جوشش خون تازه از پیکر شهید، یک هفته پس از شهادت
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از راه آرمان؛ علی عبدالعلی‌زاده، رزمنده دوران دفاع مقدس است؛ او معتقد است شهدا از همان بدو تولدشان خوی و منش شهادت را داشتند. البته گلایه مند است که از بصیرت و معرفت شهدا کمتر گفته شده است. چرا که باید این بصیرت به جوانان معرفی شود. این رزمنده دفاع مقدس به خبرنگار ما گفت: نزدیک ۲۸ سال است که در مورد زندگی شهدا مطالعه می‌کنم و تلاش کرده‌ام تاریخ شهادت، تولد یا اتفاقاتی که برای شهدا افتاده است را به ذهن بسپارم. در حال حاضر مشغول به نوشتن کتابی هستم که در آن ثبت نکاتی از شهدا را آغاز کرده‌ام.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, راه آرمان,

این روایتگر شهدا، در خصوص کم سن و سال‌ترین شهید کرمان گفت: شهید علی ایرانمنش و رضا دادبین، کم سن و سال ترین شهدای کرمان هستند. شهید رضا دادبین هنوز به سن ۱۶ سالگی نرسیده بود که شهد شیرین شهادت را نوشیده است. او متولد سال ۱۳۴۶ و در عملیات بیت المقدس در تاریخ ۱۰/۲/۶۱ شهید شد.

عبدالعلی زاده افزود: پدر این شهید معلم بود، در دیداری از پدر بزرگوار این شهید خواستم تا از شهید رضا دادبین یک نکته بگوید. پدرش گفت که این شهید خیلی باصداقت بود، هیچ وقت ندیدم حتی به شوخی مطلبی به کذب  بگوید، نکته بعدی این که صبح ها که برای خواندن نماز صبح برمی خاستم ، متوجه می شدم آقا رضا بیش از این ها بیدار شده و نماز شب خوانده است.

این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: این شهید در حالیکه هنوز ۱۶هنوز سال نداشته است نماز شب می خوانده است؛ بدون شک رزمندگان ما با خواندن نماز شب به این درجه و مقام رسیدند؛ امام حسن عسکری (ع) می فرمایند که وصال خداوند عزوجل سفری است که جز با مرکب راهوار شب زنده داری به دست نمی آید.

عبدالعلی زاده بیان داشت: پدر این شهید می گفت که از فرزندم بسیار راضی ام، هم درس خوان بود و هم در آن زمان احساس تکلیف کرد و به جبهه رفت.

این روایت گر زندگی شهدا توضیح داد: پدر شهید رضا دادبین همیشه نماینده خانواده شهدا بود و در جمع صحبت می کرد، او در مساجد تنها به ۲۰ دقیقه سخنرانی در خصوص زندگی شهدا اکتفا می کرد و می گفت اگر مردم یک نکته از شهدا بگیرند کافی است.

عبدالعلی زاده در ادامه به وصیت نامه این شهید اشاره کرد و بیان داشت: وصیت نامه این شهید بسیار زیباست، او در این وصیت نامه این گونه بیان داشته است که مادرم صبر، خواهرم حفظ حجاب، برادرم ادامه راه شهدا و شهدای گمنام، مردم پیرو رهبر و ولایت باشید.

خون‌ریزی از جراحت یک هفته بعد از شهادت

این رزمنده دفاع مقدس بیان داشت: پدر شهید رضا دادبین در خاطره ای از پسرش شهیدش روایت می‌کرد بدن مطهر پسرم را بعد از ۷ روز به کرمان آورند؛ پیش خودم زمزمه می‌کردم که خدایا می خواهم به امام زمان (عج) بگویم، خودمان که هیچ، حتی بچه‌هایمان را هم برای اسلام دادیم و منتظر شما بودیم. پدر شهید می‌گفت برای آنکه منتظر امام زمان (عج) بودنمان را نشان دهم، از خداوند مقداری از خون پسرم را درخواست کردم؛ ناگاه دیدم به اذن خداوند از کتف آقا رضا خون جاری شد. این اتفاق بعد از ۷ روز از شهادت فرزندم، بسیار عجیب بود. گویی قلب فرزندم دوباره می‌تپد. من بلافاصله پارچه‌ای را به خون پسرم آغشته کردم؛ و می‌خواهم این پارچه رو به منتقم خون شهداء، حضرت مهدی علیه السّلام هدیه کنم. اکنون بخشی از این پارچه در موزه دفاع مقدس نگه‌داری می شود.

وصیت من این است که مردم متحد باشند

هم سنگران رضا در خاطره ای می گویند: قبل ازعملیات خودش را برای شهادت آماده کرد. مطمئن بود توی این عملیات شهیدمی شود.گزارشگر رادیو رفت جلویش و پرسید که پیامتان برای مردم چیست ؟رضا پیام نداد او گفت که وصیت من این است که مردم متحد باشند.

وی تاکید کرد: درس عبادت، مردانگی، تعصب، فتوت، شجاعت، فداکاری را می توان از این شهدا گرفت، در صحیفه نور جلد ۱۴ حضرت امام می فرمایند: وصایای شهدا را مطالعه کنید که ۵۰ سال عبادت است از این رو باید زندگی شهدا را مطالعه کرد.

فقط می خواهم به پدرو مادرم سربزنید؛ آنها را تنها نگذارید

سه نفربا لباس سپاه آمدند توی خانه. بعد از احوال‌پرسی، فهمیدم از دوستان رضا بوده اند .گفتند: رضا را بعد از شهادتش توی خط دیدیم که دارد پا‌به‌پای سایر بچّه ها می جنگد. پرسیدیم: رضا مگه تو شهید نشدی؟ پس این جا چه کار می‌کنی؟ گفت: آره شهید شدم، ولی آمدم کمک شما. گفتیم: آقا رضا، کاری از دست ما بر می آید تا برات انجام بدهیم ؟ گفت: فقط می خواهم به پدرو مادرم سربزنید؛ آنها را تنها نگذارید.

انتهای پیام/

,

این روایتگر شهدا، در خصوص کم سن و سال‌ترین شهید کرمان گفت: شهید علی ایرانمنش و رضا دادبین، کم سن و سال ترین شهدای کرمان هستند. شهید رضا دادبین هنوز به سن ۱۶ سالگی نرسیده بود که شهد شیرین شهادت را نوشیده است. او متولد سال ۱۳۴۶ و در عملیات بیت المقدس در تاریخ ۱۰/۲/۶۱ شهید شد.

,

عبدالعلی زاده افزود: پدر این شهید معلم بود، در دیداری از پدر بزرگوار این شهید خواستم تا از شهید رضا دادبین یک نکته بگوید. پدرش گفت که این شهید خیلی باصداقت بود، هیچ وقت ندیدم حتی به شوخی مطلبی به کذب  بگوید، نکته بعدی این که صبح ها که برای خواندن نماز صبح برمی خاستم ، متوجه می شدم آقا رضا بیش از این ها بیدار شده و نماز شب خوانده است.

,

این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: این شهید در حالیکه هنوز ۱۶هنوز سال نداشته است نماز شب می خوانده است؛ بدون شک رزمندگان ما با خواندن نماز شب به این درجه و مقام رسیدند؛ امام حسن عسکری (ع) می فرمایند که وصال خداوند عزوجل سفری است که جز با مرکب راهوار شب زنده داری به دست نمی آید.

,

عبدالعلی زاده بیان داشت: پدر این شهید می گفت که از فرزندم بسیار راضی ام، هم درس خوان بود و هم در آن زمان احساس تکلیف کرد و به جبهه رفت.

,

این روایت گر زندگی شهدا توضیح داد: پدر شهید رضا دادبین همیشه نماینده خانواده شهدا بود و در جمع صحبت می کرد، او در مساجد تنها به ۲۰ دقیقه سخنرانی در خصوص زندگی شهدا اکتفا می کرد و می گفت اگر مردم یک نکته از شهدا بگیرند کافی است.

,

عبدالعلی زاده در ادامه به وصیت نامه این شهید اشاره کرد و بیان داشت: وصیت نامه این شهید بسیار زیباست، او در این وصیت نامه این گونه بیان داشته است که مادرم صبر، خواهرم حفظ حجاب، برادرم ادامه راه شهدا و شهدای گمنام، مردم پیرو رهبر و ولایت باشید.

,

خون‌ریزی از جراحت یک هفته بعد از شهادت

, خون‌ریزی از جراحت یک هفته بعد از شهادت,

این رزمنده دفاع مقدس بیان داشت: پدر شهید رضا دادبین در خاطره ای از پسرش شهیدش روایت می‌کرد بدن مطهر پسرم را بعد از ۷ روز به کرمان آورند؛ پیش خودم زمزمه می‌کردم که خدایا می خواهم به امام زمان (عج) بگویم، خودمان که هیچ، حتی بچه‌هایمان را هم برای اسلام دادیم و منتظر شما بودیم. پدر شهید می‌گفت برای آنکه منتظر امام زمان (عج) بودنمان را نشان دهم، از خداوند مقداری از خون پسرم را درخواست کردم؛ ناگاه دیدم به اذن خداوند از کتف آقا رضا خون جاری شد. این اتفاق بعد از ۷ روز از شهادت فرزندم، بسیار عجیب بود. گویی قلب فرزندم دوباره می‌تپد. من بلافاصله پارچه‌ای را به خون پسرم آغشته کردم؛ و می‌خواهم این پارچه رو به منتقم خون شهداء، حضرت مهدی علیه السّلام هدیه کنم. اکنون بخشی از این پارچه در موزه دفاع مقدس نگه‌داری می شود.

,

وصیت من این است که مردم متحد باشند

, وصیت من این است که مردم متحد باشند,

هم سنگران رضا در خاطره ای می گویند: قبل ازعملیات خودش را برای شهادت آماده کرد. مطمئن بود توی این عملیات شهیدمی شود.گزارشگر رادیو رفت جلویش و پرسید که پیامتان برای مردم چیست ؟رضا پیام نداد او گفت که وصیت من این است که مردم متحد باشند.

,

وی تاکید کرد: درس عبادت، مردانگی، تعصب، فتوت، شجاعت، فداکاری را می توان از این شهدا گرفت، در صحیفه نور جلد ۱۴ حضرت امام می فرمایند: وصایای شهدا را مطالعه کنید که ۵۰ سال عبادت است از این رو باید زندگی شهدا را مطالعه کرد.

,

فقط می خواهم به پدرو مادرم سربزنید؛ آنها را تنها نگذارید

, فقط می خواهم به پدرو مادرم سربزنید؛ آنها را تنها نگذارید,

سه نفربا لباس سپاه آمدند توی خانه. بعد از احوال‌پرسی، فهمیدم از دوستان رضا بوده اند .گفتند: رضا را بعد از شهادتش توی خط دیدیم که دارد پا‌به‌پای سایر بچّه ها می جنگد. پرسیدیم: رضا مگه تو شهید نشدی؟ پس این جا چه کار می‌کنی؟ گفت: آره شهید شدم، ولی آمدم کمک شما. گفتیم: آقا رضا، کاری از دست ما بر می آید تا برات انجام بدهیم ؟ گفت: فقط می خواهم به پدرو مادرم سربزنید؛ آنها را تنها نگذارید.

,

انتهای پیام/

,

 

]
شهید رضا دادبین یکی از نوجوان‌ترین شهدای کرمان است؛ همسنگرانش می‌گویند: قبل از عملیات وقتی گزارشگر رادیو به او گفت پیامتان برای مردم چیست؟ رضا در پاسخ گفت "مردم متحد باشند".