اخبار داغ

گفتگویی خواندنی بمناسبت هفته کارگر؛

جوانی که آرزوهای جوانی خود را داخل گونی زباله ها به این سو و آن سوی شهر می کشد/ به سختی می توانیم حتی هفته ای دو بار غذای خوب بخوریم

جوانی که آرزوهای جوانی خود را داخل گونی زباله ها به این سو و آن سوی شهر می کشد/ به سختی می توانیم حتی هفته ای دو بار غذای خوب بخوریم
علی از آرزوهای مگویش میگوید و اینکه کاری جز جمع آوری ضایعات از بین زباله های مردم برای تأمین زندگی و رسیدن به آرزوهایش ندارد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از«تیتریک»، علی جوان روستایی استان البرز، سالها است که به کرج آمده و خرج خانواده خود را از راه کارگری، بیگاری و جمع آوری ضایعات تأمین میکند، وی از آرزوهای مگویش با ما گفت و اینکه گونی هایی که بردوش می کشد قرار است آرزوهای او را برآورده سازد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, تیتریک,

جوانی که آرزوهای جوانی خود را داخل گونی زباله ها به این سو و آن سوی شهر می کشد/ به سختی می توانیم حتی هفته ای دو بار غذای خوب بخوریم
علی 19 سال دارد و حدود 9سال پیش پدرش را از دست داده و خود از سن 10سالگی مجبور به ترک تحصیل و کار برای کمک به تامین مخارج خانواده 5نفری خود می شود.
می گوید: من و برادرم که دو سال از من بزرگتر است بعد از مرگ پدر برای درآوردن خرج و مخارج خود و مادر و دو خواهر کوچکتر مان از واکس زدن کفش در خیابان، گل فروشی در چهارراه های کرج و کارگری و هرکاری که می شد می کردیم . و الان چهار سال است که با جمع آوری ضایعات و پلاستیک و شیشه از بین زباله ها و تحویل آنها به مدیریت پسماند زندگی را می گذرانم .
 
,
,
جوانی که آرزوهای جوانی خود را داخل گونی زباله ها به این سو و آن سوی شهر می کشد/ به سختی می توانیم حتی هفته ای دو بار غذای خوب بخوریم
, جوانی که آرزوهای جوانی خود را داخل گونی زباله ها به این سو و آن سوی شهر می کشد/ به سختی می توانیم حتی هفته ای دو بار غذای خوب بخوریم,
علی 19 سال دارد و حدود 9سال پیش پدرش را از دست داده و خود از سن 10سالگی مجبور به ترک تحصیل و کار برای کمک به تامین مخارج خانواده 5نفری خود می شود.
می گوید: من و برادرم که دو سال از من بزرگتر است بعد از مرگ پدر برای درآوردن خرج و مخارج خود و مادر و دو خواهر کوچکتر مان از واکس زدن کفش در خیابان، گل فروشی در چهارراه های کرج و کارگری و هرکاری که می شد می کردیم . و الان چهار سال است که با جمع آوری ضایعات و پلاستیک و شیشه از بین زباله ها و تحویل آنها به مدیریت پسماند زندگی را می گذرانم .
 
,
,
,

در پاسخ به پرسش من که پرسیدم درآمدت چطور است راضی هستی و کفاف زندگیتان را می دهد؟ سرش را با ناراحتی تکان داد و گفت : چی بگم خانم از ناچاری اگر مجبور نمی شدم درسم را ول کنم و درس می خواندم الان حتما کار بهتر و درآمد بیشتری داشتم .الان روزی 10 تا 12 ساعت در خیابان های کرج راه می روم تا زباله جمع کنم . آخه هرچی زباله بیشتری جمع کنم پول بیشتری می گیرم به وزن زباله ها به من دستمزد می دهند. با لبخند تلخی می گویدگاهی وقتها شب ها از درد پا و خستگی مثل یه جنازه می افتم.

از علی در مورد شغل پدرش و اینکه آیا او بیمه نبوده پرسیدم، با چشمانی پر که انگار دلش از همه جا گرفته و منتظر کوچکترین بهانه ای است تا اشکش سرازیر شود، گفت: پدرم در یک رستوران کارگری می کرد، مادرم می گوید بیمه نداشت ولی وقتی زنده بود وضع ما خوب بود و بیشتر روزها از رستوران غذا می آورد. اما حالا به سختی می توانیم حتی هفته ای دو بار غذای خوب بخوریم .

از او پرسیدم آیا خانه دارید یا مستاجر هستید؟ در پاسخ گفت: اگر خانه داشتیم و کرایه خانه نمی دادیم وضعمون بهتر بود برای اینکه بیشتر پولی که درمی آوریم برای کرایه خانه می رود. ما در یک زیرزمین در محله محمود آباد زندگی می کنیم .

علی درباره خواهرهایش گفت: ما که نتونستیم درس بخونیم اما اونهارو تشویق می کنم که حتما درس بخونن و برای خودشون کسی بشوند و من همه تلاشمو می کنم تا هزینه های درس خوندنشون رو در بیارم. یکی از اونا کلاس چهارم و دیگری کلاس ششم درس می خونن.
از او پرسیدم شما که تا این اندازه به درس خواندن علاقه داری و اهمیت می دهی چرا شبانه درس نمی خوانی تا خودت هم پیشرفت کنی ؟ در جواب گفت: من از ساعت 6 صبح از خونه می زنم بیرون و تا 7 شب گاهی هم دیرتر به خانه برمی گردم وقتی هم میرسم آنقدر خسته و کلافه هستم که دیگر حوصله و وقت درس خواندن ندارم.

اجازه خواستم تا عکسی از او بگیرم ولی مایل به این کار نبود و گفت: اگر قول می دهید صورتم را نشان ندهید ، عکس بگیرید.

با دنیایی فکر و خیال و افسوس از او جدا شدم و مدام با خودم فکر می کنم آیا می شود روزی برسد که علی و امثال علی مجبور نشوند برخلاف میل درس را رها کرده و حسرت های زندگی را داخل گونی بر دوش به این سو و آن سو بکشند؟ این معضلات شهر و جامعه ما با دلسوزی یا کمک یه نفر یا ده نفر حل نمی شود، باید همه خود را مسئول دانسته و مهربان تر باشیم.

 انتهای پیام/م

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه