قاری قرآنی که جهنمی شد
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا،‌امیرالمومنین (علیه السلام) به کمیل توجه کرد و فرمود: صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، ازاهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد. 

, شبکه اطلاع رسانی دانا,
 
یک چهارم از شب گذشته بود که امیر مومنان علی(علیه السلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سوی منزل رهسپار گردید. کمیل بن زیاد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت می کرد.

 در راه به در خانه مردی رسیدند، صدای قرآن از خانه وی شنیدنداو نیمه شب برخاسته بود و قرآن می خواند، علی(علیه السلام) و کمیل شنیدند او این آیه را با صدای دلنشین و پرسوز می خواند: امّن هو قانت آناء اللّیل ساجداً و قائماً یحذر الاخره و یرجو رحمه ربّه...؛ آیا کسی که در دل شب به اطاعت خدا و سجده و قیام به سر برد و از آخرت ترسان و به رحمت خدا امیدوار است، با کسی که با گناه و کفر زندگی می کند یکسان می باشد؟ 
 
کمیل در دل خود آهی کشید. صدای دلنشین قرآن، آن هم در دل شب و از لبان یک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولی چیزی نگفت.امام به کمیل توجه کرد و فرمود: صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، ازاهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد. 
 
کمیل در حیرت و تعجب فرو رفت، از این رو که امام (علیه السلام )از فکر و نیّت او آگاه گشته و گواهی می دهد که آن قاری قرآن از اهل دوزخ است!!مدتی از این جریان گذشت، تا این که ماجرای خوارج نهروان پیش آمد و آنها بر ضد علی (علیه السلام) اعلام جنگ کردند و در سرزمین نهروان، جنگ خونینی بین سپاه علی (علیه السلام) با سپاه خوارج درگرفت و همه خوارج ـ جز 9 نفر فراری ـ کشته شدند. 
 
کمیل در جبهه همراه امیرالمومنین (علیه السلام) بود، امیرالمومنین (علیه السلام)در حالی که از شمشیرش خون می چکید، به کمیل رو کرد و فرمود: با من بیا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشته ها و سرهای بریده که به زمین افتاده بود رفتند، علی (علیه السلام) سرشمشیرش را بر سر کشته ها می نهاد، تا این که نوک شمشیر را بر سر همان قاری قرآن نهاد و فرمود: ای کمیل امّن هو قانت آناء اللّیل... این سر همان شخصی است که نیمه شب این آیه قرآن را می خواند و تو را مجذوب ساخته بود.کمیل امام را بوسید و از آرزوی جاهلانه خود استغفار کرد. 
 
 اینک به نهج البلاغه بنگریم: 
 
 امیرالمومنین( علیه السلام) شنید، مردی از خوارج «حَروُریّه» (منسوب به حروراء نزدیک نهروان) نماز شب خوانده و قرآن تلاوت می کند، فرمود: «نومٌ علی یقینٍ خیرٌ من صلاه فی شکِّ؛ خواب همراه یقین و ایمان، بهتر از نماز با شک است. 
 
احتمال دارد که این گفته مربوط به همان قاری باشد که در جنگ نهروان به هلاکت رسید.مقصود امیالمومنین( علیه السلام ) از شک، آن شک و تردیدى است که خوارج در امامت امام وقت داشتند که خود اساس تعلیم عبادات و کیفیّت انجام آنها است، که آگاهى بدان رکنى از ارکان دین مى‏باشد و شک و تردید در آن باعث عدم استفاده از آن و شکّ در بسیارى از نیازمندیها از قبیل علم توحید و اسرار عبادات و کیفیّت سلوک و اطاعت پروردگار است. 
 
 در اینجا گویا مقصود امام اینست که اگر این مرد به امامت من یقین داشت و در خواب بسر می برد بهتر از این بود که با شک در امامت من به نماز و قرآن بپردازد.واقعیت زندگى امت گواه نیاز مبرم آن به کسى است که امور آن را بگرداند و مسائل مختلفى را که هوسها و شهوات آن را ازدین دور کرده اند اصلاح کند و از هـمـیـن رو به کسى نیازمند است که در پرتو کتاب و سنت امور آن را سامان دهد و با شخصیت بـزرگـوار و رفـتـار بـدون نـقص خود الگویى براى ایشان ترسیم کند و این که در نفس پاک خود آمـادگى پرداختن به این وظایف را داشته باشد و چنین کسى جز از سوى خدا و تعیین او شناخته نـمـى شـود تـا در میان امت، آشفتگى ایجاد نشود. 
 
یقین، علم ثابت و جزمی است که شک پذیر نباشد و مایه آرامش و قرار نفس آدمی گردد. برای رسیدن به یقین رعایت دو نکته بسیار کارساز است: 1. عمل، 2. تداوم عمل. لذا بزرگان گفته اند اگر عمل شایسته را هر چند اندک ولی پیوسته انجام دهید به نتایج بسیار مطلوب می رسید و امامان معصوم(علیهم السلام) به ما وعده داده اند که به آنچه می دانی عمل کن، از آنچه نمی دانی تو را کفایت می کنند "اعمل بما تعلم یکفیک مالم تعلم".

درباره مهمترین اعمال در زیارت امام حسین(علیه السلام) می خوانیم: اشهد انک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر حتی اتیک الیقین» که با دقت در این فراز به روشنی به دست می آید که با نماز به عنوان ارتباط با خدا و پرداخت زکات به عنوان حل مشکل اقتصادی و انجام امر به معروف به عنوان حل مشکلات فرهنگی است که مسیر صراط مستقیم فردی و اجتماعی شکل می گیرد و همه این موارد در راستای پیروی از امام و ولی ای است که جزئیات انجام این اعمال را به ما آموزش دهند تا یقین حاصل شود.
 
,
 
یک چهارم از شب گذشته بود که امیر مومنان علی(علیه السلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سوی منزل رهسپار گردید. کمیل بن زیاد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت می کرد.

 در راه به در خانه مردی رسیدند، صدای قرآن از خانه وی شنیدنداو نیمه شب برخاسته بود و قرآن می خواند، علی(علیه السلام) و کمیل شنیدند او این آیه را با صدای دلنشین و پرسوز می خواند: امّن هو قانت آناء اللّیل ساجداً و قائماً یحذر الاخره و یرجو رحمه ربّه...؛ آیا کسی که در دل شب به اطاعت خدا و سجده و قیام به سر برد و از آخرت ترسان و به رحمت خدا امیدوار است، با کسی که با گناه و کفر زندگی می کند یکسان می باشد؟ 
 
کمیل در دل خود آهی کشید. صدای دلنشین قرآن، آن هم در دل شب و از لبان یک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولی چیزی نگفت.امام به کمیل توجه کرد و فرمود: صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، ازاهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد. 
 
کمیل در حیرت و تعجب فرو رفت، از این رو که امام (علیه السلام )از فکر و نیّت او آگاه گشته و گواهی می دهد که آن قاری قرآن از اهل دوزخ است!!مدتی از این جریان گذشت، تا این که ماجرای خوارج نهروان پیش آمد و آنها بر ضد علی (علیه السلام) اعلام جنگ کردند و در سرزمین نهروان، جنگ خونینی بین سپاه علی (علیه السلام) با سپاه خوارج درگرفت و همه خوارج ـ جز 9 نفر فراری ـ کشته شدند. 
 
کمیل در جبهه همراه امیرالمومنین (علیه السلام) بود، امیرالمومنین (علیه السلام)در حالی که از شمشیرش خون می چکید، به کمیل رو کرد و فرمود: با من بیا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشته ها و سرهای بریده که به زمین افتاده بود رفتند، علی (علیه السلام) سرشمشیرش را بر سر کشته ها می نهاد، تا این که نوک شمشیر را بر سر همان قاری قرآن نهاد و فرمود: ای کمیل امّن هو قانت آناء اللّیل... این سر همان شخصی است که نیمه شب این آیه قرآن را می خواند و تو را مجذوب ساخته بود.کمیل امام را بوسید و از آرزوی جاهلانه خود استغفار کرد. 
 
 اینک به نهج البلاغه بنگریم: 
 
 امیرالمومنین( علیه السلام) شنید، مردی از خوارج «حَروُریّه» (منسوب به حروراء نزدیک نهروان) نماز شب خوانده و قرآن تلاوت می کند، فرمود: «نومٌ علی یقینٍ خیرٌ من صلاه فی شکِّ؛ خواب همراه یقین و ایمان، بهتر از نماز با شک است. 
 
احتمال دارد که این گفته مربوط به همان قاری باشد که در جنگ نهروان به هلاکت رسید.مقصود امیالمومنین( علیه السلام ) از شک، آن شک و تردیدى است که خوارج در امامت امام وقت داشتند که خود اساس تعلیم عبادات و کیفیّت انجام آنها است، که آگاهى بدان رکنى از ارکان دین مى‏باشد و شک و تردید در آن باعث عدم استفاده از آن و شکّ در بسیارى از نیازمندیها از قبیل علم توحید و اسرار عبادات و کیفیّت سلوک و اطاعت پروردگار است. 
 
 در اینجا گویا مقصود امام اینست که اگر این مرد به امامت من یقین داشت و در خواب بسر می برد بهتر از این بود که با شک در امامت من به نماز و قرآن بپردازد.واقعیت زندگى امت گواه نیاز مبرم آن به کسى است که امور آن را بگرداند و مسائل مختلفى را که هوسها و شهوات آن را ازدین دور کرده اند اصلاح کند و از هـمـیـن رو به کسى نیازمند است که در پرتو کتاب و سنت امور آن را سامان دهد و با شخصیت بـزرگـوار و رفـتـار بـدون نـقص خود الگویى براى ایشان ترسیم کند و این که در نفس پاک خود آمـادگى پرداختن به این وظایف را داشته باشد و چنین کسى جز از سوى خدا و تعیین او شناخته نـمـى شـود تـا در میان امت، آشفتگى ایجاد نشود. 
 
یقین، علم ثابت و جزمی است که شک پذیر نباشد و مایه آرامش و قرار نفس آدمی گردد. برای رسیدن به یقین رعایت دو نکته بسیار کارساز است: 1. عمل، 2. تداوم عمل. لذا بزرگان گفته اند اگر عمل شایسته را هر چند اندک ولی پیوسته انجام دهید به نتایج بسیار مطلوب می رسید و امامان معصوم(علیهم السلام) به ما وعده داده اند که به آنچه می دانی عمل کن، از آنچه نمی دانی تو را کفایت می کنند "اعمل بما تعلم یکفیک مالم تعلم".

درباره مهمترین اعمال در زیارت امام حسین(علیه السلام) می خوانیم: اشهد انک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر حتی اتیک الیقین» که با دقت در این فراز به روشنی به دست می آید که با نماز به عنوان ارتباط با خدا و پرداخت زکات به عنوان حل مشکل اقتصادی و انجام امر به معروف به عنوان حل مشکلات فرهنگی است که مسیر صراط مستقیم فردی و اجتماعی شکل می گیرد و همه این موارد در راستای پیروی از امام و ولی ای است که جزئیات انجام این اعمال را به ما آموزش دهند تا یقین حاصل شود.
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
 
, , باشگاه خبرنگاران,
انتهای پیام/
]
امیرالمومنین (علیه السلام) به کمیل توجه کرد و فرمود: صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، از اهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد.