهد با اتومبیل ما به مرکز اعزام نیروها برود که ابتدا خانواده به آن اعتراض کردند که شما تازه داماد هستی و .. اما ایشان نپذیرفت و گفت چنانکه من را با خود نمیبرید با اتومبیل دیگری عازم خواهم شد.
وی در ادامه به شور و شوق جوانان میهن برای دفاع از آرمانهای انقلاب سخن میگوید و میافزاید: در آن روزها جوانان گوش به فرمان رهبری از هیچ کاری مثل نثار مال و جان دریغ نمیکردند و همه را در طبق اخلاص برای دفاع از میهن قرار داده بودند.
خانم موسوی تصریح میکند: انقلاب ما با خون چنین جوانانی به شکوفایی رسیده است و همه مردم و مسئولین در حفظ و دفاع از این آرمانها مسئول هستند.
انتهای پیام/خ
هر آنچه از شجاعت شهدای غواص باید گفت را به نحوی دیگر در وادی صبر و استقامت میتوان به خانوادههای این عزیزان نسبت داد. پدرها، مادرها، همسران و فرزندانی که سالهای سال، سرمه انتظار را بر چشمان خود کشیده تا دیدگانشان با دیدن فرزند یا همسر یا پدرشان روشن شود. دیدگانی که چون دریا عمیق و بارانی و خیس است. مهمان یکی از این خانوادههای بزرگواره بودیم و با خواهر شهید غواص سیدنورالدین موسوی به گفت وگو نشستیم آنچه میخوانید ماحصل گفت وگوی ما با خواهر شهیدان سید عباس و سیدنورالدین موسوی است.
خواهر شهیدان موسوی میگوید مادرشان در چشم انتظاری برادر غواص و تازه داماد شهیدشان که مفقود شده بود چشم از جهان فرو بست و چشمانش پر از اندوه می شود. اشرف السادات موسوی خواهر شهیدان موسوی میگوید: سید عباس، برادر بزرگم بود که در در عملیات رمضان بعد از فتح خرمشهردر سال 61 جانباز و قطع نخاع شد و بعد از 31 سال سپری کردن درد جانبازی و در سال 92 به شهادت رسید.
این خواهر شهید ادامه می دهد: سیدعباس جزء همرزمان شهید چمران (در عملیات های چریکی )، محمد علی عزیز جعفری فرمانده فعلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر فرماندهان جنگ تحمیلی و از چهره های مطرح انقلابی شهرستان ایوانکی، گرمسار و استان سمنان بود.
وی می افزاید: برادرم در عملیات های آزاد سازی سوسنگرد،مطلع الفجر مجروح شد ولی پس از مداوا دوباره به جبهه های نبرد حق علیه باطل برگشت امادر عملیات محرم از ناحیه کمر قطع نخاع شد و دیگر موفق به بازگشت به مناطق عملیاتی نشد.
این خواهر شهید می گوید: سیدعباس در طول دوره جانبازی پولی از بنیاد شهدا نگرفت و شکر خدا متمتع بود و این درد را 31 سال تحمل کرد و در این سالها 51 عمل جراحی بر روی بدن ایشان انجام شد.
خانم موسوی از خصوصیات اخلاقی و صبر بالای برادر با ما سخن میگوید و ادامه میدهد: از ویژگیهای برادرم صبر بالا و اخلاق مهربان ایشان بود و درد را تحمل میکردند و کمتر از آن سخن میگفتند .
اشرف السادات موسوی از خاطرات طول درمان برادرش میگوید و ادامه میدهد: برای یکی از اعمال جراحی 12 روز به ایشان آب ندادند به طوری که زبانش به کام چسیده بود و وقتی ما برای ملاقات رفتیم چنانچه چیزی میخواست یادداشت میکرد و میگفت: نترسید و یاد تشنه کربلا باشید.
وی از همسر ایثارگر برادر تشکر کرده و میگوید: ایشان با صبر و شکیبایی 31 سال از برادر من همچون پرستاری دلسوز و مهربان پرستاری نمود و حتی صحبتی از سختیهای این راه نیز نداشت .
وی به سیدنورالدین برادر دیگرش اشاره میکند و ادامه میدهد سید نورالدین برادر کوچکم بود که در سال 64 شهید شد، تازه داماد بود و تنها یک هفته از ازدواجش میگذشت. ایشان غواص بود و جسدش را به ما تحویل نداده بودند و جزء مفقودین بود که مادرم در چشم انتظاری نورالدین از دنیا رفت و سه ماه بعد از فوت مادرم پیکر نورالدین را در سال 77 به ما تحویل دادند.
این خواهر شهید درباره سبک زندگی و ازدواج برادر تازه دامادش میگوید: ایشان نیز جشن عروسی برگزار نکردند و با همسر خود چند روزی به مشهد رفتند، پدرم بعد از بازگشت آنها از مشهد مهمانی کوچکی برگزار کرد که آنها به سر خانه خود بروند.
خانم موسوی ادامه میدهد : بعد از گذشت چند روز که من با خانواده عازم به منزل بودیم متوجه شدیم، نورالین وسایل خود را جمع کرده و میخواهد با اتومبیل ما به مرکز اعزام نیروها برود که ابتدا خانواده به آن اعتراض کردند که شما تازه داماد هستی و .. اما ایشان نپذیرفت و گفت چنانکه من را با خود نمیبرید با اتومبیل دیگری عازم خواهم شد.
وی در ادامه به شور و شوق جوانان میهن برای دفاع از آرمانهای انقلاب سخن میگوید و میافزاید: در آن روزها جوانان گوش به فرمان رهبری از هیچ کاری مثل نثار مال و جان دریغ نمیکردند و همه را در طبق اخلاص برای دفاع از میهن قرار داده بودند.
خانم موسوی تصریح میکند: انقلاب ما با خون چنین جوانانی به شکوفایی رسیده است و همه مردم و مسئولین در حفظ و دفاع از این آرمانها مسئول هستند.
انتهای پیام/خ
هر آنچه از شجاعت شهدای غواص باید گفت را به نحوی دیگر در وادی صبر و استقامت میتوان به خانوادههای این عزیزان نسبت داد. پدرها، مادرها، همسران و فرزندانی که سالهای سال، سرمه انتظار را بر چشمان خود کشیده تا دیدگانشان با دیدن فرزند یا همسر یا پدرشان روشن شود. دیدگانی که چون دریا عمیق و بارانی و خیس است. مهمان یکی از این خانوادههای بزرگواره بودیم و با خواهر شهید غواص سیدنورالدین موسوی به گفت وگو نشستیم آنچه میخوانید ماحصل گفت وگوی ما با خواهر شهیدان سید عباس و سیدنورالدین موسوی است.
خواهر شهیدان موسوی میگوید مادرشان در چشم انتظاری برادر غواص و تازه داماد شهیدشان که مفقود شده بود چشم از جهان فرو بست و چشمانش پر از اندوه می شود. اشرف السادات موسوی خواهر شهیدان موسوی میگوید: سید عباس، برادر بزرگم بود که در در عملیات رمضان بعد از فتح خرمشهردر سال 61 جانباز و قطع نخاع شد و بعد از 31 سال سپری کردن درد جانبازی و در سال 92 به شهادت رسید.
این خواهر شهید ادامه می دهد: سیدعباس جزء همرزمان شهید چمران (در عملیات های چریکی )، محمد علی عزیز جعفری فرمانده فعلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر فرماندهان جنگ تحمیلی و از چهره های مطرح انقلابی شهرستان ایوانکی، گرمسار و استان سمنان بود.
وی می افزاید: برادرم در عملیات های آزاد سازی سوسنگرد،مطلع الفجر مجروح شد ولی پس از مداوا دوباره به جبهه های نبرد حق علیه باطل برگشت امادر عملیات محرم از ناحیه کمر قطع نخاع شد و دیگر موفق به بازگشت به مناطق عملیاتی نشد.
این خواهر شهید می گوید: سیدعباس در طول دوره جانبازی پولی از بنیاد شهدا نگرفت و شکر خدا متمتع بود و این درد را 31 سال تحمل کرد و در این سالها 51 عمل جراحی بر روی بدن ایشان انجام شد.
خانم موسوی از خصوصیات اخلاقی و صبر بالای برادر با ما سخن میگوید و ادامه میدهد: از ویژگیهای برادرم صبر بالا و اخلاق مهربان ایشان بود و درد را تحمل میکردند و کمتر از آن سخن میگفتند .
اشرف السادات موسوی از خاطرات طول درمان برادرش میگوید و ادامه میدهد: برای یکی از اعمال جراحی 12 روز به ایشان آب ندادند به طوری که زبانش به کام چسیده بود و وقتی ما برای ملاقات رفتیم چنانچه چیزی میخواست یادداشت میکرد و میگفت: نترسید و یاد تشنه کربلا باشید.
وی از همسر ایثارگر برادر تشکر کرده و میگوید: ایشان با صبر و شکیبایی 31 سال از برادر من همچون پرستاری دلسوز و مهربان پرستاری نمود و حتی صحبتی از سختیهای این راه نیز نداشت .
وی به سیدنورالدین برادر دیگرش اشاره میکند و ادامه میدهد سید نورالدین برادر کوچکم بود که در سال 64 شهید شد، تازه داماد بود و تنها یک هفته از ازدواجش میگذشت. ایشان غواص بود و جسدش را به ما تحویل نداده بودند و جزء مفقودین بود که مادرم در چشم انتظاری نورالدین از دنیا رفت و سه ماه بعد از فوت مادرم پیکر نورالدین را در سال 77 به ما تحویل دادند.
این خواهر شهید درباره سبک زندگی و ازدواج برادر تازه دامادش میگوید: ایشان نیز جشن عروسی برگزار نکردند و با همسر خود چند روزی به مشهد رفتند، پدرم بعد از بازگشت آنها از مشهد مهمانی کوچکی برگزار کرد که آنها به سر خانه خود بروند.
خانم موسوی ادامه میدهد : بعد از گذشت چند روز که من با خانواده عازم به منزل بودیم متوجه شدیم، نورالین وسایل خود را جمع کرده و میخواهد با اتومبیل ما به مرکز اعزام نیروها برود که ابتدا خانواده به آن اعتراض کردند که شما تازه داماد هستی و .. اما ایشان نپذیرفت و گفت چنانکه من را با خود نمیبرید با اتومبیل دیگری عازم خواهم شد.
وی در ادامه به شور و شوق جوانان میهن برای دفاع از آرمانهای انقلاب سخن میگوید و میافزاید: در آن روزها جوانان گوش به فرمان رهبری از هیچ کاری مثل نثار مال و جان دریغ نمیکردند و همه را در طبق اخلاص برای دفاع از میهن قرار داده بودند.
خانم موسوی تصریح میکند: انقلاب ما با خون چنین جوانانی به شکوفایی رسیده است و همه مردم و مسئولین در حفظ و دفاع از این آرمانها مسئول هستند.
انتهای پیام/خ
هر آنچه از شجاعت شهدای غواص باید گفت را به نحوی دیگر در وادی صبر و استقامت میتوان به خانوادههای این عزیزان نسبت داد. پدرها، مادرها، همسران و فرزندانی که سالهای سال، سرمه انتظار را بر چشمان خود کشیده تا دیدگانشان با دیدن فرزند یا همسر یا پدرشان روشن شود. دیدگانی که چون دریا عمیق و بارانی و خیس است. مهمان یکی از این خانوادههای بزرگواره بودیم و با خواهر شهید غواص سیدنورالدین موسوی به گفت وگو نشستیم آنچه میخوانید ماحصل گفت وگوی ما با خواهر شهیدان سید عباس و سیدنورالدین موسوی است.
خواهر شهیدان موسوی میگوید مادرشان در چشم انتظاری برادر غواص و تازه داماد شهیدشان که مفقود شده بود چشم از جهان فرو بست و چشمانش پر از اندوه می شود. اشرف السادات موسوی خواهر شهیدان موسوی میگوید: سید عباس، برادر بزرگم بود که در در عملیات رمضان بعد از فتح خرمشهردر سال 61 جانباز و قطع نخاع شد و بعد از 31 سال سپری کردن درد جانبازی و در سال 92 به شهادت رسید.
این خواهر شهید ادامه می دهد: سیدعباس جزء همرزمان شهید چمران (در عملیات های چریکی )، محمد علی عزیز جعفری فرمانده فعلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر فرماندهان جنگ تحمیلی و از چهره های مطرح انقلابی شهرستان ایوانکی، گرمسار و استان سمنان بود.
وی می افزاید: برادرم در عملیات های آزاد سازی سوسنگرد،مطلع الفجر مجروح شد ولی پس از مداوا دوباره به جبهه های نبرد حق علیه باطل برگشت امادر عملیات محرم از ناحیه کمر قطع نخاع شد و دیگر موفق به بازگشت به مناطق عملیاتی نشد.
این خواهر شهید می گوید: سیدعباس در طول دوره جانبازی پولی از بنیاد شهدا نگرفت و شکر خدا متمتع بود و این درد را 31 سال تحمل کرد و در این سالها 51 عمل جراحی بر روی بدن ایشان انجام شد.
خانم موسوی از خصوصیات اخلاقی و صبر بالای برادر با ما سخن میگوید و ادامه میدهد: از ویژگیهای برادرم صبر بالا و اخلاق مهربان ایشان بود و درد را تحمل میکردند و کمتر از آن سخن میگفتند .
اشرف السادات موسوی از خاطرات طول درمان برادرش میگوید و ادامه میدهد: برای یکی از اعمال جراحی 12 روز به ایشان آب ندادند به طوری که زبانش به کام چسیده بود و وقتی ما برای ملاقات رفتیم چنانچه چیزی میخواست یادداشت میکرد و میگفت: نترسید و یاد تشنه کربلا باشید.
وی از همسر ایثارگر برادر تشکر کرده و میگوید: ایشان با صبر و شکیبایی 31 سال از برادر من همچون پرستاری دلسوز و مهربان پرستاری نمود و حتی صحبتی از سختیهای این راه نیز نداشت .
وی به سیدنورالدین برادر دیگرش اشاره میکند و ادامه میدهد سید نورالدین برادر کوچکم بود که در سال 64 شهید شد، تازه داماد بود و تنها یک هفته از ازدواجش میگذشت. ایشان غواص بود و جسدش را به ما تحویل نداده بودند و جزء مفقودین بود که مادرم در چشم انتظاری نورالدین از دنیا رفت و سه ماه بعد از فوت مادرم پیکر نورالدین را در سال 77 به ما تحویل دادند.
این خواهر شهید درباره سبک زندگی و ازدواج برادر تازه دامادش میگوید: ایشان نیز جشن عروسی برگزار نکردند و با همسر خود چند روزی به مشهد رفتند، پدرم بعد از بازگشت آنها از مشهد مهمانی کوچکی برگزار کرد که آنها به سر خانه خود بروند.
خانم موسوی ادامه میدهد : بعد از گذشت چند روز که من با خانواده عازم به منزل بودیم متوجه شدیم، نورالین وسایل خود را جمع کرده و میخواهد با اتومبیل ما به مرکز اعزام نیروها برود که ابتدا خانواده به آن اعتراض کردند که شما تازه داماد هستی و .. اما ایشان نپذیرفت و گفت چنانکه من را با خود نمیبرید با اتومبیل دیگری عازم خواهم شد.
وی در ادامه به شور و شوق جوانان میهن برای دفاع از آرمانهای انقلاب سخن میگوید و میافزاید: در آن روزها جوانان گوش به فرمان رهبری از هیچ کاری مثل نثار مال و جان دریغ نمیکردند و همه را در طبق اخلاص برای دفاع از میهن قرار داده بودند.
خانم موسوی تصریح میکند: انقلاب ما با خون چنین جوانانی به شکوفایی رسیده است و همه مردم و مسئولین در حفظ و دفاع از این آرمانها مسئول هستند.
انتهای پیام/خ
هر آنچه از شجاعت شهدای غواص باید گفت را به نحوی دیگر در وادی صبر و استقامت میتوان به خانوادههای این عزیزان نسبت داد. پدرها، مادرها، همسران و فرزندانی که سالهای سال، سرمه انتظار را بر چشمان خود کشیده تا دیدگانشان با دیدن فرزند یا همسر یا پدرشان روشن شود. دیدگانی که چون دریا عمیق و بارانی و خیس است. مهمان یکی از این خانوادههای بزرگواره بودیم و با خواهر شهید غواص سیدنورالدین موسوی به گفت وگو نشستیم آنچه میخوانید ماحصل گفت وگوی ما با خواهر شهیدان سید عباس و سیدنورالدین موسوی است.
,, ,
,
خواهر شهیدان موسوی میگوید مادرشان در چشم انتظاری برادر غواص و تازه داماد شهیدشان که مفقود شده بود چشم از جهان فرو بست و چشمانش پر از اندوه می شود. اشرف السادات موسوی خواهر شهیدان موسوی میگوید: سید عباس، برادر بزرگم بود که در در عملیات رمضان بعد از فتح خرمشهردر سال 61 جانباز و قطع نخاع شد و بعد از 31 سال سپری کردن درد جانبازی و در سال 92 به شهادت رسید.
,این خواهر شهید ادامه می دهد: سیدعباس جزء همرزمان شهید چمران (در عملیات های چریکی )، محمد علی عزیز جعفری فرمانده فعلی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر فرماندهان جنگ تحمیلی و از چهره های مطرح انقلابی شهرستان ایوانکی، گرمسار و استان سمنان بود.
,وی می افزاید: برادرم در عملیات های آزاد سازی سوسنگرد،مطلع الفجر مجروح شد ولی پس از مداوا دوباره به جبهه های نبرد حق علیه باطل برگشت امادر عملیات محرم از ناحیه کمر قطع نخاع شد و دیگر موفق به بازگشت به مناطق عملیاتی نشد.
,,
این خواهر شهید می گوید: سیدعباس در طول دوره جانبازی پولی از بنیاد شهدا نگرفت و شکر خدا متمتع بود و این درد را 31 سال تحمل کرد و در این سالها 51 عمل جراحی بر روی بدن ایشان انجام شد.
,خانم موسوی از خصوصیات اخلاقی و صبر بالای برادر با ما سخن میگوید و ادامه میدهد: از ویژگیهای برادرم صبر بالا و اخلاق مهربان ایشان بود و درد را تحمل میکردند و کمتر از آن سخن میگفتند .
,, ,
اشرف السادات موسوی از خاطرات طول درمان برادرش میگوید و ادامه میدهد: برای یکی از اعمال جراحی 12 روز به ایشان آب ندادند به طوری که زبانش به کام چسیده بود و وقتی ما برای ملاقات رفتیم چنانچه چیزی میخواست یادداشت میکرد و میگفت: نترسید و یاد تشنه کربلا باشید.
,وی از همسر ایثارگر برادر تشکر کرده و میگوید: ایشان با صبر و شکیبایی 31 سال از برادر من همچون پرستاری دلسوز و مهربان پرستاری نمود و حتی صحبتی از سختیهای این راه نیز نداشت .
,وی به سیدنورالدین برادر دیگرش اشاره میکند و ادامه میدهد سید نورالدین برادر کوچکم بود که در سال 64 شهید شد، تازه داماد بود و تنها یک هفته از ازدواجش میگذشت. ایشان غواص بود و جسدش را به ما تحویل نداده بودند و جزء مفقودین بود که مادرم در چشم انتظاری نورالدین از دنیا رفت و سه ماه بعد از فوت مادرم پیکر نورالدین را در سال 77 به ما تحویل دادند.
,, ,
این خواهر شهید درباره سبک زندگی و ازدواج برادر تازه دامادش میگوید: ایشان نیز جشن عروسی برگزار نکردند و با همسر خود چند روزی به مشهد رفتند، پدرم بعد از بازگشت آنها از مشهد مهمانی کوچکی برگزار کرد که آنها به سر خانه خود بروند.
,خانم موسوی ادامه میدهد : بعد از گذشت چند روز که من با خانواده عازم به منزل بودیم متوجه شدیم، نورالین وسایل خود را جمع کرده و میخواهد با اتومبیل ما به مرکز اعزام نیروها برود که ابتدا خانواده به آن اعتراض کردند که شما تازه داماد هستی و .. اما ایشان نپذیرفت و گفت چنانکه من را با خود نمیبرید با اتومبیل دیگری عازم خواهم شد.
,وی در ادامه به شور و شوق جوانان میهن برای دفاع از آرمانهای انقلاب سخن میگوید و میافزاید: در آن روزها جوانان گوش به فرمان رهبری از هیچ کاری مثل نثار مال و جان دریغ نمیکردند و همه را در طبق اخلاص برای دفاع از میهن قرار داده بودند.
,خانم موسوی تصریح میکند: انقلاب ما با خون چنین جوانانی به شکوفایی رسیده است و همه مردم و مسئولین در حفظ و دفاع از این آرمانها مسئول هستند.
,انتهای پیام/خ
,]
ارسال دیدگاه