خالق عاشقانه ترین شعر فارسی درگذشت
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ شاید کمتر دوستدار شعر و ادبیات باشد که با این عاشقانه فریدون مشیری خاطره نداشته باشد « بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم/ همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم...»

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, شعر , عاشقانه, فریدون مشیری,

بسیاری شعر «کوچه» فریدون مشیری را که نخستین بار در اردیبهشت ماه سال 39 و در مجله «روشنفکر» چاپ شد، از زیباترین و عاشقانه ترین شعرهای نو زبان فارسی می دانند.

, کوچه,

فریدون مشیری شاعر معاصر ایرانی در آخرین روز شهریورماه 1305 به دنیا آمد و در همچین روزی (سوم آبان ماه) از سال 79 پس از تحمل سال ها رنج بیماری، دیده از دنیا فروبست و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آرام گرفت.

,

اولین مجموعه شعر مشیری در سن 28 سالگی و با نام «تشنه توفان» با مقدمه ای از استاد شهریار و علی دشتی به چاپ رسید و پس از آن بارها و بارها دفاتر شعر او مخاطبان و عاشقان ادبیات را شگفت زده و عاشق کرده است؛ خوانندگان بسیاری همانند محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، علیرضا افتخاری، محمد اصفهانی، علیرضا قربانی، همایون شجریان، محمد نوری و بسیاری از خوانندگان دیگر اشعار او را خوانده اند و بدون از اغراق اغلب آنها ماندگار شده اند.

,

خود مشیری درباره اولین مجموعه شعر خود می گوید:« چهارپاره‌هایی بود که گاهی سه مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت، و هم وزن داشت، هم قافیه و هم معنا، آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند که به همین سبک شعر می‌گفتند و همه شاعران نامدار شدند، زیرا به شعر گذشته بی‌اعتنا نبودند. اخوان ثالث، نادرپور و من به شعر قدیم احاطه کامل داشتیم، یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده بودیم، در مورد آن‌ها بحث می‌کردیم و بر آن تکیه می‌کردیم.»

, .,

عبدالحسین زرین کوب، نویسنده و از منتقدان برجسته ادبی درباره مشیری می گوید:« در طی سال‌ها شاعری، فریدون از میان هزاران فراز و نشیب روز، از میان هزاران شور و هیجان و رنج و درد هرروزینه آنچه را به روز تعلق دارد، به دست روزگاران می‌سپارد و به قلمرو افسانه‌های قرون روانه می‌کند. چهل سالی – بیش و کم – هست که او با همین زبان بی‌پیرایهٔ خویش، واژه واژه با همزبانان خویش همدلی دارد… زبانی خوش‌آهنگ، گرم و دلنواز. خالی از پیچ و خم‌های بیان ادیبانهٔ شاعران دانشگاه‌پرورد و در همان حال خالی از تأثیر ترجمه‌های شتاب‌آمیز شعرهای آزمایشی نو راهان غرب.»

, .,

دکلمه شعر کوچه توسط فریدون مشیری

,

, ,

متن شعر عاشقانه کوچه

,

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
 یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینi عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,

بیشتر بخوانید؛

, بیشتر بخوانید؛, بیشتر بخوانید؛,

جاده کشف استعدادهای شعر و موسیقی از زیباکنار می گذرد!

, جاده کشف استعدادهای شعر و موسیقی از زیباکنار می گذرد!, جاده کشف استعدادهای شعر و موسیقی از زیباکنار می گذرد!,

 

]
شاید کمتر دوستدار شعر و ادبیات باشد که با این عاشقانه فریدون مشیری خاطره نداشته باشد « بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم/ همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم...» او در چنین روزی دیده از دنیا فرو بست.