با ورود سلمان به کاخ سلطنتی و جلوس بر صندلی ملک عبدالله در اسنفد 93، عربستان وارد دوران جدیدی شد که دیگر خبری از محافظه کاری در سیاست خارجی این کشور دیده نمی شد. یمن اولین قربانی این سیاست تهاجمی بود که جنگ سعودی ها علیه مردم یمن تا به امروز هزارن کشته برجای گذاشته و جامعه جهانی نیز به خاطر منافع اقتصادی چشم بر این جنایت بسته است. در کنار این روابط عربستان و ایران نیز وارد بحرانی ترین دوره های خود شد و پادشاه سعودی با کنار زدن تمامی قواعد ولیعهدی، محمد سلمان، فرزندش را به این مقام گمارد.
در پشت تمامی تحولات عربستان سعودی کسی جز محمد سلمان قرار ندارد. وی به دنبال معماری جدید این کشور به شدت سنتی و محافظه کار است و براساس سند 2030 که از سال آینده شروع خواهد شد، سعی دارد اصلاحاتی از بالا به پایین آغاز کند که در سال 2030 عربستان به عنوان کشوری مدرن در جهان ظهور یافته و به طور کلی از درآمدهای نفتی نیز بی نیاز باشد.
در همین زمینه سعودی که یکی از بسته ترین کشورهای جهان از لحاظ حقوق بشری است، در هفته های گذشته بسته هایی را برای ارائه حقوقی به زنان روانه جامعه سنتی کرده که باعث بهت برخی از ناظران شده است. اجازه حق رانندگی با زنان البته با حفظ شریعت که به معنای حضور شوهر یا ولی زن در کنار راننده است، اجازه ورود زنان به ورزشگاه، اجازه فتوا و آخرین مورد آن نیز پخش صدای خوانندگان زن در تلویزیون است. احتمال دارد این روند با موارد دیگری مانند احداث سینما و حضور مردم در سینماها ادامه داشته باشد.
اما در این بین جامعه روشنفکری ایران واکنش های جالبی به این موضوع داشته و پادشاه جانی عربستان را به عنوان یک اصلاح طلب واقعی در منطقه معرفی می کنند. آنها در تب و تاب این آزادی ها می سوزند و به شماتت اصلاح طلبانی می پردازند که با چنین وعده هایی از مردم رای می گیرند.
چنین واکنش های هسیستریکی از سوی جامعه روشنفکری و فعالین سیاسی بیشتر با گرایش های اصلاح طلبی بسیار جای تعجب دارد. چرا که واقعیت های موجود در جامعه عربستان و ایران، حقایقی را نشان می دهد که این قشر یا دوست ندارند آن را ببینند و یا آنکه به آن نمی اندیشند. جامعه زنان عربستان با وجود چنین طرح هایی هنوز هم از بسیاری از حقوق اولیه خود محروم هستند که در جامعه ایران این حقوق نهادینه و به عنوان اصول اسلامی پذیرفته شده اند. نگاه ابزاری به زنان در عربستان برای تبلیغ اصلاح طلب بودن محمدسلمان در این طرح ها موج می زند. زنان عربستان اجازه باز کردن حساب بانکی یا جراحی اختیاری را ندارند.
هرچند ممکن است اجازه این اقدامات در آینده صادر شود ولی باید در نظر گرفت این تصمیمات هیچ پشتوانه و تضمینی ندارد که در سال های بعد نیز ادامه پیدا کنند یا محدودیت های جدیدی اعمال نشود.
ورای این آزادی ها، یکی از مهم ترین بخش هایی که سعودی ها از آن محروم هستند، حق انتخاب است. وجود نظام پادشاهی متصلب که اجازه هیچ گونه آزادی های سیاسی، بیان و قلم را به جامعه نمی دهد و تمام فعالین سیاسی و حقوقی می بایست در راستای منافع نظام پادشاهی فعالیت کنند. در حالیکه نظام انتخاباتی در ایران نهادینه شده و جریان های سیاسی حتی با وجود مخالفت های آشکار با برخی از قواعد بازی سیاسی و قانون اساسی، به فعالیت در این چارچوب و دستیابی به قدرت بر همین اساس می پردازند.
با عبور از مقایسه های اینچنینی عربستان و ایران باید عنوان کرد که روشنفکری در ایران به چنان بن بست های معرفتی و هویتی رسیده که اقدامات شاه و شاهزاده های حریص سعودی را که دستان شان به خون مردم بیگناه منطقه آغشته است، مورد ستایش قرار می دهند و مدینه فاضله خود را نیز چنین آزادای های متصور می شوند.
آزادی هایی که به مراتب بسیار بالاتر در جریان انقلاب سفید ایران در نظام شاهنشاهی پهلوی در کشور پیاده سازی شد که ترویج بی بند و باری و الگوبرداری از جامعه غربی را معادل آزادی می دانست. ولی با این حال پس از 15 سال محمدرضا شاه مجبور به فرار از کشور شد. دلیل اساسی آن عدم توجه به خواست واقعی مردم و جامعه ای بود که انقلاب سفیدی از بالا به پایین به آن جامعه تزریق شد که هیچ سازگاری با اصول و ارزش های آن نداشت.
جامعه روشنفکری ایران تاکنون نپذیرفته در کشوری زندگی می کنند که اکثریت مردم با فرهنگ اسلامی – ایرانی خود گرفته و به بخش اصلی زیست آنها بدل شده است و تشکیل حکومت اسلامی نیز دقیقا بر همین مدار و خواست قرار دارد. عربستان دارای بافتی به شدت سنتی تر از ایران است که زنان در آن جامعه به هیچ وجه جدی گرفته نمی شوند و تنها برای زیباتر کردن ویترین خاندان پادشاهی در نگاه جهانیان، چنین جوازهایی صادر شده است.
اما در پشت پرده مطامع محمدبن سلمان برای نشستن بر جایگاه پدر، فرار از رسوایی و عواقب جنگ یمن و شکست های منطقه ای، کاهش ذخایر ارزی سعودی، ادامه نظام سلطنتی و دهها دلیل ریز و درشت دیگر نهفته است.
ساده لوحانه است که برخی در ایران، عربستان را کعبه آمال خود قرار دهند و حقایق موجود را در ارزیابی های خود لحاظ نکنند. عربستان از لحاظ کنشگری جامعه در بهترین حالت همچون دیگر شیخ نشین های خلیج فارس مانند امارت متحد عربی، قطر یا کویت خواهد شد ولی هرگز نمی تواند از نظام پادشاهی به سمت یک نظام مردم سالار گذار کند، چرا که چنین تحولاتی می بایست از بطن جامعه و از پایین به بالا باشد. تحولاتی که در ایران از انقلاب مشروطیت شروع و در انقلاب اسلامی به بار نشست که به نظر می رسد سعودی ها فاصله یک قرنی با آن دارند