به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از «بسیج زنان کشور»؛ زهرا باقری: ماجرا از آن جا آغاز شد که بچه ها در شبکه های اجتماعی تصمیم گرفتند پویشی را راه بیندازند به نام مرا به نام مادرم صدا بزن! قرار گذاشتند که روز دهم ماه مبارک رمضان همه شرکت کنندگان در این پویش، تصویر کاربری خود را به نام حضرت خدیجه(س) تغییر دهند شاید این گونه فرصتی برای توجه دوباره به زندگی و راز و رمز ایثارگری این بانو برای بقیه ایجاد شود.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, «بسیج زنان کشور»؛ , «بسیج زنان کشور»؛ , «بسیج زنان کشور»؛ , , «بسیج زنان کشور»؛ , «بسیج زنان کشور»؛ , «, بسیج زنان کشور, بسیج زنان کشور, بسیج زنان کشور, بسیج زنان کشور, زهرا باقری,البته فکر می کنم، اولین زمزمه جلب شدن توجه ها به بانو، شهاب مرادی بود که از همه خواسته بود، روز دهم ماه مبارک رمضان، دختران خود را به یک نام صدا کنند، به نام مادر تمام امام ها، حضرت خدیجه(س)! گفته بود: "لطفاً در روز دهم رمضان روز وفات حضرت خدیجه کبری(س) هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک ”خدیجه“صدا کند. یعنی فقط یک روز، نام دخترتان را خدیجه بگذارید و اگر کسی دو یا چند دختر دارد، کوچکترین دختر را”خدیجه“ بنامد. تأکید میکنم فقط برای یک روز! و از همه اعضاء فامیل و دوستان بخواهید تا دختر نازنینتان را به این نام مبارک صدا بزنند؛ خدیجه!"
البته شاید دقت ما بیشتر، از همان صحبت های سحر ماه مبارک رمضان شد و تلنگر خوبی بود؛ حجت الاسلام فرحزادی گفته بودند: "من از بس مظلومیت حضرت خدیجه(س) را دیدم، سعی میکنم نام حضرت خدیجه(س) را خیلی ترویج کنم. به بستگان گفتم: هرکس دختردار شد، اسمش را خدیجه بگذارد، من به او سکه میدهم."
کمی بیشتر که فکر می کنم، ماجرای خاطراتم در مورد بانو عقب تر می رود، به همان زمانی که در نمایشگاه قرآن بودم که در گرماگرم روزه داری و غرفه داری، که یک ختم قرآن به نیت حضرت خدیجه(س) آوردند، دوستم را یادم هست که از من پرسید چه شده که نزدیک ولادت امام حسن(ع) برگه ختم قرآن پخش می کنند؟! ولی وقتی برگه ختم قرآن را نگاه کرده بود، خیره مانده بود، رویش نوشته بود: دهم ماه مبارک رمضان، روز وفات همسر گرانقدر رسول خدا(ص)، حضرت خدیجه(س) روزی، متفاوت از کل سال که پیامبر(ص) در این روز چه غم بزرگی را به دوش کشیدند.
اما نه، یادم آمد قبلتر هم نامشان را شنیده بودم، در همان جلسات ختم قرآن هیات های زنانه، با مادرم وقتی کودک بودم و تازه قرآن خواندن را یاد گرفته بودم، جزء ده بود، مربی قرآنی که ایرادهای بقیه را می گرفت، میانه های جزء بود که گفت شما روزه دارها، به صلواتی به خدمت رسول اکرم(ص) درگذشت همسر وفادارشان را به ایشان تسلیت بگویید؛ حضرت خدیجه(س) بزرگ بانوی صدر اسلام، اولین مومن به اسلام که در تمام سختی ها همراه پیامبر(ص) بودند تا در شعب ابی طالب روح بزرگشان به ملکوت اعلی پیوست.
به ساعات آخر روز دهم ماه مبارک رسیده ام که یک پیام ذهنم را بهم می ریزد و معادله های شبانه روزم را در هم می زند، پیام در مورد حضرت خدیجه(س) است، زمانی که بیماریشان شدت گرفت؛ به رسول خدا عرض کردند: «ای رسول خدا! وصیتهای مرا بشنوید»؛ یعنی این آخرین سخنان من است که در این لحظات پایانی به شما عرض می کنم. بعد یک یک آنها را بیان کردند: «نخست اینکه من در حق شما کوتاهی کردم؛ تقاضا دارم مرا ببخشید.»، «یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است - در همین حال اشاره کرد به فاطمه سلام الله علیها - این دختر بعد از من یتیم و تنها می شود، مراقب باشید کسی از زنان قریش او را اذیت نکند؛ سیلی به صورت او نزند؛ کسی به روی او فریاد نکشد؛ کاری نکنند که او ناراحت شود.»، «و اما وصیت سوم که من آن را به دخترم فاطمه علیها السلام می گویم؛ او به شما عرض کند ؛ زیرا حیا می کنم خودم مستقیما از شما بخواهم.»
در این هنگام رسول خدا(ص) برخاست و از اتاق خارج شد. خدیجه کبری(س)، فاطمه زهرا(س) را به نزدیک طلبید و به او چنین گفت: "عزیز دلم! و ای شادی قلبم! به پدرت بگو مادرم می گوید: من از قبر می ترسم درخواست دارم مرا در آن عبایی که هنگام نزول وحی بر تن داشتید کفن کنید." فاطمه(س) از اتاق خارج شد و پیام مادرش خدیجه(س) را به پدرش رسول خدا(ص) رساند. حضرت بلافاصله برخاست و آن عبا را تقدیم فاطمه(س) کرد. وقتی حضرت عبا را آورد خدیجه سلام الله علیها بسیار خوشحال شدند.
متحیر بودم، واقعا آن همه خدمتی که به اسلام و به شخص پیامبر(ص) کرده به نظرش نبود، تازه از کوتاهی انجام وظایفش عذرخواهی هم کرده بود، تازه تنها خواسته از همسرش همین سه مورد بود، بخشش در کوتاهی انجام وظایفش، دخترش و عبا...
چه احساس سبکی ای با خواندن این وصیت نامه ساده و بی آلایش که بوی مهر و محبت از آن می آید پیدا کرده ام! و فکر می کنم که باید هم اینطور باشد، باید هم ساده زیست، خودگذشته و فداکار باشند، مادر امام ها باید هم زندگی اش و وصیت هایش الگو باشد و رهبر معظم انقلاب چه زیبا فرمودند که "برخی افراد، حضرت خدیجه (س) را مادر ۱۱ امام (ع) میخوانند، اما ایشان در واقع مادر ۱۲ امام (ع) هستند؛ زیرا امام علی (ع) را به مدت چند سال در دامان خود پرورش دادند."
شامگاه روز دهم ماه مبارک رمضان است، انگار تاریخ اسلام با روز دهم های ماه هایش، جور دیگری برخورد کرده است، آن از روز دهم ماه محرم و این هم ماه رمضان، شامگاه تلخی است که غم، تمام وجود اهل بیت(ع) را گرفته است.
پیام دیگری حال و هوای عرفانی ام را کامل تر می کند و صادقانه احساس می کنم مقدمه پیوندی تازه ای با مادر همه ائمه(ع) ایجاد می شود؛ در پیام آمده است: «برای کسب روزی حلال، داشتن فرزندان صالح، رسیدن به کمالات اخلاقی و جلب رضایت پیامبر(ص) به حضرت خدیجه(س) متوسل شوید.»
مادر است دیگر، باید هم اینطور باشد و در مهمترین کارهای زندگی به او متوسل شد، وقتی دست های دعا را با چشم امید بالا ببری و بخواهی برای فرج مولایت دعا کنی، خوب که گوش کنی، زمزمه ای را می شنوی که می گوید: مرا به نام مادرم صدا کنید
انتهای پیام/
البته فکر می کنم، اولین زمزمه جلب شدن توجه ها به بانو، شهاب مرادی بود که از همه خواسته بود، روز دهم ماه مبارک رمضان، دختران خود را به یک نام صدا کنند، به نام مادر تمام امام ها، حضرت خدیجه(س)! گفته بود: "لطفاً در روز دهم رمضان روز وفات حضرت خدیجه کبری(س) هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک ”خدیجه“صدا کند. یعنی فقط یک روز، نام دخترتان را خدیجه بگذارید و اگر کسی دو یا چند دختر دارد، کوچکترین دختر را”خدیجه“ بنامد. تأکید میکنم فقط برای یک روز! و از همه اعضاء فامیل و دوستان بخواهید تا دختر نازنینتان را به این نام مبارک صدا بزنند؛ خدیجه!"
البته شاید دقت ما بیشتر، از همان صحبت های سحر ماه مبارک رمضان شد و تلنگر خوبی بود؛ حجت الاسلام فرحزادی گفته بودند: "من از بس مظلومیت حضرت خدیجه(س) را دیدم، سعی میکنم نام حضرت خدیجه(س) را خیلی ترویج کنم. به بستگان گفتم: هرکس دختردار شد، اسمش را خدیجه بگذارد، من به او سکه میدهم."
کمی بیشتر که فکر می کنم، ماجرای خاطراتم در مورد بانو عقب تر می رود، به همان زمانی که در نمایشگاه قرآن بودم که در گرماگرم روزه داری و غرفه داری، که یک ختم قرآن به نیت حضرت خدیجه(س) آوردند، دوستم را یادم هست که از من پرسید چه شده که نزدیک ولادت امام حسن(ع) برگه ختم قرآن پخش می کنند؟! ولی وقتی برگه ختم قرآن را نگاه کرده بود، خیره مانده بود، رویش نوشته بود: دهم ماه مبارک رمضان، روز وفات همسر گرانقدر رسول خدا(ص)، حضرت خدیجه(س) روزی، متفاوت از کل سال که پیامبر(ص) در این روز چه غم بزرگی را به دوش کشیدند.
اما نه، یادم آمد قبلتر هم نامشان را شنیده بودم، در همان جلسات ختم قرآن هیات های زنانه، با مادرم وقتی کودک بودم و تازه قرآن خواندن را یاد گرفته بودم، جزء ده بود، مربی قرآنی که ایرادهای بقیه را می گرفت، میانه های جزء بود که گفت شما روزه دارها، به صلواتی به خدمت رسول اکرم(ص) درگذشت همسر وفادارشان را به ایشان تسلیت بگویید؛ حضرت خدیجه(س) بزرگ بانوی صدر اسلام، اولین مومن به اسلام که در تمام سختی ها همراه پیامبر(ص) بودند تا در شعب ابی طالب روح بزرگشان به ملکوت اعلی پیوست.
به ساعات آخر روز دهم ماه مبارک رسیده ام که یک پیام ذهنم را بهم می ریزد و معادله های شبانه روزم را در هم می زند، پیام در مورد حضرت خدیجه(س) است، زمانی که بیماریشان شدت گرفت؛ به رسول خدا عرض کردند: «ای رسول خدا! وصیتهای مرا بشنوید»؛ یعنی این آخرین سخنان من است که در این لحظات پایانی به شما عرض می کنم. بعد یک یک آنها را بیان کردند: «نخست اینکه من در حق شما کوتاهی کردم؛ تقاضا دارم مرا ببخشید.»، «یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است - در همین حال اشاره کرد به فاطمه سلام الله علیها - این دختر بعد از من یتیم و تنها می شود، مراقب باشید کسی از زنان قریش او را اذیت نکند؛ سیلی به صورت او نزند؛ کسی به روی او فریاد نکشد؛ کاری نکنند که او ناراحت شود.»، «و اما وصیت سوم که من آن را به دخترم فاطمه علیها السلام می گویم؛ او به شما عرض کند ؛ زیرا حیا می کنم خودم مستقیما از شما بخواهم.»
در این هنگام رسول خدا(ص) برخاست و از اتاق خارج شد. خدیجه کبری(س)، فاطمه زهرا(س) را به نزدیک طلبید و به او چنین گفت: "عزیز دلم! و ای شادی قلبم! به پدرت بگو مادرم می گوید: من از قبر می ترسم درخواست دارم مرا در آن عبایی که هنگام نزول وحی بر تن داشتید کفن کنید." فاطمه(س) از اتاق خارج شد و پیام مادرش خدیجه(س) را به پدرش رسول خدا(ص) رساند. حضرت بلافاصله برخاست و آن عبا را تقدیم فاطمه(س) کرد. وقتی حضرت عبا را آورد خدیجه سلام الله علیها بسیار خوشحال شدند.
متحیر بودم، واقعا آن همه خدمتی که به اسلام و به شخص پیامبر(ص) کرده به نظرش نبود، تازه از کوتاهی انجام وظایفش عذرخواهی هم کرده بود، تازه تنها خواسته از همسرش همین سه مورد بود، بخشش در کوتاهی انجام وظایفش، دخترش و عبا...
چه احساس سبکی ای با خواندن این وصیت نامه ساده و بی آلایش که بوی مهر و محبت از آن می آید پیدا کرده ام! و فکر می کنم که باید هم اینطور باشد، باید هم ساده زیست، خودگذشته و فداکار باشند، مادر امام ها باید هم زندگی اش و وصیت هایش الگو باشد و رهبر معظم انقلاب چه زیبا فرمودند که "برخی افراد، حضرت خدیجه (س) را مادر ۱۱ امام (ع) میخوانند، اما ایشان در واقع مادر ۱۲ امام (ع) هستند؛ زیرا امام علی (ع) را به مدت چند سال در دامان خود پرورش دادند."
شامگاه روز دهم ماه مبارک رمضان است، انگار تاریخ اسلام با روز دهم های ماه هایش، جور دیگری برخورد کرده است، آن از روز دهم ماه محرم و این هم ماه رمضان، شامگاه تلخی است که غم، تمام وجود اهل بیت(ع) را گرفته است.
پیام دیگری حال و هوای عرفانی ام را کامل تر می کند و صادقانه احساس می کنم مقدمه پیوندی تازه ای با مادر همه ائمه(ع) ایجاد می شود؛ در پیام آمده است: «برای کسب روزی حلال، داشتن فرزندان صالح، رسیدن به کمالات اخلاقی و جلب رضایت پیامبر(ص) به حضرت خدیجه(س) متوسل شوید.»
مادر است دیگر، باید هم اینطور باشد و در مهمترین کارهای زندگی به او متوسل شد، وقتی دست های دعا را با چشم امید بالا ببری و بخواهی برای فرج مولایت دعا کنی، خوب که گوش کنی، زمزمه ای را می شنوی که می گوید: مرا به نام مادرم صدا کنید
انتهای پیام/
البته فکر می کنم، اولین زمزمه جلب شدن توجه ها به بانو، شهاب مرادی بود که از همه خواسته بود، روز دهم ماه مبارک رمضان، دختران خود را به یک نام صدا کنند، به نام مادر تمام امام ها، حضرت خدیجه(س)! گفته بود: "لطفاً در روز دهم رمضان روز وفات حضرت خدیجه کبری(س) هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک ”خدیجه“صدا کند. یعنی فقط یک روز، نام دخترتان را خدیجه بگذارید و اگر کسی دو یا چند دختر دارد، کوچکترین دختر را”خدیجه“ بنامد. تأکید میکنم فقط برای یک روز! و از همه اعضاء فامیل و دوستان بخواهید تا دختر نازنینتان را به این نام مبارک صدا بزنند؛ خدیجه!"
البته شاید دقت ما بیشتر، از همان صحبت های سحر ماه مبارک رمضان شد و تلنگر خوبی بود؛ حجت الاسلام فرحزادی گفته بودند: "من از بس مظلومیت حضرت خدیجه(س) را دیدم، سعی میکنم نام حضرت خدیجه(س) را خیلی ترویج کنم. به بستگان گفتم: هرکس دختردار شد، اسمش را خدیجه بگذارد، من به او سکه میدهم."
کمی بیشتر که فکر می کنم، ماجرای خاطراتم در مورد بانو عقب تر می رود، به همان زمانی که در نمایشگاه قرآن بودم که در گرماگرم روزه داری و غرفه داری، که یک ختم قرآن به نیت حضرت خدیجه(س) آوردند، دوستم را یادم هست که از من پرسید چه شده که نزدیک ولادت امام حسن(ع) برگه ختم قرآن پخش می کنند؟! ولی وقتی برگه ختم قرآن را نگاه کرده بود، خیره مانده بود، رویش نوشته بود: دهم ماه مبارک رمضان، روز وفات همسر گرانقدر رسول خدا(ص)، حضرت خدیجه(س) روزی، متفاوت از کل سال که پیامبر(ص) در این روز چه غم بزرگی را به دوش کشیدند.
اما نه، یادم آمد قبلتر هم نامشان را شنیده بودم، در همان جلسات ختم قرآن هیات های زنانه، با مادرم وقتی کودک بودم و تازه قرآن خواندن را یاد گرفته بودم، جزء ده بود، مربی قرآنی که ایرادهای بقیه را می گرفت، میانه های جزء بود که گفت شما روزه دارها، به صلواتی به خدمت رسول اکرم(ص) درگذشت همسر وفادارشان را به ایشان تسلیت بگویید؛ حضرت خدیجه(س) بزرگ بانوی صدر اسلام، اولین مومن به اسلام که در تمام سختی ها همراه پیامبر(ص) بودند تا در شعب ابی طالب روح بزرگشان به ملکوت اعلی پیوست.
به ساعات آخر روز دهم ماه مبارک رسیده ام که یک پیام ذهنم را بهم می ریزد و معادله های شبانه روزم را در هم می زند، پیام در مورد حضرت خدیجه(س) است، زمانی که بیماریشان شدت گرفت؛ به رسول خدا عرض کردند: «ای رسول خدا! وصیتهای مرا بشنوید»؛ یعنی این آخرین سخنان من است که در این لحظات پایانی به شما عرض می کنم. بعد یک یک آنها را بیان کردند: «نخست اینکه من در حق شما کوتاهی کردم؛ تقاضا دارم مرا ببخشید.»، «یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است - در همین حال اشاره کرد به فاطمه سلام الله علیها - این دختر بعد از من یتیم و تنها می شود، مراقب باشید کسی از زنان قریش او را اذیت نکند؛ سیلی به صورت او نزند؛ کسی به روی او فریاد نکشد؛ کاری نکنند که او ناراحت شود.»، «و اما وصیت سوم که من آن را به دخترم فاطمه علیها السلام می گویم؛ او به شما عرض کند ؛ زیرا حیا می کنم خودم مستقیما از شما بخواهم.»
در این هنگام رسول خدا(ص) برخاست و از اتاق خارج شد. خدیجه کبری(س)، فاطمه زهرا(س) را به نزدیک طلبید و به او چنین گفت: "عزیز دلم! و ای شادی قلبم! به پدرت بگو مادرم می گوید: من از قبر می ترسم درخواست دارم مرا در آن عبایی که هنگام نزول وحی بر تن داشتید کفن کنید." فاطمه(س) از اتاق خارج شد و پیام مادرش خدیجه(س) را به پدرش رسول خدا(ص) رساند. حضرت بلافاصله برخاست و آن عبا را تقدیم فاطمه(س) کرد. وقتی حضرت عبا را آورد خدیجه سلام الله علیها بسیار خوشحال شدند.
متحیر بودم، واقعا آن همه خدمتی که به اسلام و به شخص پیامبر(ص) کرده به نظرش نبود، تازه از کوتاهی انجام وظایفش عذرخواهی هم کرده بود، تازه تنها خواسته از همسرش همین سه مورد بود، بخشش در کوتاهی انجام وظایفش، دخترش و عبا...
چه احساس سبکی ای با خواندن این وصیت نامه ساده و بی آلایش که بوی مهر و محبت از آن می آید پیدا کرده ام! و فکر می کنم که باید هم اینطور باشد، باید هم ساده زیست، خودگذشته و فداکار باشند، مادر امام ها باید هم زندگی اش و وصیت هایش الگو باشد و رهبر معظم انقلاب چه زیبا فرمودند که "برخی افراد، حضرت خدیجه (س) را مادر ۱۱ امام (ع) میخوانند، اما ایشان در واقع مادر ۱۲ امام (ع) هستند؛ زیرا امام علی (ع) را به مدت چند سال در دامان خود پرورش دادند."
شامگاه روز دهم ماه مبارک رمضان است، انگار تاریخ اسلام با روز دهم های ماه هایش، جور دیگری برخورد کرده است، آن از روز دهم ماه محرم و این هم ماه رمضان، شامگاه تلخی است که غم، تمام وجود اهل بیت(ع) را گرفته است.
پیام دیگری حال و هوای عرفانی ام را کامل تر می کند و صادقانه احساس می کنم مقدمه پیوندی تازه ای با مادر همه ائمه(ع) ایجاد می شود؛ در پیام آمده است: «برای کسب روزی حلال، داشتن فرزندان صالح، رسیدن به کمالات اخلاقی و جلب رضایت پیامبر(ص) به حضرت خدیجه(س) متوسل شوید.»
مادر است دیگر، باید هم اینطور باشد و در مهمترین کارهای زندگی به او متوسل شد، وقتی دست های دعا را با چشم امید بالا ببری و بخواهی برای فرج مولایت دعا کنی، خوب که گوش کنی، زمزمه ای را می شنوی که می گوید: مرا به نام مادرم صدا کنید
انتهای پیام/
البته فکر می کنم، اولین زمزمه جلب شدن توجه ها به بانو، شهاب مرادی بود که از همه خواسته بود، روز دهم ماه مبارک رمضان، دختران خود را به یک نام صدا کنند، به نام مادر تمام امام ها، حضرت خدیجه(س)! گفته بود: "لطفاً در روز دهم رمضان روز وفات حضرت خدیجه کبری(س) هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک ”خدیجه“صدا کند. یعنی فقط یک روز، نام دخترتان را خدیجه بگذارید و اگر کسی دو یا چند دختر دارد، کوچکترین دختر را”خدیجه“ بنامد. تأکید میکنم فقط برای یک روز! و از همه اعضاء فامیل و دوستان بخواهید تا دختر نازنینتان را به این نام مبارک صدا بزنند؛ خدیجه!"
البته شاید دقت ما بیشتر، از همان صحبت های سحر ماه مبارک رمضان شد و تلنگر خوبی بود؛ حجت الاسلام فرحزادی گفته بودند: "من از بس مظلومیت حضرت خدیجه(س) را دیدم، سعی میکنم نام حضرت خدیجه(س) را خیلی ترویج کنم. به بستگان گفتم: هرکس دختردار شد، اسمش را خدیجه بگذارد، من به او سکه میدهم."
کمی بیشتر که فکر می کنم، ماجرای خاطراتم در مورد بانو عقب تر می رود، به همان زمانی که در نمایشگاه قرآن بودم که در گرماگرم روزه داری و غرفه داری، که یک ختم قرآن به نیت حضرت خدیجه(س) آوردند، دوستم را یادم هست که از من پرسید چه شده که نزدیک ولادت امام حسن(ع) برگه ختم قرآن پخش می کنند؟! ولی وقتی برگه ختم قرآن را نگاه کرده بود، خیره مانده بود، رویش نوشته بود: دهم ماه مبارک رمضان، روز وفات همسر گرانقدر رسول خدا(ص)، حضرت خدیجه(س) روزی، متفاوت از کل سال که پیامبر(ص) در این روز چه غم بزرگی را به دوش کشیدند.
اما نه، یادم آمد قبلتر هم نامشان را شنیده بودم، در همان جلسات ختم قرآن هیات های زنانه، با مادرم وقتی کودک بودم و تازه قرآن خواندن را یاد گرفته بودم، جزء ده بود، مربی قرآنی که ایرادهای بقیه را می گرفت، میانه های جزء بود که گفت شما روزه دارها، به صلواتی به خدمت رسول اکرم(ص) درگذشت همسر وفادارشان را به ایشان تسلیت بگویید؛ حضرت خدیجه(س) بزرگ بانوی صدر اسلام، اولین مومن به اسلام که در تمام سختی ها همراه پیامبر(ص) بودند تا در شعب ابی طالب روح بزرگشان به ملکوت اعلی پیوست.
به ساعات آخر روز دهم ماه مبارک رسیده ام که یک پیام ذهنم را بهم می ریزد و معادله های شبانه روزم را در هم می زند، پیام در مورد حضرت خدیجه(س) است، زمانی که بیماریشان شدت گرفت؛ به رسول خدا عرض کردند: «ای رسول خدا! وصیتهای مرا بشنوید»؛ یعنی این آخرین سخنان من است که در این لحظات پایانی به شما عرض می کنم. بعد یک یک آنها را بیان کردند: «نخست اینکه من در حق شما کوتاهی کردم؛ تقاضا دارم مرا ببخشید.»، «یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است - در همین حال اشاره کرد به فاطمه سلام الله علیها - این دختر بعد از من یتیم و تنها می شود، مراقب باشید کسی از زنان قریش او را اذیت نکند؛ سیلی به صورت او نزند؛ کسی به روی او فریاد نکشد؛ کاری نکنند که او ناراحت شود.»، «و اما وصیت سوم که من آن را به دخترم فاطمه علیها السلام می گویم؛ او به شما عرض کند ؛ زیرا حیا می کنم خودم مستقیما از شما بخواهم.»
در این هنگام رسول خدا(ص) برخاست و از اتاق خارج شد. خدیجه کبری(س)، فاطمه زهرا(س) را به نزدیک طلبید و به او چنین گفت: "عزیز دلم! و ای شادی قلبم! به پدرت بگو مادرم می گوید: من از قبر می ترسم درخواست دارم مرا در آن عبایی که هنگام نزول وحی بر تن داشتید کفن کنید." فاطمه(س) از اتاق خارج شد و پیام مادرش خدیجه(س) را به پدرش رسول خدا(ص) رساند. حضرت بلافاصله برخاست و آن عبا را تقدیم فاطمه(س) کرد. وقتی حضرت عبا را آورد خدیجه سلام الله علیها بسیار خوشحال شدند.
متحیر بودم، واقعا آن همه خدمتی که به اسلام و به شخص پیامبر(ص) کرده به نظرش نبود، تازه از کوتاهی انجام وظایفش عذرخواهی هم کرده بود، تازه تنها خواسته از همسرش همین سه مورد بود، بخشش در کوتاهی انجام وظایفش، دخترش و عبا...
چه احساس سبکی ای با خواندن این وصیت نامه ساده و بی آلایش که بوی مهر و محبت از آن می آید پیدا کرده ام! و فکر می کنم که باید هم اینطور باشد، باید هم ساده زیست، خودگذشته و فداکار باشند، مادر امام ها باید هم زندگی اش و وصیت هایش الگو باشد و رهبر معظم انقلاب چه زیبا فرمودند که "برخی افراد، حضرت خدیجه (س) را مادر ۱۱ امام (ع) میخوانند، اما ایشان در واقع مادر ۱۲ امام (ع) هستند؛ زیرا امام علی (ع) را به مدت چند سال در دامان خود پرورش دادند."
شامگاه روز دهم ماه مبارک رمضان است، انگار تاریخ اسلام با روز دهم های ماه هایش، جور دیگری برخورد کرده است، آن از روز دهم ماه محرم و این هم ماه رمضان، شامگاه تلخی است که غم، تمام وجود اهل بیت(ع) را گرفته است.
پیام دیگری حال و هوای عرفانی ام را کامل تر می کند و صادقانه احساس می کنم مقدمه پیوندی تازه ای با مادر همه ائمه(ع) ایجاد می شود؛ در پیام آمده است: «برای کسب روزی حلال، داشتن فرزندان صالح، رسیدن به کمالات اخلاقی و جلب رضایت پیامبر(ص) به حضرت خدیجه(س) متوسل شوید.»
مادر است دیگر، باید هم اینطور باشد و در مهمترین کارهای زندگی به او متوسل شد، وقتی دست های دعا را با چشم امید بالا ببری و بخواهی برای فرج مولایت دعا کنی، خوب که گوش کنی، زمزمه ای را می شنوی که می گوید: مرا به نام مادرم صدا کنید
انتهای پیام/
البته فکر می کنم، اولین زمزمه جلب شدن توجه ها به بانو، شهاب مرادی بود که از همه خواسته بود، روز دهم ماه مبارک رمضان، دختران خود را به یک نام صدا کنند، به نام مادر تمام امام ها، حضرت خدیجه(س)! گفته بود: "لطفاً در روز دهم رمضان روز وفات حضرت خدیجه کبری(س) هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک ”خدیجه“صدا کند. یعنی فقط یک روز، نام دخترتان را خدیجه بگذارید و اگر کسی دو یا چند دختر دارد، کوچکترین دختر را”خدیجه“ بنامد. تأکید میکنم فقط برای یک روز! و از همه اعضاء فامیل و دوستان بخواهید تا دختر نازنینتان را به این نام مبارک صدا بزنند؛ خدیجه!"
,البته شاید دقت ما بیشتر، از همان صحبت های سحر ماه مبارک رمضان شد و تلنگر خوبی بود؛ حجت الاسلام فرحزادی گفته بودند: "من از بس مظلومیت حضرت خدیجه(س) را دیدم، سعی میکنم نام حضرت خدیجه(س) را خیلی ترویج کنم. به بستگان گفتم: هرکس دختردار شد، اسمش را خدیجه بگذارد، من به او سکه میدهم."
,کمی بیشتر که فکر می کنم، ماجرای خاطراتم در مورد بانو عقب تر می رود، به همان زمانی که در نمایشگاه قرآن بودم که در گرماگرم روزه داری و غرفه داری، که یک ختم قرآن به نیت حضرت خدیجه(س) آوردند، دوستم را یادم هست که از من پرسید چه شده که نزدیک ولادت امام حسن(ع) برگه ختم قرآن پخش می کنند؟! ولی وقتی برگه ختم قرآن را نگاه کرده بود، خیره مانده بود، رویش نوشته بود: دهم ماه مبارک رمضان، روز وفات همسر گرانقدر رسول خدا(ص)، حضرت خدیجه(س) روزی، متفاوت از کل سال که پیامبر(ص) در این روز چه غم بزرگی را به دوش کشیدند.
,اما نه، یادم آمد قبلتر هم نامشان را شنیده بودم، در همان جلسات ختم قرآن هیات های زنانه، با مادرم وقتی کودک بودم و تازه قرآن خواندن را یاد گرفته بودم، جزء ده بود، مربی قرآنی که ایرادهای بقیه را می گرفت، میانه های جزء بود که گفت شما روزه دارها، به صلواتی به خدمت رسول اکرم(ص) درگذشت همسر وفادارشان را به ایشان تسلیت بگویید؛ حضرت خدیجه(س) بزرگ بانوی صدر اسلام، اولین مومن به اسلام که در تمام سختی ها همراه پیامبر(ص) بودند تا در شعب ابی طالب روح بزرگشان به ملکوت اعلی پیوست.
,به ساعات آخر روز دهم ماه مبارک رسیده ام که یک پیام ذهنم را بهم می ریزد و معادله های شبانه روزم را در هم می زند، پیام در مورد حضرت خدیجه(س) است، زمانی که بیماریشان شدت گرفت؛ به رسول خدا عرض کردند: «ای رسول خدا! وصیتهای مرا بشنوید»؛ یعنی این آخرین سخنان من است که در این لحظات پایانی به شما عرض می کنم. بعد یک یک آنها را بیان کردند: «نخست اینکه من در حق شما کوتاهی کردم؛ تقاضا دارم مرا ببخشید.»، «یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است - در همین حال اشاره کرد به فاطمه سلام الله علیها - این دختر بعد از من یتیم و تنها می شود، مراقب باشید کسی از زنان قریش او را اذیت نکند؛ سیلی به صورت او نزند؛ کسی به روی او فریاد نکشد؛ کاری نکنند که او ناراحت شود.»، «و اما وصیت سوم که من آن را به دخترم فاطمه علیها السلام می گویم؛ او به شما عرض کند ؛ زیرا حیا می کنم خودم مستقیما از شما بخواهم.»
, به ساعات آخر روز دهم ماه مبارک رسیده ام که یک پیام ذهنم را بهم می ریزد و معادله های شبانه روزم را در هم می زند، پیام در مورد حضرت خدیجه(س) است، زمانی که بیماریشان شدت گرفت؛ به رسول خدا عرض کردند: «ای رسول خدا! وصیتهای مرا بشنوید»؛ یعنی این آخرین سخنان من است که در این لحظات پایانی به شما عرض می کنم. بعد یک یک آنها را بیان کردند: «نخست اینکه من در حق شما کوتاهی کردم؛ تقاضا دارم مرا ببخشید.»، «یا رسول اللّه! وصیت دوم من این است - در همین حال اشاره کرد به فاطمه سلام الله علیها - این دختر بعد از من یتیم و تنها می شود، مراقب باشید کسی از زنان قریش او را اذیت نکند؛ سیلی به صورت او نزند؛ کسی به روی او فریاد نکشد؛ کاری نکنند که او ناراحت شود.»، «و اما وصیت سوم که من آن را به دخترم فاطمه علیها السلام می گویم؛ او به شما عرض کند ؛ زیرا حیا می کنم خودم مستقیما از شما بخواهم.», :,در این هنگام رسول خدا(ص) برخاست و از اتاق خارج شد. خدیجه کبری(س)، فاطمه زهرا(س) را به نزدیک طلبید و به او چنین گفت: "عزیز دلم! و ای شادی قلبم! به پدرت بگو مادرم می گوید: من از قبر می ترسم درخواست دارم مرا در آن عبایی که هنگام نزول وحی بر تن داشتید کفن کنید." فاطمه(س) از اتاق خارج شد و پیام مادرش خدیجه(س) را به پدرش رسول خدا(ص) رساند. حضرت بلافاصله برخاست و آن عبا را تقدیم فاطمه(س) کرد. وقتی حضرت عبا را آورد خدیجه سلام الله علیها بسیار خوشحال شدند.
, در این هنگام رسول خدا(ص) برخاست و از اتاق خارج شد. خدیجه کبری(س)، فاطمه زهرا(س) را به نزدیک طلبید و به او چنین گفت: "عزیز دلم! و ای شادی قلبم! به پدرت بگو مادرم می گوید: من از قبر می ترسم درخواست دارم مرا در آن عبایی که هنگام نزول وحی بر تن داشتید کفن کنید." فاطمه(س) از اتاق خارج شد و پیام مادرش خدیجه(س) را به پدرش رسول خدا(ص) رساند. حضرت بلافاصله برخاست و آن عبا را تقدیم فاطمه(س) کرد. وقتی حضرت عبا را آورد خدیجه سلام الله علیها بسیار خوشحال شدند.,متحیر بودم، واقعا آن همه خدمتی که به اسلام و به شخص پیامبر(ص) کرده به نظرش نبود، تازه از کوتاهی انجام وظایفش عذرخواهی هم کرده بود، تازه تنها خواسته از همسرش همین سه مورد بود، بخشش در کوتاهی انجام وظایفش، دخترش و عبا...
,چه احساس سبکی ای با خواندن این وصیت نامه ساده و بی آلایش که بوی مهر و محبت از آن می آید پیدا کرده ام! و فکر می کنم که باید هم اینطور باشد، باید هم ساده زیست، خودگذشته و فداکار باشند، مادر امام ها باید هم زندگی اش و وصیت هایش الگو باشد و رهبر معظم انقلاب چه زیبا فرمودند که "برخی افراد، حضرت خدیجه (س) را مادر ۱۱ امام (ع) میخوانند، اما ایشان در واقع مادر ۱۲ امام (ع) هستند؛ زیرا امام علی (ع) را به مدت چند سال در دامان خود پرورش دادند."
,شامگاه روز دهم ماه مبارک رمضان است، انگار تاریخ اسلام با روز دهم های ماه هایش، جور دیگری برخورد کرده است، آن از روز دهم ماه محرم و این هم ماه رمضان، شامگاه تلخی است که غم، تمام وجود اهل بیت(ع) را گرفته است.
,پیام دیگری حال و هوای عرفانی ام را کامل تر می کند و صادقانه احساس می کنم مقدمه پیوندی تازه ای با مادر همه ائمه(ع) ایجاد می شود؛ در پیام آمده است: «برای کسب روزی حلال، داشتن فرزندان صالح، رسیدن به کمالات اخلاقی و جلب رضایت پیامبر(ص) به حضرت خدیجه(س) متوسل شوید.»
, «برای کسب روزی حلال، داشتن فرزندان صالح، رسیدن به کمالات اخلاقی و جلب رضایت پیامبر(ص) به حضرت خدیجه(س) متوسل شوید.»,مادر است دیگر، باید هم اینطور باشد و در مهمترین کارهای زندگی به او متوسل شد، وقتی دست های دعا را با چشم امید بالا ببری و بخواهی برای فرج مولایت دعا کنی، خوب که گوش کنی، زمزمه ای را می شنوی که می گوید: مرا به نام مادرم صدا کنید
,انتهای پیام/
]