به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ سعدالله رحمت خواه مشهور به سعدی افشار در ۱۳۱۳ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش را در روزهای آغازین زندگی، از دست داد. ۱۲ ساله بود که مادرش هم درگذشت و او برای تامین مخارج زندگی به کارگری در مغازه های مختلف پرداخت و تا ششم ابتدایی تحصیل کرد.
افشار درباره دوران کودکی اش می گوید:« از زمانی که چشمباز کردم، در دنیای کودکانهام فقط زنی را دیدم که تنها مراقبم بود. این زن، بنده خدا، بدون هیچ سرپرستی با کار و تلاش فراوانش، از کار در خانهها تا گُلسازی، سعی میکرد زندگی من و خودش را بچرخاند. پدری بالای سرم نبود خواهر و برادری هم نداشتم، تنها فرزند بودم؛ یعنی هیچکس را نداشتم و معنای قوم و خویش را نمیدانستم بههرحال کمکم که بزرگ میشدم و مسائل را درک میکردم، فهمیدم که او – این زنی که نه شوهر داشت و نه پدر و مادر و نه سرپرستی – مادر من، «صدیقه» و اهل زنجان بود. ترکی صحبت میکرد. نمیدانم چرا به تهران آمده بود و چرا در آنجا ماندگار شده بود. هرگاه از او دربارهٔ پدرم میپرسیدم، میگفت: او مرده و در یکی از روستاهای زنجان به خاک سپردهشدهاست.»
افشار کار بر صحنه نمایش را در نوجوانی آغاز کرد و در ۱۳۳۰ خورشیدی برای نخستینبار روی صحنه رفت و به ایفای نقش پرداخت و در کنار بزرگان نمایش سیاه بازی نامی برای خود دست و پا کرد.
با سیاه بازی راهی فرانسه و اسپانیا می شود
افشار در مهر و آبان ۱۳۷۰ خورشیدی با ۲ نمایش «سعدی هملت میشود» و «بلورک و چشمه نوش» با گروهی از هنرمندان تئاتر نصر به سرپرستی محمود عزیزی در فستیوال پاییزی مادرید در اسپانیا و سپس فرانسه حضور پیدا کرد. او وقتی نمایش «سعدی هملت میشود» را اجرا کرد، چنان مورد اقبال عمومی واقع شد که فقط در یکی از اجراها، مجبور شد به دلیل تشویق مکرر تماشاگران، ۱۷ بار از صحنه خارج شود و دوباره روی صحنه برگردد.
اجرا بر روی ویلچر
افشار در ۱۳۸۸ با نمایش «قولنج» به کارگردانی حسین بابایی روی صحنه رفت و مثل همیشه درخشید. پس از آن در تابستان ۱۳۹۰، در جشنواره نمایشهای آیینیسنتی، نمایش «سعدی و نامادریاش» را روی ویلچر اجرا کرد. ایده اجرای این کار، زمانی که به خاطر شکستگی لگن در بیمارستان بستری بود به ذهنش رسید.
کتاب عالیجناب سیاه به نام او مشق شد
کتاب «عالیجناب سیاه» با نام فرعی «زندگی و خاطرات سعدی افشار» توسط «لاله عالم» به نگارش درآمده و نشر «پوینده» آن را چاپ کرده است، این کتاب با مقدمه «قطبالدین صادقی» نوشته شده است. لاله عالم با اشاره به اینکه کتاب «عالیجناب سیاه» بیوگرافی «سعدی افشار» از زبان خود اوست، گفت: من در کتاب تمام تلاشم را کردم که صادق باشم و تمام صحبتهای آقای افشار را آوردم. در کتاب بخشهای توصیفی نیز وجود دارد که خودم با مطالعه روی نمایشهای سنتی آن را نوشتهام. او همچنین این کتاب را یک زندگینامه کامل معرفی کرد که از زندگی افشار است و در هیچ جای دیگری نمیتوان شبیه آن را پیدا کرد.
همچنین مستند «روایتی از زندگی سعدی افشار» به کارگردانی امیرحسین گوران با حمایت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شده است. این فیلم مستند به دنبال به تصویر کشیدن دورانی از زندگی پر فراز و نشیب سعدی افشار و اتفاقات پس از درگذشت اوست.
سرانجام سعدی افشار در ۳۰ فروردین ۱۳۹۲ بعد از تحمل یک دوره طولانی بیماری به علت عفونت ریوی و پوکی استخوان در خانه شخصی خود در تهران چشم از جهان فروبست و در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.