به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری «راه آرمان» این روزها در هر جایی که قدم بگذاریم تبریک ولادت حضرت زهرا (س) و بزرگداشت مقام زن و مادر است و البته مطمئناً به شما که اگر یک بانو باشید دیگران حتماً میگویند «روزتان مبارک».
راستش امروز از همان ابتدایش گوشم را تیز و چشمم را بیناتر گرفتم تا سوژهای در زمینه تلاشها و از خودگذشتگیهای زنان بیابم.
قرار بود تا در خصوص یک موضوع با مسئول بسیج جامعه زنان جلسهای داشته باشم اما دست بر قضا امروز به دلیل مشکلی که برایم پیش آمد ( شما بخوانید سوئیچ ماشین را همسر با خود برده بود) مجبور شدم که درخواست اسنپ بدهم و خوشبختانه راننده یک خانم بود.
سوار که شدم، مدتی نگذشته بود که به او فکر کردم، او اکنون کاری را انجام میدهد که بارها و بارها شاهد بودم مردان انجام میدهند. سوژه پیدا شد، راستی زنان شاغل با چه مشکلاتی همراه هستند و چگونه بین کار خانه و بیرون تعادل برقرار کردهاند.
خودم را به عنوان یک خبرنگار معرفی کردم تا بتوانم سر صحبت را با او باز کنم تا با یکدیگر در این مسیر گفتگو کنیم.
مادر اما یک راننده اسنپ
از همسرش جدا شده بود و یک دختر داشت اما مسئولیت فرزندش را خودش به عهده گرفته بود. میگفت برای تامین مخارج زندگیام تا دیر وقت شب در اسنپ کار میکنم، شب خسته اما با دنیایی از کار خانه روبهرو هستم.
چه میشود کرد؟ باید ایستاد و زندگی کرد، هر روز صبح ساعت چهار از خواب بلند میشوم و باز کارهای خانه را انجام میدهم. اول باید فکری به حال نهار کرد.
او ادامه داد: من مادرم، پر از عشق به فرزند، مردانه کار میکنم اما باید مادرانه در کنار فرزندم زندگی کنم. برای او آرزوی روزهای خوب را دارم و تلاشم این است تا تنها فرزندم به خواستهها، آرزوها و رویاهایش برسد.
وقتی از او خواستم تا یک کلمه و تنها یک کلمه در رابطه با توصیف مادر بگوید، گفت: گذشت... اما ادامه داد: من اکنون با حمایت و گذشت مادرم است که این ماشین را دارم و کار میکنم؛ فکر میکنم مادری و محبتی که در وجود مادران است تا ابد برای فرزندان کم نمیشود؛ همانطور که من به فرزندم محبت میکنم.
اکنون دیگر به مقصد رسیده بودم و قرار بود با اکرم رنجبر مسئول بسیج جامعه زنان گفتگو کنم. وقتی در جلسه نشستم، قبل از هر چیزی خواستم تا به سئوالات من پاسخ دهد.
مادر اما از مسئولان استان کرمان
از او این سئوال را کردم که به عنوان یک بانوی مسئول و مدیر در سطح استان کرمان شما، شخصیت مادر را چگونه میبینید؟؟
رنجبر پاسخم را اینگونه داد: فقط گذشت
او ادامه داد: زنان با گذشتشان است که زندگی را میسازند. آنها محور خانه هستند؛ اما وقتی زنی شاغل باشد مطمئناً مسئولیت او بیش از پیش است؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم کانون و گرمای خانه متعلق به زن است نه این که بگوییم این وظیفه است اگر این را هم کنار بگذاریم اما شخصیت، مهربانی و محبت زن به اعضای خانواده سبب شده تا او کانون و گرمابخش خانه باشد.
وقتی از او پرسیدم که چگونه بین خانه و مسئولیتاش در بیرون از خانه تعادل برقرار کرده است، بیان کرد: در این مسیر باید گذشت کرد، باید از خودمان بگذریم، رسیدگی به خانه و کار را باید مدیریت کرد؛ اصلاً اگر شما یک مدیر مرد هم باشید در صورتی موفق هستید که از استراحت و زندگی شخصی خود تا حدی بکاهی اما در هر صورت باید بین کارهای خانه و بیرون تعادل و صد البته برنامهریزی را برقرار کرد.
مسئول بسیج جامعه زنان استان کرمان ادامه داد: برای مثال من هر صبح بعد از بیدار شدن برای نماز صبح دیگر نمیخوابم بلکه باید به خانه و کارهای آن رسیدگی و صد البته باید فکری به حال غذای ظهر کرد.
مادر اما گلفروش
بعد از اتمام جلسه با مسئول بسیج جامعه زنان بود که تصمیم گرفتم مسیر را تا مقصدم پیاده بروم؛ روز مادر است دیگر، در دستان دختر و پسرهای شهر کادو دیده میشود و البته ناخواسته همراهی یک خنده با آن کادو است، گویی که قرار است در پس این کادو اما عشق به مادرشان نشان داده شود.
در مسیر راهم گلفروشی بود؛ اصلاً این روزها فصل فصل گلفروشی است و وقت کار و کاسبی این شغل.
شلوغتر از گذشته بود؛ عدهای کنار گلها مشغول انتخاب بودند و عدهای دیگر گلهایشان را کنار میز گذاشته بودند تا گلآرایی شوند.
دو مرد و یک زن مشغول گلارایی بودند. زن جوانی بود که بنا به سلیقه و ذوقش مشتریان تمایل داشتند تا گلهایشان را او گلآرایی کند.
از فرصت استفاده کردم و در حین کارش بعد از معرفی خودم، با او گفتگو کردم.
نامش زهرا بود؛ میگفت ۱۰ سال است که ازدواج کرده است، دو فرزند دارد اما در روزهایی که همسرم نیاز به کمک دارد تا بتواند مشتری را پاسخ دهد، از من میخواهد که به کمکش بیایم.
زهرا ادامه داد: زندگی است دیگر، گاهی باید دوشادوش همسرمان باشیم ،گاهی باید حمایت کرد با کم خواستن، قناعت کردن و گذشت کردن اما نباید طرف مقابلمان را تنها بگذاریم.
وقتی از او خواستم تا مادر را در یک کلمه توصیف کند، گفت: مادر تمامش عشق است و از خودگذشتگی...
به او گفتم، خانهداری سخت است یا شاغل بودن؟ او که تجربه هر دو را داشت بیان کرد: من خانهدار هستم اما گاهی به کمک همسرم نیز میآیم راستش در چنین روزهایی مدیریت سخت است چون خستگی نمیگذارد به طور کامل تمرکز به کارهای خانه داشت.
وی بیان کرد: روزهایی که به کمک همسرم میآیم از نظم و تمرکز ریشتری برخوردارم و البته مدیریت بیشتری هم نیازمند است تا بتوانم در کنار کارهای خانه به بیرون از خانه هم رسیدگی کنم.
امروز زهرا اولین زنی نبود که در مورد گذشت و مدیریت صحبت کرد بلکه پیش از این نیز با هر زنی صحبت کردم، از عشق به فرزند، گذشت و مدیریت خانه صحبت کرد.
به راستی که زنان موجودات توانمندی هستند.