به گزارش خبرنگار ورزشی شبکه اطلاعرسانی دانا؛ حاشیه، تنش، فشار، جنجال، بازیکنسالاری، ناتوانی، خستگی مفرط، بیبرنامگی، کلافگی، مصاحبه، نشست، مهجوری و تنهایی؛ اینها شاید واژگانی باشند که میتوانند حال و روز بهروز عطایی را در سالی که گذشت، بیان کنند. عطایی که در سال قبلتر توانسته بود تابوهای زیادی را بشکند و به عنوان یک سرمربی ایرانی برای نخستین بار در خاک حریف والیبال ایران را به قهرمانی در آسیا برساند، در سال ۱۴۰۲ ورق کاملاً برایش برگشت تا به یک باره به یک سرمربی تبدیل شود که انگار از اول هیچ نبوده و هیچ نداشته. عطایی به عنوان سردمدار سرمربیان ایرانی والیبال کشورمان بود که به نیمکت تیم ملی رسید و حتی ۲ سال هم فرصت و زمان مناسبی برای القای تاکتیکهایش به ترکیب تیم ملی و حتی بحث تغییر نسل داشت اما تنها چیزی که امروز از او به یادگار و میراث مانده، چند ویدئوکلیپ طنزگونه از نحوه بدوی ارائه تاکتیکهایش است و چندین مصاحبه حاشیهساز.
عطایی اتفاقاً فرصت بسیار خوبی برای پیادهسازی برنامهها و تاکتیکهایش داشت اما بحث اصلی این بوده که آیا اساساً یک سرمربی ایرانی در حدی هست که به بازیکنان لژیونر سرآمد تاکتیک دیکته کند یا نه. این موضوع، همان مسئلهای است که پاسخش را در نتایج تیم ملی والیبال با بهروز عطایی دیدهایم. عطایی پس از قهرمانی با تیم ملی والیبال در رقابتهای قهرمانی آسیا ۲۰۲۱، در قامت یک پیروز بر مسند قدرت باقی ماند اما رفته رفته از تخت سلطنت به زیر کشیده شد و به هر حاشیهای که وجود داشت، دامن زد.
از درگیری با میلاد عبادیپور، کاپیتان تیم ملی والیبال و از تاثیرگذارترین نیروهای سروقامتان گرفته تا لیستهای عجیب و غریب در لیگ ملتها. مهمترین حاشیه عطایی اما چیزی جز دعوا و تنش با عبادیپور نیست؛ او که اعتقاد داشت بدون میلاد هم میتواند کارایی داشته باشد، در نهایت قافیه را بدجور باخت و سعی کرد تنشهای ذهنیاش را با مصاحبه علیه او و استفاده از واژگان بیسابقهای نظیر بیجا کردن، متوهم بودن و ... تسکین بدهد.
قطعاً عطایی حرفهای زیادی برای درددل کردن و اسرار بسیاری برای فاش کردن دارد اما در بعد نتیجه و عملکرد، دستاوردش هیچ است. عطایی بیتردید مقصر و متهم شماره یک عدم راهیابی تیم ملی والیبال کشورمان به المپیک ۲۰۲۴ پاریس خواهد بود؛ موضوعی که در اواخر بهار سال ۱۴۰۳ قطعی شدن آن مشخص میشود. نتایج ضعیف تیم ملی با عطایی در لیگ ملتها و مسابقات دیگر سالی که گذشت، نشان داده که والیبال با او تا چه اندازه افت کرده است.
حالا عطایی میتواند خودش را قربانی تصمیمات فدراسیون و باندبازی اعضای تیم ملی ببیند یا هر چیز دیگر، اما نتیجه را نمیشود تغییر داد و مقصر چندین باخت پیاپی قطعاً سرمربی است که تاکتیکهای خوبی را لحاظ نکرده. البته که عطایی در سال ۱۴۰۲ یک قهرمانی در بازیهای آسیایی هم داشت که آن را هم میتواند به نام خودش ثبت کند؛ چون المپیک در تاریخ ماندگار است و نه چیز دیگر.
عطایی آمد تا مربی ایرانی بالاخره به جایگاهی که فکر میکرد همیشه از او غصب شده و استحقاقش را داشته، برسد اما او میراث خوبی از خودش برجای نگذاشت و شاید بحث مربی ایرانی رفت تا دهههای آینده. عطایی با نتایجی کم گرفت، حداقل تا ۵ سال دیگر و المپیک لسآنجلس خیال همه را از سرمربیگری یک عنصر خارجی بر نیمکت تیم ملی راحت کرد و خودش هم به لیگ برتر رفت تا رویاهایش را در آن جا جستوجو کند.
شاید بتوان لقب بزرگترین بازنده سال را به عطایی داد، در عین ناباوری با وجود قهرمانی در بازیهای آسیایی. عطایی فاتحانه آمد و بازنده رفت تا نوبت به یک نام ناشناخته برای هدایت تیم ملی والیبال در سال جدید برسد. بهروز، روزهای خوشی را در سال ۱۴۰۲ ندید و خودش را در قلب گذشتهها و در باد موفقیتهایی که دیگر چیزی از آنها نمانده، با سادهانگاری جا گذاشت.