همسفر شدن با خانواده‌ای فلسطینی و سفرنامه ای که با غم شروع شد

به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ «سفرنامه الی...» سومین سفرنامه فائضه غفارحدادی و دهمین کتاب او محسوب می­ شود. آشنایی با یک خانواده اهل غزه توسط یکی از دوستان سبب می­ شود که او در یک سفر شش روزه راهی لبنان شود. پدر و همان دوستی که باعث آشنایی او با خانواده ابویاسر شد، همراهان او در این راه هستند. در این سفر، مکان‌های مختلف لبنان از دریچه چشم میزبان فلسطینی نشان داده می‌شود و همین مسئله باعث شده تا سرتاسر سفرنامه بوی فلسطین بدهد. به بهانه عملیات «طوفان الاقصی» که همه جهان را در بهت و شگفتی فرو برده، با غفارحدادی به گفتگو نشسته ایم تا کمی بیشتر درباره خاطرات این سفر برایمان بگوید.

فائضه غفار حدادی درباره اینکه ماجرای این سفر از کجا آغاز شد، می گوید: ماجرای سفر من از اینجا شروع شد که دقیقا یک سال پیش از سفر را من در حال گفتگو با یک خانواده فلسطینی بودم که این خانواده تا چند سال پیش در غزه زندگی می کردند و بعد از فشارهای زیاد جنگ، مجبور می شوند تا مخفیانه از آنجا مهاجرت کرده و به گفته خودشان هر چند ماه را در یک کشور به سر ببرند، حتی بچه هایشان نیز به بهانه تحصیل از آنها جدا می شوند و من تلاش کردم تا دوباره همه اعضای این خانواده را به بهانه ای دور هم جمع کنم. یکی از فرزندان این خانواده در ایران در حال درس خواندن بود که من به همین بهانه گفتگو را با آنها آغاز کردم.

وی ادامه داد: بعد از چند ماهی که من از آنها بی خبر بودم، شنیدم که قرار است همه اعضای خانواده در تابستان و در کشور لبنان دور هم جمع شوند. هدف من از این سفر صرفا بودن در کنار آن خانواده فلسطینی بود. تصمیم گرفتم که یک هفته ای با آن خانواده باشم و آنها نیز پذیرفتند که من را در این سفر در کنار خودشان داشته باشند. من به میزبانی آن خانواده تا مرز لبنان و فلسطین رفتیم و در واقع همه این سفر از منظرگاه آن خانواده روایت شده است.

نویسنده کتاب «سفرنامه الی» درباره حس و حال آن خانواده فلسطینی و غربت آنها گفت: اساسا خانه یک مفهومی است که تا وقتی آن را داریم، درک درستی از نبودنش نداریم و وقتی خدای نکرده به هر دلیلی آواره و مجبور به ترک وطن شویم، آن موقع است که معنا و حس واقعی آن را درک می کنیم و وقتی که ما در لبنان بودیم و از آنها سوال کردم که کجا برویم؟ آنها بلافاصله پاسخ دادند که به سمت مرز فلسطین برویم و با اینکه آنها هفته گذشته آنجا بودند، حتی با وجود گرانی بنزین و دوری راه، همه آنها با عشق و علاقه سریع حاضر شدند تا دوباره به آنجا برویم و وقتی به مرز رسیدیم همه آنها به خصوص مادر خانواده کم حرف شدند و فقط با نگاهی حسرت وار و عاشقانه به مرز و خاک کشورشان خیره شده بودند، هرچند دیوارهای بلند غزه اجازه دیدن خاک فلسطین را به آنها نمی داد و همین باعث می شد تا آنها بیشتر ناراحت و اندوهگین باشند.

غفار حدادی در پایان و در پاسخ به این سوال که چرا با وجود شعارهای همیشگی ما درباره دفاع از فلسطین، کتابهای رمان، سفرنامه و روایی کمتری در این خصوص به نگارش درآمده همان طور که فیلم های سینمایی کمتری درباره فلسطین ساخته شده، گفت: امروزه ما در ایران هم ذات پنداری بیشتری با مردمان اروپایی داریم تا مردم فلسطین و همه این ها به دلیل عدم وجود آثار فرهنگی متنوع مانند فیلم، سریال، رمان و کتاب درخصوص فلسطین است. کمتر اتفاق افتاده که دوربین ما وارد خانه یک فلسطینی شود تا جوان ما با سبک زندگی و آمال و آرزوهای او بیشتر آشنا شود و اینکه به او نشان دهیم که جوان فلسطینی هم مانند جوان ایرانی فکر می کند و آرزو دارد که اگر این کار انجام می شد، دیگر نیازی نداشتیم که با سند و مدرک و آمار به جوان هایمان بقبولانیم که اسرائیلی ها در حال ظلم به مردم مظلوم فلسطین هستند.

فائضه غفار حدادی در کتاب «سفرنامه الی...» با اعضای یک خانواده فلسطینی که در غربت و غم وطن به سر می‌برند یک هفته‌ای همراه و همسفر شده تا غم دوری وطن را از دریچه و منظرگاه آنها به رشته تحریر درآورد.