به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، تاریخ باید بداند دفاع از حرم عمه سادات حضرت زینب(س) دلیل نمیخواهد، راهنمایش دل است و بهانهاش هم دل و بیعت حسینیان زمان بیعتی ست بهرنگ خون که جلوهای از این عهد و پیمان را پیکر مطهر شهدای مدافع حرم به تصویر کشیدهاند
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,بسیجی محسن حیدری از مدافعان حریم آل الله بود که در راه عشق به اهل بیت علیه السلام، در 29 سالگی پروانه وار جان را تقدیم حرمت حریم بی بی زینب کبری سلام الله کرد. او
,وی که فارغ التحصیل علوم تربیتی و دارای مدرک مهندسی توپخانه بود بیست و هشتم مرداد سال 92 عنوان نخستین شهید مدافع حرم " خمینی شهر" را از آن خود کرد تا نام و یادش در خاطره ها جاودان بماند.
,ملیحه نقد، همسر این شهید مدافع حرم در گفت وگو با خبرنگار طنین یاس خود را اینگونه معرفی می کند: « من ملیحه نقد متولد فروردین ماه 1368 هستم و لیسانس حوزوی دارم و از شهید بزرگوار دختری 5 ساله به یادگار برایم مانده است که هنگام شهادت پدرش 2 سال بیشتر نداشت ».
,
وی در ادامه می گوید: همسرم عاشق شهادت بود درست مصداق این بیت شعر، « این شهر به آرامش خود برگردد / که شب جمعه حرم روضه ی مادر دارد؛ سرمان هم برود باز محال است جهان / توی تاریخ ببینند حرم
, این شهر به آرامش خود برگردد / که شب جمعه حرم روضه ی مادر دارد؛ سرمان هم برود باز محال است جهان / توی تاریخ ببینند حرم,همسر نخستین شهید مدافع حرم خمینی شهر درباره نحوه آشنای اش با شهید محسن حیدری می گوید:« مراسم خواستگاری ما کاملا سنتی انجام گرفت، خواهر و مادر آقا محسن از قبل من را در مراسم های مذهبی دیده بودند و خواهرزاده شهید هم از قبل در دبیرستان سلام و علیکی داشتم، این مختصر آشنایی منجر به این شد که آقا محسن 27 رجب 1387 به خواستگاری بیایند.»
,بسیار هم کفو بودیم/ آقا محسن همان بود که می خواستم
, بسیار هم کفو بودیم/ آقا محسن همان بود که می خواستم, بسیار هم کفو بودیم/ آقا محسن همان بود که می خواستم,همسر شهید مدافع حرم محسن حیدری ادامه می دهد: « همیشه تأکید داشتم که همسر آینده ام از لحاظ ایمان و اخلاق کسی باشد که دست مرا هم بگیرد. وقتی صحبت ها و خواسته های آقا محسن را در روز خواستگاری شنیدم، متوجه شدم که همین خواسته را هم او از من دارد! او گفت: من از خدا کسی را خواستم که از لحاظ ایمان من را به خود نزدیک تر کند که من خندیدم و گفتم من هم همین فکر و خواسته را در مورد همسر آینده ام داشتم.» یک هفته قبل از نیمه شعبان 1387 با برگزاری مراسم بسیار ساده و مختصری در خانه عقد کردیم و به هم محرم شدیم.
,وی تأکید می کند: این میزان تشابه در خواسته ها، تفاهم و پایبندی در اعتقادات و هم کفو بودن اخلاق در زندگی مشترک چنان به ما کمک کرد که نه تنها هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتیم بلکه در زندگی مشترک از دیگران جلوتر باشیم.
,
عاشقانه زندگی کردیم
, عاشقانه زندگی کردیم, عاشقانه زندگی کردیم,ملیحه نقد در ادامه با اشاره به اینکه آقا محسن پاسدار لشکر 8 نجف اشرف نجف آباد بودند و به توجه به شرایط کاری اش مأموریت های زیاد می رفت، می گوید: همسرم در مراسم خواستگاری شرایط کاری اش را به من گفته بود و من از این نظر توجبه بودم به خاطر دارم که در جواب این دست صحبت هایش گفتم: « من زیاد وابسته به خانواده نیستم! در صورتی در دل خود نسبت به یکدیگر محبت عمیق داشتیم.»
,شهادت دوستانش او را به سوریه کشاند
, شهادت دوستانش او را به سوریه کشاند , شهادت دوستانش او را به سوریه کشاند ,همسر نخستین شهید مدافع حرم خمینی شهر در بیان چگونگی اعزام همسرش به سوریه می گوید: « یکسال دو اتوبوس از درجه داران سپاه که به عنوان زائر به سوریه اعزام شده بودند به دست ترویست ها اسیر شدند؛ محسن آن روز با دادن این خبر غم انگیز و ناراحت کننده به خانه آمدند و بدون هیچ پیش زمینه ای گفت: شاید بخواهند من را به عنوان زائر به سوریه بفرستند! من هم خندیدم و گفتم : چه خوب پس ما را هم با خودت می بری ؟ که در جواب من گفت: نه فقط نظامی ها را می ببرند. گفتم چرا؟ آقا محسن گفت: چون قرار است خط هوایی سوریه و ایران بسته شود، فعلا نظامی ها را به سوریه اعزام می کنند تا این خط هوایی بسته نشود.: وقتی همسرم این صحبت ها را با من می کرد در جوابش گفتم: کاری کن که بشود من را هم با خودت ببری ... جواب محسن منفی بود.
,از او می پرسم آیا تا قبل از شهادت همسرش به شهادت و زندگی خانواده شهدا فکر کرده بود، می گوید: به یاد دارم خرداد سال 92 بود که خبر شهادت روح الله کافی زاده ، نخستین شهید مدافع حرم استان اصهفان را آوردند، آن روزها آقا محسن مشغول درس خواندن در دوره عالی دانشکده امیرالمؤمنین اصفهان بود و فقط شب ها به خانه می آمد، یک روز برخلاف همیشه به خانه آمد و گفت: بچه های لشکر در سوریه شهید شده اند و می خواهم برای تشییع پیکرشان بروم و قتی این خبر را شنیدم با خودم گفتم: « خدا رحم به زن و بچه ی این شهید بکند، خیلی سخت است» و تمام فکرم به خانواده شهید کافی زاده معطوف شده بود .
,همسر شهید مدافع حرم محسن حیدری ادامه می دهد: وقتی آقا محسن از تشییع پیکر شهید کافی زاده برگشت بسیار ناراحت بود و از مظلومیت شهدای مدافع حرم می گفت اینکه شهید "روح الله" در سوریه نتوانسته با خانواده اش تماس بگیرد و حتی روی سنگ قبرش هم ننوشته اند که جزء شهدای مدافع حرم است! به نظرم همسرم آن روز این صحبت ها را می کرد تا من را آماده رفتنش بکند در حالی که من اصلا در وادی صحبت های او نبودم!
,آن روزها شرایط مدافعان حرم خیلی سخت بود وکسی که به سوریه اعزام می شد از لحاظ امنیتی نمی توانست این موضوع را اعلام کند و شرایط مثل الان نبود ... حتی کسانی که به سوریه می رفتند حق نداشتند با خانواده هایشان تلفنی در تماس باشند، آن روزها دفاع از حرم سخت گیری های خاص خودش را داشت .
,
اخلاص مهم ترین ویژگی محسن بود
, اخلاص مهم ترین ویژگی محسن بود, اخلاص مهم ترین ویژگی محسن بود,از خانم نقد در مورد ویژگی های همسرش می پرسم و می گویم: شهدا روی زمین هم آسمانی زندگی می کردند، نظر شما در این زمینه چیست؟ در جوابم می گوید: « همسرم، فردی متدین بود نه اینکه به ظاهر تدین داشته باشد! بسیار مرد مهربانی بود؛ اینکه می گویند: طیف مردان از لحاظ ظاهری آدمی خشک هستند من برعکس این حرف ها را در رفتار ایشان دیدم . مثلا عشق شان به خانواده را چه زمانی که در خانه بودند و چه زمانی که از ما دور بودند از طریق پیامک ابراز می کردند، با مرضیه دخترمان که بیش از دو سال نداشته آنقدر بازی می کرد و او را برای تفریح بیرون می برد که این دست کارها با سن و سالی که مرضیه داشت همخوانی نداشت!. وقتی کسی با او صحبت می کرد، کنارش می نشست به صحبت هایش خوب گوش می داد و نه تنها او را آرام بلکه امیدوار هم می کرد.
,ادامه می دهد: اگر می توانست کوچکترین خدمتی می توانست در حق دیگران انجام دهد آن را خالصانه در راه خدا انجام می داد و هیچ وقت منتظر نبود کسی به خاطر کمک هایش از او تشکر کند.
,همسر شهید مدافع حرم حیدری در ادامه از مفهوم اخلاق حسنه می گوید: شخصا معتقدم تا وقتی با شخصی که خالص باشد زندگی نکنی نمی فهمی مفهوم اخلاص یعنی چه؟ و من این مساله را با چشم ها ی خودم در زندگی مشترک با آقا محسن درک کردم که در همه کارهایش واقعا اخلاص دیده می شد.
,وی به یکی از ویژگی های همسرش اشاره می کند و می گوید: در مورد هدیه دادن در مراسمات و جشن ها را اگر منجر به چشم و همچشمی می شد، سریع مخالفت می کرد و معتقد بود که این دست کارها خلاف اسلام است و موجب می شود ازدواج ها به تأخیر بیفتد یا به انحای مختلف باعث ایجاد اختلاف بین زن و شوهر شود! اگر احساس می کرد هدیه بردنش رنگ و بوی غیرخدایی به خود می گیرد سریع از دادن هدیه منصرف می شد ولی زمانی که می دید کادو دادنش در چشم دیگران قرار نمی گیرد و دیده نمی شود کادوی بسیار گران قیمت می گرفت و هدیه می داد، همسرم بسیار مهمان نواز بود و با دوستان و اقوام ارتباط گرمی داشت.
,ادامه دارد...
]