سالروز ولادت امام علی (ع) و روز مرد، بهانهای شد تا به سراغ پدرانی برویم که علیرغم اینکه دین خود را به انقلاب و کشور ادا نمودهاند، فرزندان آنان نیز ادامهدهنده راهشان شده و برای دفاع از حریم ولایت حاضر به اهدای جان خود در خارج از مرزهای کشور شدند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ درحالیکه به روز ۱۳ رجب، میلاد مولیالموحدین حضرت علی (ع) و روز گرامیداشت مقام مرد و پدر نزدیک میشویم، پایگاه خبری گرمه مصاحبهای با پدر یکی از مردان آسمانی شده، شهید محمدتقی اربابی منتشر کرده است.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, پایگاه خبری گرمه,حاج حسین اربابی پدر اولین شهید مدافع حرم شهرستان گرمه که خود نیز از جانبازان و یادگاران هشت سال دفاع مقدس است و امروز ۴ فرزند پاسدار و یک فرزند شهید را به انقلاب اسلامی هدیه نموده است در ابتدا سخن، خاطراتی را از تلاش و ازخودگذشتگی مردم کشورمان در جنگ تحمیلی نقل میکند.
,عملیات والفجر ۱ و ماجرای جا ماندن دست
, عملیات والفجر ۱ و ماجرای جا ماندن دست,حاج حسین اربابی خاطراتی از حضورش در عملیات والفجر ۱ را چنین نقل میکند:
,پس از چند نوبت حضور در جبهه، آماده میشدیم تا در عملیات والفجر ۱ که قرار بود با رمز «یا الله» بهصورت گسترده آغاز شود شرکت کنیم.
,در هنگام آغاز عملیات من به همراه یک گروه ۱۵ نفری از داخل یکی از صدها شیاری که در منطقه وجود داشت در حال عزیمت به سمت خط مقدم بودیم که پس از رسیدن به یک دوراهی برای انتخاب راه دچار تردید شدیم و بالاخره یکی از مسیرها را انتخاب و به راه خود ادامه دادیم.
,پس از چند ساعت ادامه دادن مسیر در محوطهای مشغول استراحت شدیم؛ در همین لحظه بود که گلوله موشکی در کنار من به زمین اثابت کرد اما موشک منفجر نشد و حرارت عقبه موشک موجب شد تا دستم از ناحیه مچ ذوب شود.
,, ,
در آن هنگام و در آن منطقه نه نیروی امدادی وجود داشت و نه وسیلهای که بتوانم با آن خودم را به بیمارستان صحرایی یا مراکز امدادی برسانم و از طرفی نیز دوستانم نمیتوانستند من را به عقب برگردانند؛ چون آنها باید مسیر خود را تا رسیدن به خط مقدم ادامه میدادند.
,بنابراین من با بستن دست خود، تصمیم گرفتم به عقب، برگشته و جراحات وارده را معالجه نمایم؛ در حین برگشت بود که دوباره در انتخاب مسیرها مردد شده بودم تا اینکه صدای زمزمه دو نفر را در یکی از کانالها شنیدم؛ در ابتدا فکر کردم آنها عراقی هستند اما پس از چند لحظه گوش دادن به صحبتهای آنان از ایرانی بودن آنان مطمئن و خود را به آنان رساندم.
,گویی به جایی که باید میرسیدم رسیده بودم چون در آنجا آمبولانسی مملو از مجروح آماده عزیمت به بیمارستان صحرایی شده بود؛ در ابتدا از ورود من داخل خودروی حمل مجروحین ممانعت شد اما وقتی میزان خون ازدسترفته بدنم را مشاهده کردند بهسختی مرا نیز در بین مجروحین جای دادند و آمبولانس آماده حرکت شد.
,در این هنگام خمپارهای به کنار آمبولانس برخورد کرد و صدای «لاالهالاالله الا الله» و «اللهاکبر» بلند شد. این بار نیز تنها ترکشهایی از خمپاره به بدنه و لاستیک آمبولانس صدماتی را وارد ساخت و پس از تعمیر، مجروحین به بیمارستان صحرایی منتقل شدند.
,از خصوصیات رفتاری و سبک زندگی شهید محمدتقی اربابی بگویید
, از خصوصیات رفتاری و سبک زندگی شهید محمدتقی اربابی بگویید,وی با بغضی در گلو به یاد فرزند شهیدش میافتد و ادامه میدهد: خدا را شکر میکنم که در زمانی زندگی میکنیم که در پرتو الطاف اسلام و ولایتفقیه قرار گرفتهایم و میتوانیم برای دفاع از اسلام و ولایت قدمی برداریم.
,, ,
فدا شدن یکی از فرزندانم در راه حفظ اسلام و حریم ولایت، کوچکترین کاری بود که توانستم انجام دهم.
,محمدتقی ۱۵ سال در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت کرد و با وجود اینکه بخش زیادی از این سالها را به دور از خانواده و در مناطقی همچون استانهای سیستان و بلوچستان خدمت کرده بود اما هیچ گاه از مشکلات و اتفاقات کارش برای خانواده تعریف نمیکرد تا مبادا پدر و مادر خود را ناراحت کرده باشد.
,پدر شهید اربابی گفت: محمدتقی از زمان تشدید درگیریها در سوریه هوای حضور در جوار بارگاه ملکوتی حضرت زینب (س) را در سر میپروراند و چند باری نیز این موضوع را با من در میان گذاشت و من که نمیخواستم زحماتم در تربیت فرزندانم از بین برود، بهترین راه سعادت را مقابله فرزندانم با جبهه کفر و دفاع از حریم ولایت دیدم و با حضور ایشان در سوریه موافقت کردم.
,آخرین دیدار شهید با خانواده
, آخرین دیدار شهید با خانواده,محمد تقی قبل از اعزام به ما گفت هنوز زمان اعزام بهصورت کامل مشخص نیست و نمیخواهم برای خداحافظی به شهر درق بیایم و انشاالله در فرصتی مناسب این کار را انجام میدهد.
,, ,
پس از چند روز که دیگر فرصتی برای اعزام نمانده بود متوجه شدیم این شهید بزرگوار در روزهای گذشته در حال تنظیم وصیتنامه و انجام امورات خود برای اعزام به سوریه بوده است.
,در روز اعزام اتوبوس حامل ایشان و دوستانشان تنها برای چند دقیقه در شهر توقف کرد و آخرین دیدار ما با شهید بهقدری سریع انجام شد که حتی برخی از اقوام و دوستان، ایشان را بهدرستی ندیدند تا بتوانند خداحافظی کنند.
,در سوریه چه گذشت
, در سوریه چه گذشت,پس از مستقر شدن افراد اعزامی در سوریه، معمولاً دو شب یکبار با محمدتقی تماس داشتیم اما در همان تماسها هم که بهصورت کوتاه انجام میشد ایشان هیچگاه از عملیاتهای انجامشده و یا وضعیت نظامی آنجا چیزی نمیگفتند.
,محمدتقی، قبل از عملیات آزادسازی نبل و الزهرا تماس گرفت و گفت تا یک هفته آینده نمیتوانم با شما تماس بگیرم اما بعدازآن خودم با شما تماس خواهم گرفت.
,بعد از چند روز بیخبری، موجی از نگرانی در وجود همه افراد خانواده احساس میشد بنابراین در شب ۲۳ بهمنماه با محل استقرار ایشان در سوریه تماس گرفتم، آنها گفتند: محمدتقی برای عملیات پاکسازی عازم منطقه شده و در حال حاضر امکان تماس با ایشان وجود ندارد.
,, ,
شب بعد مجدداً با محل استقرار آنان تماس برقرار کردیم و علیرغم اینکه محمدتقی به جمع شهدای حرم پیوسته بود چیزی به ما نگفتند تا اینکه روز بعد از طریق دوستان سپاهی، خبر شهادت ایشان به ما اعلام شد.
,توصیههای شما به جوانان کشور
, توصیههای شما به جوانان کشور,اول اینکه ما باید ادامهدهنده راه شهدا باشیم چراکه آنها نشاندهنده مسیر و راه درست برای ما هستند و هر کس در این راه گام بردارد مجاهد فی سبیل الله است.
,و نکته دوم این است که تبعیت از امام معصوم در زمان حیات و پیروی از ولی امر در زمان غیبت بسیار اهمیت دارد و جوانان ما باید در تمام عرصهها گوشبهفرمان ولایتفقیه باشند زیرا اطاعت محض از ولیفقیه رمز سعادت و عزت ماست.
,همه ما میدانیم عملیاتی شدن منویات مقام معظم رهبری هم رونق کشور را به دنبال خواهد داشت و هم موجب رضایت الهی خواهد شد بنابراین مردم، مسئولین و بسیجیان بایستی شعار دادن را کنار گذاشته و با اقدام و عمل به سمت تحقق خواستههای مقام معظم رهبری در بحث اقتصاد مقاومتی حرکت کنند.
,انتهای پیام/رض
]
ارسال دیدگاه