به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ شاید این صحنه را هیچ وقت در ذهن خود تصور نکردهاید که با قوۀ خیال، بال و پر بگشایید و از زمان حاضر، به بیش از ۱۳ قرنِ قبل سفر کنید؛ درست به زمان حیات امام باقر (ع) و به محضر مبارک ایشان شرفیاب شوید و سپس به ناگاه آن حضرت (ع) را در حال جویدن آدامس در خانهشان مشاهده و از این بابت بسیار حیرت نمایید و شگفت زده شوید!
آری، ممکن است این موضوع برای شما کمی اعجابآور یا حتی غیر قابل باور باشد اما باید گفت که واقعیت دارد و البته باید گفت آدامسی که ایشان میجویدند؛ آدامسی طبیعی با منشأ گیاهی و بدون اسانسهای شیمیایی و مصنوعی امروزی بوده و از این حیث با بیشتر آدامسهای جدید در زمان ما تمایز داشته است و همین طور «علت» استفاده از آن، ولی ساختار آن در کُلیتِ موضوع، یعنی در کیفیتِ مشاهدۀ شما تفاوت چندانی نمیکند و ظاهر امر، همان رؤیتِ آدامس جویدنِ امام باقر (ع) در بیش از ۱۳ قرن پیش میباشد.
«کُلَینی» (م. ۳۲۹ق.) از دانشمندانِ حدیث نگار ایرانی و از عالِمان بزرگ و شهیر مکتب «تشیع»، در کتاب «کافی»، روایتی در زمینهی بحثِ «آدامس درمانی» (Gum Theraphy) ثبت نموده است که در میان آثار روایی شیعه و سُنّی، با این کیفیت، خبری کمیاب و نادر به شمار میرود و شایستۀ تحلیل و بررسی عمیقْ جهت درک و فهم بهتر برای هر شخص مشتاق معارف و علوم ناب اهل بیت (ع) است.
به هر روی، او با استفاده از سلسلهٔ راویان و مشایخ (استادان) خویش، چنین روایت کرده است؛
«اِبْنُ مَحْبُوبٍ عَنِ اَلْعَلاَءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَمْضَغُ عِلْكاً فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ نَقَضَتِ اَلْوَسِمَةُ أَضْرَاسِي فَمَضَغْتُ هَذَا اَلْعِلْكَ لِأَشُدَّهَا قَالَ وَ كَانَتِ اِسْتَرْخَتْ فَشَدَّهَا بِالذَّهَبِ.» [۱]
(...«محمد بن مُسلِم» (از اصحاب امام باقر علیه السلام) گوید:
امام باقر (ع) را ديدم كه «عِلْک» (آدامسِ گیاهی) مي جَويد.
آنگاه آن حضرت (ع) فرمودند:
ای محمد! «وَسمه» [نوعی گیاه و سپس مالیدن آن بر سر یا ریش]، دندان های آسیایِ (دندان هایِ) مرا آسیب رساند؛ به همین خاطر، اين آدامس را جویدم؛ تا دندان هایم محكم گردد.
[همچنین، محمد بن مسلم در این رابطه افزود و] گفت: و [دندان های امام باقر (ع)] سُست (لَق) شده بود؛ آنگاه آن ها را با «طلا»، محكم و سِفت نموده بودند!)
برای رسیدن به درک صحیح این خبر و ابعاد مختلف آن، از دو حیث سندی و متنی، تنها قسمت نخست حدیث را در این مجال، مورد بررسی و تحقیق موشکافانه قرار می دهیم تا جوانب و زوایای مختلف آن برای جویندگان دانش گشوده و تفهیم شود؛
الف) بررسی سندی
«کُلَینی» نویسندۀ کتاب که در واقع، اهل روستایی به نام «کُلَین» در نزدیکی «شهر ری»-در استان تهران امروزی- بوده است؛ این روایت را ظاهراً با مسافرتی که به جهت اخذ حدیث به شهر «قُم» داشته و اصطلاحاً از «حوزهٔ حدیثی قم» در قرن سوم یا چهارم هجری و پیش از عزیمت به «بغداد» در عراق کنونی، از محضر استاد قمیِ خویش، یعنی «محمد بن یحیی عطّار قُمی» ضبط و دریافت کرده است و محمد بن یحیی عطار نیز، این خبر را از استاد و همشهریِ سخت گیرِ خویش در پذیرشِ مسائل و اخبار دینی، یعنی «احمد بن محمد بن عیسی اَشعَری قمی»، اخذ نموده است.
در زیر، تصویر مزار کلینی در شهر «بغداد» در عراق کنونی ملاحظه می شود؛
در سند حدیث که پیشتر از نظر گذشت؛ «حسن بن مَحبوب»، نخستین قائل و روایت کنندۀ خبر از پایین زنجیرۀ راویانِ محسوب و نام وی ضبط شده است که او از استادش «عَلاء بن رَزین» و عَلا از استادش،«مُحمد بن مُسلِم» و او از محضر مقدس و مبارک امام باقر (ع) این خبر را دریافت و سپس روایت کرده است.
با این بیان، طریقِ کُلینی تا حسن بن مَحبوب در سلسلۀ مشایخ و استادان خویش در کتاب «کافی» بدین گونه می باشد که وی از شیخ و استادش، «محمد بن یحیی عَطّار» و او از استادش «احمد بن محمد بن عیسی اَشْعَری» و او از استاد و شیخ خویش، «حسن بن مَحبوب» این خبر را نقل نموده است.
بنابراین، از بررسی رجالیِ اسنادِ این حدیث، معلوم میشود که نَقل کنندگان این خبر (در بَدو روایتگری، «کُلَینی» صاحب کتاب-مُتوفای ۳۲۹ق. - [۲] سپس استاد و شیخ او، «محمد بن یحیی عَطّار قُمی» - با تاریخ فوت نامعلوم-[۳] آنگاه «احمد بن محمد بن عیسی اَشْعَری قمی» -با تاریخ فوت نامعلوم در قرن سوم هجری- [۴] سپس، «حسن بن مَحبوب بَجَلی کوفی» (م. ۲۲۴ق.) [۵] آنگاه، «عَلاء بن رَزین کوفی» -با تاریخ فوت نامعلوم- [۶] و در نهایت، «محمد بن مُسلِم ثَقَقی کوفی» (م. ۱۵۰ق.) [۷] از اصحاب گرامی امام باقر (ع) )، همگی از جملهی ثِقات و راویان مورد اعتماد علمای شیعه در نقل مستقیم و غیر مستقیمِ حدیث از پیشوایان معصوم (ع) بودهاند و جملگی این خبر را زنجیروار و به شکل مسلسل تا امام باقر (ع) رسانده و ایضاً این چنین با همت کُلینی از خلال قرون و اعصار متمادی برای ما به ارث گذاشته اند. از نسبت کوفی سرسلسلههای سند دریافت میشود که به جز کلینی که اهل «ری» بوده است قمیان این خبر را از راویان کوفی اخبار و روایات اهل بیت (ع) اخذ نمودهاند و نقش دو حوزۀ حدیثی قم و کوفه را در انتشار و اشاعه این دست روایات برای همۀ ما نمودار میسازد. به هر روی با احتساب وثاقت و راست گفتاری این راویان، از منظر «علم حدیث» و مباحثِ «سند شناسیِ اخبار معصومان (ع)»، این خبر، «صحیح السَّند» محسوب میشود و در «اعلا درجهی صحت»، از حیثِ بررسیهای سندی و رُوات اخبار قرار میگیرد. لازم به ذکر است که وجود نورانی امام باقر (ع)، مُتوفّای سال ۱۱۴ یا ۱۱۸ هجری بوده و از هنگام شهادت ایشان تا عصر و زمان ما، بیش از ۱۳۰۰ سال، یعنی بیش از ۱۳ قرن سپری شده است.
ب) بررسی متنی
۱-ما در این تحقیق، چنان که در ابتدا نیز گفتیم؛ بخش انتهاییِ حدیث مذکور که از قول «محمد بن مُسلِم» آمده است: «وَ کَانَتِ اِسْتَرْخَتْ فَشَدَّهَا بِالذَّهَبِ» (و [دندان های امام باقر (ع)] سُست (لَق) شده بود؛ آنگاه آنها را با فلز «طلا»، محکم و سِفت نموده بودند! ) را به دلیل اهمیت و همین طور دوری از طولانی شدن این پژوهش و تمرکز قویتر در درک موضوع بحث و بررسی نمیکنیم و آن را إن شاء الله در قالب مقالهای دیگر و مجزا، مورد واکاوی و تفحصی مبسوط قرار خواهیم داد و به آینده موکول مینماییم. بنابراین، بحث اصلی ما در این مقال، تنها قسمت پیشین این گزاره و بخش ابتدایی خبر یاد شده یعنی جویدن آدامس و استعمال گیاه وسمه توسط امام باقر (ع) میباشد.
از حیث بررسی لغات کلیدی این خبر، الفاظ «أَضْراس»، «اَلوَسِمَة» و «اَلعِلْک» و همچنین دو فعل «یَمضَغُ»، «نَقَضَت» و «مَضَغَتُ» مورد بررسی دقیق انجام میگیرد. کلمۀ «أَضْراس» در متن حدیث، در زبان عربی، جمع واژۀ «ضِرْس» است و به «دندان هایِ آسیا» اطلاق میشود. شاید بتوان آن را به کل دندانها نیز تعمیم داد و به شکلی، معادل و مترادف با لفظ «أَسْنان» (دندان ها) با لفظ مفرد «سِنّ» (دندان) در نظر گرفت. چنان که در برخی لغت نامههای عرب، این مسأله تصریح شده است. [۸] در کلام امام باقر (ع) - «نَقَضَتِ اَلْوَسِمَةُ أَضْرَاسِی» (وسمه، دندانها (یا منحصراً دندان هایِ آسیایِ) مرا آسیب رساند! )- فعل ماضیِ «نَقَضَت» نیز از ریشه «نَقض» به معنای «آسیب و خرابی» است و اینجا بهتر است که این گونه ترجمه و تفهیم کنیم که دندانهای آسیا یا مطلق دندانهای آن حضرت (ع)، در اثر وسمه مالیدن به سر یا ریش دچار آسیب شده است. طبقهبندی دندانها از حیث تعداد و نوع در هر فک بدین صورت است: «دندان هایِ قُدامی»، شامل چهار «ثَنایا» یا پیش، دو «نیش» و «دندان هایِ خَلفی»، شامل چهار «آسیایِ کوچک» و چهار تا شش عدد دندانِ «آسیایِ بزرگ». علت تفاوت در تعداد دندانهای آسیای بزرگ آن است که در بسیاری موارد به دلیلعدم تشکیل جوانه یا نهفتگی، دندانهای آسیایِ بزرگِ سوم (عقل) وجود ندارد یا دیده نمیشود. با توجه به این مطلب، اگر مقصود امام باقر (ع) از استعمال لفظ «أَضْراس»، کل مجموعۀ دندانها باشد یعنی همه یا بیشتر دندانهای امام باقر (ع) لَق بوده است. اما اگر منظور آن حضرت (ع) دندانهای خَلفی -که وظیفۀ آنها خُرد کردن، ساییدن و له کردن خوراکیها در دهان است – بوده است؛ بنابراین، حداکثر ۲۰ دندان (۱۰ دندان در هر فک: ۴ آسیای کوچک+ ۴ آسیای بزرگ +۲ عقل) ایشان دچار آسیب بوده و ۱۲ دندان قُدامی آن بزرگوار سالم بوده اند.
در بخش بعدی روایت آمده است:«فَمَضَغْتُ هَذَا اَلْعِلْكَ لِأَشُدَّهَا» در این جا فعل ماضیِ «مَضَغْتُ» به معنای «جویدم» از ریشۀ «مَضغ» و فعل دوم یعنی «أَشُدَّ» نیز از ریشۀ لفظ «شِدّة» به معنا و مفهوم «محکم و استوار کردن» می باشد که در کلام از ناحیۀ امام باقر(ع) بیان شده است. از آنجا که عمل جویدنِ (مَضغ) آدامس(عِلْک) با دندان های خَلفی انجام می شود به نظر می رسد گمان دوم صحیح تر بوده و تأثیر وسمه بر دندان های خَلفی را تأکید می کند اما از سوی دیگر بخش آخر روایت یعنی عبارتِ «كَانَتِ اِسْتَرْخَتْ فَشَدَّهَا بِالذَّهَبِ» می تواند حاکی از مطلب دیگری باشد چه آن که دندان های خَلفی لَق شده با عِلک (آدامس) محکم شده و دندان های قُدامی با فلز طلا به هم متصل شده باشد. یا آن که استفاده از آدامس یا عِلْک به تنهایی در این فقره کارا نبوده و از فلز طلا نیز برای موفقیت بیشتر، کمک گرفته شده است که بیان شد این فقره از حدیث در مقاله ای دیگر مبسوطاً بحث خواهد شد. با توجه به حدیث مزبور، عامل اصلیِ آسیب به دندان های امام باقر (ع) بنا بر قول خودشان، استعمال «وَسمه» بوده است که به همین خاطر، برای محکم شدن و بهبود اوضاع دندان ها، آن حضرت (ع)، آدامس طبیعی می جویدند. یعنی مشکل دندان های ایشان، پوسیدگی به دلیل جِرم دندان یا همان «پِلاک میکروبی یا باکتریایی» یا نبودن و افتادن دندان به هر علت مثل بحث ضربه خوردن نبوده بلکه عامل اصلی، مالیدن وسمه و عوارضِ ناشی از آن مثل شُل و لَق شدن دندان ها از ناحیۀ امام باقر (ع) در این گزارش بیان شده است.
۲-«وَسمَه» (وَسمِه) که در متن حدیث بدان به صراحت اشاره و پرداخته شده است و به عبارتی، عامل اصلی در جهت آسیب و به عبارت روشن تر، دلیل اصلیِ سُستی و لَقّیِ دندان های امام باقر (ع) از قولِ شخص ایشان بیان شده است؛ در حقیقت، گیاهی است مشهور که از آن بیشتر در قدیم، همانند گیاهِ «حَنا» جهت رنگ کردن استفاده می شده است الا آن که رنگ وسمه، تیره و سیاه است و از این حیث با حنا فرق دارد. این گیاه در قارهٔ آسیا کاملاً شناخته شده و مورد بهره برداری خواستاران آن بوده است و هنوز نیز برخی که به طب قدیم یا اعمال مستحبی خو گرفته اند و از سویی به رنگ های شیمیایی نیز رغبت چندانی ندارند از آن برای رنگ کردن مو و ابرو بهره می گیرند. در زیر می توان تصویر گیاهِ تازهٔ وسمه را ملاحظه نمود؛
در حدیث مذکور، نکتهٔ عجیبی به نظر می رسد و آن، این مضمون و اِشکال مهم برای مخاطبِ حدیث می باشد که اگر استفاده از وسمه، برای دندان های انسانْ مضر و آسیب زا است و اگر با گذشت ایام و مداومت و استمرار بر این شیوه ، موجبات خرابی و سُستی آن ها را فراهم می نماید؛ پس چرا امام باقر (ع)، که «جانشین و حُجت خدا بر روی زمین» هستند و در علم و دانش، سرآمد همهٔ مردمان همۀ اعصار می باشند و از پیدا و پنهان تمام امور آگاه هستند؛ وسمه را با عِلم به این که ضرر دارد؛ به عمد و به جهت رنگ نمودن مو یا ریش سفیدِ خویش استفاده نموده اند و همین امر به مرور، باعث آسیب و سُستیِ دندان هایشان بنا بر گفتهٔ صریح خودشان شده است؟! آیا ممکن است نامواژۀ وسمه در حدیث مزبور، تصحیف و تحریفی از لفظی دیگر در نسخه ها یا از سوی راویان اخبار باشد؟ اگر این دیدگاه مفروض هست چه کلمه ای تصحیف و تحریف شده است؟ البته احتمال آن ممکن است بسیار ضعیف باشد. پس علت انجام این کار از جانب امام باقر (ع) چه بوده و چه دلیلی برای آن داشته است؟
به طور کل، مراقبت و زیبایی مو به خصوص برای مردان مانند سفارش به «خِضاب» و رنگ کردن مو، به اندازهٔ توصیه ها و تأکیدات بلیغ و فراوان بهداشت دهان و دندان، چه در اسلام و چه در طب سنتی نیست. این مسأله ای مشخص است زیرا با عدم رسیدگی به دندان ها، آسیب ها و عوارض جدی گریبانگیر آدمی می شود ولی ظاهراً با رنگ نکردن یا اصلاً نبود موی سر تهدید خاصی متوجه افراد نمی شود. در ادامه به بحث خِضاب خواهیم پرداخت. البته بحث بهداشت دهان و دندان شاید از حیث مسائل بهداشتی در اسلام نسبت به خِضاب کردن تأکیدات بلیغ تری دارد ولی بحث خِضاب نیز از جنبۀ معنوی و روحانی بسیار در آرای پیشوایان راستین اسلام مطرح بوده و بِدان تأکید شده است آن هم در جایی که اصلاً بحث بهداشت دهان و دندان مطرح نبوده است.
«خِضاب کردن» یا به تعبیر دیگر، «رنگ کردن مو و ریش و حتی ابرو با مواد طبیعی و گیاهی» در آیین اسلام و به دستور پیامبر مکرم اسلام (ص) (م. ۱۱ق.)، استحباب فراوان دارد [۹] و دلایل و فوائد مختلفی در لسان روایات برای آن ذکر شده و درآن روزگاران عمدتاً و معمولاً، با «وسمه» یا «حَنا» یا گیاهان دیگر این عمل صورت میگرفته است.
جالب است در روایتی قید شده است که امام باقر (ع) در بحث خِضاب، از «حَنا» استفاده میکردند [۱۰] که این در ظاهر در تضاد با استعمال وسمه توسط ایشان است؛ مگر آن که راویِ خبرِ حنا، یعنی «مُعاویة بن عَمّار» (م. ۱۷۵ق.)، در زمانی که ایشان را از نزدیک دیده، اثر رنگ حنا را بر موی آن حضرت (ع) مشاهده کرده است و در زمانی دیگر، «محمد بن مُسلم»، از اصحاب دیگر امام (ع) و راوی خبر مورد بحثِ ما در این مقال، اثر رنگ وسمه را در سر و ریش آن بزرگوار مشاهده نموده است یا شاید ترکیب هر دو بوده ولی متوجه نشده است. البته میتوان به شکلی جمع هر دو گزاره را نیز محتمل و ممکن دانست. از نظر تفاوت ظاهری و رنگ، حنا بعد از به عمل آمدن، رنگی «قهوه ای» تا «قرمز» به مو و ریش میبخشد؛ حال آن که وسمه، بعد از مالیدن، رنگی «تیره» به مو و ریش میدهد و بیشتر مناسب افراد پیر و سالخورده است که ظاهری شاداب و جوان پیدا نمایند. شاید استفاده از «حنا» در جوانی امام باقر (ع) بوده و استعمال «وَسمه» در ایام پیریِ آن حضرت (ع) از سوی اصحاب آن بزرگوار رؤیت شده است.
در خبری، از قول امام صادق (ع) (م. ۱۴۸ق.) آمده است که خِضاب کردن و رنگ نمودن مو و ریش به رنگ سیاه، ایجاد «مَهابَت و ترس برای دشمنان» مینماید. [۱۱ ] و امام حسین (ع) (م. ۶۱ق.) نیز به هنگام شهادت، وسمه بر مو یا ریش مالیده بودند. [۱۲] که شاید مؤید همان بحث مهابت و ترسافکنی در دل دشمنان برای کسی را دارد که سن و سالی از او گذشته و موهای سر و ریشش سفید شده است. در روایتی دیگر از قول امام صادق (ع) تصریح شده است که پدر گرامیشان حضرت امام باقر (ع)، وسمه بر موی خویش میمالیدند [۱۳ ] و در روایتی دیگر، «حَنا» و «کَتَم» (بنا بر برخی نظرها همان وسمه یا گیاهی غیر از آن) از سوی امام صادق (ع) در مورد جنس موادِ خضاب امام باقر (ع) ذکر شده است [۱۴ ] که این اِشکال را در گزارههای پیشین تا حدی توجیه نمودیم.
در روایتی از پیامبر اکرم (ص)، در انواعِ خاصیتهای خِضاب کردن، یکی، «یَشُدُّ اللِّثَةَ» (لثه را محکم مینماید!)؛ ذکر شده است. [۱۵ ] در این خبر، خِضاب به معنای کلی آمده است و قید مواد آن اعم از «حَنا» یا «کَتَم» یا «وَسمَه»، چیزی برای مخاطب بیان نشده است. ما به راستی چگونه رابطۀ منطقی و فیزیولوژیک بین رنگ کردن مو یا ریش با محکم شدن لثه است؟
با این بیان، این روایت، با خبر اصلی این بحث که امام باقر (ع) به شاگردشان محمد بن مُسلِم فرموده اند که «نَقَضَتِ اَلْوَسِمَةُ أَضْرَاسِي»( [استعمالِ] وَسمَه، دندان ها (یا منحصراً دندان های آسیایِ) مرا آسیب رساند!)؛ تضاد و مغایرت مفهومی دارد. زیرا پیامبر (ص) در آن خبر گفته است که خِضاب به معنای کلی، لثه را محکم می نماید ولی این روایت از قول امام باقر (ع) آمده است که به واسطۀ وسمه که نوعی مادۀ خِضاب و رنگ کردن است دندان هایشان که متعاقباً ریشه در استخوان فک و لثه دارند به سُستی و لَقّی گراییده اند. یا وسمه در میان خِضاب ها استثناء است؟ یا -نَعوذُ بِالله-امام (ع) افراط کرده اند؟ بی شک امام (ع) و هر پیشوای هدایت اهل افراط نیست. یا یکی از دو روایت که یکی خِضاب را عامل سفت شدن لثه برشمرده و دیگری سُستی آن -همین روایت مورد بحث- نادرست است؟ آیا این وسمه یا کَتَمی که باعث شُل شدن دندان امام باقر (ع) بر طبق این روایت شده است؛ وسمه بستن یا مالیدن بر موی سر بوده یا بر روی ریش را نیز شامل می شده است که باعث آسیب احتمالی لثه شده و سپس دندان لَق شده است؟ آیا استعمال وسمه بر روی ریش احتمال بیشتری دارد یا آن که در کُنه موضوع و واقعیت امر، بین مو و ریش در وسمه بستن و خرابی دندان حالت مضر یکسان وجود دارد؟ آیا وسمه در حد متعادل بر مو یا ریش در اسلام پسندیده و ممدوح است و امام باقر (ع) در این کار -نَعوذُ بِالله-افراط کرده اند و دچار عارضه شده اند یا چنان که اعتقاد راسخ شیعه است؛ امام (ع) که اطاعت او عقلاً و شرعاً بر همگان واجب است هیچگاه اهل افراط و تفریط در هیچ موضوعی نیست و این موضوع و این حدیث کلاً از اساس باطل است؟ آیا باید تفکیک قائل شویم بین خرابی دندان، بنا بر قول امام (ع) و بیماری لثه یا این که باید به این توجه کنیم که حتی اگر کسی در اثر مشکل لثه، دندان هایش دچار سُستی و لَقّی شود در نهایت در گفتار متعارف بیان می کند که دندان هایم دچار سُستی و لَقّی شده است؟
منحصراً خبر آسیب رساندن وسمه به دندان های امام باقر (ع) را «ثَعلَبَة بن مَیمون»-با تاریخ وفات نامعلوم- یکی دیگر از شاگردان «محمد بن مُسلِم»- به جز «عَلاء بن رَزین»- در خبری مختصر محدود در سه کلمه با این شکل از چینش الفاظ «نَقَضَتْ أَضْرَاسِيَ الْوَسِمَةُ» (وسمه به دندان های من آسیب رساند!) و بدون هیچ گونه اشاره به موضوع آدامس درمانی نیز نقل کرده و در کتاب «کافی» ثبت شده است. [۱۶]
چرا از امامی که به جهت احاطه و رشد دانش به «باقِرالعُلُوم» (شکافندهٔ دانش ها) بین مسلمانان مشهور بوده و در عصر خویش، پایه گذار جنبش علمی بی سابقه در جهان اسلام شده است؛ چنین رفتار عجیبی سر زده است به خصوص این که، در آیین اسلام، از سوی بزرگان دین چون پیامبر (ص) و شخص امام باقر (ع) و دیگر معصومان (ع)، چنان که گفتیم بسیار به بهداشت دهان و دندان، توجه و توصیه های ویژه و بلیغ شده است؟! یا این که باید بپذیریم سخن از امام باقر (ع) نیست یا اگر قبول کنیم که از آن حضرت (ع) است شاید بخش ناپیدایی دارد که درک ما را در فهم درست با اختلال روبرو ساخته است. یا گزاره هایی از آن به دست ما نرسیده و نگرش ما را ناقص نسبت به آن قرار داده است. آیا ممکن است آن آسیب دندان ها که امام باقر (ع) در خصوص خود فرموده اند چیز خاصی نبوده و با آدامس جویدن یا بخش دوم که آن را در این جا بحث نمی کنیم به بهترین شکل رفع می شده است یا استفاده از وسمه در اولویت و مصلحت بیشتری برای امام (ع) بوده است با فرض این که آن را عاملی آسیب زا بدانیم؟ شاید این مشکل حاد بوده و با آدامس درمانی حل نمی شده است که در قسمت دوم حدیث که مربوط به محکم کردن دندان با طلا است به روشنی بیان شده است؟ به راستی، با فرض صحت خبر اصلی این تحقیق که در ابتدا ذکر نمودیم؛ چنان که سند آن نیز در اعلا درجۀ صحت قرار دارد؛ چه رازی در رفتار به ظاهر متناقض امام باقر (ع) در این زمینه بوده است؟! آیا اصرار و الزامی خاص برای ایشان در کاری مثل وسمه مالیدن به سر یا ریش که امکان ضرر برای آن حضرت (ع) به خصوص در ناحیۀ مهم دهان و دندان داشته در آن زمان بوده است که با عقل و هوش ما تطابق ندارد و ما تنها ظاهر موضوع و بخشی از واقعیت را می بینیم و در مورد آن قضاوت می کنیم؟! شاید واقعاً در این خصوص بهتر است که تصور کنیم حکمت خاصی در رنگ کردن و زینت دادن مو و بالتبع، جوان تر نشان داده شدن آن حضرت (ع) به حسب استعمال وسمه وجود داشته است که به عقل محدود و جُزء نگرِ و منطق امثال ما موافق در نمی آید حتی اگر به دندان ایشان آسیب جدی برساند. آیا ممکن است وجوب یا استحباب شرعی در برخی نمونه ها، با حکم پزشکی در تضاد باشد؟ مثلاً از نظر پزشکی مکروه ولی از نظر دین بلامانع باشد؟ یعنی آیا دانش ما در این حیطه اندک است و استحباب و فوائد دنیوی و اُخروی وسمه و به عبارتی، خاصیت های مفیدِ به «سَر» یا به «ریش» مالیدن و بستن آن، از بحث بهداشت دهان و دندان و استحکام دندان ها بسی بالاتر و مهم تر از عوارض جسمی آن است یا در مورد امام باقر (ع) به دلایلی که نمی دانیم این امر استثناء محسوب می شده است؟! یا شاید با همۀ این ها،حدیث مزبور، بِرغم صحت سند و وثاقت راویان آن و ضبط و ثبت آن در منبعی معتبر، از اساس درست نیست؟
کلید معما در رفتار امام باقر (ع) در استفادۀ مکرر از وسمه را شاید بتوان در این روایت نادر دریافت و به حقیقت آن تا حدی نزدیک شد. امام عسکری (ع) (م. ۲۶۰ق.) در حدیثی کمیاب و نادر از ده خصلت و ویژگی پیروان و شیعیان واقعی پیامبر (ص) و امام علی (ع) (م. ۴۰ق.) بنا بر وحی صورت گرفته به رسول اکرم (ص) یاد میکند که از جملۀ آن ها-ما به همۀ آن صفات و خصلتها در این جا اشاره نمیکنیم- «خِضاب الرأس و اللحیة بالوسمة» (خِضاب و رنگ کردن سر و ریش با وَسمه) است. یعنی یکی از وجوه تفاوت شیعه با سنی در رفتار و عملکرد همین عمل خضاب و رنگ کردن سر و ریش با گیاه وسمه است.
در خصوص این روایت باید گفت که آن حدیثی «نادر» است و در دیگر کُتُب حدیثی شیعه-چه متقدم و چه متأخر- از امام عسکری (ع) یا امام دیگری با این کیفیت خبری مضبوط نیست. در ابتدای حدیث، سند و راویان آن ذکر نشده پس فاقد هر گونه اعتبار سندی است. از سویی نویسندۀ کتاب یعنی «حُسین بن حَمْدان خَصَیبی (یا با تلفظ خُصَیْبی)» (م. ۳۴۶ یا ۳۵۸ق.) در مقام عالمی شیعی، از سوی رجالیان و عالمان شیعه به فساد در مذهب و انحراف عقیدتی و بسیار دروغگو بودن متهم شده است. [۱۸] کتاب «اَلهِدایَة الْکُبری»، اثر او در زمینۀ زندگانی و معجزات و کرامات معصومان (ع) تألیف شده است و در همین کتاب، این خبر نادر ثبت و ضبط شده که متعاقباً کلیت کتاب نیز به جهت وجود برخی مطالب انحرافی از سوی برخی عالمان شیعه رد شده است. با همۀ این ها، شاید حدیث او از امام عسکری (ع) درست باشد چون نشانهای از انحراف عقیدتی یا مسألهای همچون غُلُو در خصوص معصومان (ع) در آن دیده نمیشود و بیشتر آن مرتبط با بحث «نماز» است. ضمناً دو عمویِ خَصیبی یعنی «احمد بن خَصیب» -با تاریخ فوت نامعلوم- و «ابراهیم بن خَصیب» -با تاریخ فوت نامعلوم- از اصحاب و درک کنندگان محضر امام عسکری (ع) بودهاند و حتی احمد بن خَصیب، سابقۀ نقل خبر از آن حضرت (ع) را نیز داشته است [۱۹] و بعید نیست که یکی یا هر دویِ آنان این خبر را از امام عسکری (ع) اخذ کرده باشند ولی حسین بن حَمْدان خَصیبی (خُصَیبی) به این امر در ابتدای حدیث و در سند اشارهای نکرده است. پس صرف نظر از همۀ این اشکالات و ایرادات وارد بر حدیث یاد شده و جوانب آن، اگر فرض کنیم که حدیث صد درصد صحیح و قطعی الصدور از جانب پیشوای معصوم (ع) بوده است؛ بنابراین از آن استفاده میشود که بر طبق قول و کلام صریح خداوند، به طور انحصاری، رنگ کردن مو و ریش با وسمه از نشانههای بارز پیروان پیامبر اسلام (ص) و شیعیان امام علی (ع) از سوی خدا قلمداد میشود و قفل معمای استفاده فراوان امام باقر (ع) از وسمه با کلید این حدیث برای مخاطب این دست روایات گشوده میشود و مشخص میشود که دلیلِ اصرار و استمرار در وسمه مالیدن از سوی امام باقر (ع) در مقام پیشوای راستین دین و مذهب در اسلام چه دستوری از رسول اکرم (ص) بوده و از کجا نشأت میگرفته است؟
ناگفته نماند که برخی تحلیلگرانِ احادیث، وسمه مالیدن و استحباب و تأکید بر آن را بیشتر متعلق به همان عصر و زمان صدور آنها از سوی معصومان (ع) می دانند؛ نه مسألهای که برای همیشه در جهان اسلام جاری و ثابت باشد. مثلاً چنان که از نظر گذشت امام حسین (ع)، در هنگام شهادت در عاشورای سال ۶۱ هجری، وسمه به سر مالیده و موهایشان را سیاه نموده بودند. تحلیلگران این مسأله را ایجاد مهابت در دل دشمنان و مخالفان میدانند در دورهای که آن حضرت (ع) بدون یار و یاریگر بودهاند و این چنین برای مخاطبان این اخبار تفهیم میکنند ولی پاسخی که به آنها باید داد این است که در زمان امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) که جنگ و نبردی نبوده است لکن این بزرگواران بر این کار تأکید داشته اند. مضافاً اهمیت و تأکید بر وسمه مالیدن بر سر و ریش، در روایتی که پیشتر از امام عسکری (ع) بیان نمودیم به طور کلی صادر شده است و چنان که میدانیم در عصر امام عسکری (ع) جنگی بین امام (ع) و طاغوت زمان نبوده است به علاوه، حدیث امام عسکری (ع)، صراحت و ظهور در نشانه بودن این کار برای افراد با ایمان امت پیامبر (ص) و شیعیان حضرت علی (ع) دارد.
شاید شخصی اِشکال کند که مثلاً کسی که طاس و بی مو است با توجه به این حدیث، پس شیعه و مؤمن واقعی نیست چون دیگر مویی ندارد که آن را با وسمه رنگ کند یا اگر همان شخص یا دیگری در ناحیۀ صورت، کوسه باشد؛ پس ریشی وجود ندارد که او بخواهد یا بتواند با وسمه خِضاب نماید و نتیجتاً مطابق این خبر، مؤمن و شیعه واقعی و متمایز از اهل سنت نیست.
در پاسخ به چنین شخصی و چنین اِشکالی باید گفت: از دیگر نمونه هایی که از وجوه متمایز شیعه و مؤمن در این حدیث و برخی نظایر آن یاد شده، برای مثال، بلند «بسم الله الرحمن الرحیم» گفتن یعنی آشکارا بیان کردن این عبارت قرآنی در نماز در آغاز دو سوره می باشد یا انگشتر در دست راست نمودن از دیگر خصلت های شیعه و مؤمن واقعی در این روایت معرفی شده است. حالا یکی بیاید و بگوید شخصی لال است و قطعاً نمی تواند در نماز خود بسم الله الرحمن الرحیم را به طور کل قرائت کند تا چه رسد که بخواهد آن را بلند قرائت نماید یا انگشتر در دست راست کردن برای کسی که دستش از مچ یا بالاتر از آن ناحیه قطع شده است انگشتر در دست نمودن در آن موضع، امکان پذیر نیست پس آیا با توجه به این نمونه های متمایز کننده که در این حدیث آمده، این اشخاص مؤمن واقعی و از زمرۀ شیعیان نیستند؟ بدون شک پاسخ منفی است و باید گفت بر شمردن این خصلت ها برای حالت عادی و شرایط کلی بیان شده است و برخی استثناءها از این دایره خارج است مثل خیلی از قواعد و قانون های دیگر در دین که این گونه می باشد.
آیا منطقاً و از نظر فیزیولوژیِ انسانی، مالیدن وسمه به موی سر و صورت و تماس مستقیم آن ماده با پوست انسان، به مرور باعث آسیب دندان ها می شود؛ یعنی موادی از طریق پوستْ جذب شده و به صورت موضعی بر بافت دندانی و اَنساج لثه اثر می گذارد یا آن که جذب سیستم گردش خون شده در حالی که یکی از نقاط تأثیر آن ها بافت دهان بوده و در سایر نواحی نیز تأثیرات دیگری دارد؟
از دیدگاه تخصصی، «عدم رعایت بهداشت و جِرم دندان ها»،«ژنتیک»، «بیماری لثه»، «عوارض برخی داروها»، «دندان غِروچه»، «پوکی استخوان»، «ضربه شدید به فَک و دندان» و برخی علل دیگر، از جمله عوامل مهم در «لَق شدن دندان ها در انسان» به شمار می رود. با فرض صحتِ این گزارش، استفاده از «وسمه» در رنگ کردن مو، به عنوان یکی از علل لَق و سُست شدن دندان، نمونهٔ بسیار متفاوت تری نسبت به دلایل پیش گفته از منظر متخصصان دندانپزشکی است البته به شرطی که واقعیت و صحت داشته باشد.
در روایت منسوب به پیامبر اکرم (ص) که پیشتر آن را ذکر کردیم که آن حضرت (ص) یکی از خاصیتهای خِضاب کردن را «یَشُدُّ اللِّثَةَ» (لثه را محکم مینماید!)؛ ذکر فرموده اند. [۲۰] در مقالهای علمی و تخصصی انجام شده در کشور «کُرۀ جنوبی»، اثر ضد التهابی تجویز خوراکی محلول ریشۀ گیاه وسمه بر روی بیماری التهاب لثه (پریودُنتیت) بر روی موش صحرایی بررسی شد. از آنجا که ساختار دندانیِ موش صحرایی با انسان مشابهت دارد جهت بررسی عملکرد عصارۀ ریشۀ گیاه به موشها خورانده شد و نتایج حاکی از تأیید فرمایش پیامبر (ص) بود. [۲۱]
اما خِضاب با وسمه، مالیدن این گیاه بر سر و ریش است و این تحقیق علمی در مورد نوشیدن وسمه است و استعمال و تجویز وسمه به صورت خوراکی با استعمال آن به صورت مالیدن بر سر و رنگ گرفتن مو یا ریش، ممکن است در خاصیت تفاوت داشته باشد. آیا هر دو حالت، خاصیت یکسان دارد یا خیر؟ در آزمایش علمی از ریشۀ وسمه استفاده شده است ولی در خِضاب کردن از گل و برگ وسمه جهت رنگ کردن بهره می جویند. لینک مقالۀ علمی در خصوص تأثیر و رابطۀ وسمه و لثه از طریق آزمایش حیوانی را در «پی نوشت» جُستارِ حاضر می توانید در ادامه ملاحظه نمایید! البته این مطالعه در مقام مقایسه بیماری های ناشی از باکتری ها می باشد ولی قابل استفاده است اما قابل تعمیم خیر. این که کدام یک از تفاوت ها منجر به حصول نتایج مختلف شده است در حال حاضر نامعلوم است و می تواند چراغ راهِ روشنی برای محققان این رشته ها باشد.
با همۀ این ها، اگر فرضاً قبول کنیم که وسمه مالیدن به سر و ریش از نشانه های اهل ایمان در آیین اسلام و مکتب حَقۀ تشیع است؛ چند سؤال در ذهن تشکیل می شود:
آیا وسمه مالیدن به سر برای زنان نیز استحباب دارد یا این استحباب تنها مختص مردان است؟
آیا وسمه مالیدن به مو و ریش یا ابرو، مختص افرادی است که میان سال یا پیر هستند و موهایشان یا بخشی از موهایشان سفید شده است و با استفاده از وسمه آن را سیاه می کنند و ظاهری جوان پیدا می کنند یا خیر، فایده و استحباب آن پیر و جوان را شامل می شود؟
آیا واقعاً یک رنگ کردن مو یا ریش با گیاه وسمه این قدر مهم است که جزء نشانه های شخص مؤمن یا وجه تمایز شیعه و سُنی محسوب می شود و در کنار احکامی چون احکام و مستحبات نماز قرار می گیرد؟
اگر واقعاً مالیدن یا به عبارتی خِضاب و رنگ کردن مو و ریش با وسمه سنت مؤکد در اسلام باشد اکنون بسیاری از مسلمانان و بخصوص شیعیان به این سنت توجهی نمی کنند و از ظاهر امر مشخص است که از جمله سنت ها و آداب اسلامی و به ویژه شیعی می باشد که در جامعۀ امروز مسلمانان و به ویژه شیعیان متروک شده است و کسی به آن التفات و توجهی نمی کند.
به راستی چه راز و سرّی-مادی و معنوی- در وسمه مالیدن به سر و ریش به جز این که نماد و وجه تمایز شیعه از سُنّی می باشد برای انسان دین مدار نهفته است که به آن تأکید شده است و امامی همچون امام باقر (ع) بر آن جدیت و مداومت داشته اند؟
۳-استفاده از «عِلْک» یا «آدامس طبیعی» و جویدن آن توسط امام باقر (ع) در این گزارش، قابل تأمل و اندیشیدن است. عِلک، صَمغ و شیرهٔ درخت است که «مَصْطَکی» و «سَقِّز» از جملهٔ آن ها است اما از این گزارش دقیقاً معلوم نمی شود که امام (ع)، شیرهٔ کدام گیاه یا درخت را در اختیار داشته اند و آن را می جویدند؟!
نامواژۀ «مَصطَکی»- لفظی یونانی و عربی شده- زرد رنگ است و شیرهٔ گیاهی است که در کشور «قِبرس» و نواحیِ «دریای مدیترانه» یافت می شود و به آن «عِلْک رومی» نیز می گویند؛ ولی «سَقِّز» در واقع، صَمغ یا شیرهٔ غلیظِ درختِ «بَنِه» یا همان «پستهٔ کوهیِ وحشی» است که در نواحی «کُردستان» به عمل می آید.
جویدن این صمغ های گیاهی، هنوز برای برخی از مردم، مخصوصاً در ایران مرسوم و رایج است. به عبارتی، نسلِ اولیهٔ «آدامس» و به عبارت بهتر، چنان که پیشتر گفته شد؛ «آدامس طبیعی» است؛ بدون عوارضی که آدامس های امروزی به واسطۀ افزودنی ها و اسانس های شیمیایی ممکن است برای انسان داشته باشد.
اگر چه امروزه، برای افراد، آدامس خوردن، بیشتر جنبهٔ خوشبو نمودن فضای دهان را دارد اما ظاهراً این صمغ های جویدنی، در گذشته های دور و در نگاه پیشینیان، شاید در مقام «پیشگیری»، باعث استحکام لثه ها و با استفاده از این خبر خاص از امام باقر (ع)، خاصیت درمانی برای دندان های سُست یا حالت «مُکملِ درمان» را به همراه داشته است.
با استفاده از ظاهر این روایت، استنباط می شود که جویدن آدامس طبیعی و حرکت فَک در پی آن، نوعی نرمش برای فضای دهان محسوب شده و افزایش گردش خون ناشی از آن به اطراف دندان ها منتقل می شود. در دندانپزشکی امروزی نیز در مواردی از جویدن آدامس استفاده می شود برای مثال در حین «درمان های اُرتودُنسی» یکی از توصیه ها، «جویدن آدامس» است که مزایای متعددی برای بیمار در پی دارد.
شاید یکی از چیزهایی که به ما گفته نشده یا علم تجربی تا حدودی بدان رسیده ولی عمیقاً پرداخته نشده است؛ بحث «نرمش و ورزشِ فَک و دهان» به جهت درمان یا پیشگیری از بیماری های دهان و دندان می باشد مانند «آدامس درمانی»-البته با کیفیت بیان شدهٔ آدامس طبیعی- بر طبق این روایت و رفتار امام باقر (ع) در جهت محکم شدن لثه و به تبعیت از آن، جلوگیری یا بهبود سستی و لَق شدن دندان و استحکام آن استفاده شود.
آیا جویدن عِلْک یا آدامس، در زمانی که دندان های انسان سُست و لَق شده است در اسلام مستحب است؟ یا فقط این جا بر طبق رفتار امام باقر (ع)، تنها جنبۀ پزشکی مطرح است و الزاماً جنبۀ پزشکی دلالت بر استحباب چیزی نمی کند؟ شیرۀ کدام درخت استحباب دارد یا به عبارتی کدام شیره استحباب بیشتری دارد مثلاً سقز یا مصطکی؟ آیا در حالتی که دندان ها و فک و لثۀ شخص سالم است آدامس درمانی رفتاری نیکو محسوب می شود؟ آیا از حیث دینی در زمان سلامت استحباب دارد؟
با این بیان، تصویر صمغ ترشح شده از «درخت بَنِه» (پستۀ کوهی) یا همان «سَقِّز» را در زیر ملاحظه می شود؛
همچنین در زیر می توانید تصویر «مَصْطَکی» را نیز مشاهده نمایید؛
«حُنَین بن اِسحاق» (م. ۲۸۰ق.)، از طبیبان بسیار قدیمی و یهودی آیین در جامعۀ اسلامیِ قرن سوم هجری، در کتابی که به طور مجزا در خصوص محافظت از دندان و لثه و درمان آن با عنوان «فی حفظ الأسنان و اللثة و استصلاحها» نگاشته است از «مَصطَکی» (عِلکِ رومی) یاد نموده و در رابطه با خواصش و مرتبط با بحث ما آورده است؛
«...تعدّل الأسنان و اللثة... كيف استعملت طبيخ ورق المصطكي إذا تمضمض به شدّ الأسنان المتحركة... و إذا مضغ المصطكي طيّب النكهة و شدّ اللثة و إذا تمودي عليها بالمضمضة منعت من تحرك الأسنان و نفعت من وجع الأضراس... .» [۲۲]
(... [مَصطَکی، مشکلات و بیماری هایِ] «دندان ها» و «لثه» را اصلاح می نماید... چنانچه جوشاندۀ «برگِ مَصطَکی» در دهان گردانده شود به واسطۀ آن «دندان های مُتحرک» (سُست و لَق) محکم می شود... و اگر مَصطَکی جویده شود؛ طعم خوشایندی دارد و لثه را محکم نماید و اگر در دهان گردانده شود، از حرکتِ (سُست و لَق شدنِ) دندان ها جلوگیری می کند و سود می رساند (مداوا می کند) از دردِ «دندان های آسیا»... .(
این گزارۀ طبی کهن که حدوداً یک قرن بعد از امام باقر (ع) تحریر شده، نشان می دهد که احتمالاً امام باقر (ع) از «عِلْک» یا «عِلْکِ رومی» یا به عبارت روشن تر، همان «مَصطَکی» جهت محکم شدن دندان و لثۀ خویش استفاده می نمودند و این عمل یک روش طبی معمول و رایج در عصر ایشان و حتی بعد از ایشان در میان مردم و سفارش شده از ناحیۀ اطباء حاذق بوده است. یعنی امام (ع) از علم رایج و متداول آن روزگار استفاده کرده اند که دستور طبی آن علم می توانسته صد در صد با واقعیت و درمان صحیح و استوار تطابق داشته باشد. آیا این روش از طب یونان قدیم یا طب ایران باستان به مردم «مدینه»-محل زندگی و وفات امام باقر (ع) در کشور عربستان سعودی کنونی- در آن عصر منتقل شده است؟ یا این احتمال نیز بعید نیست که این علم کاملاً از ناحیۀ امام باقر (ع) صادر شده باشد و پیشینه دار نبوده است؟
پی نوشت
[۱]الکافی، ج۶، ص ۴۸۲
[۲]رجال النجاشی، ص۳۷۷
[۳]پیشین، ص ۲۵۳
[۴]همان، ص۳۳۷
[۵]الفهرست للطوسی، ص ۹۶
[۶]رجال النجاشی، ص۲۹۸
[۷]پیشین، ص۳۲۳
[۸]المنجد فی اللغة، ج۱، ص۴۴۹
[۹]الکافی، ج۶، ص۴۸۲
[۱۰]پیشین، ج۶، ص۴۸۳
[۱۱]همان
[۱۲]همان
[۱۳]الکافی، ج۶، ص۴۸۱
[۱۴]همان
[۱۵]الکافی، ج۶، ص۴۸۲
[۱۶]پیشین، ج۶، ص۴۸۳
[۱۷]الهدایة الکبری، تحقیق: الحداد، (چاپ بیروت)، ص۵۹۶
[۱۸]رجال النجاشی، ص۶۷، الرجال لابن الغضائری، ص۵۳
[۱۹]الهدایة الکبری، (نشر البلاغ-ایران)، ص۵۴ و ص۳۵۳
[۲۰]الکافی، ج۶، ص۴۸۲
[۲1]في حفظ الأسنان و اللثة و استصلاحها، ص۱۱۱.
دکتر سید مرتضی میرسراجی، دکترای تخصصی الهیات و مدرس دانشگاه