موضوع انشاء: علم بهتر است یا معلم؟
با کسب اجازه از آقا و خانم معلم های دیروز، موضوع انشاء به ارث مانده از زمان کودکی هایم را اینگونه تغییر می دهم که جای مبحث علم بهتر است یا ثروت، اکنون این پرسش را مطرح کنیم که علم بهتر است یا معلم؟[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از صبح شفت؛ با کسب اجازه از آقا و خانم معلم های دیروز، موضوع انشاء به ارث مانده از زمان کودکی هایم را اینگونه تغییر می دهم که جای مبحث علم بهتر است یا ثروت، اکنون این پرسش را مطرح کنیم که علم بهتر است یا معلم؟ موضوعی که در کلاس های نمور دهه های گذشته و مدرسه های شلوغ جامعه امروز نیز مطرح می شود اما هیچگاه جواب محکمه پسند،عمیق و مورد توافقی برای آن نداشته ایم ولی خیلی هایمان کلیشه وار نوشتیم علم بهتر است چون با آن می توان به ثروت رسید در حالیکه” ثروت صرف ” و تهی از علم، پایدار نیست و ممکن است ….
حال جنس سوالاتم از انشاء آنروزها که شاید به اشتباه بیست گرفته باشم به این قرار است:
3.اصولا تعریفمان از علم و ثروت چیست و آیا ایندو خود به تنهایی ملاکند یا آنکه نحوه به خدمت درآمدنشان برای سعادت انسان معیار مهمتر و والاتری است؟
2.اگر علم بهتر از ثروت است چرا عالم واقعی گرسنه می ماند و ثروتمند حتی کذایی، عالم جامعه قلمداد می شود؟
1.در جهان مبتنی بر تکنولوژی و مد، فرهنگ را ثروتمند تازه به دوران رسیده می سازد یا عالم جا مانده در ایدئولوژی؟
حال سالها از آن انشاء هایی می گذرد که اکثر مان با همان نمره بیست معنا دار، به سادگی از کنار آن گذشتیم چون در یک کلام نوشته بودیم علم بهتر است اما واقعیت آن است که این همه ی ماجرا نبود و شاید تنها اجحافی به ورق های کاهی آن روزگار از زندیگمان بود و باز شاید جا دارد کلاس های امروز جامعه، نگاهی جدیدتر و عمیق تر به آن بیاندازد.
4.قرنها از تمدن بزرگ ایرانیمان می گذرد، در تمدن اسلامیمان نیز دارای عقبه ی بسیار درخشانی هستیم و به رغم دستاوردهایی که در دنیای امروز از آن برخورداریم اما هنوز در ابتدایی ترین نیازهای یک انسان یعنی همان خوراک، پوشاک و مسکن وا مانده ایم. سلامت بسیاری از خوراک هایمان دارای اما و اگر است، پوشش و پوشاکمان با الگوی شایسته فاصله دارد و در بخش مسکن نیز هنوز دنبال الگو، وام، خرید اوراق، زاغه نشینی، حاشیه نشینی و دچارهزار درد بی درمان دیگریم.
3.با همه ی جملاتی که در وصف علم و در متن همان انشاء هایمان نوشتیم اکنون به این جمله بیاندیشیم که چند درصد از ناکامی هایمان آن است که چرا علمی که از آن دم می زدیم نتوانست ثروت های بی پایان خاکمان را از زیر پاهایمان بر سر سفره هایمان بیاورد؟
2.اگر ما ثروتهایمان از بالقوه به بالفعل تبدیل می شد آیا بحث های امروز جامعه ما بیکاری، اشتغال جوانان، ازدواج، طلاق، اعتیاد و مواردی از این دست بود؟
1. اگر ثروت زیر پاهایمان وارد جیب هایمان می شد نیاز بود رییس جمهور برایمان نقشه ی خانه بکشد، چهل تومان یارانه مان را افزایش دهد یا برای گرفتن سهممان از عدالت جامعه، دستمان را مقابلش دراز کنیم؟
بنابراین آنچه در آن سالها به اشتباه در مورد موضوع انشایم نوشتم و در عین ناباوری بیست گرفتم، عقیم ماندن این موضوع بود که طوطی وار بگویم علم بهتر است در حالیکه هر پدیده ای که در استخدام خوشوقتی و خوشبختی من و همنوعانم نباشد باید در ماهیت آن شک کنم اما حلقه ی مفقوده ی ماجرا کجاست؟ – به دلیل اعتراضات بسیار گسترده ی مخاطبین گرامی ام، قصد ندارم مقاله ها حتی الامکان به درازا بکشد و تنها به جان کلام می پردازم – که به نظر می رسد علم حتی در بالاترین سطح خود چنانچه در خدمت من و همنوعم نباشد پشیزی نمی ارزد و مد نظرمان نیز نبود اما آنچه علم را در رسیدن به ثروت و خدمت گزاری به جامعه ی انسانی عقیم می کند آن است که معلم با زندانی شدن در محبس فقدان ثروت، ناگزیر باشد در اندوخته ی ثابت علم خود درجا بزند و قادر نباشد ارزش افزوده ای برای رسیدن به ثروت های متنوع جامعه تولید کند. معلمی که خود نیز گرفتار معاش، تقدس وجود گرانبهای علم را تا صفحه ای کاغذی به نام مدرک و حفظ محفوظات پایین بکشد و به ازای ” درس نداده ” قصد امتحانم را داشته باشد و در پایان جامعه ای که باید روزی به این نتیجه مهم برسد که در نیل به کامیابی ها، تکاپوی معلم بالاتر از علم مسکوت است و هیچ معلمی نباید جدا از ثروتی باشد که نبودش فقر است و آمدنش از درب، به قول علی (ع) ایمان را از پنجره های خانه اش خارج می کند.
روزتان مبارک.
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
قاسم خوش سیما
]
ارسال دیدگاه