برگزاری نشست تخصصی تحلیل نمایشگاه چشم در چشم در موزه هنرهای معاصر تهران

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ نشست تخصصی تحلیل نمایشگاه چشم در چشم در موزه هنرهای معاصر تهران، در تاریخ 5/9/1403 و از ساعت 10 الی 12:30 در پژوهشکده هنر پردیس باغ ملی دانشگاه هنر ایران برگزار گردید.

در این نشست که به همت انجمن علمی دانشجویی مطالعات موزه دانشکده حفاظت و مرمت دانشگاه هنر ایران برگزار شد، معی از اساتید، دانشجویان و علاقمندان به حوزه میراث فرهنگی حضور داشتند.

محمدرضا مریدی عضو هیات علمی گروه پژوهش هنر دانشگاه هنر ایران و دبیر نشست، جلسه را با این پرسش ها آغاز کرد:

دلیل استقبال از این نمایشگاه چه بوده است؟

زمینه های اجتماعی این رویداد و معنای فرهنگی این استقبال چیست؟

 آیا این رویداد به معنی حیات دوباره موزه ها در ایران است؟

با توجه به اینکه همواره مخاطبان موزه هنرهای معاصر حلقه محدودی از هنرمندان و مخاطبان خاص بوده، آیا این نمایشگاه می تواند این حلقه را توسعه دهد؟

فیروزه ثقفی پژوهشگر حوزه موزه با توجه به انتخاب مناسب عنوان نمایشگاه "چشم در چشم" که اهمیت جایگاه مخاطب را قبل از ورود به موزه نشان می دهد، به انتخاب پرتره ها از دیگاه روانکاوانه توسط جمال عرب زاده (نمایشگاه گردان این مجموعه) اشاره کرد. ثقفی جنبه­های قابل توجه این نمایشگاه را فراهم کردن امکان نگاه جدیدی به پرتره، قرارگرفتن آثار هنرمندان ایرانی و غیر ایرانی در کنار یکدیگر که امکان دیالوگ بین آثار این هنرمندان را برقرار کرده دانست و گفت: این همجواری رویکردی معاصر است. همچنین جایگاه هنر معاصر ایرانی به عنوان بخشی از هنر جهانی در آن دیده می شود. از سویی دیگر توجه به پرتره های زنانه و هنرمندان زن در این نمایشگاه حائز اهمیت است. بخش تعاملی نمایشگاه در قسمت پایانی آن که امکان تجربه اتاق تاریک و روشن و تکنیک های پرتره سازی را برای تجربه مخاطب فراهم می کند، فضای ارزشمندی است.  

کورس سامانیان عضو هیات علمی  و مدیر گروه مطالعات موزه دانشگاه هنر ایران، با رویکرد مخاطب محور و توجه به گفتمان های معاصر در مطالعات موزه، صحبت های خود را با طرح این پرسش از عرب زاده آغاز کرد: چرا عنوان چشم در چشم برای نمایشگاه انتخاب شده است؟ جمال عرب زاده در پاسخ به این سوال گفت: علت اتخاب این نام مبتنی بر مفهوم "من، تو، دیگری" در روانکاوی فرویدی بوده است، لحظه روبرویی [مواجهه] با تصویر، تجربه تاثیرگذاری است که یک پرتره بر مخاطب دارد.

سامانیان در ادامه به این نکته اشاره کرد که در حوزه مطالعات موزه، امر "دیدن" ورای شیء است و قرارگرفتن یک شیء در فضای موزه ای یا گالری، گاهی باعث می شود مفاهیم تغییر کرده و مفاهیمی جدید ساخته شود. وی توجه به "پیرامون اثر" را مورد توجه قرارداده و "دیدنِ اطراف اثر" را به اندازه خودِ اثر، مهم و قابل توجه دانست.

سامانیان واژه "صف" و مفهوم اجتماعی آن در جامعه ایران را بررسی کرده و تشکیل صفی متفاوت از موقعیت های عمومی مانند خرید و ... را تجربه جدیدی در جامعه ما عنوان کردند؛ آشتی دادن مردم با هنر و فرصت این نمایشگاه، مجموعه ای بود که مردم با اشتیاق برای بازدید از آن حضور در صف را بپذیرند. وی همچنین واژه Museum Inclusion یا شمول گرایی در موزه را با توجه به diversity و تنوع مخاطبانی که جذب این نمایشگاه شده اند با سلیقه ها و موقعیت های مختلف اجتماعی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی و ... مهم­ترین دستاورد این نمایشگاه دانست؛ این تنوع مخاطبان به مراتب از تعداد بازدیدکنندگان اهمیت بیشتری داشته و این تنوع، مستلزم احترام به تفاوت هاست.

در ادامه سامانیان اهمیت ابتدا و انتهای یک نمایشگاه و "آنچه یک مخاطب با خود می برد" را متذکر شد و افزود: شیوه پایان این نمایشگاه می­توانست به گونه ای باشد که مخاطب با "داستان خود" روبه رو شود.

مریدی نیز دررابطه با مفهوم صف، به جنبه دیگر آن، یعنی "همانند شدن، همگن شدن، همسو شدن" پرداخت  که از منظر اجتماعی قرار گرفتن در این صف، اشتیاق افراد برای پیوستن به یک امر جهانی است با این پیام روشن که "ما می خواهیم بخشی از جامعه و مدرنیسم جهانی باشیم".

در ادامه جمال عرب زاده عضو هیات علمی گروه نقاشی دانشگاه هنر ایران و نمایشگاه­ گردان این نمایشگاه، خلاصه ای از روند پژوهش، انتخاب آثار، طراحی و محدودیت های نمایشگاه را توضیح داد. وی گفت:ایده این نمایشگاه از مجموعه مدیریتی موزه و با تمرکز بر نمایش پرتره ها بوده که پس از مرور بین 250 تا 300 اثر و انجام پژوهش، با رویکردی روانشناسانه انتخاب دقیق آثار در چند مرحله صورت گرفت، با تمرکز بر مفاهیم اصلی "من، تو، دیگری". در طول رشد فردی و اجتماعی ما، مفهوم "منِ مدرنیسم" شکل می گیرد. منِ قوی مدرنیته دچار شک می شود با ارزیابی خود در آئینه و درنهایت "دیگری"، خود را در قالب "من" بازنگری می کند. تلاش کلی در این نمایشگاه در راستای "شکل گیری روانی مفهوم من" بوده است؛ ترکیبی از روانکاوی – هنر – فرایند اجتماعی. و نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، حضور و پتانسیل نسل جوان در هنرهای تجسمی به عنوان مخاطب و سپس نشر دهنده خبر این نمایشگاه بود که در جلب توجه مخاطبان عام و حساسیت نسبت به این نمایشگاه موفق عمل کردند. البته این ظرفیت در جامعه نیز به وجود آمده که مخاطب و مصرف کننده این کالای فرهنگی باشد. اما باید درنظر داشت که نسبت به جمعیت شهری مانند تهران، تعداد مخاطبان این نمایشگاه حداقل بوده و هنوز در مقابل یک پدیده همه گیر نیستیم. جامعه هنرهای تجسمی باید این مکانیزم را مرور کرده و در تجربیات و رویدادهای بعدی از آن استفاده کند.

در بخش انتهای نشست، تعدادی از شرکت کنندگان به بیان نظرات، دیدگاه ها و پرسش های خود پرداختند و از تجربه بازدید از موزه صحبت کردند. همچنین کورس سامانیان پیشنهاد دادند که در زمان باقی مانده از نمایشگاه، مخاطب شناسی موزه انجام شود و براساس یک پژوهش منسجم این رویداد فرهنگی کم نظیر بررسی و تحلیل شود.

دبیر علمی این نشست در پایان به این نکته اشار کرد که در مواجهه با یک اثر یا پدیده، سه دسته از افراد وجود دارند: مخاطبان، نامخاطبان و غیرمخاطبان. غیرمخاطب کسی است که درمعرض و مواجهه این پدیده ها قرار نمی گیرد. اما نکته اصلی "توانایی یک رویداد در تبدیل یک نامخاطب به مخاطب"؛ کسی که ممکن است فرصت مواجهه نداشته اما پس از یک رویداد، به مخاطب تبدیل شده و عمل مواجهه خود را تکرار می کند.    

شایان ذکر است نمایشگاه چشم در چشم با وجود استقبال کم سابقه هنرمندان و علاقه‌مندان هنرهای تجسمی و گنجینه موزه هنرهای معاصر، تا پایان آذرماه تمدید شده است.. 

در این نمایشگاه ۱۲۰ اثر از هنرمندانی مانند: فرانسیس بیکن، لوترک، پیکاسو، ونسان ونگوگ، اندی وارهول، جیاکومتی، جیمز انسوار، اداورد مونه، جیمز داین، رابرت راشنبرگ، فرنان لژه، خوان میره، کمال الملک، بهمن محصص،  مارکو گریگوریان، محمود جوادی پور، احمد اسفندیاری، ژازه تباتبایی، کامبیز درمبخش، غلامحسین نامی، مهدی سحابی، فرشید ملکی، کوروش گلناری و ... در پنج گالری موزه به نمایش درآمده است.

نشست تخصصی تحلیل نمایشگاه چشم در چشم در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد.