به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,,
,
انقلاب اسلامی مجسم!
, انقلاب اسلامی مجسم! ,
محمدسعید مدنی در کیهان نوشت:
۱- «... یک خصوصیت دیگر این بود که هم یک فرمانده جنگاور و مسلط به عرصههای نظامی بود، و هم در عین حال به شدت مراقب حدود شرعی بود. در میدان جنگ گاهی افراد حدود الهی را فراموش میکنند، میگویند وقت این حرفها نیست، او نه، او مراقب بود. آنجایی که نباید سلاح به کار برود، سلاح به کار نمیبرد، مراقب بود که به کسی تعدی نشود، ظلم نشود، احتیاطهایی میکرد که معمولا در عرصههای نظامی، خیلیها این احتیاطها را لازم نمیدانند، لکن او احتیاط میکرد...»
,
,
,
۲- یکی از کارکردهای بیبدیل و نتایج درخشان انقلاب عاشورایی مردم ایران- که البته با صرف هزینههای سنگین و تحمل مصیبتهای جانگداز همراه بوده- افشای چهره واقعی جاهلیت مدرن و استعمارگران جدید است که قدرتهای چپاولگر و زورگوی عالم نمادهای عینی آن هستند. هرچه بر عمر انقلاب اسلامی افزوده شده این قدرتهای سلطهگر و باطل و در راس همه آمریکا که به طور ذاتی و ماهیتی در تضاد با جبهه حق هستند، مجبور شدهاند در مقابله با انقلاب اسلامی- که نماد و سمبل جریان حق در این زمانه و روزگار است- ماهیت واقعی و جنایتکارانه خود را بروز دهند و از پشت نقابهای تزویر و فریب آشکار نمایند. ترور ناجوانمردانه و رذیلانه فرماندهان جبهه مقاومت یعنی حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس به دست دولت جنایتکار آمریکا تیر خلاصی بود بر نظام مبتنی بر لیبرال- دموکراسی که آمریکا خود را مظهر و نماد آن میداند. سران نظام سرمایهداری فریبکارانه شعار حقوق بشر و دموکراسی و آزادی... سر میدهند و آن وقت در عمل خود سازنده و پرورشدهنده گروههای تروریستی و خونخواری مثل داعش در سراسر دنیا هستند و دشمنان داعش را دشمن خود میدانند و نقشه ترور آنها را طراحی و خفاشوار اجرا میکنند. سردمداران این تمدن دست خود را به خون کسانی آلوده کردند که قهرمانان مبارزه با تروریسم و جریانات خونخوار و ضدتمدن چون داعش بودند. آنان کسانی را مستحق مرگ دانستند که ترجیعبند سخنانشان «دفاع از مردم بیدفاع و مظلوم منطقه» و «خدمت به بشریت» و «خدمت به انسانیت» است. مردانی که صداقت خود را با جهاد شجاعانه و بیامان و شهادت مظلومانه خود ثابت کردند.... باری همان طور که شهادت امام حسین(ع) ماهیت بزککرده امپراتوری اموی را- که ابرقدرت زمانه خود بود- برای همیشه تاریخ رسوا کرد، شهادت مظلومانه حاج قاسم سلیمانی این شاگرد ناب مکتب عاشورا و پیرو راستین اباعبدالله(ع)، و یاران همراهش به دست شقیترین موجودات زمان، چهره واقعی مدعیان حقوق بشر و جنایتکاران متمدننما را بر همگان و نه فقط مردم ایران یا منطقه که به جهانیان- ولو کسانی به دلایل مختلف، به تجاهل و نفهمی تظاهر کنند- شناساند و برای همیشه رسوا کرد.
,
۳- پیوند مردم ایران با اسلام و مکتب اهلبیت(ع) ناگسستنی است. کتاب قطور تاریخ شهادت میدهد این ملت پس از آشنایی با دین پیامبر خاتم(ص) و پذیرش آن، دیگر از آن جدا نشد و بزرگترین خدمات را در عرصههای مختلف علمی و فرهنگی و فقهی و... به آن ارائه داده و نقش مهمی در شکلگیری تمدن اسلامی(از قرن دوم تا هشتم هجری) بازی کرده است. به گواه همه کسانی که با ملیتهای مختلف درباره تاریخ ایران بعد از اسلام کار و تحقیق کردهاند، ایرانیان در طول تاریخ خود اسلامخواه بوده و خواهان پیاده شدن بیکموکاست اصول و ارزشهای زندگی آبادکن و آخرتساز آن بودهاند. اگر این ملت در اوج هیاهوی ماتریالیسم و کرّ و فرّ مکاتب و ایدئولوژیهای مبتنی بر آن- با تحمل هزینههای سنگین و مشکلات فراوان - انقلابی مبتنی بر «اسلام» برپا میکند دلیلی جز این ندارد که این ملت اسلام را میخواهد و فرهنگ و مکتب اهلبیت(ع) را قبول دارد و اسلام و ارزشها و اصول آن فراتر از حرف و سخن و تجلیل؛ بر تار و پود زندگی آنها حاکم و در حوزههای مختلف و آنات زندگی آنها عملی و اجرا شود.
,
۴- یکسال از شهادت حاج قاسم گذشت، اما هنوز در فراق او اشک دیدگان جاری است و دلها سخت در عزا و فقدان او میسوزد. راستی رمز و راز این عشق و دلدادگی چیست و خاستگاه این احساسات ناب و همگانی در کجاست؟ کار این مقال پاسخ دادن به این سوال نیست و چون اصولا این قلم یارا و توان تحلیل این حکایت را ندارد، اما همین قدر میداند و میفهمد که حاج قاسم فرزند انقلاب اسلامی است. او تجسم عینی انقلاب است. همه صفات و خصلتهایی که او را محبوب قلبها و سردار دلها کرده است در ذات و طبیعت انقلاب اسلامی است. به همین دلیل بسیار طبیعی است که همان مردمانی که انقلاب کردهاند، با همان شور و شعور، به محض شنیدن خبر شهادت سردار محبوب خود، بر سر و سینهزنان به خیابانها بریزند. حضور حماسی و خیرهکننده مردم(از همه تیپ و طبقه، قومیت، جنس، سن...) در مراسم تشییع و همچنین ابراز احساسات تمامنشدنی آنها در عزای تجسم عینی انقلاب بیش از هر چیز نشاندهنده این است که مردم هنوز به انقلاب خود وفادارند، پای آن ایستادهاند. در این تردیدی وجود ندارد. اگر پایداری و پشتیبانی مردم نبود چگونه این انقلاب میتوانست در برابر هجوم بیامان و همهجانبه حرامیان در چهل و دو سال گذشته دوام آورد؟ رمز پایداری و تداوم خروشان انقلاب اسلامی جز وفاداری نجیبانه و حمایت جانانه مردم چیز دیگری نیست. مردم ایران برخلاف القائات رسانههای معاند بیگانه و سمپاشی و زخم زبان هویتباختگان داخلی و گرفتاران «ظلمات وهم»، از انقلاب رویگردان و ضدانقلاب نشدهاند، ضدانقلاب آن کسی است که انقلاب مردم را تحریف میکند. ضدانقلاب کسی است که لباس مسئولیت به تن دارد و خواسته و ناخواسته مردم را اذیت و آزار و ناراضیتراشی میکند. مردم از ضدانقلاب و رفتار و منش ضدانقلابی و منافقانه رویگردان و متنفرند... مردم پای انقلاب خود ایستادهاند و قدردان مجاهدتها و تلاشهایی هستند که در راه تحقق آرمانهای اصیل انقلاب صورت میگیرد. این است که مردم «حاج قاسم» را دوست دارند چون او را عینیت انقلاب اسلامی و «انقلاب اسلامی ناطق» میدانند. هر کس میخواهد حقیقت انقلاب و سیمای واقعی آن را به دور از تحریفات و شذورات بشناسد و با دو چشم سر ببیند، میتواند به سیمای مردانه و انسانی حاج قاسم نگاه کند. ایمان، اخلاص، خشوع، فروتنی، صلابت و ظلمستیزی، شجاعت و جوانمردی، مردمداری و آخرتنگری، بندگی و آزادگی، عدالتطلبی و آرمانخواهی، خدامحوری و انساندوستی و ارادت به اهلبیت(ع) و ولایتمداری و... همه ارزشها و اصولی است که انقلاب اسلامی آورنده و مروج آن است و هر کس به میزانی که به این صفات و ارزشها آراسته و به آن عمل میکند، به انقلاب اسلامی نزدیکتر و «انقلابیتر» است.
,
۵- مردم حاج قاسم را دوست دارند، چون انقلاب اسلامی را دوست دارند. چون معنا و تفاوت «حرف» و «عمل» را میفهمند. چون فرهنگ توحیدی به آنها فرق رفتار توأم با «اقتدار و عزت» را با «التماس و ذلت» باورانده است. چون او را مردی میدانند تربیتشده دامان این فرهنگ و این انقلاب که در کمال صداقت و اخلاص حقیقت راستین و سیمای جذاب و انسانی انقلاب را با پرهیز از افراط و تفریطها و در اوج اقدامات ناجوانمردانه تحریف و تفسیرهای منافقانه و انحرافی به نمایش میگذارد و از اصالت و حقیقت و ذات انقلاب این مردم به بهترین وجه دفاع میکند. او همان کسی است که مردم از انقلاب خود و کسانی که در نظام جمهوری اسلامی ردای مسئولیت به تن کرده تا آرمانهای آنان را تحقق بخشند، انتطار دارند مثل او باشند. سخن رهبر انقلاب در فراز آغازین این نوشته روشنگر بیان الکن ماست. سخنی که ایشان سال گذشته در چنین روزهایی در ملاقات مردم قم و درباره حاج قاسم فرمودند و به گمان ما لُب کلام و جامع همه اوصافی است که درباره سردار دلها و صاحب «نشان ذوالفقار» تاکنون گفته و نوشته شده است. سخنی کوتاه که میتوان حتی آن را کلید شناخت شخصیت این قهرمان سرفراز جبهه توحید دانست. «...یک خصوصیت دیگر این بود که (حاج قاسم) هم یک فرمانده جنگاور و مسلط بر عرصههای نظامی بود و هم در عین حال بهشدت مراقب حدود شرعی بود...» مردم از مدیران و مسئولان خود که این روزها دم از حاج قاسم و اوصاف او میزنند- و کار خوبی هم میکنند- توقع «مدیریت حاج قاسمی» دارند. یعنی مثل او که در حساسترین صحنههای نبرد و در مصاف با وحشیترین دشمنان، خداترس و مراقب «حدود شرعی» بود و در اینباره احتیاط میکرد آنها هم در انجام مسئولیتهای خود اهل احتیاط و مراقب حدود شرعی باشند، که اگر چنین باشد مسلما وضع مردم و مملکت در همه حوزهها خاصه از نظر اقتصادی خیلی بهتر از اینها خواهد بود و مثلا مفسدان و رانتخوارها و دلالهای افسارگسیخته و... مجال جولان و اخلال در اقتصاد مملکت و بازی با سفره و معیشت مردم را نخواهند داشت.
,
۶- انقلاب اسلامی مثل خود مکتب اسلام صورت و ادا و ظاهر و سخن و شعار نیست، بلکه بیش از هر چیز «عمل» است. هر کس بیشتر بر طبق معیارهای اسلام در هر شرایط و موقعیتی عمل کند «مسلمان»تر و هرکس بر اساس معیارها و ارزشهای انقلاب اسلامی «عمل» کند، «انقلابی»تر است. بنابراین بهترین راه اثبات دوستی و ارادت خود به آن عارف مجاهد و ادای دین به خون شهیدانی چون سردار سلیمانی، فراتر از حرف و شعار و ابراز احساسات و... این است که همه بهویژه مدیران و مسئولان تلاش کنند در مسیر او حرکت و عمل و مهمتر از همه «حقالناس» رعایت شود. و هر کسی در هر جایی عهدهدار مسئولیتی در قبال جامعه و بندگان خداست، به وظیفه خود به درستی و در کمال اخلاص و رضای خدا و خدمت به خلق خدا عمل کند و مصداق «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» باشد و در مسیر عزت و سربلندی این مردم به پا خاسته حرکت کند و روح پاک آن عزیز شهید و همه شهدا را شاد و از خود خشنود سازد.
,
,
,
بازدارندگی امنیت آفرین
, بازدارندگی امنیت آفرین,هادی محمدی در خراسان نوشت:
, هادی محمدی در خراسان نوشت: ,
در اوج فضای پرتنش لفظی و تهدیدآمیز میان ایران و آمریکا و در حالی که ایالات متحده با تحرکات نظامی خود در خلیج فارس سعی دارد نظام محاسباتی جمهوری اسلامی و افکار عمومی داخلی ما را به هم بریزد و وادار به خطایی کند که نتیجه اش خواسته ترامپ است، ارتش جمهوری اسلامی ایران در یک رزمایش به موقع، ناوگان انبوه و راهبردی خود از انواع پهپادهای بومی را به پرواز درآورده تا ضمن آزمایش و تست این پرنده های هدایت پذیر از راه دور در شرایط مختلف شبه عملیاتی، عزم جزم تهران در دفاع همه جانبه در مقابل هر تهدید و تجاوزی را به نمایش بگذارد.
,
رزمایشی که عملا دستاورد عملی تقویت قدرت بازدارندگی کشورمان است.اگرچه راهبرد بازدارندگی از جمله روشهای قدیمی و معطوف به روابط دو ابرقدرت در زمان جنگ سرد است که در تاریخ نظامی کاربرد بسیار داشته است اما امروزه اشکال و ابزارهای این بازدارندگی تطور و تنوع بسیاری یافته و حتی منحصر به مقوله نظامی نیز نمانده است. این روزها خیلی ها از بازدارندگی نرم افزاری که می تواند قدرت اقتصادی یا حتی تکنولوژیک و علمی را شامل شود هم سخن می گویند اما به اذعان اکثر کارشناسان همچنان ابزارهایی که برای تحقق این راهبرد استفاده میشود معطوف به برتری نیروهای نظامی متعارف و توان نظامی و تسلیحاتی غیرمتعارف است. قرار گرفتن ایران در منطقه خاورمیانه و تهدیدات مختلف از سوی آمریکا و اسرائیل موجب شده تا بحث بازدارندگی در مقابل این تهدید ها همواره در سیاست گذاری کشور جایگاه ویژه ای داشته باشد.
,
بازدارندگی، ضامن امنیت ملی کشور بوده و تقویت روزافزون توان دفاعی یک راهبرد پایدار است که تجربیات ناشی از جنگ تحمیلی و تحرکات بعدی آمریکا در منطقه، هرچه بیشتر مسئولان نظام را به این ضرورت واقف ساخت.در همین راستا ایران در سال های اخیر و به همت متخصصان داخلی خود در صنعت دفاعی توانسته پس از تثبیت جایگاه خود به عنوان یک قدرت موشکی منطقه ای و جهانی در حوزه ساخت انواع پهپاد به عنوان عنصر جدید و موثر در نیروهای نظامی دنیا به پیشرفت هایی برسد که علاوه بر حضور در میان پنج کشور اول این حوزه در جهان، نیم نگاهی نیز به صادرات این محصول پر ارزش داشته باشد. توانمندی بومی ساخت پهپاد در شرایطی رقم خورده که ایران در سال های اخیر تحت شدیدترین تحریم های ظالمانه قرار داشته و هر نوع تبادل نظامی و تجهیزاتی و حتی انتقال فناوری نیز با کشورمان به عنوان یک خط قرمز محسوب می شده است.
,با تغییر تهدیدات علیه کشورمان این نیاز ایجاد شده که متناسب با تهدیدات جدید، تجهیزات و تسلیحات جدید نیز به کارگیری شود و در واقع یکی از اهداف مهم رزمایش بزرگ پهپادی ارتش نیز تطبیق ماموریت ها و نیازهای جدید نیروهای مسلح با این تجهیزات جدید از جمله پهپادهای به روز ماست. از سوی دیگر ایران توانسته با توان داخلی به پهپادهای دوربردی دست یابد که از برخی موشک هایمان نیز برد بیشتری دارند و می توانند راهبرد دفاع در عمق را برای ما محقق کنند همچنان که امسال شاهد پرواز پهپاد سیمرغ بودیم که شنیده می شود بیش از هزار کیلومتر در عمق اقیانوس هند پرواز کرده و با موفقیت هدف مدنظر خود را منهدم کرده است.
,
همچنین دیگر ویژگی اثرگذار این رزمایش که در نوع خود بی نظیر ارزیابی می شود همزمانی هدایت و کنترل تعداد زیادی از پهپادهای رزمی و شناسایی ارتش است که نه تنها باعث افزایش توان مدیریت و کنترل ما می شود بلکه نمایش قدرت در حوزه پهپادی است؛ یک نمایش قدرت موثر که قطعا از نگاه ناظر قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای ما پنهان نخواهد ماند. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران که چند روزی است به منظور ایجاد بازدارندگی در آماده باش پدافندی برای دفاع و آماده باش موشکی برای پاسخ به موقع و پشیمان کننده به دشمن به سر می برند، با این رزمایش بدون التهاب آفرینی های معمول قدرت های فرامنطقه ای و در راستای تمرین نیروها و تجهیزاتش این پیام را مخابره می کند که ایران با وجود علاقه نداشتن به آغاز هر نوع تنش و التهاب آفرینی در منطقه همچنان آمادگی خود را در حد عالی حفظ کرده و پاسخ گویی به تهدیدات را با همه توان و ابزارهای موجودش یک اصل می داند و حاضر نیست بر سر امنیت و اقتدار خود به هیچ عنوان تردید کند. دشمن فرامنطقه ای ما نیز باید این واقعیت را درک کرده باشد و به دنبال تکرار تجربه های گذشته اش نباشد.
,
,
,
,
«آقا» و چپها
, «آقا» و چپها,عبدالله گنجی در جوان نوشت:
, عبدالله گنجی در جوان نوشت:,,
خیراً بخش رسانهای مؤسسه نشر آثار مقام معظم رهبری ویدئویی را از دیدار جمعی از طلاب با ایشان در تاریخ ۳۰ /۴ /۱۳۸۸ منتشر کرد که قابل تأمل است و ایکاش این سخنان سالهای پیش منتشر میشد. این ویدئو که نگاه رهبری به جریان چپ را (از زبان خودش) نشان میدهد بهانهای است تا روابط یک جناح سیاسی نظام با رهبری –حتی به اختصار- مورد بازبینی قرار گیرد. البته در همین کلیپ هم روشن است که رهبری جریان چپ را تمام شده میداند و اصلاحطلبی را در امتداد چپ نمیداند. پس ما اینجا درباره چپی صحبت میکنیم که جای خود را از جهت معرفت، نگرش و ماهیت به اصلاحطلبی داده است و خود به تاریخ پیوسته است. گرچه آقای حجاریان معتقد است «چپ دستساز» هنوز وجود دارد، اما سؤال اساسی که باید به آن تن داد و بر آن ایستاد، این است که آیا بعد از امام، جریان چپ نتوانست یا نخواست با رهبری همراهی کند یا رهبری جریان چپ را مورد بیمهری قرار داد؟ برای پاسخ به این سؤال اول باید سؤال دیگری را پاسخ داد که آیا رهبری در اصلاحطلب شدن چپها نقش داشته است یا عوامل دیگری آنان را در وادی فکری-معرفتی دیگری رهنمون شد؟ بدون تردید اصلاحطلبان امروز آن چپهایی نیستند که در مجلس سوم و در انتخابات مجلس ششم با هاشمی مواجه شدند، بلکه جریان جدیدی است که میتواند از چارچوبهای فکری خود عدول کند و غیریت دیروز (هاشمی) را بپذیرد. رهبری از جهت فکری و معرفتی دچار دگردیسی نشدند، پس اصلاحطلبی ارتباطی با ایشان ندارد.
البته همانطور که نگارنده بارها نوشتهام اصلاحطلبی هم طیف است و منظورمان در اینجا مولدان اندیشه اصلاحطلبی است و نه هرکس که در درون جناح وجود دارد. مقام معظم رهبری در جلسه ۳۰ /۴ /۸۸ میفرماید: «بعد از امام آقایان جناح چپ مثل همین موسوی خوئینیها و خاتمی میآمدند پیش من و میگفتند جریان راست میگوید رهبری مال ماست، گفتم من چه بکنم؟ شما هم بگویید رهبری از ماست، من انکار خواهم کرد؟ رد خواهم کرد؟ خیر، استقبال هم میکنم». فهم نگارنده این است که چپها با اتمام عمر ظاهری امام دچار بحران هویت شدند. گویی به این فکر نمیکردند روزی امام از میان ما خواهد رفت و جمهوری اسلامی استمرار خواهد داشت. اولین مؤلفهای که جناح چپ را دچار بحران کرد قطع تعلقات عاطفی به رهبری بعد از امام بود. وقتی رهبری به خاتمی و موسوی خوئینیها میگوید «خب شما هم بگویید رهبری از ماست، من منکر میشوم؟ استقبال هم میکنم» معلوم است که جریان چپ در ابراز تعلق عاطفی به رهبری عاجز است. این درحالی است که شخصیت آیتالله خامنهای (نه عملکرد) همیشه برای چپها محترم بوده است، اما نمیتوانند ابراز محبت و اطاعت کنند.
رهبری با صراحت علاقه خود را به استمرار چپ ابراز میدارد و میفرماید: «یک وقت حرکت طبیعی موجب جذب و ریزش میشود، اشکال ندارد. اما اینکه ما بخواهیم جراحی کنیم و برخی را حذف کنیم و نالایق بدانیم مطلقاً اینگونه نبود»، و سپس تأکید میکند که «من به خاتمی زمانی که وزیر بود گفتم ببین آقای خاتمی اگر یک جریان چپ در کشور وجود نداشت من لازم میدانستم جریان چپ بهوجود آورم تا برآیند این دو حرکت (حرکت هاشمی و حرکت چپ) موجب تعادل شود.» پس رهبری نهتنها دنبال حذف نبودهاند بلکه بر وجود چپگرایی در کشور اصرار داشتهاند، البته واضح بود که مشی سیاسی-اقتصادی آیتالله خامنهای به برخی از چپها نظیر هادی خامنهای، محتشمیپور و خوئینیها نزدیکتر از مشی هاشمی بود، اما این جماعت جسارت ابراز آن را پیدا نکردند. کدهایی هم از علقه رهبری به چپها و به رسمیت شناختن آنان وجود دارد. مانند کمک به برخی تشکلها و رسانههای آنان، اعطای مسئولیت به امثال موسوی خوئینی ها، کروبی و موسوی در حوزه غیر مردمسالاری و میدانداری خاتمی، بهزاد نبوی، کروبی و... در حوزه مردمسالاری و انتخابات. این نشان میدهد که رهبری چپها را به رسمیت میشناسد. رهبری نمایندگان امام در مراکز استانها را که چپ بودند تا لحظه فوت تعویض نکردند و از مدیریت کروبی در مجلس ششم تقدیر و در پایان مسئولیت دو حکم مسئولیت همزمان به ایشان دادند. اما اکنون میتوان گفت چپها در جریان اصلاحات انگشتشمار و منزوی هستند و در تعارضات گرفتارند. ابتدا چپها با رحلت امام دچار بحران هویت شدند، بلافاصله بخش نخبگی آن با پیوستن به حلقه کیان در سال ۱۳۶۸ و توجه به اندیشه سروش دچار «بحران معرفتی» شدند و نگاه آنها به مفاهیمی مانند مقدس، حق، باطل، مشروعیت الهی، تقلید، ولایت فقیه، اسلام سیاسی و اجتماعی، دشمن، انقلابی بودن و... دگرگون شد؛ بنابراین اصلاحطلبی بر پایه لیبرالیسم و سکولاریسم بنا شد و چپگراها همچون محتشمیپور، دوزدوزانی و... منزوی شدند. بهرغم اینکه چپ تمام شده بود بازهم اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری (بعد از هاشمی) یا حضور داشتند یا پیروز شدند.
ریاستجمهوری خاتمی، حضور معین، کروبی و مهرعلیزاده و حتی هاشمی در انتخابات ۱۳۸۴، همچنان به رسمیت شناخته شد. حضور موسوی و کروبی در انتخابات ۱۳۸۸ و حضور عارف در انتخابات ۱۳۹۲ نشان دادند که اصلاحطلبان همچنان به رسمیت شناخته میشوند، اما این رسمیتیافتگی درباره شخصیتهای فکری آنان که به «جمهوری» در مقابل جمهوری اسلامی رسیدهاند و کسانی که تلاش میکنند عرفیگرایی را ترویج نمایند و کسانی که در تلاشند ولایت فقیه را تشریفاتی کنند، صدق نمیکند. بنابراین، فقط منازعه و بحران معرفتی و فکری اصلاحطلبان با نظام نبود که رهبری را میآزرد که طراحی فتنه ۸۸ توسط احزاب مشارکت و سازمان مجاهدین، اصلاحطلبی را به رویارویی با نظام کشاند و غرب را به عملکرد این جریان امیدوار کرد. صف پشیمانان از «انقلابیبودن ماهیت نظام» بیشتر شد و توابین لانهجاسوسی هویدا شدند. صدها کتاب و مقاله در نفی عصمت، ولایتفقیه، اسلام سیاسی و فقه نوشته شد. اصلاحطلبان جدید به جای اندیشه امام، هابرماس را به عنوان الگوی چپ به ایران آوردند تا از او الگوی اجتماعی، فلسفی و سیاسی بگیرند چرا که اندیشه او را دارای سنخیت با خود میدانستند. در نقطه مقابل کسی نمیتواند بگوید رهبری از چارچوبهای فکری- معرفتی خود پس از ورود به جایگاه رهبر عدول کرده است. آیا رهبری از جهت نگاه به دین، سبک زندگی شخصی، تقوای سیاسی، نوع سیاستورزی (اعتقاد به اسلامسیاسی)، باورمندی به راه امام، نگاه به غرب، فهم از عدالت و... تغییر کرده است؟
از قضا اصلاح طلبان نیز جز نظارت استصوابی هیچ نقدی را تاکنون رسماً به شخص رهبری وارد نکردهاند. توهم فهمیدگی، عقلانیت و روشنفکری نیز آسیب مضاعفی را بر چپهای دیروز و اصلاح طلبان امروز وارد کرد. مثلاً به آیتالله مصباح بنگرید، بهرغم صدها کتاب و آن سوادکمنظیر وقتی به رهبری میرسیدند با سرعت به سمت بوسیدن دست و حتی پای رهبری میدویدند (البته رهبری هم مانع میشد و فیلمهای آن موجود است)، اما هادی غفاری که از چپ خشن خروج کرده و کاور اصلاح طلبی پوشیده است، میگوید: «آقای خامنهای آنچه تو خواندهای، من هم خواندهام، چرا باید من از تو اطاعت کنم؟» این هم قطع تعلقات عاطفی، هم حسادت و هم عرفیگرایی و منیت است که موجب گرفتاری بسیاری از چپها شد.
البته هیچموقع جسارت آسیبشناسی خود با محوریت اصول اندیشه امام را نداشتند و مشی روشنفکری از آنان جزایر متعددی را ایجاد کرد و به جایی رسیدند که دیگر رفت و برگشت بین روشنفکری و سیاستورزی میسر نشد. معتقدم نوع مواجهه چپها با رهبری آیتالله خامنهای با صبوری ایشان همراه و آمیزهای از صبوری و مظلومیت بود که موجب عزت بیشتر ایشان شد. این جماعت هم اصلاحطلبی را (به تعبیر خودشان) راه بدون بازگشت میدانند هم بعضاً تعلقات عاطفی به امام ندارند. بهکارگیری کلماتی مانند «آقای خمینی» و «آیتالله خمینی» نشان میدهد از امام هم عدول عاطفی کردهاند. اما معتقدم چپها میتوانند خود را پیدا کنند و به هم بپیوندند. رودربایستی را کنار بگذارند و با سکولارها مرزبندی داشته باشند و سه مسئله را صراحتاً اعلام کنند:
۱- نسبت خود با سیاستهای کلی نظام را روشن نمایند. از زمانی که اصلاحطلب شدند نسبت به سیاستهای کلی نظام که تبلور عملی ولایت فقیه در اداره کشور است یا سکوت کردند یا طعنهزننده، گذشتند. ۲- در نظام دینی حذف تعلقات عاطفی بین رهبری و همراهان درون حاکمیت آفتهای زیادی دارد. نگارنده معتقد است دل رهبری بعد از انتخابات ۱۳۸۸ از این جماعت خون است و حتما نزد امام شکایت بردهاند، اما همچنان صبورانه به پیش میروند. ۳- بحران هویت و بحران معرفت را سامان دهند و از تعارضات، تضادها و سردرگمی نجات یابند و نسبت به مشروعیت نظام با عینک دموکراسی و جمهوریخواهی غربی نگاه نکنند و با نظام روراست باشند. تاریخ همیشه حق را نگاه میدارد و بقیه حواشی از حافظه تاریخ زدوده خواهد شد. تقوای جمعی رمز عزت جمعی است.
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
شعارگرایی یا تخریب قانوننویسی!؟
, شعارگرایی یا تخریب قانوننویسی!؟,
جعفرگلابی در آرمان نوشت:
در اهمیت قانون و قانونگرایی و فلسفه و پیشینه قانونگذاری نیاز به استدلال و احتجاج چندانی نیست و موضوع از امور بدیهی شمرده شده مخالفان چندانی ندارد. میتوان بهسادگی عنوان کرد که حیات بشری بدون قانون در معرض خطر جدی قرار میگیرد. فلاسفه بزرگ و جریانسازان تاریخ تاکنون هزاران کتاب معتبر در اغلب کشورهای جهان نگاشتهاند و امروزه کشورهایی آرام، باثبات، مرفه و سعادتمندند که قوانین غنی با مبنای استوار و فرهنگی قانونگرا داشته باشند. اما رسیدن به این مرحله نیازمند درک، آگاهی، دانش و بینش صحیح و ترتیبات مستحکم فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی است. نوشتن سطور آمره بدون درنظرگرفتن جمیع جهات پیرامونی و جامعهشناسانه و جهانبینی متقن و شرایط زمانه و نهادن نام قانون بر آن البته نه تنها مطلوبی را حاصل نمیکند که بنیانهای قانوننویسی و قانونگرایی را با تخریب جدی مواجه میسازد.اخیرا مجلس شورای اسلامی به مباحثی ورود کرده و قوانینی را در دست بررسی دارد که از نقطه نظر فلسفه قانوننویسی و اصول حقوقی آن با اما و اگرهای فراوان روبهرو شده، متاسفانه اسباب طنز در جامعه را فراهم آورده است. مثلا در قانون شرایط داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری بسیاری گفتند و نوشتند که با چنین قانونی فقط کم داشت که ابتدای نام فلان داوطلب را هم از شرایط کاندیداتوری برمیشمردید! اما جالبتر از آن طرح پیشنهادی برخی از نمایندگان است که با عنوان «طرح اقدام متقابل ایران در برابر ترور شهید قاسم سلیمانی» ارائه شده است. خواندن طرح مذکور که در آن به بسیاری از مسائل داخلی و خارجی و اقتصادی و تاریخی و معاهدههای بینالمللی پرداخته شده و بیشتر شبیه یک بیانیه است حتی برای ناآشنایان با قانون و حقوق و روابط بینالمللی هم بهتآور است.
,
,
اگر در این طرح حداقلی از مبانی حقوقی رعایت شده بود باید از حقوقدانان برجسته میخواستیم که آن را مورد مناقشه و تجزیه و تحلیل قرار دهند ولی چه بسا حقوقدانان و تحلیلگران مسائل قانونی در تحیر فرورفتهاند و نمیدانند که چه بگویند و چه بنویسند؟ مثلا اگر کسی در یک گفتار اقتصادی قاعده بدیهی عرضه و تقاضا را قبول نداشته باشد یا نداند، چگونه میتوان با او به بحثهای پیچیده اقتصادی پرداخت؟ در ماده 5 این طرح دولت مکلف به ایجاد ترتیباتی جهت نابودی رژیم غاصب صهیونیستی تا سال1420 شده و جالبتر آنکه در ماده 16 همین طرح آمده است که متخلفان از اجرای کلیه مواد این قانون در مواردی که مجازات خاص ذکر نشده است به تناسب امتناع یا ممانعت از اجرا، به طبقات 4 تا 7 طبقات مجازات تعزیری قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 محکوم میشوند.البته همانطور که اشاره شد موضوع و مواد طرح مذکور چندان نیازمند بررسیهای کارشناسانه نیست و هر مخاطب و خوانندهای میتواند پیرامون آن به قضاوت بنشیند ولی اجمالا میتوان از میان سوالات انبوه چند سوال را برگزید و از نویسندگان جویای احوالشان شد که با کدام ذهنیت و دانش و تحلیل سیاسی به انشای چنین سطوری پرداختهاند؟
,اسرائیل با توافق قدرتهای بزرگ دنیا و پیچیدهترین جریانهای تاریخی 70 سال است که موجودیت یافته است و جمعیت میلیاردی مسلمان را به خود مشغول کرده است آیا امکان نابودی آن با یک ماده قانونی در کشور دیگر وجود دارد؟ اگر این آرمان بزرگ فلسطینی به این سادگی در دسترس بود چرا این همه کشور مسلمان با آن همه امکانات مادی و معنوی و نظامی که حداقل در گذشته عزم مقابله با او را داشتهاند به این امر مبادرت نکرده و این مشکل تاریخی را حل نکردهاند؟ آیا واقعا نویسندگان این طرح دارای این سطح از تحلیل هستند که با ارسال کالاهای اساسی برای مردم غزه و کمک به راهپیمایی آنها امکان نابودی اسرائیل وجود دارد؟ آیا دولت چنین امکانی را دارد؟ آیا ارسال کمک به غزه درگیری نظامی تمامعیار با رژیم صهیونیستی را در پی ندارد؟ آیا جمهوری اسلامی قصد ورود به رویارویی تمامعیار با اسرائیل را دارد؟ آیا تصمیم در این زمینه در حیطه اختیارات نمایندگان مجلس است؟
,,
,
چرخش کوبا
, چرخش کوبا,پیمان مولوی در ابتکار نوشت:
, پیمان مولوی در ابتکار نوشت: ,
در جایی میخواندم که در یک شبکه پربیننده خبری در سطح جهانی آگهی بود که میگفت: نگران نباشید، میتوانید کوبا را قبل از تغییر ببینید!
این جمله آنقدر عمیق و ناراحت کننده است که انسان را وا میدارد که چرا باید کوبا را به نقطهای رساند که بسیاری برای دیدن خودروهای ۶۰ سال قبل و یا نحوه زندگی ساده بخواهند به آن کشور مسافرت کنند تا به گذشته بازگردند.
,
قبل از هر توضیحی بیاییم و نگاهی به دادههای این کشور بیندازیم.
کوبا کشوری با جمعیت ۱۱.۳ میلیون نفری است که تولید ناخالص داخلی آن به ۱۰۰ میلیارد دلار میرسد و درآمد سرانهاش در حدود ۸۰۰۰ دلار که البته به سبب سیستم کمونیستی این عدد تقریبا بیانگر واقعیت درآمد سرانه مردم این کشور نیست چون مباحث مالکیت خصوصی و … در این کشور فاصله زیادی با جهان مدرن دارد.
,
,
برایتان مثالی میآورم، درآمد کوباییها به زور به ۱۵ یورو در ماه میرسد، تازه زمانی است که شما مثلا دستفروشی میکنید و از کار دولتی کنار کشیدید.
اما با تمام این اوصاف کشور کوبا تورمی معادل ۵درصد را به خود میبیند و قدرت برابری پزو کوبا با آمریکا امروز ۱.۰۳ است یعنی برابری یک پزو با دلار آمریکا.
البته تعجب نکنید در این کشور ۲ نوع پزو داریم؛ یکی پزوی کوبایی است و پزو دیگر پزو تبادلی است که از محل ارز ورودی مسافران تامین میشود، ارزش پزو تبادلی ۲۵ برابر پزو کوبایی است.
کوبا کشوری است که از زمان پیروزی کمونیستها تا امروز با یک سیستم کمونیستی اداره شده است و نحوه متفاوتی از زندگی را برای شهروندانش رقم زده است.
,
,
,
,
این روزها خبرهایی مبنی بر چرخش در کوبا از رویکردهای شدیا سوسیالیستی به بازار را شاهد هستیم، گرچه این روند یک دهه پیش شروع شده بود اما میرود تا شتابی بیشتر به خود بگیرد.
اما چه روی میدهد که کشوری که سالها تحریم را از سوی ایالات متحده آمریکا را به خود دیده است در حال چرخش است؟ فراموش نکنیم که بزرگترین چرخش از این نوع یکبار در دهه ۸۰ با چرخش حزب حاکم کمونیست چین در جهان رقم خورد و دیگری فروپاشی دیوار برلین و متلاشی شدن اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی.
,
,
جهان مدرن، شبکههای اجتماعی در حال درنوردیدن جهان هستند و این روزها تقریبا همه یا اینستاگرام دارند و یا تیک توک و یا فیش بوک و یا … که به آنها امکان می دهد بتوانند زندگی خود را با سایر نقاط جهان مقایسه کنند.
هانس روزلینگ در کتاب واقعیت به خوبی توضیح می دهد که چگونه تقسیم بندیهای جهان توسعه یافته و در حال توسعه در حال تبدیل به سطح بندی جدیدی از درآمد سرانه است که البته عاری از نابرابری نیست اما همه میتوانند سطح زندگی را با دیگر شهرها مقایسه کنند.
,
,
این قدرت مقایسه فضایی را به وجود می آورد که حتی چپ ترین کشورها هم نمی توانند از مزایای جهان سرمایه داری بی نصیب بمانند.
آنچه که کوباییها این روزها بدان فکر می کنند استفاده از درآمدهای ارزی سرشاری است که در توریسم می تواند زندگی میلیونها کوبایی را ارتقا دهد و بالاتر ببرد.
شاید تعجب آور باشد که هنوز در جهان هستند کشورهایی که مالکیت خصوصی به عنوان بن مایه توسعه انسان و جوامع انسانی در آن به رسمیت شناخته نمی شود و حال در حال حرکت به سمت بازار باشند.
راستی قرار است در کوبا ارز تک نرخی شود!
,
,
,
,
,
انتهای پیام/ک
]