اخبار داغ

روی موج سی و چهارمین جشنواره جهانی فیلم فجر

"ازدواج با عشق در کابل"؛ رستاخیز خصلت‌های عالی بشری

"ازدواج با عشق در کابل"؛ رستاخیز خصلت‌های عالی بشری
تماشاگر با موقعیت‌های طنز زیرپوستی - که در بطن واقعیت‌های زندگی روزمره در کابل شکل‌ می‌گیرند - می‌خندد و گاه در تاریکی سینما در مصائب زندگی زنان و دختران افغانستان اشک می‌ریزد. این فیلم سراسر رستاخیز خصلت‌های عالی بشری است و انصافاً که جایزه ویژه محمد امین(ص) برازنده کارگردان این فیلم، امین پلنگی بود.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، زنی افغانستانی به نام محبوبه که ساکن سیدنی است به همراه برادر خود در افغانستان شماری پرورشگاه و پروژه های حمایتی از زنان را مدیریت می کند.دریکی از این سفرها متوجه می شود که یکی از پسرهای جوان بزرگ شده درپرورشگاه تحت حمایت او-که به نوعی پسر خوانده اش محسوب می شود-به دختر همسایه ای درجوار پرورشگاه دلبسته و قصد خواستگاری دارد.محبوبه برای پسر خوانده اش پا پیش می گذرد،اما در ادامه با شرط های عجیب و غریب پدر دختر از قبیل نرخ بالای شیر بها مواجه   می شود.پدر دختر یا شیر بها با نرخ بالا را می خواهد و یا به شرطی دخترش را به پسر خوانده محبوبه می دهد که آنها نیز برای پسر بی پول وی دختری به همسری بگیرند.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

نقد فیلم ازدواج با عشق در کابل ساخته امین پلنگی محصول مشترک افغانستان و استرالیا:

فیلم ازدواج با عشق در کابل در ژانر مستندهای داستانی قرارمی گیرد. فضایی ساده و صمیمی دارد که به دل سخت می نشیند.تماشاگر با موقعیت های طنز زیر پوستی-که دربطن واقعیت های زندگی روزمره در کابل شکل می گیرند-می خندد و گاه در تاریکی سینما از مصائب زندگی زنان و دختران افغانستان اشک می ریزد.این فیلم سراسر رستاخیز خصلت های عالی بشری است و انصافا که جایزه ویژه محمد امین(ص) برازنده امین پلنگی بود.وی در سالن نمایش به همراه پدرش و مردم به تماشای فیلم خود نشست تا عمیقا بازخوردها را از مخاطبین دریافت کند.

محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.

دوربین تا عمق دردهای آحاد جامعه افغانستان می رود و لحظه هایی از واقعیت های پیدا و پنهان جامعه امروز این کشور را به تصویر می کشد."پلنگی "که با دغدغه ها و دردهای ملت خود این مستند را ساخته از این آزمون سربلند بیرون آمده است.نه جامعه خویش را یک جامعه کاملا عقب مانده معرفی   می کند ونه سعی دارد کمبودها ،نواقص و دردهای جامعه اش را منکر شود. به عبارتی سخت صادقانه ساخته است.

گروه خبر نگاران زن خارجی به همراه محبوبه وارد پنجشیر که همیشه در اخبار خطرناک ترین مناطق توصیف شده است،می شوند.ما آماده می شویم که در این سکانس عمق محرومیت های مردم افغانستان را ببینیم، اما دختری افغانستانی روبروی دوربین با انگلیسی سلیس به تشریح وضعیت موجود می پردازد و قدرتمندانه ثابت می کند که اگر چه امکانات در حدهیچ است،اما نسل جوان افغانستان بی نهایت ذکاوت داشته و قادرند در سخت ترین شرایط هم به زبان آموزی و دانش اندوزی بپردازند.این دختر خواهان اشتغال و موثر واقع شدن به حال جامعه خویش است؛جامعه ای که از لحاظ فکری و بویژه نگرش به جنس مونث به سرعت در حال تغییر و تحول به نظر می رسد.این تحولات در هر نقطه ای از خاک افغانستان که مدرسه ای دایر شده بیشتر وسریعتر بوده است.در نهایت دختر پنجشیری از رنج های مادرخود به انگلیسی می گوید.او با اینکه مدرسه رفته است،اما هیچگاه نمی تواند رنج ها و تلاش های مادرش را -بعد از مرگ همسر- برای سر و پا نگه داشتن خانواده فراموش کند.دختر اشاره می کند بعد از فوت پدرش،این مادر بوده که با تحمل رنج های فراوان برایشان غذا می آورده است. اشک در چشمان دختر پنجشیری و تماشاگرحلقه می زند.با این حال دلِ تماشاگر روشن است؛چون به صلابت درون چشمان این دختر و عزم راسخ او برای ساختن فردای بهتر در دره پنجشیر ایمان پیدا می کند.این سکانس اشاره به این مهم دارد که نسل نو، تغییر پذیر و خواهان رشد افغانستان،هیچ گاه درعین تلاش به ریشه های ملی و وطنی خود پشت نکرده اند.مادر نمادی از این ریشه هاست که دختر پنجشیری بی هیچ خجالت و انکاری از او می گوید.

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.

در واقع این زنان ودخترانی که درهای دانش به رویشان باز شده و قادرند به مدد آنچه آموخته اند،جامعه پیرامون خود را دستخوش تغییرات مثبتی سازند،سخت پایبند هویت خویشند. محبوبه در مکالمه ای کوتاه که با زن خبرنگار خارجی دارد، صراحتا می گوید: «خداوند بزرگترین حامی و نگهدارنده است

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفر می کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.در سکانسی پدر سختگیر دختر رو به محبوبه قهرمان فیلم می گوید: «من تو را قبول»  

عشق در "ازدواج در کابل" به عالی‌ترین صورت‌ها رخ می نمایاند. پسر عاشق نگران این است که دختر مورد علاقه‌اش از سوی پدر مورد خشم و عتاب قرار گرفته، در خانه حبس شده و از رفتن به مکتب باز بماند. بنابراین عشق هم طراز آگاهی و فهیم شدن قرار می‌گیرد.

حالا در افغانستان اذهان بیدار شده‌اند و می دانند انسان باید زمانی دردمند و غصه‌دار واقعی باشد که نتواند بخواند و بنویسد. از همین روست که محبوبه در روایت خاطره‌ای می‌گوید: «مادرم در یکی از سفرها به همراه من وارد مسجدی شد. دیدم گوشه ای کز کرده و گریه می کند. خیال کردم دلتنگ خانه اش شده است؛ اما گفت به خاطر اینکه نمی‌توانم نوشته‌ روی دیوارها را بخوانم گریه می‌کنم.» حالا عشق به دانش در کفه ترازوی عشق به معشوق قرار گرفته و این جریان در قلب نسل جوان افغانستانی، انقلابی نو ایجاد کرده است.

به قلم گالیا توانگر

انتهای پیام/

,

نقد فیلم ازدواج با عشق در کابل ساخته امین پلنگی محصول مشترک افغانستان و استرالیا:

فیلم ازدواج با عشق در کابل در ژانر مستندهای داستانی قرارمی گیرد. فضایی ساده و صمیمی دارد که به دل سخت می نشیند.تماشاگر با موقعیت های طنز زیر پوستی-که دربطن واقعیت های زندگی روزمره در کابل شکل می گیرند-می خندد و گاه در تاریکی سینما از مصائب زندگی زنان و دختران افغانستان اشک می ریزد.این فیلم سراسر رستاخیز خصلت های عالی بشری است و انصافا که جایزه ویژه محمد امین(ص) برازنده امین پلنگی بود.وی در سالن نمایش به همراه پدرش و مردم به تماشای فیلم خود نشست تا عمیقا بازخوردها را از مخاطبین دریافت کند.

محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.

دوربین تا عمق دردهای آحاد جامعه افغانستان می رود و لحظه هایی از واقعیت های پیدا و پنهان جامعه امروز این کشور را به تصویر می کشد."پلنگی "که با دغدغه ها و دردهای ملت خود این مستند را ساخته از این آزمون سربلند بیرون آمده است.نه جامعه خویش را یک جامعه کاملا عقب مانده معرفی   می کند ونه سعی دارد کمبودها ،نواقص و دردهای جامعه اش را منکر شود. به عبارتی سخت صادقانه ساخته است.

گروه خبر نگاران زن خارجی به همراه محبوبه وارد پنجشیر که همیشه در اخبار خطرناک ترین مناطق توصیف شده است،می شوند.ما آماده می شویم که در این سکانس عمق محرومیت های مردم افغانستان را ببینیم، اما دختری افغانستانی روبروی دوربین با انگلیسی سلیس به تشریح وضعیت موجود می پردازد و قدرتمندانه ثابت می کند که اگر چه امکانات در حدهیچ است،اما نسل جوان افغانستان بی نهایت ذکاوت داشته و قادرند در سخت ترین شرایط هم به زبان آموزی و دانش اندوزی بپردازند.این دختر خواهان اشتغال و موثر واقع شدن به حال جامعه خویش است؛جامعه ای که از لحاظ فکری و بویژه نگرش به جنس مونث به سرعت در حال تغییر و تحول به نظر می رسد.این تحولات در هر نقطه ای از خاک افغانستان که مدرسه ای دایر شده بیشتر وسریعتر بوده است.در نهایت دختر پنجشیری از رنج های مادرخود به انگلیسی می گوید.او با اینکه مدرسه رفته است،اما هیچگاه نمی تواند رنج ها و تلاش های مادرش را -بعد از مرگ همسر- برای سر و پا نگه داشتن خانواده فراموش کند.دختر اشاره می کند بعد از فوت پدرش،این مادر بوده که با تحمل رنج های فراوان برایشان غذا می آورده است. اشک در چشمان دختر پنجشیری و تماشاگرحلقه می زند.با این حال دلِ تماشاگر روشن است؛چون به صلابت درون چشمان این دختر و عزم راسخ او برای ساختن فردای بهتر در دره پنجشیر ایمان پیدا می کند.این سکانس اشاره به این مهم دارد که نسل نو، تغییر پذیر و خواهان رشد افغانستان،هیچ گاه درعین تلاش به ریشه های ملی و وطنی خود پشت نکرده اند.مادر نمادی از این ریشه هاست که دختر پنجشیری بی هیچ خجالت و انکاری از او می گوید.

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.

در واقع این زنان ودخترانی که درهای دانش به رویشان باز شده و قادرند به مدد آنچه آموخته اند،جامعه پیرامون خود را دستخوش تغییرات مثبتی سازند،سخت پایبند هویت خویشند. محبوبه در مکالمه ای کوتاه که با زن خبرنگار خارجی دارد، صراحتا می گوید: «خداوند بزرگترین حامی و نگهدارنده است

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفر می کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.در سکانسی پدر سختگیر دختر رو به محبوبه قهرمان فیلم می گوید: «من تو را قبول»  

عشق در "ازدواج در کابل" به عالی‌ترین صورت‌ها رخ می نمایاند. پسر عاشق نگران این است که دختر مورد علاقه‌اش از سوی پدر مورد خشم و عتاب قرار گرفته، در خانه حبس شده و از رفتن به مکتب باز بماند. بنابراین عشق هم طراز آگاهی و فهیم شدن قرار می‌گیرد.

حالا در افغانستان اذهان بیدار شده‌اند و می دانند انسان باید زمانی دردمند و غصه‌دار واقعی باشد که نتواند بخواند و بنویسد. از همین روست که محبوبه در روایت خاطره‌ای می‌گوید: «مادرم در یکی از سفرها به همراه من وارد مسجدی شد. دیدم گوشه ای کز کرده و گریه می کند. خیال کردم دلتنگ خانه اش شده است؛ اما گفت به خاطر اینکه نمی‌توانم نوشته‌ روی دیوارها را بخوانم گریه می‌کنم.» حالا عشق به دانش در کفه ترازوی عشق به معشوق قرار گرفته و این جریان در قلب نسل جوان افغانستانی، انقلابی نو ایجاد کرده است.

به قلم گالیا توانگر

انتهای پیام/

,

نقد فیلم ازدواج با عشق در کابل ساخته امین پلنگی محصول مشترک افغانستان و استرالیا:

فیلم ازدواج با عشق در کابل در ژانر مستندهای داستانی قرارمی گیرد. فضایی ساده و صمیمی دارد که به دل سخت می نشیند.تماشاگر با موقعیت های طنز زیر پوستی-که دربطن واقعیت های زندگی روزمره در کابل شکل می گیرند-می خندد و گاه در تاریکی سینما از مصائب زندگی زنان و دختران افغانستان اشک می ریزد.این فیلم سراسر رستاخیز خصلت های عالی بشری است و انصافا که جایزه ویژه محمد امین(ص) برازنده امین پلنگی بود.وی در سالن نمایش به همراه پدرش و مردم به تماشای فیلم خود نشست تا عمیقا بازخوردها را از مخاطبین دریافت کند.

محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.

دوربین تا عمق دردهای آحاد جامعه افغانستان می رود و لحظه هایی از واقعیت های پیدا و پنهان جامعه امروز این کشور را به تصویر می کشد."پلنگی "که با دغدغه ها و دردهای ملت خود این مستند را ساخته از این آزمون سربلند بیرون آمده است.نه جامعه خویش را یک جامعه کاملا عقب مانده معرفی   می کند ونه سعی دارد کمبودها ،نواقص و دردهای جامعه اش را منکر شود. به عبارتی سخت صادقانه ساخته است.

گروه خبر نگاران زن خارجی به همراه محبوبه وارد پنجشیر که همیشه در اخبار خطرناک ترین مناطق توصیف شده است،می شوند.ما آماده می شویم که در این سکانس عمق محرومیت های مردم افغانستان را ببینیم، اما دختری افغانستانی روبروی دوربین با انگلیسی سلیس به تشریح وضعیت موجود می پردازد و قدرتمندانه ثابت می کند که اگر چه امکانات در حدهیچ است،اما نسل جوان افغانستان بی نهایت ذکاوت داشته و قادرند در سخت ترین شرایط هم به زبان آموزی و دانش اندوزی بپردازند.این دختر خواهان اشتغال و موثر واقع شدن به حال جامعه خویش است؛جامعه ای که از لحاظ فکری و بویژه نگرش به جنس مونث به سرعت در حال تغییر و تحول به نظر می رسد.این تحولات در هر نقطه ای از خاک افغانستان که مدرسه ای دایر شده بیشتر وسریعتر بوده است.در نهایت دختر پنجشیری از رنج های مادرخود به انگلیسی می گوید.او با اینکه مدرسه رفته است،اما هیچگاه نمی تواند رنج ها و تلاش های مادرش را -بعد از مرگ همسر- برای سر و پا نگه داشتن خانواده فراموش کند.دختر اشاره می کند بعد از فوت پدرش،این مادر بوده که با تحمل رنج های فراوان برایشان غذا می آورده است. اشک در چشمان دختر پنجشیری و تماشاگرحلقه می زند.با این حال دلِ تماشاگر روشن است؛چون به صلابت درون چشمان این دختر و عزم راسخ او برای ساختن فردای بهتر در دره پنجشیر ایمان پیدا می کند.این سکانس اشاره به این مهم دارد که نسل نو، تغییر پذیر و خواهان رشد افغانستان،هیچ گاه درعین تلاش به ریشه های ملی و وطنی خود پشت نکرده اند.مادر نمادی از این ریشه هاست که دختر پنجشیری بی هیچ خجالت و انکاری از او می گوید.

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.

در واقع این زنان ودخترانی که درهای دانش به رویشان باز شده و قادرند به مدد آنچه آموخته اند،جامعه پیرامون خود را دستخوش تغییرات مثبتی سازند،سخت پایبند هویت خویشند. محبوبه در مکالمه ای کوتاه که با زن خبرنگار خارجی دارد، صراحتا می گوید: «خداوند بزرگترین حامی و نگهدارنده است

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفر می کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.در سکانسی پدر سختگیر دختر رو به محبوبه قهرمان فیلم می گوید: «من تو را قبول»  

عشق در "ازدواج در کابل" به عالی‌ترین صورت‌ها رخ می نمایاند. پسر عاشق نگران این است که دختر مورد علاقه‌اش از سوی پدر مورد خشم و عتاب قرار گرفته، در خانه حبس شده و از رفتن به مکتب باز بماند. بنابراین عشق هم طراز آگاهی و فهیم شدن قرار می‌گیرد.

حالا در افغانستان اذهان بیدار شده‌اند و می دانند انسان باید زمانی دردمند و غصه‌دار واقعی باشد که نتواند بخواند و بنویسد. از همین روست که محبوبه در روایت خاطره‌ای می‌گوید: «مادرم در یکی از سفرها به همراه من وارد مسجدی شد. دیدم گوشه ای کز کرده و گریه می کند. خیال کردم دلتنگ خانه اش شده است؛ اما گفت به خاطر اینکه نمی‌توانم نوشته‌ روی دیوارها را بخوانم گریه می‌کنم.» حالا عشق به دانش در کفه ترازوی عشق به معشوق قرار گرفته و این جریان در قلب نسل جوان افغانستانی، انقلابی نو ایجاد کرده است.

به قلم گالیا توانگر

انتهای پیام/

,

نقد فیلم ازدواج با عشق در کابل ساخته امین پلنگی محصول مشترک افغانستان و استرالیا:

فیلم ازدواج با عشق در کابل در ژانر مستندهای داستانی قرارمی گیرد. فضایی ساده و صمیمی دارد که به دل سخت می نشیند.تماشاگر با موقعیت های طنز زیر پوستی-که دربطن واقعیت های زندگی روزمره در کابل شکل می گیرند-می خندد و گاه در تاریکی سینما از مصائب زندگی زنان و دختران افغانستان اشک می ریزد.این فیلم سراسر رستاخیز خصلت های عالی بشری است و انصافا که جایزه ویژه محمد امین(ص) برازنده امین پلنگی بود.وی در سالن نمایش به همراه پدرش و مردم به تماشای فیلم خود نشست تا عمیقا بازخوردها را از مخاطبین دریافت کند.

محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.

دوربین تا عمق دردهای آحاد جامعه افغانستان می رود و لحظه هایی از واقعیت های پیدا و پنهان جامعه امروز این کشور را به تصویر می کشد."پلنگی "که با دغدغه ها و دردهای ملت خود این مستند را ساخته از این آزمون سربلند بیرون آمده است.نه جامعه خویش را یک جامعه کاملا عقب مانده معرفی   می کند ونه سعی دارد کمبودها ،نواقص و دردهای جامعه اش را منکر شود. به عبارتی سخت صادقانه ساخته است.

گروه خبر نگاران زن خارجی به همراه محبوبه وارد پنجشیر که همیشه در اخبار خطرناک ترین مناطق توصیف شده است،می شوند.ما آماده می شویم که در این سکانس عمق محرومیت های مردم افغانستان را ببینیم، اما دختری افغانستانی روبروی دوربین با انگلیسی سلیس به تشریح وضعیت موجود می پردازد و قدرتمندانه ثابت می کند که اگر چه امکانات در حدهیچ است،اما نسل جوان افغانستان بی نهایت ذکاوت داشته و قادرند در سخت ترین شرایط هم به زبان آموزی و دانش اندوزی بپردازند.این دختر خواهان اشتغال و موثر واقع شدن به حال جامعه خویش است؛جامعه ای که از لحاظ فکری و بویژه نگرش به جنس مونث به سرعت در حال تغییر و تحول به نظر می رسد.این تحولات در هر نقطه ای از خاک افغانستان که مدرسه ای دایر شده بیشتر وسریعتر بوده است.در نهایت دختر پنجشیری از رنج های مادرخود به انگلیسی می گوید.او با اینکه مدرسه رفته است،اما هیچگاه نمی تواند رنج ها و تلاش های مادرش را -بعد از مرگ همسر- برای سر و پا نگه داشتن خانواده فراموش کند.دختر اشاره می کند بعد از فوت پدرش،این مادر بوده که با تحمل رنج های فراوان برایشان غذا می آورده است. اشک در چشمان دختر پنجشیری و تماشاگرحلقه می زند.با این حال دلِ تماشاگر روشن است؛چون به صلابت درون چشمان این دختر و عزم راسخ او برای ساختن فردای بهتر در دره پنجشیر ایمان پیدا می کند.این سکانس اشاره به این مهم دارد که نسل نو، تغییر پذیر و خواهان رشد افغانستان،هیچ گاه درعین تلاش به ریشه های ملی و وطنی خود پشت نکرده اند.مادر نمادی از این ریشه هاست که دختر پنجشیری بی هیچ خجالت و انکاری از او می گوید.

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.

در واقع این زنان ودخترانی که درهای دانش به رویشان باز شده و قادرند به مدد آنچه آموخته اند،جامعه پیرامون خود را دستخوش تغییرات مثبتی سازند،سخت پایبند هویت خویشند. محبوبه در مکالمه ای کوتاه که با زن خبرنگار خارجی دارد، صراحتا می گوید: «خداوند بزرگترین حامی و نگهدارنده است

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفر می کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.در سکانسی پدر سختگیر دختر رو به محبوبه قهرمان فیلم می گوید: «من تو را قبول»  

عشق در "ازدواج در کابل" به عالی‌ترین صورت‌ها رخ می نمایاند. پسر عاشق نگران این است که دختر مورد علاقه‌اش از سوی پدر مورد خشم و عتاب قرار گرفته، در خانه حبس شده و از رفتن به مکتب باز بماند. بنابراین عشق هم طراز آگاهی و فهیم شدن قرار می‌گیرد.

حالا در افغانستان اذهان بیدار شده‌اند و می دانند انسان باید زمانی دردمند و غصه‌دار واقعی باشد که نتواند بخواند و بنویسد. از همین روست که محبوبه در روایت خاطره‌ای می‌گوید: «مادرم در یکی از سفرها به همراه من وارد مسجدی شد. دیدم گوشه ای کز کرده و گریه می کند. خیال کردم دلتنگ خانه اش شده است؛ اما گفت به خاطر اینکه نمی‌توانم نوشته‌ روی دیوارها را بخوانم گریه می‌کنم.» حالا عشق به دانش در کفه ترازوی عشق به معشوق قرار گرفته و این جریان در قلب نسل جوان افغانستانی، انقلابی نو ایجاد کرده است.

به قلم گالیا توانگر

انتهای پیام/

,

, , ,

نقد فیلم ازدواج با عشق در کابل ساخته امین پلنگی محصول مشترک افغانستان و استرالیا:

, نقد فیلم ازدواج با عشق در کابل ساخته امین پلنگی محصول مشترک افغانستان و استرالیا:, نقد فیلم ازدواج با عشق در کابل ساخته امین پلنگی محصول مشترک افغانستان و استرالیا:,

فیلم ازدواج با عشق در کابل در ژانر مستندهای داستانی قرارمی گیرد. فضایی ساده و صمیمی دارد که به دل سخت می نشیند.تماشاگر با موقعیت های طنز زیر پوستی-که دربطن واقعیت های زندگی روزمره در کابل شکل می گیرند-می خندد و گاه در تاریکی سینما از مصائب زندگی زنان و دختران افغانستان اشک می ریزد.این فیلم سراسر رستاخیز خصلت های عالی بشری است و انصافا که جایزه ویژه محمد امین(ص) برازنده امین پلنگی بود.وی در سالن نمایش به همراه پدرش و مردم به تماشای فیلم خود نشست تا عمیقا بازخوردها را از مخاطبین دریافت کند.

,
محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.
,
محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.
,
محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.
,
محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.
,
محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.
, محبوبه تمام زندگیش را وقف کمکبه ایتام و زنان بیوه در افغانستان کرده است. عبدل، یکی از این نوجوانان بی سرپرست عاشق فاطمه دختری که در همسایگی او زندگی میکند شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند. اما پدر فاطمه به دنبال خواسنگاری است که پول بیشتری داشته باشد و حال این وظیفه محبوبه است تا با تلاشش مقدمات این ازدواج را فراهم و رضایت پدر فاطمه را جلب کند.,

دوربین تا عمق دردهای آحاد جامعه افغانستان می رود و لحظه هایی از واقعیت های پیدا و پنهان جامعه امروز این کشور را به تصویر می کشد."پلنگی "که با دغدغه ها و دردهای ملت خود این مستند را ساخته از این آزمون سربلند بیرون آمده است.نه جامعه خویش را یک جامعه کاملا عقب مانده معرفی   می کند ونه سعی دارد کمبودها ،نواقص و دردهای جامعه اش را منکر شود. به عبارتی سخت صادقانه ساخته است.

,

, , ,

گروه خبر نگاران زن خارجی به همراه محبوبه وارد پنجشیر که همیشه در اخبار خطرناک ترین مناطق توصیف شده است،می شوند.ما آماده می شویم که در این سکانس عمق محرومیت های مردم افغانستان را ببینیم، اما دختری افغانستانی روبروی دوربین با انگلیسی سلیس به تشریح وضعیت موجود می پردازد و قدرتمندانه ثابت می کند که اگر چه امکانات در حدهیچ است،اما نسل جوان افغانستان بی نهایت ذکاوت داشته و قادرند در سخت ترین شرایط هم به زبان آموزی و دانش اندوزی بپردازند.این دختر خواهان اشتغال و موثر واقع شدن به حال جامعه خویش است؛جامعه ای که از لحاظ فکری و بویژه نگرش به جنس مونث به سرعت در حال تغییر و تحول به نظر می رسد.این تحولات در هر نقطه ای از خاک افغانستان که مدرسه ای دایر شده بیشتر وسریعتر بوده است.در نهایت دختر پنجشیری از رنج های مادرخود به انگلیسی می گوید.او با اینکه مدرسه رفته است،اما هیچگاه نمی تواند رنج ها و تلاش های مادرش را -بعد از مرگ همسر- برای سر و پا نگه داشتن خانواده فراموش کند.دختر اشاره می کند بعد از فوت پدرش،این مادر بوده که با تحمل رنج های فراوان برایشان غذا می آورده است. اشک در چشمان دختر پنجشیری و تماشاگرحلقه می زند.با این حال دلِ تماشاگر روشن است؛چون به صلابت درون چشمان این دختر و عزم راسخ او برای ساختن فردای بهتر در دره پنجشیر ایمان پیدا می کند.این سکانس اشاره به این مهم دارد که نسل نو، تغییر پذیر و خواهان رشد افغانستان،هیچ گاه درعین تلاش به ریشه های ملی و وطنی خود پشت نکرده اند.مادر نمادی از این ریشه هاست که دختر پنجشیری بی هیچ خجالت و انکاری از او می گوید.

,

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.

,

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.

,

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.

,

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.

,

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.

, محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفرمی کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.,

, ,

در واقع این زنان ودخترانی که درهای دانش به رویشان باز شده و قادرند به مدد آنچه آموخته اند،جامعه پیرامون خود را دستخوش تغییرات مثبتی سازند،سخت پایبند هویت خویشند. محبوبه در مکالمه ای کوتاه که با زن خبرنگار خارجی دارد، صراحتا می گوید: «خداوند بزرگترین حامی و نگهدارنده است

, خداوند بزرگترین حامی و نگهدارنده است,

محبوبه با اینکه در سیدنی ساکن است و دائما بین کابل و سیدنی برای هدایت پروژه های خیر خواهانه خود سفر می کند،سخت پایبند حجابش بوده وقصد این را ندارد که روبروی سنت های مرسوم در دل خانواده های افغانستانی بایستد.تنها تلاش می کند با نوعی پایداری بر آنچه خوب است، آنچه که بد هست را به کناری براند.در سکانسی پدر سختگیر دختر رو به محبوبه قهرمان فیلم می گوید: «من تو را قبول»  

,

عشق در "ازدواج در کابل" به عالی‌ترین صورت‌ها رخ می نمایاند. پسر عاشق نگران این است که دختر مورد علاقه‌اش از سوی پدر مورد خشم و عتاب قرار گرفته، در خانه حبس شده و از رفتن به مکتب باز بماند. بنابراین عشق هم طراز آگاهی و فهیم شدن قرار می‌گیرد.

,

حالا در افغانستان اذهان بیدار شده‌اند و می دانند انسان باید زمانی دردمند و غصه‌دار واقعی باشد که نتواند بخواند و بنویسد. از همین روست که محبوبه در روایت خاطره‌ای می‌گوید: «مادرم در یکی از سفرها به همراه من وارد مسجدی شد. دیدم گوشه ای کز کرده و گریه می کند. خیال کردم دلتنگ خانه اش شده است؛ اما گفت به خاطر اینکه نمی‌توانم نوشته‌ روی دیوارها را بخوانم گریه می‌کنم.» حالا عشق به دانش در کفه ترازوی عشق به معشوق قرار گرفته و این جریان در قلب نسل جوان افغانستانی، انقلابی نو ایجاد کرده است.

,

به قلم گالیا توانگر

,

انتهای پیام/

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه