به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ چه کسی برنده مناظره هریس - ترامپ در فیلادلفیا بود؟ هیچکس نمیداند!
کمپین هرکدام از نامزدها مناظره را رضایتبخش میخوانند، نتایج متفاوت نظرسنجیها هم به این آشفتگی دامن زد. نظرسنجی «سیانان» دموکرات، هریس را برنده مطلق میخواند اما خروجی نظرسنجی فاکسنیوز جمهوریخواه گویای پیروزی ترامپ در این کارزار است.
حتی نظرسنجیهای انتخاباتی آمریکا هم به تبع فضای سیاسی و اجتماعی دوقطبی شده است. به هرحال همه چیز در آمریکای امروز ظاهرا فقط با یک «دوالیته» قابل توصیف و امکانپذیر است.
مناظره سهشنبه شب، «مناظره نمادینها» بود. مبارزه تلویزیونی کاملا هریس و دونالد ترامپ در «مرکز قانون اساسی ملی» شهر فیلادلفیا در ایالت پنسیلوانیا برگزار شد که موزهای است که موضوع فعالیت آن دموکراسی در آمریکاست. این صحنهآرایی پیامی واضح داشت که دموکراسی آمریکایی دیگر به موزه تعلق دارد!
چیزی هم که در طول مناظره هرگز مشاهده نشد، نشانهای ولو کوچک از دموکراسی بود و اوضاع با زیادهخواهی ترامپ و هریس برای قبضه کردن اوضاع به نفع حزب خودی همراه بود که هر بینندهای به این نتیجه میرسید که در آینده آمریکا چیزی که جایی ندارد، دموکراسی و تحمل ایده دیگری است.
وجه نمادین دیگر ایالت محل برگزاری مناظره بود. فیلادلفیای پنسیلوانیا مکانی است که اعلامیه استقلال ۱۷۷۶ در «سالن استقلال» این شهر امضا شد؛ فیلادلفیایی که میزبان اعلامیه استقلال آمریکا بود و شهر دیگر پنسیلوانیا، یعنی گتیسبورگ که میزبان پایان جنگ داخلی (American Civil War) بود.
بویژه اینکه در روزهایی که بعد از ۱۵۹ سال، دوباره زمزمههای جنگ داخلی در آمریکا دیگر فقط یک زمزمه نیست، شاید به همین خاطر بود که ۲ ماه قبل در همین ایالت (پنسیلوانیا) تلاش شد موسس ترامپیسم و محرک جنگ داخلی و عامل ۶ ژانویه ترور شود!
تقارن این مناظره با سالروز «۱۱ سپتامبر» به عنوان اتفاقی که آغازگر سقوط نقش جهانی آمریکا در پساجنگسرد بود احتمالا برای آمریکاییها وجهی آیکونیک ساخت؛ چه اینکه فاتح جنگ سرد امروز در ساختارها و هنجارهای بینالمللی رو به اضمحلال بوده و دیگر پلیس جهان نیست. اما از همه نمادینتر، حضور ۲ نامزدی در عرصه انتخابات است که نماد افول آمریکا هستند. نه هریس و نه ترامپ، منجیانی نیستند که ایالات کمتر متحده آمریکا در عصر آشوبناک گذار نظم جهانی به آنها نیاز دارد. به هر ترتیب برای ارزیابی پیروز نبرد هریس-ترامپ از قاب جادویی باید به تاریخ مناظرات تلویزیونی آمریکا سفر کرد. وقتی صحبت از مناظرههای تلویزیونی میشود «دوربینها پادشاه هستند». این عبارت یک اصل خدشهناپذیر در تاریخ سیاسی و انتخاباتی ایالات متحده آمریکا تا همین امروز بوده است. کم نبودهاند مناظرههایی که به تنهایی سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را رقم زدهاند، یا کاندیداهایی را تا کاخ سفید برکشاندهاند یا تبدیل به پرتگاهی برای کاندیدای شکست خورده شدهاند.
آخرین قربانی مناظره، جو بایدن رئیسجمهور مستقر بود که عملکرد فاجعهبارش در مناظره با ترامپ بهانه کافی را به دموکراتها برای انصرافش از گردونه رقابت با ترامپ فراهم کرد تا LBG Moment (انصراف لیندون بیجانسون رئیسجمهور مستقر آمریکا از رقابتها در سال ۱۹۶۸) بار دیگر در تاریخ سیاسی ایالات متحده تکرار شود. یا سال ۱۹۷۶ جرالد فورد هرگز فکر نمیکرد گاف او در مناظرات نسخه او را بپیچد زمانی که او گفت شوروی هرگز در اروپای شرقی تسلط ندارد و در دوران ریاستجمهوریاش هرگز تسلط نخواهد پیدا کرد! یا پاسخ دلسردکننده مایکل دوکاکیس کاندیدای دموکرات ۱۹۸۴ که از او پرسیده شد اگر به زن او تجاوز و سپس کشته شود باز هم با مجازات اعدام مخالفت میکند، رونالد ریگان را پیروز این نبرد کرد. دوکاکیس بعدها اعتراف کرد باید آن لحظه میگفته که همسرش با ارزشترین چیزی بوده است که در این دنیا دارد.
در طرف مقابل، سرخوردگی آمریکاییها از جنگ ویتنام به جیمی کارتر کمک کرد با عنصر ناشناخته بودن سیاستهایش برای مردم در برابر رقیبش که وارث آن باتلاق بود مناظرات تلویزیونی را مال خود کند. جان اف کندی، باراک اوباما و بیل کلینتون از دیگر روسای جمهوری در آمریکا بودند که توانستند با تکیه بر ارائه یک «تصویر متفاوت» یا سخنوری منحصربهفرد و البته با استفاده از اشتباهات رقیب، بر برداشت عمومی تاثیر مثبتی بگذارند. مناظرات آنقدر مهم هستند که در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی ۱۴ سال بساط آنها از رقابتهای ریاستجمهوری جمع شد. بعد از پیروزی جان اف کندی در نخستین مناظره در تاریخ آمریکا در سال ۱۹۶۰، لیندون جانسون به عنوان جایگزین کندی به دلیل وضعیت مساعدی که در افکار عمومی و برتری قابل توجه در نظرسنجیها داشت دلیلی برای به چالش کشاندن خود توسط سناتور بری گلدواتر نمیدید. در سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۷۲ هم ریچارد نیکسون هیچ علاقهای به تکرار تجربه تلخ خود از مناظره سال ۱۹۶۰ با کندی و شکست از او نداشت. به همین خاطر کاملا هریس و دونالد ترامپ سهشنبه شب بیش از هر مسالهای تلاش کردند پیام اشتباهی صادر نکنند. مناظره سهشنبه برای دونالد ترامپ مساله غامضی نبود. میلیاردر نیویورکی با ۷ بار حضور در مناظرههای ریاستجمهوری صاحب یک رکورد در میان روسای جمهور آمریکا شد. نخستین آنها در سال ۲۰۱۶ مقابل هیلاری کلینتون و آخرین آنها قبل از هریس ماه ژوئن گذشته برابر جو بایدن بود.
ترامپ به دلیل سابقهاش در اجرای تلویزیونی، اصطلاحا قاب را میشناسد. وی در لحظات اولیه ترورش، حواسش به تصویری که از او ثبت میشود بود و اکتی از خود بروز داد که یک قاب تاریخی و ماندگار از او خلق کرد. شاید به همین خاطر باید او را یک قدم از رقیب دموکراتش جلوتر دانست، به خصوص اگر قرار بر برگزاری مناظرهای دیگر باشد.این موضوع که ترامپ اعتماد به نفس بیشتری از هریس در مقابل دوربینهایی که روزگاری فورد، کارتر و بایدن را به زیر کشیدند داشت به طور کامل مشخص بود. مشکل رئیسجمهور سابق به این برمی گردد که فاقد خلاقیت و طراحی جدید برای مناظرات خود است، او فدر مناظره به طور کامل در چرخش میان ترامپ ۲۰۱۶ مقابل هیلاری کلینتون و ترامپ ۲۰۲۰ مقابل بایدن بود. موضوع مناظره برای کاملا هریس متفاوت بود و او بر خلاف ترامپ قدم به نخستین مناظره انتخاباتی میگذاشت. شاید صدای لرزان و هراس اولیهاش در مواجهه با ترامپ ناشی از این عدم اطمینان هریس بود که باید خودش را جدیتر اثبات کند. مناظره برای کاملا هریس یک وضعیت پارادوکسیکال خلق کرد. از یک طرف فاصله اندکی که در نظرسنجیها او را از ترامپ پیش انداخته، حاشیه امنی را برای تثبیت این فاصله نه چندان مطمئن با رقیب خود ایجاد کرده است اما از طرفی خوب میدانست که در افکار عمومی آمریکاییها او شخصی است که آمادگی ریاستجمهوری را ندارد و باید در مناظره این نقیصه را پوشش دهد و این انگاره را از بین ببرد. هریس همچنین باید نقاط ضعفی را که پیشتر در تلویزیون نشان داده است، جبران کند، از جمله مصاحبه او به عنوان معاون رئیسجمهور با لستر هولت در سال ۲۰۲۱ و اجرای مشکلساز او در مناظرههای مقدماتی ۲۰۱۹. ویژگی مثبت هریس، انگیزه و اشتیاق او در طمع ریاستجمهوری به عنوان فرصتی است که شاید هیچگاه نصیبش نشود. او به واسطه مشاغل خود در دادستانی آمریکا به زیرسیستمهای اجتماعی ایالات متحده به طور کامل مسلط است. کاملا به عنوان فرزند یک مهاجر و به عنوان کسی که میتواند نخستین رئیسجمهور زن تاریخ آمریکا لقب بگیرد آنتیتز ترامپیسم آمریکایی است. او همه چیزهایی است که بنیانهای ترامپیسم آن را نفی میکند و همچنین همه ظرفیت ساختار سیاسی آمریکا برای ریکاوری برند رویای آمریکایی و ارزشهای لیبرالیسم است. آیا او میتواند این ظرفیت را نمایندگی کند؟
با این همه، شاید ایدههایی که ترامپ در شعار بازگردان عظمت به آمریکا میگوید برای مردمی که با راهبرد انزواگرایی بیشتر زیستهاند تا دخالت آمریکا در مسائل جهانی، آشناتر به نظر میرسد. نباید فراموش کرد تا پایان جنگ دوم جهانی، راضی کردن افکار عمومی و کنگره آمریکا برای حضور آمریکا در ورای قاره یکی از سختترین کارهای روسای جمهور این کشور بوده است. به عنوان نمونه در سیاست خارجی، ترامپ درباره جنگ اوکراین از کلیدواژه «توقف جنگ» استفاده میکند، در برابر راهبرد هریس و دموکراتها که از لزوم شکست روسیه میگویند و برای آمریکاییها شاید ایده اولی آورده بهتری داشته باشد. در حال حاضر اقتصاد آسیبدیده زمان کرونا چشم اسفندیار دونالد ترامپ و بهبود نسبی اقتصاد در دولت بایدن برگ برنده دموکراتهاست. به هر حال نبرد نهایی در یک جمله است: آمریکا باید به عقب بازگردد یا آنطور که دموکراتها عقیده دارند به عقب بازنگردند؟