به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل ازسفیرافلاک، «اهداء عضو» از جمله کارهای خیرانه و انسانی است که اگرچه بسیار سخت و ناراحت کننده است اما تنها راه ادامه حیات برای بیماران مبتلا به نارسایی پیشرفته قلب و کبد است و اما انتخاب سخت میشود اگر یک سوی قصه عزیزی باشد که تا آن لحظه نمیتوانستی ببینی خار به پایش رفته و آن سوی قصه تصمیمی که اصلا ساده نیست.
در این گزارش قصه زندگی پسر جوانی را روایت میکنیم که با رفتنش حیات دوباره به هشت نفر بخشید و خانوادهاش توانستند در یک شرایط سخت، تصمیم بزرگی بگیرند.
فیروز بهرامی جوان ۳۷ ساله اهل روستای برکه چگنی، مجرد و دارای سه برادر، در خانوادهای متدین زندگی میکند، او چندین سال برای کارکردن به کرج میرود و مشغول به فعالیت میشود، در یک روز گرم تابستانی که در کرج برای امرار معاش به سوی کسب و کار میرود و راکبسوار است، تصادف میکند و مرگ مغزی وی رقم میخورد.
خبر این حادثه تلخ توسط برادرش که در کرج است به خانواده داده میشود که آنها با شنیدن خبر تصادف فیروز و حال نامساعدش راهی تهران میشوند.
برزو بهرامی پدر فیروز میگوید: وقتی خبر تصادف فرزندم را به من دادند بسیار متأثر شدم، پزشک پسرم گفت: فرزندت مرگ مغزی شده است و اگر راضی هستید اعضای بدنش را اهداء کنید که ما به خاطر اینکه دل چند خانواده را شاد کنیم و این مسئله در بین مردم شهرستان و استان خودم فرهنگسازی شود، این کار خدا پسندانه را انجام دادیم تا اینگونه فداکاریها ادامه یابد.
مادر فیروز بهرامی نیز عنوان میکند: پسرم در کرج شغل آزاد داشت و با پسر دیگرم باهم بودند که یک روز تماس گرفت و گفت حال فیروز مساعد نیست و باید به تهران برویم.
وی بیان میکند: قبل از رسیدن به بیمارستان به من گفتند دست و پاهای فیروز شکسته است اما بعد از اینکه به بیمارستان امام خمینی(ره) رسیدم دیدم که پسرم در کما به سر میبرد، پسرم ضربه مغزی و چند روزی در حالت کما بود که پزشکان پیشنهاد دادند اعضای بدنش را اهداء کنیم.
این مادر سپس مطرح میکند: پس از مشورت با خانواده تصمیم گرفتیم هشت عضو پسرم را اهداء کنیم که در وهله اول این تصمیم برای من و خانواده بسیار سخت بود اما بعد به فکر مادران شهداء افتادم، مادرانی که فرزندانشان برای دفاع از وطن شهید شدند و مادری که عکس چهار شهیدش را در آغوش میگیرد. در نهایت باخود گفتم فرزندم با اهداء اعضایش جان هشت نفر را نجات میدهد و در واقع با این کار خداپسندانه موافقت کردم و پسرم را به دست حضرت علی اکبر علیه السلام سپردم.
در ادامه گفتگویمان را با برادر و عموی فیروز بهرامی پیش گرفتیم تا از اهداء عضو و چگونگی گرفتن این تصمیم بزرگ برایمان بگویند.
برادر فیروز عنوان میکند: فیروز همیشه به دنبال کار خیر بود تا این اتفاق برای خودش افتاد، برایم ناگوار بود برادری که شبانهروز در کنار من بود اما حالا ضربه مغزی شده و قرار است اعضای بدنش اهداء شود، اکنون برادرم در بین ما نیست اما از اینکه با اهداء قلب و اعضای دیگر بدنش، جان چندین نفر را نجات داده است بسیار خرسندم و تنها چیزی که به من آرامش میدهد این است که قلب برادرم هنوز میتپد و جان یک نفر دیگر را نجات داده است.
عموی فیروز بهرامی نیز از خاطرات دوران بچگی وی میگوید و اینگونه خاطراتش را مرور میکند: فیروز در سالهای اخیر وقتی خبر اهداء عضو را از طریق تلویزیون میشنید میگفت خوش به حالشان که اعضاء بدنشان را اهداء میکنند، کاش اعضای بدن من هم یک روزی اهداء شود.
این جوان لرستانی که یکم تیر ماه امسال دچار حادثه میشود، پس از چهار روز که در کما به سر میبرد، روز عید قربان اعضاء بدنش به هشت نفر اهداء میشود و مرگش حیاتبخش زندگی چندین نفر میشود.