[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مهر، اگرچه شهادت هر یک از امامان معصوم ما به معنای آغاز امامت و ولایت امام بعدی است؛ اما آغاز امامت و ولایت امام زمان(عج) به عنوان آخرین حجت الهی و واسطه فیض بین زمین و آسمان، عید بزرگی است که در اشعار شاعران هم تجلی دارد.
,
شبکه اطلاع رسانی راه دانا,
اگرچه شهادت هر یک از امامان معصوم ما به معنای آغاز امامت و ولایت امام بعدی است؛ اما آغاز امامت و ولایت امام زمان(عج) به عنوان آخرین حجت الهی و واسطه فیض بین زمین و آسمان، عید بزرگی است که در اشعار شاعران هم تجلی دارد. ,
محمود مربوبی یکی از همین شاعران است که در بخشی از ابیات سروده خود، نام شاعران شیعی را نیز در دفتر آن حضرت می بیند:
عالم امکان سراسر نور شد
شیعه بعد از سالها مسرور شد
پور زهرا تاج بر سر می نهد
بر همه آفاق فرمان می دهد
حکم تنفیذش رسیده از سَما
نامه ای با مُهر و امضای خدا
می نشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد
پادشاه کشور آئینهها
تک سوار قصه ی آدینهها
امپراتور زمین و آسمان
حُکمران سرزمین بیدلان
پهلوانِ نامی افسانهها
تحت امرش لشکر پروانهها
لشکری دارد بزرگ و بی بدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل
عرشیان و قدسیان، فرمانبرش
مردمان مهربان کشورش
ساحران مصر مبهوت اند و مات
از نگاه نافذ و افسونگرش
ساقیان و می فروشان جملگی
مست لایعقل شدند از ساغرش
عالِمان حوزههای علم عشق
درسها آموختند از محضرش
نامهای شاعران شیعه را
ثبت کرده ابتدای دفترش
خیمه ای سبز و محقّر، قصر او
پایتختش شهر سبز آرزو
خادمان بارگاهش اولیاء
کاتبان نامههایش اوصیاء
یوسف مصری سفیر دولتش
پیر کنعان هم وزیر دولتش
در حریمش قدسیان هو می کشند
فُطرس و جبریل جارو می کشند
خیمه اش دارُالشّفای خاکیان
قبله گاه اصلی افلاکیان
عطر سیب و یاس دارد خیمه اش
گرمی و احساس دارد خیمه اش
بیرق عباس پیش تخت او
تکیه گاه لحظههای سخت او
شعر بعدی این مناسبت فرخنده از آنِ قاسم نعمتی است که در شعر خود از واژه "طنطنه" به معنای آواز استفاده کرده است:
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهره ات که تجلّی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا، عزیز خدا، یاور شما
در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
از بهر خطبه خوانی تان منبر شما
نفرین فاطمه شده صد شکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما
آقا دعا کنید که در زندگی مان
باشیم ای ذخیره ی حق، یاور شما
ای چشمه ی زُلال الهی ظهور کن
ما تشنه ایم، تشنه لب کوثر شما
فرموده ای که الگوی من مادر من است
با این حساب فاطمه شد رهبر شما
کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را
ای جان فدای طنطنه ی خیبر شما
روز ظهور نعره زنی «جدّیَ الحُسَین»
کرب و بلاست چون هدف آخر شما
و اما مهدی مقیمی، طلوع صبح امامت را به آن حضرت تبریک می گوید و می سراید:
شام فراقت از شب یلدا درازتر
وین قصه ی تو از همه پُر سوز و سازتر
صبح ظهورِ این شب یلدای انتظار
تک پرچم تو از همه در اهتزازتر
یلدایِ انتظارت اگر با تو سر کنم
صبح ظهورت از همه ام سرفرازتر
دورِ همیم و نام تو نُقل دهان ماست
نام تو می برم که تویی چاره سازتر
لبخند، بی تو بر لبمان وا نمیشود
یلدا بدون یوسف زهرا نمی شود
امسال جشنمان گره خورده به نام تو
دلهای ما کبوتر بی بالِ بام تو
این روزها سخن همه جا از حضور توست
برپاست جشنها همه با احترام تو
کافیست، لب به مدح و سلام تو وا کنیم
تا بشنویم زود، جواب سلام تو
امشب تمام سفره ما غرق روزی است
از بس که پشت ماست دعای مدام تو
آقا تویی که حافظ ایرانمان شدی
امشب چه خوب شد که تو مهمانمان شدی
آقا طلوع صبح امامت مبارکت
بر مسند امامت، اقامت مبارکت
این قلبها همه به هوای تو می تپد
بر قلبهای شیعه زعامت مبارکت
این واژه ی امام که میراث مرتضاست
گردید اضافه اولِ نامت؛ مبارکت
سینه به سینه گشت و کرامت به تو رسید
میراث عشق و لطف و کرامت مبارکت
دنیای تارِ چشم مرا پُر ز نور کن
"عَجِّل عَلی ظُهورِکَ" آقا ظهور کن
اکنون شعری از علی اکبر لطیفیان را به تماشا می نشینیم که انتظار ظهور حضرتش را نیز نوید می دهد:
زلفت اگر نبود؛ نسیم سحر نبود
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود
مهر شما به داد تمنّای ما رسید
ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود
تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین
از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود
پیراهن، اشتیاق نسیمانه ای نداشت
تا چشمهای حضرت یعقوب تر نبود
بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین
صدها درخت بود و لیکن، ثمر نبود
ای آخرین بهار! چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار! چرا دیر کرده ای؟
این جشنها برای تو تشکیل می شود
این اشکها برای تو تنزیل می شود
رفتی، برای آمدنت گریه می کنم
چشمانمان به آینه تبدیل می شود
بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد
سالی که بی نگاه تو تحویل می شود
ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است
با خطبههای توست که تکمیل می شود
تقویم را ورق بزن و انتخاب کن
این جمعهها برای تو تعطیل می شود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
ای آخرین توسل خورشید بامها
ای نام تو ادامه ی نام امامها
می خواستم بخوانمت اما نمی شود
لکنت گرفته اند زبان کلامها
ما آن سلام اول ادعیه ی توییم
چشم انتظار صبحِ جواب سلامها
آقا چگونه دست توسل نیاوریم
وقتی گدا به چشم تو دارد مقامها
از جانماز رو به خدا و بهشتی ات
عطری بیاورید برای مشامها
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
آقا بیا که میوه ی ما کال می شود
جبریل مان بدون پر و بال می شود
در آسمان و در شب شعر خدا هنوز
قافیههای چشم تو دنبال می شود
یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند
وقتی کنار پنجره جنجال می شود
روز ظهور نوبت پرواز می رسد
روز ظهور بال همه بال می شود
بیش از تمام بال و پَر یا کریمها
دست کبودِ فاطمه خوشحال می شود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
اما غلامرضا سازگار، از معدود شاعرانی است که برای این مناسبت مبارک، چندین شعر فاخر دارد که ابیاتی از یکی از آنها، حُسن ختام این گفتار خواهد بود:
قیامتی ست گمانم؛ قیامت مهدی ست
جهان محیط وسیع کَرامت مهدی ست
زمان، زمان شروع زعامت مهدی ست
غدیرِ دومِ شیعه، امامتِ مهدی ست
همه کنید قیام و همه دهید سلام
امام کلّ زمانها، دوباره گشت امام
بشارت آمده بهر بشر، مبارک باد
شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد
بهشت وصل خدا را ثمر مبارک باد
برای منتظران این خبر مبارک باد
خطاب نور همه آیههای نصر شده
ولیِّ عصر، دوباره ولیِّ عصر شده
خطاب حضرت معبود را بخوان با من
پیام قاصد و مقصود را بخوان با من
بیا ترانه داود را بخوان تا من
سرود مهدی موعود را بخوان با من
دوباره آیه "جاءَ الحَقّ" آشکار شده
به یُمن وَصل، همه فصلها بهار شده
ز تیرگی چه زیان، کوه نور نزدیک است
رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است
فـراق رفته و فیض حضور نزدیک است
ألا تمامی یاران! ظهور نزدیک است
فرار ابر و رُخ آفتاب را نگرید
سرابها همه رفتند، آب را نگرید
دعای عهد و فرج را همه مرور کنید
سلام تازه بر آن تک سوار، نور می آید
,
محمود مربوبی یکی از همین شاعران است که در بخشی از ابیات سروده خود، نام شاعران شیعی را نیز در دفتر آن حضرت می بیند:
عالم امکان سراسر نور شد
شیعه بعد از سالها مسرور شد
پور زهرا تاج بر سر می نهد
بر همه آفاق فرمان می دهد
حکم تنفیذش رسیده از سَما
نامه ای با مُهر و امضای خدا
می نشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد
پادشاه کشور آئینهها
تک سوار قصه ی آدینهها
امپراتور زمین و آسمان
حُکمران سرزمین بیدلان
پهلوانِ نامی افسانهها
تحت امرش لشکر پروانهها
لشکری دارد بزرگ و بی بدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل
عرشیان و قدسیان، فرمانبرش
مردمان مهربان کشورش
ساحران مصر مبهوت اند و مات
از نگاه نافذ و افسونگرش
ساقیان و می فروشان جملگی
مست لایعقل شدند از ساغرش
عالِمان حوزههای علم عشق
درسها آموختند از محضرش
نامهای شاعران شیعه را
ثبت کرده ابتدای دفترش
خیمه ای سبز و محقّر، قصر او
پایتختش شهر سبز آرزو
خادمان بارگاهش اولیاء
کاتبان نامههایش اوصیاء
یوسف مصری سفیر دولتش
پیر کنعان هم وزیر دولتش
در حریمش قدسیان هو می کشند
فُطرس و جبریل جارو می کشند
خیمه اش دارُالشّفای خاکیان
قبله گاه اصلی افلاکیان
عطر سیب و یاس دارد خیمه اش
گرمی و احساس دارد خیمه اش
بیرق عباس پیش تخت او
تکیه گاه لحظههای سخت او
شعر بعدی این مناسبت فرخنده از آنِ قاسم نعمتی است که در شعر خود از واژه "طنطنه" به معنای آواز استفاده کرده است:
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
قربان چهره ات که تجلّی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا، عزیز خدا، یاور شما
در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
از بهر خطبه خوانی تان منبر شما
نفرین فاطمه شده صد شکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما
آقا دعا کنید که در زندگی مان
باشیم ای ذخیره ی حق، یاور شما
ای چشمه ی زُلال الهی ظهور کن
ما تشنه ایم، تشنه لب کوثر شما
فرموده ای که الگوی من مادر من است
با این حساب فاطمه شد رهبر شما
کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را
ای جان فدای طنطنه ی خیبر شما
روز ظهور نعره زنی «جدّیَ الحُسَین»
کرب و بلاست چون هدف آخر شما
و اما مهدی مقیمی، طلوع صبح امامت را به آن حضرت تبریک می گوید و می سراید:
شام فراقت از شب یلدا درازتر
وین قصه ی تو از همه پُر سوز و سازتر
صبح ظهورِ این شب یلدای انتظار
تک پرچم تو از همه در اهتزازتر
یلدایِ انتظارت اگر با تو سر کنم
صبح ظهورت از همه ام سرفرازتر
دورِ همیم و نام تو نُقل دهان ماست
نام تو می برم که تویی چاره سازتر
لبخند، بی تو بر لبمان وا نمیشود
یلدا بدون یوسف زهرا نمی شود
امسال جشنمان گره خورده به نام تو
دلهای ما کبوتر بی بالِ بام تو
این روزها سخن همه جا از حضور توست
برپاست جشنها همه با احترام تو
کافیست، لب به مدح و سلام تو وا کنیم
تا بشنویم زود، جواب سلام تو
امشب تمام سفره ما غرق روزی است
از بس که پشت ماست دعای مدام تو
آقا تویی که حافظ ایرانمان شدی
امشب چه خوب شد که تو مهمانمان شدی
آقا طلوع صبح امامت مبارکت
بر مسند امامت، اقامت مبارکت
این قلبها همه به هوای تو می تپد
بر قلبهای شیعه زعامت مبارکت
این واژه ی امام که میراث مرتضاست
گردید اضافه اولِ نامت؛ مبارکت
سینه به سینه گشت و کرامت به تو رسید
میراث عشق و لطف و کرامت مبارکت
دنیای تارِ چشم مرا پُر ز نور کن
"عَجِّل عَلی ظُهورِکَ" آقا ظهور کن
اکنون شعری از علی اکبر لطیفیان را به تماشا می نشینیم که انتظار ظهور حضرتش را نیز نوید می دهد:
زلفت اگر نبود؛ نسیم سحر نبود
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود
مهر شما به داد تمنّای ما رسید
ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود
تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین
از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود
پیراهن، اشتیاق نسیمانه ای نداشت
تا چشمهای حضرت یعقوب تر نبود
بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین
صدها درخت بود و لیکن، ثمر نبود
ای آخرین بهار! چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار! چرا دیر کرده ای؟
این جشنها برای تو تشکیل می شود
این اشکها برای تو تنزیل می شود
رفتی، برای آمدنت گریه می کنم
چشمانمان به آینه تبدیل می شود
بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد
سالی که بی نگاه تو تحویل می شود
ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است
با خطبههای توست که تکمیل می شود
تقویم را ورق بزن و انتخاب کن
این جمعهها برای تو تعطیل می شود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
ای آخرین توسل خورشید بامها
ای نام تو ادامه ی نام امامها
می خواستم بخوانمت اما نمی شود
لکنت گرفته اند زبان کلامها
ما آن سلام اول ادعیه ی توییم
چشم انتظار صبحِ جواب سلامها
آقا چگونه دست توسل نیاوریم
وقتی گدا به چشم تو دارد مقامها
از جانماز رو به خدا و بهشتی ات
عطری بیاورید برای مشامها
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
آقا بیا که میوه ی ما کال می شود
جبریل مان بدون پر و بال می شود
در آسمان و در شب شعر خدا هنوز
قافیههای چشم تو دنبال می شود
یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند
وقتی کنار پنجره جنجال می شود
روز ظهور نوبت پرواز می رسد
روز ظهور بال همه بال می شود
بیش از تمام بال و پَر یا کریمها
دست کبودِ فاطمه خوشحال می شود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
اما غلامرضا سازگار، از معدود شاعرانی است که برای این مناسبت مبارک، چندین شعر فاخر دارد که ابیاتی از یکی از آنها، حُسن ختام این گفتار خواهد بود:
قیامتی ست گمانم؛ قیامت مهدی ست
جهان محیط وسیع کَرامت مهدی ست
زمان، زمان شروع زعامت مهدی ست
غدیرِ دومِ شیعه، امامتِ مهدی ست
همه کنید قیام و همه دهید سلام
امام کلّ زمانها، دوباره گشت امام
بشارت آمده بهر بشر، مبارک باد
شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد
بهشت وصل خدا را ثمر مبارک باد
برای منتظران این خبر مبارک باد
خطاب نور همه آیههای نصر شده
ولیِّ عصر، دوباره ولیِّ عصر شده
خطاب حضرت معبود را بخوان با من
پیام قاصد و مقصود را بخوان با من
بیا ترانه داود را بخوان تا من
سرود مهدی موعود را بخوان با من
دوباره آیه "جاءَ الحَقّ" آشکار شده
به یُمن وَصل، همه فصلها بهار شده
ز تیرگی چه زیان، کوه نور نزدیک است
رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است
فـراق رفته و فیض حضور نزدیک است
ألا تمامی یاران! ظهور نزدیک است
فرار ابر و رُخ آفتاب را نگرید
سرابها همه رفتند، آب را نگرید
دعای عهد و فرج را همه مرور کنید
سلام تازه بر آن تک سوار، نور می آید
,
محمود مربوبی یکی از همین شاعران است که در بخشی از ابیات سروده خود، نام شاعران شیعی را نیز در دفتر آن حضرت می بیند:
,
محمود مربوبی یکی از همین شاعران است که در بخشی از ابیات سروده خود، نام شاعران شیعی را نیز در دفتر آن حضرت می بیند:,
عالم امکان سراسر نور شد
شیعه بعد از سالها مسرور شد
,
عالم امکان سراسر نور شد
شیعه بعد از سالها مسرور شد,
,
پور زهرا تاج بر سر می نهد
بر همه آفاق فرمان می دهد
,
پور زهرا تاج بر سر می نهد
بر همه آفاق فرمان می دهد,
,
حکم تنفیذش رسیده از سَما
نامه ای با مُهر و امضای خدا
,
حکم تنفیذش رسیده از سَما
نامه ای با مُهر و امضای خدا,
,
می نشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد
,
می نشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای ابر و باد,
,
پادشاه کشور آئینهها
تک سوار قصه ی آدینهها
,
پادشاه کشور آئینهها
تک سوار قصه ی آدینهها,
,
امپراتور زمین و آسمان
حُکمران سرزمین بیدلان
,
امپراتور زمین و آسمان
حُکمران سرزمین بیدلان,
,
پهلوانِ نامی افسانهها
تحت امرش لشکر پروانهها
,
پهلوانِ نامی افسانهها
تحت امرش لشکر پروانهها,
,
لشکری دارد بزرگ و بی بدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل
,
لشکری دارد بزرگ و بی بدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل,
,
عرشیان و قدسیان، فرمانبرش
مردمان مهربان کشورش
,
عرشیان و قدسیان، فرمانبرش
مردمان مهربان کشورش,
,
ساحران مصر مبهوت اند و مات
از نگاه نافذ و افسونگرش
,
ساحران مصر مبهوت اند و مات
از نگاه نافذ و افسونگرش,
,
ساقیان و می فروشان جملگی
مست لایعقل شدند از ساغرش
,
ساقیان و می فروشان جملگی,
,
مست لایعقل شدند از ساغرش,
عالِمان حوزههای علم عشق
درسها آموختند از محضرش
,
عالِمان حوزههای علم عشق
درسها آموختند از محضرش,
,
نامهای شاعران شیعه را
ثبت کرده ابتدای دفترش
,
نامهای شاعران شیعه را
ثبت کرده ابتدای دفترش,
,
خیمه ای سبز و محقّر، قصر او
پایتختش شهر سبز آرزو
,
خیمه ای سبز و محقّر، قصر او
پایتختش شهر سبز آرزو,
,
خادمان بارگاهش اولیاء
کاتبان نامههایش اوصیاء
,
خادمان بارگاهش اولیاء
کاتبان نامههایش اوصیاء,
,
یوسف مصری سفیر دولتش
پیر کنعان هم وزیر دولتش
,
یوسف مصری سفیر دولتش
پیر کنعان هم وزیر دولتش,
,
در حریمش قدسیان هو می کشند
فُطرس و جبریل جارو می کشند
,
در حریمش قدسیان هو می کشند
فُطرس و جبریل جارو می کشند,
,
خیمه اش دارُالشّفای خاکیان
قبله گاه اصلی افلاکیان
,
خیمه اش دارُالشّفای خاکیان
قبله گاه اصلی افلاکیان,
,
عطر سیب و یاس دارد خیمه اش
گرمی و احساس دارد خیمه اش
,
عطر سیب و یاس دارد خیمه اش
گرمی و احساس دارد خیمه اش,
,
بیرق عباس پیش تخت او
تکیه گاه لحظههای سخت او
,
بیرق عباس پیش تخت او
تکیه گاه لحظههای سخت او,
,
شعر بعدی این مناسبت فرخنده از آنِ قاسم نعمتی است که در شعر خود از واژه "طنطنه" به معنای آواز استفاده کرده است:
,
شعر بعدی این مناسبت فرخنده از آنِ قاسم نعمتی است که در شعر خود از واژه ,
",
طنطنه,
",
به معنای آواز استفاده کرده است:,
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما
,
تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما,
,
قربان چهره ات که تجلّی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما
,
قربان چهره ات که تجلّی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما,
,
ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا، عزیز خدا، یاور شما
,
ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا، عزیز خدا، یاور شما,
,
در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
از بهر خطبه خوانی تان منبر شما
,
در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
از بهر خطبه خوانی تان منبر شما,
,
نفرین فاطمه شده صد شکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما
,
نفرین فاطمه شده صد شکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما,
,
آقا دعا کنید که در زندگی مان
باشیم ای ذخیره ی حق، یاور شما
,
آقا دعا کنید که در زندگی مان,
,
باشیم ای ذخیره ی حق، یاور شما,
ای چشمه ی زُلال الهی ظهور کن
ما تشنه ایم، تشنه لب کوثر شما
,
ای چشمه ی زُلال الهی ظهور کن
ما تشنه ایم، تشنه لب کوثر شما,
,
فرموده ای که الگوی من مادر من است
با این حساب فاطمه شد رهبر شما
,
فرموده ای که الگوی من مادر من است,
,
با این حساب فاطمه شد رهبر شما,
کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را
ای جان فدای طنطنه ی خیبر شما
,
کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را
ای جان فدای طنطنه ی خیبر شما,
,
روز ظهور نعره زنی «جدّیَ الحُسَین»
کرب و بلاست چون هدف آخر شما
,
روز ظهور نعره زنی ,
«,
جدّیَ الحُسَین,
»
کرب و بلاست چون هدف آخر شما,
,
و اما مهدی مقیمی، طلوع صبح امامت را به آن حضرت تبریک می گوید و می سراید:
,
و اما مهدی مقیمی، طلوع صبح امامت را به آن حضرت تبریک می گوید و می سراید:,
شام فراقت از شب یلدا درازتر
وین قصه ی تو از همه پُر سوز و سازتر
,
شام فراقت از شب یلدا درازتر
وین قصه ی تو از همه پُر سوز و سازتر,
,
صبح ظهورِ این شب یلدای انتظار
تک پرچم تو از همه در اهتزازتر
,
صبح ظهورِ این شب یلدای انتظار
تک پرچم تو از همه در اهتزازتر,
,
یلدایِ انتظارت اگر با تو سر کنم
صبح ظهورت از همه ام سرفرازتر
,
یلدایِ انتظارت اگر با تو سر کنم
صبح ظهورت از همه ام سرفرازتر,
,
دورِ همیم و نام تو نُقل دهان ماست
نام تو می برم که تویی چاره سازتر
,
دورِ همیم و نام تو نُقل دهان ماست
نام تو می برم که تویی چاره سازتر,
,
لبخند، بی تو بر لبمان وا نمیشود
یلدا بدون یوسف زهرا نمی شود
,
لبخند، بی تو بر لبمان وا نمیشود
یلدا بدون یوسف زهرا نمی شود,
,
امسال جشنمان گره خورده به نام تو
دلهای ما کبوتر بی بالِ بام تو
,
امسال جشنمان گره خورده به نام تو
دلهای ما کبوتر بی بالِ بام تو,
,
این روزها سخن همه جا از حضور توست
برپاست جشنها همه با احترام تو
,
این روزها سخن همه جا از حضور توست
برپاست جشنها همه با احترام تو,
,
کافیست، لب به مدح و سلام تو وا کنیم
تا بشنویم زود، جواب سلام تو
,
کافیست، لب به مدح و سلام تو وا کنیم
تا بشنویم زود، جواب سلام تو,
,
امشب تمام سفره ما غرق روزی است
از بس که پشت ماست دعای مدام تو
,
امشب تمام سفره ما غرق روزی است
از بس که پشت ماست دعای مدام تو,
,
آقا تویی که حافظ ایرانمان شدی
امشب چه خوب شد که تو مهمانمان شدی
,
آقا تویی که حافظ ایرانمان شدی
امشب چه خوب شد که تو مهمانمان شدی,
,
آقا طلوع صبح امامت مبارکت
بر مسند امامت، اقامت مبارکت
,
آقا طلوع صبح امامت مبارکت
بر مسند امامت، اقامت مبارکت,
,
این قلبها همه به هوای تو می تپد
بر قلبهای شیعه زعامت مبارکت
,
این قلبها همه به هوای تو می تپد
بر قلبهای شیعه زعامت مبارکت,
,
این واژه ی امام که میراث مرتضاست
گردید اضافه اولِ نامت؛ مبارکت
,
این واژه ی امام که میراث مرتضاست
گردید اضافه اولِ نامت؛ مبارکت,
,
سینه به سینه گشت و کرامت به تو رسید
میراث عشق و لطف و کرامت مبارکت
,
سینه به سینه گشت و کرامت به تو رسید
میراث عشق و لطف و کرامت مبارکت,
,
دنیای تارِ چشم مرا پُر ز نور کن
"عَجِّل عَلی ظُهورِکَ" آقا ظهور کن
,
دنیای تارِ چشم مرا پُر ز نور کن
",
,
عَجِّل عَلی ظُهورِکَ,
",
آقا ظهور کن,
اکنون شعری از علی اکبر لطیفیان را به تماشا می نشینیم که انتظار ظهور حضرتش را نیز نوید می دهد:
,
اکنون شعری از علی اکبر لطیفیان را به تماشا می نشینیم که انتظار ظهور حضرتش را نیز نوید می دهد:,
زلفت اگر نبود؛ نسیم سحر نبود
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود
مهر شما به داد تمنّای ما رسید
ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود
تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین
از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود
پیراهن، اشتیاق نسیمانه ای نداشت
تا چشمهای حضرت یعقوب تر نبود
بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین
صدها درخت بود و لیکن، ثمر نبود
ای آخرین بهار! چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار! چرا دیر کرده ای؟
این جشنها برای تو تشکیل می شود
این اشکها برای تو تنزیل می شود
رفتی، برای آمدنت گریه می کنم
چشمانمان به آینه تبدیل می شود
بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد
سالی که بی نگاه تو تحویل می شود
ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است
با خطبههای توست که تکمیل می شود
تقویم را ورق بزن و انتخاب کن
این جمعهها برای تو تعطیل می شود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
ای آخرین توسل خورشید بامها
ای نام تو ادامه ی نام امامها
می خواستم بخوانمت اما نمی شود
لکنت گرفته اند زبان کلامها
ما آن سلام اول ادعیه ی توییم
چشم انتظار صبحِ جواب سلامها
آقا چگونه دست توسل نیاوریم
وقتی گدا به چشم تو دارد مقامها
از جانماز رو به خدا و بهشتی ات
عطری بیاورید برای مشامها
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
آقا بیا که میوه ی ما کال می شود
جبریل مان بدون پر و بال می شود
در آسمان و در شب شعر خدا هنوز
قافیههای چشم تو دنبال می شود
یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند
وقتی کنار پنجره جنجال می شود
روز ظهور نوبت پرواز می رسد
روز ظهور بال همه بال می شود
بیش از تمام بال و پَر یا کریمها
دست کبودِ فاطمه خوشحال می شود
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟
,
زلفت اگر نبود؛ نسیم سحر نبود,
,
گمراه می شدیم نگاهت اگر نبود,
,
مهر شما به داد تمنّای ما رسید,
,
ورنه پل صراط، چنین بی خطر نبود,
,
تعداد بی نظیریِ تان روی این زمین,
,
از چهارده نفر به خدا بیشتر نبود,
,
پیراهن، اشتیاق نسیمانه ای نداشت,
,
تا چشمهای حضرت یعقوب تر نبود,
,
بی تو چه گویمت که در این خاک سرزمین,
,
صدها درخت بود و لیکن، ثمر نبود,
,
ای آخرین بهار! چرا دیر کرده ای؟ ,
,
ای مرد با وقار! چرا دیر کرده ای؟ ,
,
این جشنها برای تو تشکیل می شود,
,
این اشکها برای تو تنزیل می شود,
,
رفتی، برای آمدنت گریه می کنم,
,
چشمانمان به آینه تبدیل می شود,
,
بوی خزان گرفته ی پاییز می دهد,
,
سالی که بی نگاه تو تحویل می شود,
,
ایمان ما که اکثراً از ریشه ناقص است,
,
با خطبههای توست که تکمیل می شود,
,
تقویم را ورق بزن و انتخاب کن,
,
این جمعهها برای تو تعطیل می شود,
,
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟ ,
,
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟ ,
,
ای آخرین توسل خورشید بامها,
,
ای نام تو ادامه ی نام امامها,
,
می خواستم بخوانمت اما نمی شود,
,
لکنت گرفته اند زبان کلامها,
,
ما آن سلام اول ادعیه ی توییم,
,
چشم انتظار صبحِ جواب سلامها,
,
آقا چگونه دست توسل نیاوریم,
,
وقتی گدا به چشم تو دارد مقامها,
,
از جانماز رو به خدا و بهشتی ات,
,
عطری بیاورید برای مشامها,
,
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟ ,
,
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟ ,
,
آقا بیا که میوه ی ما کال می شود,
,
جبریل مان بدون پر و بال می شود,
,
در آسمان و در شب شعر خدا هنوز,
,
قافیههای چشم تو دنبال می شود,
,
یعنی تو آمدی و همه گرم دیدن اند,
,
وقتی کنار پنجره جنجال می شود,
,
روز ظهور نوبت پرواز می رسد,
,
روز ظهور بال همه بال می شود,
,
بیش از تمام بال و پَر یا کریمها,
,
دست کبودِ فاطمه خوشحال می شود,
,
ای آخرین بهار چرا دیر کرده ای؟ ,
,
ای مرد با وقار چرا دیر کرده ای؟ ,
اما غلامرضا سازگار، از معدود شاعرانی است که برای این مناسبت مبارک، چندین شعر فاخر دارد که ابیاتی از یکی از آنها، حُسن ختام این گفتار خواهد بود:
,
اما غلامرضا سازگار، از معدود شاعرانی است که برای این مناسبت مبارک، چندین شعر فاخر دارد که ابیاتی از یکی از آنها، حُسن ختام این گفتار خواهد بود:,
قیامتی ست گمانم؛ قیامت مهدی ست
جهان محیط وسیع کَرامت مهدی ست
زمان، زمان شروع زعامت مهدی ست
غدیرِ دومِ شیعه، امامتِ مهدی ست
همه کنید قیام و همه دهید سلام
امام کلّ زمانها، دوباره گشت امام
بشارت آمده بهر بشر، مبارک باد
شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد
بهشت وصل خدا را ثمر مبارک باد
برای منتظران این خبر مبارک باد
خطاب نور همه آیههای نصر شده
ولیِّ عصر، دوباره ولیِّ عصر شده
خطاب حضرت معبود را بخوان با من
پیام قاصد و مقصود را بخوان با من
بیا ترانه داود را بخوان تا من
سرود مهدی موعود را بخوان با من
دوباره آیه "جاءَ الحَقّ" آشکار شده
به یُمن وَصل، همه فصلها بهار شده
ز تیرگی چه زیان، کوه نور نزدیک است
رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است
فـراق رفته و فیض حضور نزدیک است
ألا تمامی یاران! ظهور نزدیک است
فرار ابر و رُخ آفتاب را نگرید
سرابها همه رفتند، آب را نگرید
دعای عهد و فرج را همه مرور کنید
سلام تازه بر آن تک سوار، نور می آید
,
قیامتی ست گمانم؛ قیامت مهدی ست,
,
جهان محیط وسیع کَرامت مهدی ست,
,
زمان، زمان شروع زعامت مهدی ست,
,
غدیرِ دومِ شیعه، امامتِ مهدی ست,
,
همه کنید قیام و همه دهید سلام,
,
امام کلّ زمانها، دوباره گشت امام,
,
بشارت آمده بهر بشر، مبارک باد,
,
شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد,
,
بهشت وصل خدا را ثمر مبارک باد,
,
برای منتظران این خبر مبارک باد,
,
خطاب نور همه آیههای نصر شده,
,
ولیِّ عصر، دوباره ولیِّ عصر شده,
,
خطاب حضرت معبود را بخوان با من,
,
پیام قاصد و مقصود را بخوان با من,
,
بیا ترانه داود را بخوان تا من,
,
سرود مهدی موعود را بخوان با من,
,
دوباره آیه ,
",
جاءَ الحَقّ,
",
آشکار شده,
,
به یُمن وَصل، همه فصلها بهار شده,
,
ز تیرگی چه زیان، کوه نور نزدیک است,
,
رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است,
,
فـراق رفته و فیض حضور نزدیک است,
,
ألا تمامی یاران! ظهور نزدیک است,
,
فرار ابر و رُخ آفتاب را نگرید,
,
سرابها همه رفتند، آب را نگرید,
,
دعای عهد و فرج را همه مرور کنید,
,
سلام تازه بر آن تک سوار، نور می آید,
]