یک معلم؛ اولین شهید انقلاب در استان سیستان و بلوچستان/معلمی که درس عشق و ایثار به دانش‌آموزانش داد
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ خودش را فرخ میرشکار معرفی می کند، 19 ساله که بود همسر تیمور مرادقلی ِ معلم می شود و حاصل ازدواجش دو پسر، که یکی از آنها هرگز پدرش را ندیده است. گفتگوی خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج فرهنگیان با همسر اولین شهید انقلاب در سیستان را از نظر می گذرانید:

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, خودش را فرخ میرشکار معرفی می کند، 19 ساله که بود همسر تیمور مرادقلی ِ معلم می شود و حاصل ازدواجش دو پسر، که یکی از آنها هرگز پدرش را ندیده است. گفتگوی خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج فرهنگیان با همسر اولین شهید انقلاب در سیستان را از نظر می گذرانید:,

چه سالی با شهید مرادقلی آشنا شدید و چه مدت زندگی مشترک شما طول کشید؟

مرداد 53 من و ایشان پیمان مقدس ازدواج بستیم. ایشان آن زمان معلم راهنمایی در کاشمر بودند و من چهار سال همسر ایشان بودم. محمد و محمدامین پسرانم هستند که محمدامین چهار ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد، پسر بزرگم هم اکنون 39 ساله است. شهید مرادقلی متولد سال 1329 بودند که 4 سال در کاشمر و 4 سال هم در زاهدان معلم بودند.

ایشان اولین شهید انقلاب در سیستان و بلوچستان است؛ چطور با امام آشنا شدند و به صف انقلابیون پیوستند؟!

تیمور خیلی پاک و متدین بود، از همان ابتدای دوران راهنمایی که پدرش را از دست داد سرپرست خانواده بود و طعم کار و تلاش و سختی را چشیده بود، یک رکعت نماز قضا نداشت، حتی یادم هست یک بار که به دلیل سفر یک روز روزه اش قضا شده روز بعد از عید فطر قضایش را گرفت تا چیزی به گردنش نباشد. به همسایه ها و محرورمین خیلی توجه داشت و مجموع این خصوصیات باعث شد که جذب کلام نورانی حضرت امام شود. به نظرم ابتدای آشنایی ایشان با امام به رفاقتش با ملاحاتم بود. ایشان از مشهد آمده بود و شهید مرادقلی او را به منزلمان دعوت کرد.

آنقدر به امام ارادت داشت و نسبت به اطاعت از ایشان خود را مکلف می دید که با وجود این که خیلی غیرتی بود در خصوص ارتباط با نامحرم دقیق بود و حتی می گفت می گفت بهتر است مسجد نیایی و در منزل نماز بخوانی، با آن وجود می گفت اگر امام دستور بدهد و مکلف به شرکت در راهپیمایی شوی باید در راهپیمایی هم شرکت کنی.

دانش آموزان را تشویق می کردند و به آنها آگاهی می دادند و در تظاهرات ها شرکت می کردند. دانش آموزانش گاهی در یادواره اش هم شرکت می کنند و خاطراتی هم از او می گویند.

گفتید به همسایه ها و محرومین توجه ویژه داشت، توضیح بیشتری می دهید؟

با همسایه ها خیلی مهربان و اهل مدارا بود، مثلا آن زمان همه خانه ها در زاهدان شیر آب نداشتند و او همسایه ها را قسم میداد که از منزل ما آب بگیرند یا حتی می گذاشت در دیوار سوراخی برای عبور شلنگ قرار دهند این مهربانی ها و توجهات باعث شده بود که همسایه ها خیلی بابت شهادتش ناراحت باشند.

یک بار هم برای این که با ادامه تحصیلش در رشته مهندسی برق موافقت به رئیس آموزش و پرورش شهرستان تعهد داد که تا پایان خدمت صرفاً در روستاها و مناطق دور افتاده خدمت کند.

کی و چطور شهید شدند؟

سه روز بود که مدارس تعطیل بودند، گفت می خواهم بروم تهران تا همسر برادرم را بیاورم زاهدان که تنها نماند اما به او خبر دادند که مدارس باز است، یادم است شب هفدهم بهمن بود، گفت خانم دوتا بچه هایم را به تو می سپارم.

روز هفده بهمن مهمان داشتیم  و من منزل بودم که نهار درست کنم منتظرش بودم. نزدیک خانه یکی از دانش آموزانش را دیدم و سراغش را گرفتم گفت مدرسه تعطیل شد و همه معلمان رفتند تظاهرات. تا ساعت 11 و نیم منتظر شدم بازهم خبری نشد و رفتم منزل خواهرش آنجا هم نبود. همانجا بودم که پسر خواهرش آمد گفت که پشت بلندگو گفته اند تیمور مرادقلی زخمی شده و او را برده اند بیمارستان. دیگر نفهمیدم چطور خودم را به بیمارستان رساندم، 5 ماهه باردار بودم و به شدت پریشان شدم. حکومت نظامی بود و اجازه ورود به بیمارستان را نمی دادند. با اصرار وارد شدیم و گفتند اتاق عمل است، همانجا بودم، بیمارستان، که خبر شهادتش را دادند..

پنج روز بعد مردم شیرینی پیروزی انقلاب پخش می کردند. برایش خوشحال بودم که در راه آرمان و امامش جان خود را فدا کرد و انقلابی که به دنبال آن بود به ثمر نشست.

شهید تیمور مراد قلی اولین شهید سیستان و بلوچستان، از برگزار کنندگان و اداره کنندگان راهپیمایی 17 بهمن ماه سال 1357 بود که در این راهپیمایی بر اثر حمله به صفوف انقلابیون به درجه رفیع شهادت نائل گشت و در گلزار شهدای زاهدان به خاک سپرده شد.

 

انتهای پیام/

,

چه سالی با شهید مرادقلی آشنا شدید و چه مدت زندگی مشترک شما طول کشید؟

مرداد 53 من و ایشان پیمان مقدس ازدواج بستیم. ایشان آن زمان معلم راهنمایی در کاشمر بودند و من چهار سال همسر ایشان بودم. محمد و محمدامین پسرانم هستند که محمدامین چهار ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد، پسر بزرگم هم اکنون 39 ساله است. شهید مرادقلی متولد سال 1329 بودند که 4 سال در کاشمر و 4 سال هم در زاهدان معلم بودند.

ایشان اولین شهید انقلاب در سیستان و بلوچستان است؛ چطور با امام آشنا شدند و به صف انقلابیون پیوستند؟!

تیمور خیلی پاک و متدین بود، از همان ابتدای دوران راهنمایی که پدرش را از دست داد سرپرست خانواده بود و طعم کار و تلاش و سختی را چشیده بود، یک رکعت نماز قضا نداشت، حتی یادم هست یک بار که به دلیل سفر یک روز روزه اش قضا شده روز بعد از عید فطر قضایش را گرفت تا چیزی به گردنش نباشد. به همسایه ها و محرورمین خیلی توجه داشت و مجموع این خصوصیات باعث شد که جذب کلام نورانی حضرت امام شود. به نظرم ابتدای آشنایی ایشان با امام به رفاقتش با ملاحاتم بود. ایشان از مشهد آمده بود و شهید مرادقلی او را به منزلمان دعوت کرد.

آنقدر به امام ارادت داشت و نسبت به اطاعت از ایشان خود را مکلف می دید که با وجود این که خیلی غیرتی بود در خصوص ارتباط با نامحرم دقیق بود و حتی می گفت می گفت بهتر است مسجد نیایی و در منزل نماز بخوانی، با آن وجود می گفت اگر امام دستور بدهد و مکلف به شرکت در راهپیمایی شوی باید در راهپیمایی هم شرکت کنی.

دانش آموزان را تشویق می کردند و به آنها آگاهی می دادند و در تظاهرات ها شرکت می کردند. دانش آموزانش گاهی در یادواره اش هم شرکت می کنند و خاطراتی هم از او می گویند.

گفتید به همسایه ها و محرومین توجه ویژه داشت، توضیح بیشتری می دهید؟

با همسایه ها خیلی مهربان و اهل مدارا بود، مثلا آن زمان همه خانه ها در زاهدان شیر آب نداشتند و او همسایه ها را قسم میداد که از منزل ما آب بگیرند یا حتی می گذاشت در دیوار سوراخی برای عبور شلنگ قرار دهند این مهربانی ها و توجهات باعث شده بود که همسایه ها خیلی بابت شهادتش ناراحت باشند.

یک بار هم برای این که با ادامه تحصیلش در رشته مهندسی برق موافقت به رئیس آموزش و پرورش شهرستان تعهد داد که تا پایان خدمت صرفاً در روستاها و مناطق دور افتاده خدمت کند.

کی و چطور شهید شدند؟

سه روز بود که مدارس تعطیل بودند، گفت می خواهم بروم تهران تا همسر برادرم را بیاورم زاهدان که تنها نماند اما به او خبر دادند که مدارس باز است، یادم است شب هفدهم بهمن بود، گفت خانم دوتا بچه هایم را به تو می سپارم.

روز هفده بهمن مهمان داشتیم  و من منزل بودم که نهار درست کنم منتظرش بودم. نزدیک خانه یکی از دانش آموزانش را دیدم و سراغش را گرفتم گفت مدرسه تعطیل شد و همه معلمان رفتند تظاهرات. تا ساعت 11 و نیم منتظر شدم بازهم خبری نشد و رفتم منزل خواهرش آنجا هم نبود. همانجا بودم که پسر خواهرش آمد گفت که پشت بلندگو گفته اند تیمور مرادقلی زخمی شده و او را برده اند بیمارستان. دیگر نفهمیدم چطور خودم را به بیمارستان رساندم، 5 ماهه باردار بودم و به شدت پریشان شدم. حکومت نظامی بود و اجازه ورود به بیمارستان را نمی دادند. با اصرار وارد شدیم و گفتند اتاق عمل است، همانجا بودم، بیمارستان، که خبر شهادتش را دادند..

پنج روز بعد مردم شیرینی پیروزی انقلاب پخش می کردند. برایش خوشحال بودم که در راه آرمان و امامش جان خود را فدا کرد و انقلابی که به دنبال آن بود به ثمر نشست.

شهید تیمور مراد قلی اولین شهید سیستان و بلوچستان، از برگزار کنندگان و اداره کنندگان راهپیمایی 17 بهمن ماه سال 1357 بود که در این راهپیمایی بر اثر حمله به صفوف انقلابیون به درجه رفیع شهادت نائل گشت و در گلزار شهدای زاهدان به خاک سپرده شد.

 

انتهای پیام/

,

چه سالی با شهید مرادقلی آشنا شدید و چه مدت زندگی مشترک شما طول کشید؟

مرداد 53 من و ایشان پیمان مقدس ازدواج بستیم. ایشان آن زمان معلم راهنمایی در کاشمر بودند و من چهار سال همسر ایشان بودم. محمد و محمدامین پسرانم هستند که محمدامین چهار ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد، پسر بزرگم هم اکنون 39 ساله است. شهید مرادقلی متولد سال 1329 بودند که 4 سال در کاشمر و 4 سال هم در زاهدان معلم بودند.

ایشان اولین شهید انقلاب در سیستان و بلوچستان است؛ چطور با امام آشنا شدند و به صف انقلابیون پیوستند؟!

تیمور خیلی پاک و متدین بود، از همان ابتدای دوران راهنمایی که پدرش را از دست داد سرپرست خانواده بود و طعم کار و تلاش و سختی را چشیده بود، یک رکعت نماز قضا نداشت، حتی یادم هست یک بار که به دلیل سفر یک روز روزه اش قضا شده روز بعد از عید فطر قضایش را گرفت تا چیزی به گردنش نباشد. به همسایه ها و محرورمین خیلی توجه داشت و مجموع این خصوصیات باعث شد که جذب کلام نورانی حضرت امام شود. به نظرم ابتدای آشنایی ایشان با امام به رفاقتش با ملاحاتم بود. ایشان از مشهد آمده بود و شهید مرادقلی او را به منزلمان دعوت کرد.

آنقدر به امام ارادت داشت و نسبت به اطاعت از ایشان خود را مکلف می دید که با وجود این که خیلی غیرتی بود در خصوص ارتباط با نامحرم دقیق بود و حتی می گفت می گفت بهتر است مسجد نیایی و در منزل نماز بخوانی، با آن وجود می گفت اگر امام دستور بدهد و مکلف به شرکت در راهپیمایی شوی باید در راهپیمایی هم شرکت کنی.

دانش آموزان را تشویق می کردند و به آنها آگاهی می دادند و در تظاهرات ها شرکت می کردند. دانش آموزانش گاهی در یادواره اش هم شرکت می کنند و خاطراتی هم از او می گویند.

گفتید به همسایه ها و محرومین توجه ویژه داشت، توضیح بیشتری می دهید؟

با همسایه ها خیلی مهربان و اهل مدارا بود، مثلا آن زمان همه خانه ها در زاهدان شیر آب نداشتند و او همسایه ها را قسم میداد که از منزل ما آب بگیرند یا حتی می گذاشت در دیوار سوراخی برای عبور شلنگ قرار دهند این مهربانی ها و توجهات باعث شده بود که همسایه ها خیلی بابت شهادتش ناراحت باشند.

یک بار هم برای این که با ادامه تحصیلش در رشته مهندسی برق موافقت به رئیس آموزش و پرورش شهرستان تعهد داد که تا پایان خدمت صرفاً در روستاها و مناطق دور افتاده خدمت کند.

کی و چطور شهید شدند؟

سه روز بود که مدارس تعطیل بودند، گفت می خواهم بروم تهران تا همسر برادرم را بیاورم زاهدان که تنها نماند اما به او خبر دادند که مدارس باز است، یادم است شب هفدهم بهمن بود، گفت خانم دوتا بچه هایم را به تو می سپارم.

روز هفده بهمن مهمان داشتیم  و من منزل بودم که نهار درست کنم منتظرش بودم. نزدیک خانه یکی از دانش آموزانش را دیدم و سراغش را گرفتم گفت مدرسه تعطیل شد و همه معلمان رفتند تظاهرات. تا ساعت 11 و نیم منتظر شدم بازهم خبری نشد و رفتم منزل خواهرش آنجا هم نبود. همانجا بودم که پسر خواهرش آمد گفت که پشت بلندگو گفته اند تیمور مرادقلی زخمی شده و او را برده اند بیمارستان. دیگر نفهمیدم چطور خودم را به بیمارستان رساندم، 5 ماهه باردار بودم و به شدت پریشان شدم. حکومت نظامی بود و اجازه ورود به بیمارستان را نمی دادند. با اصرار وارد شدیم و گفتند اتاق عمل است، همانجا بودم، بیمارستان، که خبر شهادتش را دادند..

پنج روز بعد مردم شیرینی پیروزی انقلاب پخش می کردند. برایش خوشحال بودم که در راه آرمان و امامش جان خود را فدا کرد و انقلابی که به دنبال آن بود به ثمر نشست.

شهید تیمور مراد قلی اولین شهید سیستان و بلوچستان، از برگزار کنندگان و اداره کنندگان راهپیمایی 17 بهمن ماه سال 1357 بود که در این راهپیمایی بر اثر حمله به صفوف انقلابیون به درجه رفیع شهادت نائل گشت و در گلزار شهدای زاهدان به خاک سپرده شد.

 

انتهای پیام/

,

چه سالی با شهید مرادقلی آشنا شدید و چه مدت زندگی مشترک شما طول کشید؟

, چه سالی با شهید مرادقلی آشنا شدید و چه مدت زندگی مشترک شما طول کشید؟, چه سالی با شهید مرادقلی آشنا شدید و چه مدت زندگی مشترک شما طول کشید؟,

مرداد 53 من و ایشان پیمان مقدس ازدواج بستیم. ایشان آن زمان معلم راهنمایی در کاشمر بودند و من چهار سال همسر ایشان بودم. محمد و محمدامین پسرانم هستند که محمدامین چهار ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد، پسر بزرگم هم اکنون 39 ساله است. شهید مرادقلی متولد سال 1329 بودند که 4 سال در کاشمر و 4 سال هم در زاهدان معلم بودند.

, مرداد 53 من و ایشان پیمان مقدس ازدواج بستیم. ایشان آن زمان معلم راهنمایی در کاشمر بودند و من چهار سال همسر ایشان بودم. محمد و محمدامین پسرانم هستند که محمدامین چهار ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد، پسر بزرگم هم اکنون 39 ساله است. شهید مرادقلی متولد سال 1329 بودند که 4 سال در کاشمر و 4 سال هم در زاهدان معلم بودند.,

ایشان اولین شهید انقلاب در سیستان و بلوچستان است؛ چطور با امام آشنا شدند و به صف انقلابیون پیوستند؟!

, ایشان اولین شهید انقلاب در سیستان و بلوچستان است؛ چطور با امام آشنا شدند و به صف انقلابیون پیوستند؟! , ایشان اولین شهید انقلاب در سیستان و بلوچستان است؛ چطور با امام آشنا شدند و به صف انقلابیون پیوستند؟! ,

تیمور خیلی پاک و متدین بود، از همان ابتدای دوران راهنمایی که پدرش را از دست داد سرپرست خانواده بود و طعم کار و تلاش و سختی را چشیده بود، یک رکعت نماز قضا نداشت، حتی یادم هست یک بار که به دلیل سفر یک روز روزه اش قضا شده روز بعد از عید فطر قضایش را گرفت تا چیزی به گردنش نباشد. به همسایه ها و محرورمین خیلی توجه داشت و مجموع این خصوصیات باعث شد که جذب کلام نورانی حضرت امام شود. به نظرم ابتدای آشنایی ایشان با امام به رفاقتش با ملاحاتم بود. ایشان از مشهد آمده بود و شهید مرادقلی او را به منزلمان دعوت کرد.

, تیمور خیلی پاک و متدین بود، از همان ابتدای دوران راهنمایی که پدرش را از دست داد سرپرست خانواده بود و طعم کار و تلاش و سختی را چشیده بود، یک رکعت نماز قضا نداشت، حتی یادم هست یک بار که به دلیل سفر یک روز روزه اش قضا شده روز بعد از عید فطر قضایش را گرفت تا چیزی به گردنش نباشد. به همسایه ها و محرورمین خیلی توجه داشت و مجموع این خصوصیات باعث شد که جذب کلام نورانی حضرت امام شود. به نظرم ابتدای آشنایی ایشان با امام به رفاقتش با ملاحاتم بود. ایشان از مشهد آمده بود و شهید مرادقلی او را به منزلمان دعوت کرد.,

آنقدر به امام ارادت داشت و نسبت به اطاعت از ایشان خود را مکلف می دید که با وجود این که خیلی غیرتی بود در خصوص ارتباط با نامحرم دقیق بود و حتی می گفت می گفت بهتر است مسجد نیایی و در منزل نماز بخوانی، با آن وجود می گفت اگر امام دستور بدهد و مکلف به شرکت در راهپیمایی شوی باید در راهپیمایی هم شرکت کنی.

, آنقدر به امام ارادت داشت و نسبت به اطاعت از ایشان خود را مکلف می دید که با وجود این که خیلی غیرتی بود در خصوص ارتباط با نامحرم دقیق بود و حتی می گفت می گفت بهتر است مسجد نیایی و در منزل نماز بخوانی، با آن وجود می گفت اگر امام دستور بدهد و مکلف به شرکت در راهپیمایی شوی باید در راهپیمایی هم شرکت کنی.,

دانش آموزان را تشویق می کردند و به آنها آگاهی می دادند و در تظاهرات ها شرکت می کردند. دانش آموزانش گاهی در یادواره اش هم شرکت می کنند و خاطراتی هم از او می گویند.

, دانش آموزان را تشویق می کردند و به آنها آگاهی می دادند و در تظاهرات ها شرکت می کردند. دانش آموزانش گاهی در یادواره اش هم شرکت می کنند و خاطراتی هم از او می گویند.,

گفتید به همسایه ها و محرومین توجه ویژه داشت، توضیح بیشتری می دهید؟

, گفتید به همسایه ها و محرومین توجه ویژه داشت، توضیح بیشتری می دهید؟, گفتید به همسایه ها و محرومین توجه ویژه داشت، توضیح بیشتری می دهید؟,

با همسایه ها خیلی مهربان و اهل مدارا بود، مثلا آن زمان همه خانه ها در زاهدان شیر آب نداشتند و او همسایه ها را قسم میداد که از منزل ما آب بگیرند یا حتی می گذاشت در دیوار سوراخی برای عبور شلنگ قرار دهند این مهربانی ها و توجهات باعث شده بود که همسایه ها خیلی بابت شهادتش ناراحت باشند.

, با همسایه ها خیلی مهربان و اهل مدارا بود، مثلا آن زمان همه خانه ها در زاهدان شیر آب نداشتند و او همسایه ها را قسم میداد که از منزل ما آب بگیرند یا حتی می گذاشت در دیوار سوراخی برای عبور شلنگ قرار دهند این مهربانی ها و توجهات باعث شده بود که همسایه ها خیلی بابت شهادتش ناراحت باشند.,

یک بار هم برای این که با ادامه تحصیلش در رشته مهندسی برق موافقت به رئیس آموزش و پرورش شهرستان تعهد داد که تا پایان خدمت صرفاً در روستاها و مناطق دور افتاده خدمت کند.

, یک بار هم برای این که با ادامه تحصیلش در رشته مهندسی برق موافقت , به رئیس آموزش و پرورش شهرستان تعهد داد که تا پایان خدمت صرفاً در روستاها و مناطق دور افتاده خدمت کند, .,

کی و چطور شهید شدند؟

, کی و چطور شهید شدند؟, کی و چطور شهید شدند؟,

سه روز بود که مدارس تعطیل بودند، گفت می خواهم بروم تهران تا همسر برادرم را بیاورم زاهدان که تنها نماند اما به او خبر دادند که مدارس باز است، یادم است شب هفدهم بهمن بود، گفت خانم دوتا بچه هایم را به تو می سپارم.

, سه روز بود که مدارس تعطیل بودند، گفت می خواهم بروم تهران تا همسر برادرم را بیاورم زاهدان که تنها نماند اما به او خبر دادند که مدارس باز است، یادم است شب هفدهم بهمن بود، گفت خانم دوتا بچه هایم را به تو می سپارم.,

روز هفده بهمن مهمان داشتیم  و من منزل بودم که نهار درست کنم منتظرش بودم. نزدیک خانه یکی از دانش آموزانش را دیدم و سراغش را گرفتم گفت مدرسه تعطیل شد و همه معلمان رفتند تظاهرات. تا ساعت 11 و نیم منتظر شدم بازهم خبری نشد و رفتم منزل خواهرش آنجا هم نبود. همانجا بودم که پسر خواهرش آمد گفت که پشت بلندگو گفته اند تیمور مرادقلی زخمی شده و او را برده اند بیمارستان. دیگر نفهمیدم چطور خودم را به بیمارستان رساندم، 5 ماهه باردار بودم و به شدت پریشان شدم. حکومت نظامی بود و اجازه ورود به بیمارستان را نمی دادند. با اصرار وارد شدیم و گفتند اتاق عمل است، همانجا بودم، بیمارستان، که خبر شهادتش را دادند..

, روز هفده بهمن مهمان داشتیم  و من منزل بودم که نهار درست کنم منتظرش بودم. نزدیک خانه یکی از دانش آموزانش را دیدم و سراغش را گرفتم گفت مدرسه تعطیل شد و همه معلمان رفتند تظاهرات. تا ساعت 11 و نیم منتظر شدم بازهم خبری نشد و رفتم منزل خواهرش آنجا هم نبود. همانجا بودم که پسر خواهرش آمد گفت که پشت بلندگو گفته اند تیمور مرادقلی زخمی شده و او را برده اند بیمارستان. دیگر نفهمیدم چطور خودم را به بیمارستان رساندم، 5 ماهه باردار بودم و به شدت پریشان شدم. حکومت نظامی بود و اجازه ورود به بیمارستان را نمی دادند. با اصرار وارد شدیم و گفتند اتاق عمل است، همانجا بودم، بیمارستان، که خبر شهادتش را دادند..,

پنج روز بعد مردم شیرینی پیروزی انقلاب پخش می کردند. برایش خوشحال بودم که در راه آرمان و امامش جان خود را فدا کرد و انقلابی که به دنبال آن بود به ثمر نشست.

, پنج روز بعد مردم شیرینی پیروزی انقلاب پخش می کردند. برایش خوشحال بودم که در راه آرمان و امامش جان خود را فدا کرد و انقلابی که به دنبال آن بود به ثمر نشست.,

شهید تیمور مراد قلی اولین شهید سیستان و بلوچستان، از برگزار کنندگان و اداره کنندگان راهپیمایی 17 بهمن ماه سال 1357 بود که در این راهپیمایی بر اثر حمله به صفوف انقلابیون به درجه رفیع شهادت نائل گشت و در گلزار شهدای زاهدان به خاک سپرده شد.

, شهید تیمور مراد قلی اولین شهید سیستان و بلوچستان، از برگزار کنندگان و اداره کنندگان راهپیمایی 17 بهمن ماه سال 1357 بود که در این راهپیمایی بر اثر حمله به صفوف انقلابیون به درجه رفیع شهادت نائل گشت و در گلزار شهدای زاهدان به خاک سپرده شد.,

 

,

انتهای پیام/

, انتهای پیام/, انتهای پیام/,

 

]
دانش آموزان را تشویق می کردند و به آنها آگاهی می دادند و در تظاهرات ها شرکت می کردند. دانش آموزانش گاهی در یادواره اش هم شرکت می کنند و خاطراتی هم از او می گویند.