چگونه یک اشتغالآفرین باشیم؟
مادربزرگ اصغر گفت: اگر ما کار در مملکت نداریم، این همه طرح از کجا پیدا شده است تا رئیسجمهور آن را افتتاح کند؟ این سری روبانفروشها سود خیلی خوبی کردهاند و خیلی بازارشان گرم شده است.
[
آقا معلم موضوعی به ما داد که نه تنها در حیطه تخصص من و اصغر، بلکه هیچ کدام از بچهها نبود.
ما در این باره خیلی پرسوجو کردیم و از پدر خود نظرخواهی کردیم، پدر ما گفت: در مملکت ما اشتغالآفرینی جواب نمیدهد و بعداً مثل بقیه کارخانهها ورشکست خواهیم شد.
مادر ما به ما گفت که اشتغالآفرینی احتیاج به پول دارد تا سرمایه یک کسی باشد و کسی که پول ندارد بهتر است برود و برای کسی که پول دارد کار کند.
جمال آقا بقال محلهمان به ما گفت: اشتغالزایی یعنی من الان مغازهام را به یک هایپر مارکت تبدیل کنم و چند تا از این جوانهای بیکار را بیاورم سر کار، اما متاسفانه پول ندارم که مغازهام را بزرگتر کنم.
در نهایت ما باز به سراغ حلال مشکلات و مسائل علمی، یعنی مادربزرگ اصغر رفتیم.
مادربزرگ اصغر به ما گفت: همه حرفهایی که دیگران زدند درست است اما من به تئوری آقا فتحالله خدا بیامرز خیلی اعتقاد دارم، او در همه چیز حرف اول را میزد، او میگفت: از هر چیزی که در دنیا وجود دارد میتوان شغل ایجاد کرد، مثل ژاپنیها که از همه چیز برق تولید میکنند.
مادربزرگ اصغر گفت: در سالهای اخیر، کشور ما به جای بسیار خوبی رسیده است و میتواند با تجربه و تخصص یک سری از افراد با تجربه اشتغالآفرینی کرد، مثلا یک کسی را در یک سمت مهم گذاشت و او فک و فامیلش را بیاورد سر کار و این خودش برای یک قبیله آدم ایجاد اشتغال میکند.
مادربزرگ اصغر گفت: یا یکی را برد در یک جایی گذاشت تا او حرف بزند و بقیه برای او کف و سوت بزنند و بعداً به آنها حقوق هم داد، تازه این کار باعث شادی هم میشود.
او معتقد است که مملکت ما بیکار ندارد، چرا که همه از دم سرکارند و فقط نشستهاند تا ببینند چه کسی چه چیزی میگوید و زیرش را میزند، چه کسی اختلاس میکند و بعداً در جای بهتری قرار میگیرد.
مادربزرگ اصغر گفت: اگر ما کار در مملکت نداریم، این همه طرح از کجا پیدا شده است تا رئیسجمهور آن را افتتاح کند؟ این سری روبانفروشها سود خیلی خوبی کردهاند و خیلی بازارشان گرم شده است.
یا مثلا یک چند تا از این دولتیها بنشینند یکجا و مناظرهها را ضبطی کنند و ملت همهاش به دنبال اخبار باشند و حرص بخورند و بعد رئیسجمهور بیاید بگوید که نه مناظرهها زنده باشد.
مادربزرگ اصغر گفت که انقدر در مملکت ما کارهای عجیب و غریب وجود دارد که خدا میداند، اما متاسفانه هیچکدام این کارها درآمد ندارد و فقط محض سرکار رفتن خوب است، تا بعد از انتخابات که دوباره روز از نو و روزی از نو شود.
الان یک مدل اقتصادی در کشور پیش آمده که اگر کسی سر کار باشد و یا کارخانهاش هنوز ورشکست نشده باشد، مردم به او به چشم اجنبی نگاه میکنند، مثل مدل موهای عجقوجقی که توی خیابان میبینیم.
مادربزرگ اصغر گفت: فقط خدا پدر چینیها را بیامرزد که نمیگذارند مملکت ما کم و کسری داشته باشد.
ما از این انشا هیچ نتیجهای نگرفتهایم، فقط فهمیدیم که نمیشود اشتغالآفرینی کرد.,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بلاغ، موضوع انشا: چگونه یک اشتغالآفرین باشیم؟
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, بلاغ,آقا معلم موضوعی به ما داد که نه تنها در حیطه تخصص من و اصغر، بلکه هیچ کدام از بچهها نبود.
ما در این باره خیلی پرسوجو کردیم و از پدر خود نظرخواهی کردیم، پدر ما گفت: در مملکت ما اشتغالآفرینی جواب نمیدهد و بعداً مثل بقیه کارخانهها ورشکست خواهیم شد.
مادر ما به ما گفت که اشتغالآفرینی احتیاج به پول دارد تا سرمایه یک کسی باشد و کسی که پول ندارد بهتر است برود و برای کسی که پول دارد کار کند.
جمال آقا بقال محلهمان به ما گفت: اشتغالزایی یعنی من الان مغازهام را به یک هایپر مارکت تبدیل کنم و چند تا از این جوانهای بیکار را بیاورم سر کار، اما متاسفانه پول ندارم که مغازهام را بزرگتر کنم.
در نهایت ما باز به سراغ حلال مشکلات و مسائل علمی، یعنی مادربزرگ اصغر رفتیم.
مادربزرگ اصغر به ما گفت: همه حرفهایی که دیگران زدند درست است اما من به تئوری آقا فتحالله خدا بیامرز خیلی اعتقاد دارم، او در همه چیز حرف اول را میزد، او میگفت: از هر چیزی که در دنیا وجود دارد میتوان شغل ایجاد کرد، مثل ژاپنیها که از همه چیز برق تولید میکنند.
مادربزرگ اصغر گفت: در سالهای اخیر، کشور ما به جای بسیار خوبی رسیده است و میتواند با تجربه و تخصص یک سری از افراد با تجربه اشتغالآفرینی کرد، مثلا یک کسی را در یک سمت مهم گذاشت و او فک و فامیلش را بیاورد سر کار و این خودش برای یک قبیله آدم ایجاد اشتغال میکند.
مادربزرگ اصغر گفت: یا یکی را برد در یک جایی گذاشت تا او حرف بزند و بقیه برای او کف و سوت بزنند و بعداً به آنها حقوق هم داد، تازه این کار باعث شادی هم میشود.
او معتقد است که مملکت ما بیکار ندارد، چرا که همه از دم سرکارند و فقط نشستهاند تا ببینند چه کسی چه چیزی میگوید و زیرش را میزند، چه کسی اختلاس میکند و بعداً در جای بهتری قرار میگیرد.
مادربزرگ اصغر گفت: اگر ما کار در مملکت نداریم، این همه طرح از کجا پیدا شده است تا رئیسجمهور آن را افتتاح کند؟ این سری روبانفروشها سود خیلی خوبی کردهاند و خیلی بازارشان گرم شده است.
یا مثلا یک چند تا از این دولتیها بنشینند یکجا و مناظرهها را ضبطی کنند و ملت همهاش به دنبال اخبار باشند و حرص بخورند و بعد رئیسجمهور بیاید بگوید که نه مناظرهها زنده باشد.
مادربزرگ اصغر گفت که انقدر در مملکت ما کارهای عجیب و غریب وجود دارد که خدا میداند، اما متاسفانه هیچکدام این کارها درآمد ندارد و فقط محض سرکار رفتن خوب است، تا بعد از انتخابات که دوباره روز از نو و روزی از نو شود.
الان یک مدل اقتصادی در کشور پیش آمده که اگر کسی سر کار باشد و یا کارخانهاش هنوز ورشکست نشده باشد، مردم به او به چشم اجنبی نگاه میکنند، مثل مدل موهای عجقوجقی که توی خیابان میبینیم.
مادربزرگ اصغر گفت: فقط خدا پدر چینیها را بیامرزد که نمیگذارند مملکت ما کم و کسری داشته باشد.
ما از این انشا هیچ نتیجهای نگرفتهایم، فقط فهمیدیم که نمیشود اشتغالآفرینی کرد.
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
انتهای پیام/
]