سرانجام عشق خیابونی !+ تصاویر
[

من سرم توی کار خودم بود ….

,

, ,


بعد یه روز یه نفر رو دیدم

,
,

, ,

, ,


ما اوقات خوبی با هم داشتیم
من یه کادو مثل این بهش دادم

,
,
,

, ,


وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!

,
,

, ,


ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم

,
,

, ,

, ,


و این وضع من توی اداره بود

,
,

, ,


وقتی همکارام من و اونو دیدند، اینجوری نگاه می کردند

,
,

, ,


و من اینجوری بهشون جواب می دادم

,
,

, ,


اما یروز، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه

,
,

, ,


و من اینجوری بودم

,
,

, ,


بعدش اینجوری شدم

,
,
, ,


بله .. آخرش به این حال و روز افتادم

,
,

, ,
انتهای پیام/
]