به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از «بسیج زنان کشور»؛ زهرا باقری: شهدای کربلا تا آخرین قطره خونشان از دین پاسداری کردند و نقش خود را در تاریخ ثبت کردند و حالا نوبت حرکت زنانه است تا این پیام را به تمام عالم برساند، پیام رشادت ها و دلیری ها و در مقابلش پیام سنگدلی های یزیدیان را و اینک باید زنانه وارد میدان شد!
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, «بسیج زنان کشور»؛ زهرا باقری: , «بسیج زنان کشور»؛ زهرا باقری: , «بسیج زنان کشور, «بسیج زنان کشور, «بسیج زنان کشور, «بسیج زنان کشور, «بسیج زنان کشور, «بسیج زنان کشور, «, بسیج زنان کشور, بسیج زنان کشور, بسیج زنان کشور, »؛ زهرا باقری: , »؛ زهرا باقری: , »؛ زهرا باقری: ,مادرانه، همسرانه، زنانه، خواهرانه و دخترانه باید جوشن رزم به تن کرد و وارد میدان شد، اینجا جایی است که باید علم را نه آشکارا که در دل ها، برافراشت تا پیام عاشورا را به جهان رساند.
زینب(س) اینک سیده و رهبر این مبارزات است و ام وهب، رباب(س)، سکینه(س) و حتی در مدینه ام البنین(س) دلاور زنانی هستند که به ندای مخفیانه ی عقیله بنی هاشم(س) لبیک گفته اند.
ام وهب(س) همانند مسلم بن عقیل(س) پیش از آغاز مبارزه، اولین شهیده این راه شد، او کسی است که در دو روایت از حضورش در میدان کربلا وجود دارد. یک روایت این است که در روز عاشورا هنگام ورود عبدالله به میدان، ام وهب گرزی به دست گرفت و به او گفت: پدر و مادرم به فدایت، از پاکان و از باقی ماندگان محمد(ص) دفاع کن. عبدالله به طرف دشمن حمله ور شد، و زن نیز در پی او رفت که با دستور امام حسین(ع) به خیمه ها بازگشت اما پس از شهادت همسر بر سر پیکرش حاضر شد و گفت: بهشت گوارایت باد، در همین لحظه غلام شمر که رستم نام داشت به دستور وی با زدن عمودی آهنین بر فرق زن، او را به شهادت رساند.
در روایت دیگر آمده است که ام وهب در فرستادن فرزند خود وهب به میدان نیز نقش داشت و به فرزندش گفت تا زمانی که در رکاب امام حسین(ع) شهید نشوی از تو راضی نمی شوم و همان اتفاق را روایت می کنند که با عمود آهنین به شهادت رسید.
رسالت عقیله بنی هاشم(س) از همان بحبوهه های جنگ آغاز شد، آنجا که به همراه برادرش آمد و غم علی اکبر(ع) را بر حسین(ع) کم کرد و آنجا که از خیمه ها برای استقبال از پیکر دو فرزند رشیدش بیرون نیامد تا شرایط را بر برادر سخت نکند؛ مادر و خواهر شهیدی که در سخت ترین لحظات پس از سوختن خیمه ها، مادر تمام اسرای کربلا شد.
رباب(س)، مرثیه خوان امام حسین(ع)
اسلحه ی این لشکر پنهان، اشک است، اسلحه ای که دست همه زن هاست و کسی نمی تواند مانع آن شود و از آن احساس خطر کند اما شمشیری برنده و تیز است و رباب(س) این اسلحه را به خوبی به کار برد.
بنا به نقل مورخان حضرت رباب، دختر امرء القیس بن عدى، مادر سکینه و على اصغر(ع) است. او در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت سپس به مدینه باز گشت و چون بدن مطهر اباعبدالله(ع) سه روز زیر آفتاب سوزان مانده بود، پس از بازگشت به مدینه، هرگز زیر سایه نرفت طوری که رنگ صورتش برگشته وگندم گون شده بود و پیوسته اشک بار بود و به قدری اشک میریخت که چشمانش خشک شده بود.
رباب در این مدت به خواندن مرثیه و شعر در رسای سالار شهیدان پرداخت ولی از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین(ع) یک سال بعد (62هجری) از دنیا رفت.
سکینه(س)، راوی واقعه کربلا
مورخان، سکینه دختر امام حسین(ع) را از برترین و باهوش ترین زنان عصر خویش دانستهاند؛ در فضل و کمال به اندازهای بود که به فرموده پدرش امام حسین(ع) غالباً غرق در ذات الهی بود و در کتب و مصادر روایی و رجالی از سکینه(ع) به عنوان یکی از راویان و محدثان ثقه و مورد اطمینان یاد شده است. او از راویان حدیث پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسین(ع) به شمار آمده است از ویژگیهای شخصیتی دیگر سکینه میتوان به تسلط او بر فنون و ادب اشاره کرد.
سکینه(س) با چنین ویژگی هایی راوی کربلا شد، سخنوری او شمشیر برنده ای برای اثبات حقانیت قیام عاشوراست اما از چند و چون زندگانی او پس از اسارت و بازگشت به مدینه تا وفاتش در منابع خبر موثق و مورد اطمینان چندانی در دست نیست ولی شاید بتوان گفتگوی سکینه با دختر عثمان را از معدود خبرهای مورد اعتماد در این دوره دانست.
نقل شده که سکینه روزی با دختر عثمان در مجلسی حاضر بود، دختر عثمان برای فخرفروشی گفت: «أنا بنتُ الشهید: من دختر شهید هستم» سکینه جوابش را نداد تا زمانی که صدای اذان برخاست، همین که مؤذن گفت: «أشهدُ أنّ محمداً رسول الله(ص)» سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار شد و گفت: دیگر به شما فخر نخواهم فروخت.
تاسی رقیه(س) به علی اصغر(ع)
مشابهت های زیادی میان حضرت رقیه(س) و علی اصغر(ع) وجود دارد، اینکه هر دو فرزند امام حسین(ع) هستند و در واقعه عاشورا حضور داشتند کمترین شباهت است اما آنچه از همه نقش آفرین تر است، شباهت درگذشت حضرت رقیه(س) به شهادت حضرت علی اصغر(ع) است که پیام مظلومیت اسرای کربلا را همچون خود شهدای کربلا در تاریخ طنین انداز کرد.
حضرت رقیه(س) با صغر سن نمی توانست سخنور و مرثیه خوان باشد، با همان زبان کودکی همچون حضرت علی اصغر(ع) توانست با نحوه ی در گذشتش رسالت زنانه ی خود را ایفا کند.
و اینک زینب(س) است که در نخستین روز از واقعه ی عاشورا همزمان که باید مراقب بچه ها و زن ها باشد، آنان را باید به خط بیاورد که برای پاسداری از خون شهدا رسالتشان را فراموش نکنند و از هر ابزاری برای رساندن پیام غریبان کربلا فروگذار نکنند؛ اما او از شب گذشته کار خود را آغاز کرده است و خواندن نماز شب، پس از آن همه سختی، اعلام آمادگی روحی حضرت(س) برای این رسالت است؛
عقیله بنی هاشم(س) و یاران باوفایش، چه خوب رسالتشان را به انجام رساندند که سال هاست همه ی دنیا داغدار واقعه ی عاشوراست.
انتهای پیام/ز
مادرانه، همسرانه، زنانه، خواهرانه و دخترانه باید جوشن رزم به تن کرد و وارد میدان شد، اینجا جایی است که باید علم را نه آشکارا که در دل ها، برافراشت تا پیام عاشورا را به جهان رساند.
زینب(س) اینک سیده و رهبر این مبارزات است و ام وهب، رباب(س)، سکینه(س) و حتی در مدینه ام البنین(س) دلاور زنانی هستند که به ندای مخفیانه ی عقیله بنی هاشم(س) لبیک گفته اند.
ام وهب(س) همانند مسلم بن عقیل(س) پیش از آغاز مبارزه، اولین شهیده این راه شد، او کسی است که در دو روایت از حضورش در میدان کربلا وجود دارد. یک روایت این است که در روز عاشورا هنگام ورود عبدالله به میدان، ام وهب گرزی به دست گرفت و به او گفت: پدر و مادرم به فدایت، از پاکان و از باقی ماندگان محمد(ص) دفاع کن. عبدالله به طرف دشمن حمله ور شد، و زن نیز در پی او رفت که با دستور امام حسین(ع) به خیمه ها بازگشت اما پس از شهادت همسر بر سر پیکرش حاضر شد و گفت: بهشت گوارایت باد، در همین لحظه غلام شمر که رستم نام داشت به دستور وی با زدن عمودی آهنین بر فرق زن، او را به شهادت رساند.
در روایت دیگر آمده است که ام وهب در فرستادن فرزند خود وهب به میدان نیز نقش داشت و به فرزندش گفت تا زمانی که در رکاب امام حسین(ع) شهید نشوی از تو راضی نمی شوم و همان اتفاق را روایت می کنند که با عمود آهنین به شهادت رسید.
رسالت عقیله بنی هاشم(س) از همان بحبوهه های جنگ آغاز شد، آنجا که به همراه برادرش آمد و غم علی اکبر(ع) را بر حسین(ع) کم کرد و آنجا که از خیمه ها برای استقبال از پیکر دو فرزند رشیدش بیرون نیامد تا شرایط را بر برادر سخت نکند؛ مادر و خواهر شهیدی که در سخت ترین لحظات پس از سوختن خیمه ها، مادر تمام اسرای کربلا شد.
رباب(س)، مرثیه خوان امام حسین(ع)
اسلحه ی این لشکر پنهان، اشک است، اسلحه ای که دست همه زن هاست و کسی نمی تواند مانع آن شود و از آن احساس خطر کند اما شمشیری برنده و تیز است و رباب(س) این اسلحه را به خوبی به کار برد.
بنا به نقل مورخان حضرت رباب، دختر امرء القیس بن عدى، مادر سکینه و على اصغر(ع) است. او در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت سپس به مدینه باز گشت و چون بدن مطهر اباعبدالله(ع) سه روز زیر آفتاب سوزان مانده بود، پس از بازگشت به مدینه، هرگز زیر سایه نرفت طوری که رنگ صورتش برگشته وگندم گون شده بود و پیوسته اشک بار بود و به قدری اشک میریخت که چشمانش خشک شده بود.
رباب در این مدت به خواندن مرثیه و شعر در رسای سالار شهیدان پرداخت ولی از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین(ع) یک سال بعد (62هجری) از دنیا رفت.
سکینه(س)، راوی واقعه کربلا
مورخان، سکینه دختر امام حسین(ع) را از برترین و باهوش ترین زنان عصر خویش دانستهاند؛ در فضل و کمال به اندازهای بود که به فرموده پدرش امام حسین(ع) غالباً غرق در ذات الهی بود و در کتب و مصادر روایی و رجالی از سکینه(ع) به عنوان یکی از راویان و محدثان ثقه و مورد اطمینان یاد شده است. او از راویان حدیث پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسین(ع) به شمار آمده است از ویژگیهای شخصیتی دیگر سکینه میتوان به تسلط او بر فنون و ادب اشاره کرد.
سکینه(س) با چنین ویژگی هایی راوی کربلا شد، سخنوری او شمشیر برنده ای برای اثبات حقانیت قیام عاشوراست اما از چند و چون زندگانی او پس از اسارت و بازگشت به مدینه تا وفاتش در منابع خبر موثق و مورد اطمینان چندانی در دست نیست ولی شاید بتوان گفتگوی سکینه با دختر عثمان را از معدود خبرهای مورد اعتماد در این دوره دانست.
نقل شده که سکینه روزی با دختر عثمان در مجلسی حاضر بود، دختر عثمان برای فخرفروشی گفت: «أنا بنتُ الشهید: من دختر شهید هستم» سکینه جوابش را نداد تا زمانی که صدای اذان برخاست، همین که مؤذن گفت: «أشهدُ أنّ محمداً رسول الله(ص)» سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار شد و گفت: دیگر به شما فخر نخواهم فروخت.
تاسی رقیه(س) به علی اصغر(ع)
مشابهت های زیادی میان حضرت رقیه(س) و علی اصغر(ع) وجود دارد، اینکه هر دو فرزند امام حسین(ع) هستند و در واقعه عاشورا حضور داشتند کمترین شباهت است اما آنچه از همه نقش آفرین تر است، شباهت درگذشت حضرت رقیه(س) به شهادت حضرت علی اصغر(ع) است که پیام مظلومیت اسرای کربلا را همچون خود شهدای کربلا در تاریخ طنین انداز کرد.
حضرت رقیه(س) با صغر سن نمی توانست سخنور و مرثیه خوان باشد، با همان زبان کودکی همچون حضرت علی اصغر(ع) توانست با نحوه ی در گذشتش رسالت زنانه ی خود را ایفا کند.
و اینک زینب(س) است که در نخستین روز از واقعه ی عاشورا همزمان که باید مراقب بچه ها و زن ها باشد، آنان را باید به خط بیاورد که برای پاسداری از خون شهدا رسالتشان را فراموش نکنند و از هر ابزاری برای رساندن پیام غریبان کربلا فروگذار نکنند؛ اما او از شب گذشته کار خود را آغاز کرده است و خواندن نماز شب، پس از آن همه سختی، اعلام آمادگی روحی حضرت(س) برای این رسالت است؛
عقیله بنی هاشم(س) و یاران باوفایش، چه خوب رسالتشان را به انجام رساندند که سال هاست همه ی دنیا داغدار واقعه ی عاشوراست.
انتهای پیام/ز
مادرانه، همسرانه، زنانه، خواهرانه و دخترانه باید جوشن رزم به تن کرد و وارد میدان شد، اینجا جایی است که باید علم را نه آشکارا که در دل ها، برافراشت تا پیام عاشورا را به جهان رساند.
زینب(س) اینک سیده و رهبر این مبارزات است و ام وهب، رباب(س)، سکینه(س) و حتی در مدینه ام البنین(س) دلاور زنانی هستند که به ندای مخفیانه ی عقیله بنی هاشم(س) لبیک گفته اند.
ام وهب(س) همانند مسلم بن عقیل(س) پیش از آغاز مبارزه، اولین شهیده این راه شد، او کسی است که در دو روایت از حضورش در میدان کربلا وجود دارد. یک روایت این است که در روز عاشورا هنگام ورود عبدالله به میدان، ام وهب گرزی به دست گرفت و به او گفت: پدر و مادرم به فدایت، از پاکان و از باقی ماندگان محمد(ص) دفاع کن. عبدالله به طرف دشمن حمله ور شد، و زن نیز در پی او رفت که با دستور امام حسین(ع) به خیمه ها بازگشت اما پس از شهادت همسر بر سر پیکرش حاضر شد و گفت: بهشت گوارایت باد، در همین لحظه غلام شمر که رستم نام داشت به دستور وی با زدن عمودی آهنین بر فرق زن، او را به شهادت رساند.
در روایت دیگر آمده است که ام وهب در فرستادن فرزند خود وهب به میدان نیز نقش داشت و به فرزندش گفت تا زمانی که در رکاب امام حسین(ع) شهید نشوی از تو راضی نمی شوم و همان اتفاق را روایت می کنند که با عمود آهنین به شهادت رسید.
رسالت عقیله بنی هاشم(س) از همان بحبوهه های جنگ آغاز شد، آنجا که به همراه برادرش آمد و غم علی اکبر(ع) را بر حسین(ع) کم کرد و آنجا که از خیمه ها برای استقبال از پیکر دو فرزند رشیدش بیرون نیامد تا شرایط را بر برادر سخت نکند؛ مادر و خواهر شهیدی که در سخت ترین لحظات پس از سوختن خیمه ها، مادر تمام اسرای کربلا شد.
رباب(س)، مرثیه خوان امام حسین(ع)
اسلحه ی این لشکر پنهان، اشک است، اسلحه ای که دست همه زن هاست و کسی نمی تواند مانع آن شود و از آن احساس خطر کند اما شمشیری برنده و تیز است و رباب(س) این اسلحه را به خوبی به کار برد.
بنا به نقل مورخان حضرت رباب، دختر امرء القیس بن عدى، مادر سکینه و على اصغر(ع) است. او در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت سپس به مدینه باز گشت و چون بدن مطهر اباعبدالله(ع) سه روز زیر آفتاب سوزان مانده بود، پس از بازگشت به مدینه، هرگز زیر سایه نرفت طوری که رنگ صورتش برگشته وگندم گون شده بود و پیوسته اشک بار بود و به قدری اشک میریخت که چشمانش خشک شده بود.
رباب در این مدت به خواندن مرثیه و شعر در رسای سالار شهیدان پرداخت ولی از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین(ع) یک سال بعد (62هجری) از دنیا رفت.
سکینه(س)، راوی واقعه کربلا
مورخان، سکینه دختر امام حسین(ع) را از برترین و باهوش ترین زنان عصر خویش دانستهاند؛ در فضل و کمال به اندازهای بود که به فرموده پدرش امام حسین(ع) غالباً غرق در ذات الهی بود و در کتب و مصادر روایی و رجالی از سکینه(ع) به عنوان یکی از راویان و محدثان ثقه و مورد اطمینان یاد شده است. او از راویان حدیث پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسین(ع) به شمار آمده است از ویژگیهای شخصیتی دیگر سکینه میتوان به تسلط او بر فنون و ادب اشاره کرد.
سکینه(س) با چنین ویژگی هایی راوی کربلا شد، سخنوری او شمشیر برنده ای برای اثبات حقانیت قیام عاشوراست اما از چند و چون زندگانی او پس از اسارت و بازگشت به مدینه تا وفاتش در منابع خبر موثق و مورد اطمینان چندانی در دست نیست ولی شاید بتوان گفتگوی سکینه با دختر عثمان را از معدود خبرهای مورد اعتماد در این دوره دانست.
نقل شده که سکینه روزی با دختر عثمان در مجلسی حاضر بود، دختر عثمان برای فخرفروشی گفت: «أنا بنتُ الشهید: من دختر شهید هستم» سکینه جوابش را نداد تا زمانی که صدای اذان برخاست، همین که مؤذن گفت: «أشهدُ أنّ محمداً رسول الله(ص)» سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار شد و گفت: دیگر به شما فخر نخواهم فروخت.
تاسی رقیه(س) به علی اصغر(ع)
مشابهت های زیادی میان حضرت رقیه(س) و علی اصغر(ع) وجود دارد، اینکه هر دو فرزند امام حسین(ع) هستند و در واقعه عاشورا حضور داشتند کمترین شباهت است اما آنچه از همه نقش آفرین تر است، شباهت درگذشت حضرت رقیه(س) به شهادت حضرت علی اصغر(ع) است که پیام مظلومیت اسرای کربلا را همچون خود شهدای کربلا در تاریخ طنین انداز کرد.
حضرت رقیه(س) با صغر سن نمی توانست سخنور و مرثیه خوان باشد، با همان زبان کودکی همچون حضرت علی اصغر(ع) توانست با نحوه ی در گذشتش رسالت زنانه ی خود را ایفا کند.
و اینک زینب(س) است که در نخستین روز از واقعه ی عاشورا همزمان که باید مراقب بچه ها و زن ها باشد، آنان را باید به خط بیاورد که برای پاسداری از خون شهدا رسالتشان را فراموش نکنند و از هر ابزاری برای رساندن پیام غریبان کربلا فروگذار نکنند؛ اما او از شب گذشته کار خود را آغاز کرده است و خواندن نماز شب، پس از آن همه سختی، اعلام آمادگی روحی حضرت(س) برای این رسالت است؛
عقیله بنی هاشم(س) و یاران باوفایش، چه خوب رسالتشان را به انجام رساندند که سال هاست همه ی دنیا داغدار واقعه ی عاشوراست.
انتهای پیام/ز
مادرانه، همسرانه، زنانه، خواهرانه و دخترانه باید جوشن رزم به تن کرد و وارد میدان شد، اینجا جایی است که باید علم را نه آشکارا که در دل ها، برافراشت تا پیام عاشورا را به جهان رساند.
زینب(س) اینک سیده و رهبر این مبارزات است و ام وهب، رباب(س)، سکینه(س) و حتی در مدینه ام البنین(س) دلاور زنانی هستند که به ندای مخفیانه ی عقیله بنی هاشم(س) لبیک گفته اند.
ام وهب(س) همانند مسلم بن عقیل(س) پیش از آغاز مبارزه، اولین شهیده این راه شد، او کسی است که در دو روایت از حضورش در میدان کربلا وجود دارد. یک روایت این است که در روز عاشورا هنگام ورود عبدالله به میدان، ام وهب گرزی به دست گرفت و به او گفت: پدر و مادرم به فدایت، از پاکان و از باقی ماندگان محمد(ص) دفاع کن. عبدالله به طرف دشمن حمله ور شد، و زن نیز در پی او رفت که با دستور امام حسین(ع) به خیمه ها بازگشت اما پس از شهادت همسر بر سر پیکرش حاضر شد و گفت: بهشت گوارایت باد، در همین لحظه غلام شمر که رستم نام داشت به دستور وی با زدن عمودی آهنین بر فرق زن، او را به شهادت رساند.
در روایت دیگر آمده است که ام وهب در فرستادن فرزند خود وهب به میدان نیز نقش داشت و به فرزندش گفت تا زمانی که در رکاب امام حسین(ع) شهید نشوی از تو راضی نمی شوم و همان اتفاق را روایت می کنند که با عمود آهنین به شهادت رسید.
رسالت عقیله بنی هاشم(س) از همان بحبوهه های جنگ آغاز شد، آنجا که به همراه برادرش آمد و غم علی اکبر(ع) را بر حسین(ع) کم کرد و آنجا که از خیمه ها برای استقبال از پیکر دو فرزند رشیدش بیرون نیامد تا شرایط را بر برادر سخت نکند؛ مادر و خواهر شهیدی که در سخت ترین لحظات پس از سوختن خیمه ها، مادر تمام اسرای کربلا شد.
رباب(س)، مرثیه خوان امام حسین(ع)
اسلحه ی این لشکر پنهان، اشک است، اسلحه ای که دست همه زن هاست و کسی نمی تواند مانع آن شود و از آن احساس خطر کند اما شمشیری برنده و تیز است و رباب(س) این اسلحه را به خوبی به کار برد.
بنا به نقل مورخان حضرت رباب، دختر امرء القیس بن عدى، مادر سکینه و على اصغر(ع) است. او در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت سپس به مدینه باز گشت و چون بدن مطهر اباعبدالله(ع) سه روز زیر آفتاب سوزان مانده بود، پس از بازگشت به مدینه، هرگز زیر سایه نرفت طوری که رنگ صورتش برگشته وگندم گون شده بود و پیوسته اشک بار بود و به قدری اشک میریخت که چشمانش خشک شده بود.
رباب در این مدت به خواندن مرثیه و شعر در رسای سالار شهیدان پرداخت ولی از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین(ع) یک سال بعد (62هجری) از دنیا رفت.
سکینه(س)، راوی واقعه کربلا
مورخان، سکینه دختر امام حسین(ع) را از برترین و باهوش ترین زنان عصر خویش دانستهاند؛ در فضل و کمال به اندازهای بود که به فرموده پدرش امام حسین(ع) غالباً غرق در ذات الهی بود و در کتب و مصادر روایی و رجالی از سکینه(ع) به عنوان یکی از راویان و محدثان ثقه و مورد اطمینان یاد شده است. او از راویان حدیث پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسین(ع) به شمار آمده است از ویژگیهای شخصیتی دیگر سکینه میتوان به تسلط او بر فنون و ادب اشاره کرد.
سکینه(س) با چنین ویژگی هایی راوی کربلا شد، سخنوری او شمشیر برنده ای برای اثبات حقانیت قیام عاشوراست اما از چند و چون زندگانی او پس از اسارت و بازگشت به مدینه تا وفاتش در منابع خبر موثق و مورد اطمینان چندانی در دست نیست ولی شاید بتوان گفتگوی سکینه با دختر عثمان را از معدود خبرهای مورد اعتماد در این دوره دانست.
نقل شده که سکینه روزی با دختر عثمان در مجلسی حاضر بود، دختر عثمان برای فخرفروشی گفت: «أنا بنتُ الشهید: من دختر شهید هستم» سکینه جوابش را نداد تا زمانی که صدای اذان برخاست، همین که مؤذن گفت: «أشهدُ أنّ محمداً رسول الله(ص)» سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار شد و گفت: دیگر به شما فخر نخواهم فروخت.
تاسی رقیه(س) به علی اصغر(ع)
مشابهت های زیادی میان حضرت رقیه(س) و علی اصغر(ع) وجود دارد، اینکه هر دو فرزند امام حسین(ع) هستند و در واقعه عاشورا حضور داشتند کمترین شباهت است اما آنچه از همه نقش آفرین تر است، شباهت درگذشت حضرت رقیه(س) به شهادت حضرت علی اصغر(ع) است که پیام مظلومیت اسرای کربلا را همچون خود شهدای کربلا در تاریخ طنین انداز کرد.
حضرت رقیه(س) با صغر سن نمی توانست سخنور و مرثیه خوان باشد، با همان زبان کودکی همچون حضرت علی اصغر(ع) توانست با نحوه ی در گذشتش رسالت زنانه ی خود را ایفا کند.
و اینک زینب(س) است که در نخستین روز از واقعه ی عاشورا همزمان که باید مراقب بچه ها و زن ها باشد، آنان را باید به خط بیاورد که برای پاسداری از خون شهدا رسالتشان را فراموش نکنند و از هر ابزاری برای رساندن پیام غریبان کربلا فروگذار نکنند؛ اما او از شب گذشته کار خود را آغاز کرده است و خواندن نماز شب، پس از آن همه سختی، اعلام آمادگی روحی حضرت(س) برای این رسالت است؛
عقیله بنی هاشم(س) و یاران باوفایش، چه خوب رسالتشان را به انجام رساندند که سال هاست همه ی دنیا داغدار واقعه ی عاشوراست.
انتهای پیام/ز
مادرانه، همسرانه، زنانه، خواهرانه و دخترانه باید جوشن رزم به تن کرد و وارد میدان شد، اینجا جایی است که باید علم را نه آشکارا که در دل ها، برافراشت تا پیام عاشورا را به جهان رساند.
, مادرانه، همسرانه، زنانه، خواهرانه و دخترانه باید جوشن رزم به تن کرد و وارد میدان شد، اینجا جایی است که باید علم را نه آشکارا که در دل ها، برافراشت تا پیام عاشورا را به جهان رساند.,زینب(س) اینک سیده و رهبر این مبارزات است و ام وهب، رباب(س)، سکینه(س) و حتی در مدینه ام البنین(س) دلاور زنانی هستند که به ندای مخفیانه ی عقیله بنی هاشم(س) لبیک گفته اند.
,ام وهب(س) همانند مسلم بن عقیل(س) پیش از آغاز مبارزه، اولین شهیده این راه شد، او کسی است که در دو روایت از حضورش در میدان کربلا وجود دارد. یک روایت این است که در روز عاشورا هنگام ورود عبدالله به میدان، ام وهب گرزی به دست گرفت و به او گفت: پدر و مادرم به فدایت، از پاکان و از باقی ماندگان محمد(ص) دفاع کن. عبدالله به طرف دشمن حمله ور شد، و زن نیز در پی او رفت که با دستور امام حسین(ع) به خیمه ها بازگشت اما پس از شهادت همسر بر سر پیکرش حاضر شد و گفت: بهشت گوارایت باد، در همین لحظه غلام شمر که رستم نام داشت به دستور وی با زدن عمودی آهنین بر فرق زن، او را به شهادت رساند.
,در روایت دیگر آمده است که ام وهب در فرستادن فرزند خود وهب به میدان نیز نقش داشت و به فرزندش گفت تا زمانی که در رکاب امام حسین(ع) شهید نشوی از تو راضی نمی شوم و همان اتفاق را روایت می کنند که با عمود آهنین به شهادت رسید.
,رسالت عقیله بنی هاشم(س) از همان بحبوهه های جنگ آغاز شد، آنجا که به همراه برادرش آمد و غم علی اکبر(ع) را بر حسین(ع) کم کرد و آنجا که از خیمه ها برای استقبال از پیکر دو فرزند رشیدش بیرون نیامد تا شرایط را بر برادر سخت نکند؛ مادر و خواهر شهیدی که در سخت ترین لحظات پس از سوختن خیمه ها، مادر تمام اسرای کربلا شد.
,,
رباب(س)، مرثیه خوان امام حسین(ع)
, رباب(س)، مرثیه خوان امام حسین(ع),اسلحه ی این لشکر پنهان، اشک است، اسلحه ای که دست همه زن هاست و کسی نمی تواند مانع آن شود و از آن احساس خطر کند اما شمشیری برنده و تیز است و رباب(س) این اسلحه را به خوبی به کار برد.
,بنا به نقل مورخان حضرت رباب، دختر امرء القیس بن عدى، مادر سکینه و على اصغر(ع) است. او در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت سپس به مدینه باز گشت و چون بدن مطهر اباعبدالله(ع) سه روز زیر آفتاب سوزان مانده بود، پس از بازگشت به مدینه، هرگز زیر سایه نرفت طوری که رنگ صورتش برگشته وگندم گون شده بود و پیوسته اشک بار بود و به قدری اشک میریخت که چشمانش خشک شده بود.
,رباب در این مدت به خواندن مرثیه و شعر در رسای سالار شهیدان پرداخت ولی از فرط گریه و اندوه بر شهادت حسین(ع) یک سال بعد (62هجری) از دنیا رفت.
,,
سکینه(س)، راوی واقعه کربلا
, سکینه(س)، راوی واقعه کربلا,مورخان، سکینه دختر امام حسین(ع) را از برترین و باهوش ترین زنان عصر خویش دانستهاند؛ در فضل و کمال به اندازهای بود که به فرموده پدرش امام حسین(ع) غالباً غرق در ذات الهی بود و در کتب و مصادر روایی و رجالی از سکینه(ع) به عنوان یکی از راویان و محدثان ثقه و مورد اطمینان یاد شده است. او از راویان حدیث پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسین(ع) به شمار آمده است از ویژگیهای شخصیتی دیگر سکینه میتوان به تسلط او بر فنون و ادب اشاره کرد.
,سکینه(س) با چنین ویژگی هایی راوی کربلا شد، سخنوری او شمشیر برنده ای برای اثبات حقانیت قیام عاشوراست اما از چند و چون زندگانی او پس از اسارت و بازگشت به مدینه تا وفاتش در منابع خبر موثق و مورد اطمینان چندانی در دست نیست ولی شاید بتوان گفتگوی سکینه با دختر عثمان را از معدود خبرهای مورد اعتماد در این دوره دانست.
, .,نقل شده که سکینه روزی با دختر عثمان در مجلسی حاضر بود، دختر عثمان برای فخرفروشی گفت: «أنا بنتُ الشهید: من دختر شهید هستم» سکینه جوابش را نداد تا زمانی که صدای اذان برخاست، همین که مؤذن گفت: «أشهدُ أنّ محمداً رسول الله(ص)» سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار شد و گفت: دیگر به شما فخر نخواهم فروخت.
,,
تاسی رقیه(س) به علی اصغر(ع)
, تاسی رقیه(س) به علی اصغر(ع),مشابهت های زیادی میان حضرت رقیه(س) و علی اصغر(ع) وجود دارد، اینکه هر دو فرزند امام حسین(ع) هستند و در واقعه عاشورا حضور داشتند کمترین شباهت است اما آنچه از همه نقش آفرین تر است، شباهت درگذشت حضرت رقیه(س) به شهادت حضرت علی اصغر(ع) است که پیام مظلومیت اسرای کربلا را همچون خود شهدای کربلا در تاریخ طنین انداز کرد.
,حضرت رقیه(س) با صغر سن نمی توانست سخنور و مرثیه خوان باشد، با همان زبان کودکی همچون حضرت علی اصغر(ع) توانست با نحوه ی در گذشتش رسالت زنانه ی خود را ایفا کند.
, حضرت رقیه(س) با صغر سن نمی توانست سخنور و مرثیه خوان باشد، با همان زبان کودکی همچون حضرت علی اصغر(ع) توانست با نحوه ی در گذشتش رسالت زنانه ی خود را ایفا کند.,و اینک زینب(س) است که در نخستین روز از واقعه ی عاشورا همزمان که باید مراقب بچه ها و زن ها باشد، آنان را باید به خط بیاورد که برای پاسداری از خون شهدا رسالتشان را فراموش نکنند و از هر ابزاری برای رساندن پیام غریبان کربلا فروگذار نکنند؛ اما او از شب گذشته کار خود را آغاز کرده است و خواندن نماز شب، پس از آن همه سختی، اعلام آمادگی روحی حضرت(س) برای این رسالت است؛
,عقیله بنی هاشم(س) و یاران باوفایش، چه خوب رسالتشان را به انجام رساندند که سال هاست همه ی دنیا داغدار واقعه ی عاشوراست.
,انتهای پیام/ز
,]