توسل به حضرت زینب(س) دلم را آرام می‌کرد/ مدافعان حرم یادآور رشادت‌های پدرم هستند
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از  صبح قزوین؛ بار دیگر عطر شهدا، شهر شهیدپرور قزوین را معطر کرد و دل مردمان دیار مینودری را جلا بخشید.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,  صبح قزوین,
ایام فاطمیه امسال با حضور شهدا، رنگ و بوی دیگری دارد و چشمان دو خانواده شهید قزوینی پس از سال‌ها فراغ با دیدن عزیزان سفرکرده روشن شد و دلهایشان قرار یافت.
 
شهید صفرعلی فیض بیگدلی یکی از شهدای مفقودالاثری است که پیکر مطهرش پس از ۳۸ سال با انجام آزمایش DNA شناسایی شد و حال پس از سالها فراغ، دختر این شهید بزرگوار که تنها یادگار اوست می‌تواند بار دیگر پیکر پدر شهیدش را در آغوش گیرد و با او از رنج سال‌ها دوری و چشم انتظاری بگوید.
 
مقدسه فیض بیگدلی دختر شهید "صفرعلی فیض بیگدلی" در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین؛ اظهار کرد: زمانی که تازه متولد شده بودم مادرم را از دست دادم و پدر، همه زندگیم شد که او هم در سن ۱۴ سالگی‌ام به شهادت رسید.
 
وی افزود: سال‌ها دوری از پدر سخت بود به ویژه اینکه خواهر، برادر و مادری نداشتم تا تنهایی‌ها و غم فراغ را با آنان قسمت کنم و فقط توسل به حضرت زینب(س) دلم را آرام می‌کرد؛ هر وقت که از غم دوری پدر به تنگ آمده و گریه می‌کردم از این بانوی بزرگ اسلام می‌خواستم که به دلم صبر دهد.   
 
فرزند شهید فیض بیگدلی تصریح کرد: زمانی که جنگ با داعش شروع شد با مشاهده شهدای مدافع حرم، دلم بسیار آرام می‌گرفت چون با خود می‌گفتم، پدرم مدافع وطن بود و اینان مدافع حرم هستند که از شهدای دفاع مقدس الگو گرفتند.
 
وی با اشاره به سال‌ها فراغ از پدر گفت: در طول همه این سال‌ها وقتی عید نوروز از راه می‌رسید چشمانم به درب گره می‌خورد و محبت پدرانه را طلب می‌کردم که با تولد فرزندانم به مرور دلتنگی‌هایم التیام یافت.
 
فیض بیگدلی با بیان اینکه وابستگی شدیدی به پدرم داشتم، عنوان کرد: پدرم بعد از ازدواجم مجدد عازم منطقه عملیاتی شد  و زمانی که برای خداحافظی به دیدارم آمد، او را در آغوش گرفته و گفتم «پدر من چشم انتظارت هستم زودتر بازگرد»، که او در پاسخ گفت «دخترم این حرف را نزن؛ زیرا من در این عملیات شهید خواهم شد» و همان آخرین دیدارمان بود.


وی خاطرنشان کرد: پدرم انسان مهربانی بود که برای حل مشکلات اهالی روستا پیش‌قدم می‌شد و مردم به عنوان یک شخص معتمد به او مراجعه می‌کردند.
 
دختر شهید بیان کرد: در طول این سه ماه که خبر شناسایی پدرم را شنیدم دلتنگی‌ و بی‌تابی‌ام بیشتر شده؛ اما هرگاه عکس او را در آغوش می‌گیرم، احساس می‌کنم او کنارم است و احساس آرامش می‌کنم.

گفتنی است؛ شهید صفرعلی فیض بیگدلی، اول آبان ماه ۱۳۰۹ در روستای زاغج از توابع شهرستان خدابنده استان زنجان به دنیا آمد و با فراگیری علوم قدیم، در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت و همزمان با شغل کشاورزی، به تدریس کودکان روستای خود در مکتب خانه می‌پرداخت.
 
این شهید والامقام هفتم اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید و اثری از پیکرش به دست نیامد که پس از انجام آزمایش DNA مشخص شد پیکر مطهرش سال ۱۳۹۵ به عنوان شهید گمنام در شهرستان میامی استان سمنان تدفین و به خاک سپرده شده است.
 
پدر، مادر و همسر شهید فیض بیگدلی در قید حیات نیستند و تنها یک دختر ۵۳ ساله از این شهید دفاع مقدس باقیمانده است.
 
انتهای پیام/
,
ایام فاطمیه امسال با حضور شهدا، رنگ و بوی دیگری دارد و چشمان دو خانواده شهید قزوینی پس از سال‌ها فراغ با دیدن عزیزان سفرکرده روشن شد و دلهایشان قرار یافت.
 
شهید صفرعلی فیض بیگدلی یکی از شهدای مفقودالاثری است که پیکر مطهرش پس از ۳۸ سال با انجام آزمایش DNA شناسایی شد و حال پس از سالها فراغ، دختر این شهید بزرگوار که تنها یادگار اوست می‌تواند بار دیگر پیکر پدر شهیدش را در آغوش گیرد و با او از رنج سال‌ها دوری و چشم انتظاری بگوید.
 
مقدسه فیض بیگدلی دختر شهید "صفرعلی فیض بیگدلی" در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین؛ اظهار کرد: زمانی که تازه متولد شده بودم مادرم را از دست دادم و پدر، همه زندگیم شد که او هم در سن ۱۴ سالگی‌ام به شهادت رسید.
 
وی افزود: سال‌ها دوری از پدر سخت بود به ویژه اینکه خواهر، برادر و مادری نداشتم تا تنهایی‌ها و غم فراغ را با آنان قسمت کنم و فقط توسل به حضرت زینب(س) دلم را آرام می‌کرد؛ هر وقت که از غم دوری پدر به تنگ آمده و گریه می‌کردم از این بانوی بزرگ اسلام می‌خواستم که به دلم صبر دهد.   
 
فرزند شهید فیض بیگدلی تصریح کرد: زمانی که جنگ با داعش شروع شد با مشاهده شهدای مدافع حرم، دلم بسیار آرام می‌گرفت چون با خود می‌گفتم، پدرم مدافع وطن بود و اینان مدافع حرم هستند که از شهدای دفاع مقدس الگو گرفتند.
 
وی با اشاره به سال‌ها فراغ از پدر گفت: در طول همه این سال‌ها وقتی عید نوروز از راه می‌رسید چشمانم به درب گره می‌خورد و محبت پدرانه را طلب می‌کردم که با تولد فرزندانم به مرور دلتنگی‌هایم التیام یافت.
 
فیض بیگدلی با بیان اینکه وابستگی شدیدی به پدرم داشتم، عنوان کرد: پدرم بعد از ازدواجم مجدد عازم منطقه عملیاتی شد  و زمانی که برای خداحافظی به دیدارم آمد، او را در آغوش گرفته و گفتم «پدر من چشم انتظارت هستم زودتر بازگرد»، که او در پاسخ گفت «دخترم این حرف را نزن؛ زیرا من در این عملیات شهید خواهم شد» و همان آخرین دیدارمان بود.


وی خاطرنشان کرد: پدرم انسان مهربانی بود که برای حل مشکلات اهالی روستا پیش‌قدم می‌شد و مردم به عنوان یک شخص معتمد به او مراجعه می‌کردند.
 
دختر شهید بیان کرد: در طول این سه ماه که خبر شناسایی پدرم را شنیدم دلتنگی‌ و بی‌تابی‌ام بیشتر شده؛ اما هرگاه عکس او را در آغوش می‌گیرم، احساس می‌کنم او کنارم است و احساس آرامش می‌کنم.

گفتنی است؛ شهید صفرعلی فیض بیگدلی، اول آبان ماه ۱۳۰۹ در روستای زاغج از توابع شهرستان خدابنده استان زنجان به دنیا آمد و با فراگیری علوم قدیم، در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت و همزمان با شغل کشاورزی، به تدریس کودکان روستای خود در مکتب خانه می‌پرداخت.
 
این شهید والامقام هفتم اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید و اثری از پیکرش به دست نیامد که پس از انجام آزمایش DNA مشخص شد پیکر مطهرش سال ۱۳۹۵ به عنوان شهید گمنام در شهرستان میامی استان سمنان تدفین و به خاک سپرده شده است.
 
پدر، مادر و همسر شهید فیض بیگدلی در قید حیات نیستند و تنها یک دختر ۵۳ ساله از این شهید دفاع مقدس باقیمانده است.
 
انتهای پیام/
,
ایام فاطمیه امسال با حضور شهدا، رنگ و بوی دیگری دارد و چشمان دو خانواده شهید قزوینی پس از سال‌ها فراغ با دیدن عزیزان سفرکرده روشن شد و دلهایشان قرار یافت.
,
 
,
شهید صفرعلی فیض بیگدلی یکی از شهدای مفقودالاثری است که پیکر مطهرش پس از ۳۸ سال با انجام آزمایش DNA شناسایی شد و حال پس از سالها فراغ، دختر این شهید بزرگوار که تنها یادگار اوست می‌تواند بار دیگر پیکر پدر شهیدش را در آغوش گیرد و با او از رنج سال‌ها دوری و چشم انتظاری بگوید.
 
,
,
مقدسه فیض بیگدلی دختر شهید "صفرعلی فیض بیگدلی" در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر صبح قزوین؛ اظهار کرد: زمانی که تازه متولد شده بودم مادرم را از دست دادم و پدر، همه زندگیم شد که او هم در سن ۱۴ سالگی‌ام به شهادت رسید.
 
, صبح قزوین؛,
,
وی افزود: سال‌ها دوری از پدر سخت بود به ویژه اینکه خواهر، برادر و مادری نداشتم تا تنهایی‌ها و غم فراغ را با آنان قسمت کنم و فقط توسل به حضرت زینب(س) دلم را آرام می‌کرد؛ هر وقت که از غم دوری پدر به تنگ آمده و گریه می‌کردم از این بانوی بزرگ اسلام می‌خواستم که به دلم صبر دهد.   
 
,
,
فرزند شهید فیض بیگدلی تصریح کرد: زمانی که جنگ با داعش شروع شد با مشاهده شهدای مدافع حرم، دلم بسیار آرام می‌گرفت چون با خود می‌گفتم، پدرم مدافع وطن بود و اینان مدافع حرم هستند که از شهدای دفاع مقدس الگو گرفتند.
 
,
,
وی با اشاره به سال‌ها فراغ از پدر گفت: در طول همه این سال‌ها وقتی عید نوروز از راه می‌رسید چشمانم به درب گره می‌خورد و محبت پدرانه را طلب می‌کردم که با تولد فرزندانم به مرور دلتنگی‌هایم التیام یافت.
 
,
,
فیض بیگدلی با بیان اینکه وابستگی شدیدی به پدرم داشتم، عنوان کرد: پدرم بعد از ازدواجم مجدد عازم منطقه عملیاتی شد  و زمانی که برای خداحافظی به دیدارم آمد، او را در آغوش گرفته و گفتم «پدر من چشم انتظارت هستم زودتر بازگرد»، که او در پاسخ گفت «دخترم این حرف را نزن؛ زیرا من در این عملیات شهید خواهم شد» و همان آخرین دیدارمان بود.
,

,
, ,

وی خاطرنشان کرد: پدرم انسان مهربانی بود که برای حل مشکلات اهالی روستا پیش‌قدم می‌شد و مردم به عنوان یک شخص معتمد به او مراجعه می‌کردند.
 
,
,
,
دختر شهید بیان کرد: در طول این سه ماه که خبر شناسایی پدرم را شنیدم دلتنگی‌ و بی‌تابی‌ام بیشتر شده؛ اما هرگاه عکس او را در آغوش می‌گیرم، احساس می‌کنم او کنارم است و احساس آرامش می‌کنم.
,

گفتنی است؛ شهید صفرعلی فیض بیگدلی، اول آبان ماه ۱۳۰۹ در روستای زاغج از توابع شهرستان خدابنده استان زنجان به دنیا آمد و با فراگیری علوم قدیم، در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت و همزمان با شغل کشاورزی، به تدریس کودکان روستای خود در مکتب خانه می‌پرداخت.
 
,
,
,
این شهید والامقام هفتم اسفند ۱۳۶۲ در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید و اثری از پیکرش به دست نیامد که پس از انجام آزمایش DNA مشخص شد پیکر مطهرش سال ۱۳۹۵ به عنوان شهید گمنام در شهرستان میامی استان سمنان تدفین و به خاک سپرده شده است.
 
,
,
پدر، مادر و همسر شهید فیض بیگدلی در قید حیات نیستند و تنها یک دختر ۵۳ ساله از این شهید دفاع مقدس باقیمانده است.
 
,
,
انتهای پیام/
]
دختر شهید "صفرعلی فیض بیگدلی" گفت: سال‌ها دوری از پدر سخت بود به ویژه اینکه خواهر، برادر و مادری نداشتم تا تنهایی‌هایم را با آنان قسمت کنم و فقط توسل به حضرت زینب(س) دلم را آرام می‌کرد.