هنر توریست‌‌پسند مردمان جنوب
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از هرمز؛ اوایل تیرماه ۱۳۹۹ بود و هوای شهر آنکارا ترکیه هم مطبوع و من که تازه از نمایشگاه شهر شانلی اورفا ترکیه برگشته بودم عزمم را جزم کرده بودم که در فستیوال تابستانی و ساحلی ترکیه حضور داشته باشم؛ بنابراین با رایزنی و کمک دوست خوبم فرشید توانستم راهم را برای شرکت در این نمایشگاه طولانی مدت هموار کنم.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, هرمز,

دو هفته مانده به شروع نمایشگاه هر روز باشگاه رفته و ورزش می کردم و با شور و شوق زیاد خودم را آماده حضور در این رویداد مهیج صنایع دستی می کردم؛ البته فورا درخواست ارسال صنایع دستی از ایران کردم که سریع از میناب به بندر و تهران فرستاده شد و دوستانم از تهران به آنکاراآوردند و بارم را بسته و بلیط گرفتم تا عازم استان جنوبی ترکیه بنام مرسین و شهر سلیفکه شوم.

,

فاصله آنکارا تا سلیفکه تقریبا ۸ساعت بود که صبح زود رسیدم و هوای تقریبا گرم و شرجی داشت و برای من یادآور هوای شهرم بود.به علت وجود کرونا شهرداری مجوز نمایشگاه را با تاخیر ۱هفته ای و مشروط داده بود و من این مدت را به ورزش کردن و گشت و گذار در ساحل و شهر پرداختم.

,

با شروع نمایشگاه مدیر نمایشگاه بنام محمد بی(محمدآقا) راهنمایی های لازم را در خصوص چیدمان و غرفه آرایی و نحوه فعالیت در نمایشگاه بمن که تنها ایرانی و خارجی این فستیوال بودم ارائه کرد؛ نمایشگاه از ساعت ۶عصر تا ۱نیمه شب به مدت ۳ماه ادامه داشت و۱۵۰شرکت کننده از سراسر ترکیه حضور داشتند که صنایع دستی کشور ترکیه عرضه می کردند.

,

همسایه روبروی من زوج نویسنده و خوش اخلاقی بنام استاد رشید و استاد یاسمین بودند که ۳۴کتاب تالیف کرده بودند و علاقه زیادی به کشور عزیزم ایران داشتند.دیری نپایید که دوستان خوبی پیدا کردم چون کمک همسایه ها در باز و بسته کردن غرفه ها می کردم و منظم و دقیق بودم توانستم رضایت مدیر نمایشگاه را جلب کنم.مشتریانی از آلمان و ایتالیا و سوئیس و فرانسه و دیگر نقاط اروپا داشتم که بیشتر آنها اصالتا ترک تبار بودند؛ یکی از این مشتریان علی آقا بود که شهروند سوئیس بود ولی اصالتا ترک تبار بود و همسری اهل سوئیس داشت و پسری بنام دنیس داشتند که بیمار بود و هر دفعه که برای خرید کردن می آمدند خانم سوئیسی به زبان انگلیسی با من حرف می زد و بدون چانه زدن خرید می کرد اما علی آقا به ترکی تقاضای تخفیف یا بقول ترک ها ایندریم می کرد.

,

حضور پلیس و سخت گیری نسبت به رعایت نکات بهداشتی بخاطر وجود کرونا از نکات جالب توجه بود؛ علاقه ترک ها و بخصوص توریست ها به حصیربافی و رودوزیهای سنتی ایرانیان برایم لذت بخش بود؛ صبح که بیدار می شدم دو ساعت وقتم را به دویدن و ورزش و کمی تکنیک زدن و سپس شنا کردن اختصاص می دادم و برایم جالب بود که از هفته دوم یک سگ قوی هیکل هم با من شروع به دویدن می کرد و وقتی بخاطر گرما خسته و تشنه می شد به درون کلبه می رفت و با نگاهش مرا تعقیب می کرد.

,

در این نمایشگاه صنایع دستی حصیربافی و رودوزی‌های سنتی و لباس های محلی را عرضه کردم که حصیربافی و رودوزیهای سنتی بیشتر مورد توجه قرار گرفت.داشتن هس کد (کد سلامت)از ضروریات حضور در نمایشگاه و دیگر امکان عمومی ترکیه بود. شهر سلیفکه تقریبا دو ساعت با کشور قبرس فاصله دارد که بخاطر وجود کرونا توریست زیادی از قبرس به نمایشگاه نیامد.

,

خیلی از توریست ها و برخی ترک ها با صنایع دستی ما مثل سبد و کلاه و گلدان حصیری و نوعی روسری زیبا بنام جلبیل(jelbil) و برقع یا نقاب در داخل غرفه من و یا کنار ساحل و داخل نمایشگاه عکس می گرفتند و زیبایی هنر دست اهل جنوب را تحسین می کردند.

,

نمایشگاه در نزدیکی ساحل واقع شده بود و صدای موج دریا را براحتی می شد شنید. یکی از مشتریان من خانمی با حجاب و نماینده مجلس ترکیه بود که روسری و صنایع دستی حصیری خرید و به نیکی از تاریخ کشورمان یاد می کرد.
آب و هوای شهر سلیفکه کمی گرم و مرطوب بود و مردمی خونگرم و مهربان داشت؛ یک ماه از نمایشگاه سپری شده بود که با اجازه مدیر نمایشگاه به آنکارا رفتم و هم صنایع دستی آوردم و هم کارهای اداری که داشتم انجام داده و سریع برگشتم به سلیفکه. این بار شاگرد اتوبوس با حالتی طلبکارانه و با اکراه گفت که وسایل زیادی داری و فضای زیادی اشغال می کند و به اندازه چندین نفر بار داری ولی هنوز حرف های ما تمام نشده بود که مردی خوشتیپ که راننده اتوبوس بود آمد و من گفتم که خارجی هستم و برای شرکت در نمایشگاه صنایع دستی می روم و فورا پرسید کجایی هستی و من به ترکی گفتم ایرانی هستم و بلافاصله به شاگرد دستور داد که وسایل مرا بدون چون و چرا تحویل بگیرد.

,
,

صبح زود به مقصد رسیدم و از راننده بامعرفت تشکر کردم و تاکسی گرفته و بسمت نمایشگاه رفتم و با هماهنگی علی آقا که نگهبان آنجا بودم وسایلم را درون غرفه برده و شروع به چیدمان کردم. عصر همین روز آقایی بنام یونس مشتری من شد که اهل شانلی اورفا و همشهری ابراهیم تاتلیسس خواننده مشهور ترکیه بود و قادر بود کمی فارسی حرف بزند.

,

همسایه های من اهل مرسین و آدنا و استانبول و سلیفکه و کایسری بودند؛ هاشم که اهل آدنا بود و هر ساله در این فستیوال حضور داشت به من گفت که از هفته آینده توریست زیادی خواهد آمد و اتفاقا همین طور هم شد و به مدت تقریبا بیست روز بازار پررونقی بخاطر وجود توریست داشتیم .

,

ساحل تقریبا زیبا و تمییز و امکانات خوب باعث شده بود که شهر کوچک سلیفکه به مقصد توریست ها و ترک ها تبدیل شود؛ با زیاد شدن آمار تلفات کرونا در ترکیه توریست ها هم کم شدند و رونق نمایشگاه هم کمتر شد؛ نمایشگاه بصورت معمولی و کم رونق ادامه پیدا کرد تا روزهای آخر که من با دوستانم بعد از رد و بدل کردن هدایای صنایع دستی خداحافظی کرده و راهی شهر محل سکونتم آنکارا شدم.

,

 

,

ناصر رهسپار؛ لژیونر صنایع دستی ایران در لیگ ترکیه

,

انتهای پیام/

]
بسیاری از توریست‌ها و برخی ترک‌ها با صنایع دستی ایرانیان مانند سبد، کلاه، گلدان حصیری، نوعی روسری زیبا بنام جلبیل و برقع یا نقاب در داخل غرفه و یا کنار ساحل و داخل نمایشگاه عکس می‌گرفتند و زیبایی هنر دست اهل جنوب را تحسین می‌کردند.