به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «هشتدی» خانواده بهعنوان نخستین نهاد اجتماعی، نقشی بنیادین در شکلگیری شخصیت و سلامت روان افراد ایفا میکند. از منظر روانشناسی، تعاملات درون خانوادگی، شیوههای فرزندپروری، و محیط عاطفی خانواده میتوانند تأثیرات عمیقی بر رشد روانی و اجتماعی فرزندان داشته باشند.
خانواده محیطی است که کودک در آن نخستین الگوهای رفتاری، عاطفی و اجتماعی را میآموزد. تحقیقات نشان میدهند که تعاملات مثبت خانوادگی، نظیر گوش دادن فعال، ابراز محبت، و ایجاد فضای امن، میتوانند به تقویت عزتنفس و کاهش اضطراب و افسردگی در کودکان کمک کنند. برعکس، تعارضات مداوم، بیتوجهی یا محبت افراطی میتوانند به اختلالات روانی مانند اضطراب، افسردگی و مشکلات رفتاری منجر شوند.
خانواده با انتقال ارزشها، هنجارها و الگوهای رفتاری به فرزندان، نقش اساسی در شکلگیری شخصیت آنان دارد. شیوههای فرزندپروری مانند حمایت عاطفی، تشویق، و تعیین مرزهای مناسب میتوانند به تقویت اعتماد به نفس و خودباوری در کودکان کمک کنند. در مقابل، انتظارات غیرمنطقی، انتقاد مداوم یا بیتوجهی میتوانند به کاهش عزتنفس و بروز مشکلات روانی منجر شوند.
فرزندآوری نهتنها به رشد و توسعه نسل آینده کمک میکند، بلکه میتواند به تقویت روابط زوجین و ایجاد حس مسئولیت و هدف در زندگی آنان منجر شود. از دیدگاه روانشناسی، فرزندآوری میتواند به رشد شخصی والدین کمک کند و فرصتهایی برای یادگیری و توسعه مهارتهای جدید فراهم آورد. با این حال، برای اطمینان از تأثیرات مثبت فرزندآوری، ضروری است که والدین آمادگی روانی و عاطفی لازم را داشته باشند و از حمایتهای اجتماعی و آموزشی بهرهمند شوند.
ایجاد فضای عاطفی امن
کلثوم نباتی، کارشناس روانشناسی، در گفتوگو با خبرنگار پایگاه خبری «هشتدی» با اشاره به نقش بنیادین خانواده در ارتقای سلامت روان افراد، اظهار کرد: تشکیل خانواده، به عنوان نخستین و پایدارترین نهاد اجتماعی و عاطفی، نقشی کلیدی در تأمین نیازهای روانی انسانها دارد. افراد در بستر خانواده از عشق بیقید و شرط، احساس تعلق، امنیت عاطفی و حمایت روانی برخوردار میشوند که همگی از عوامل محافظتکننده در برابر مشکلات روانی محسوب میشوند.
به عقیده وی، یکی از مهمترین کارکردهای خانواده، تأمین نیازهای عاطفی و ایجاد احساس تعلق است. انسانها به طور فطری به محبت، پذیرش و همراهی نیاز دارند و خانواده، نخستین نهادی است که این نیاز را پاسخ میدهد. این احساس تعلق، از تنهایی و انزوا – که از عوامل خطر ابتلا به افسردگی و اضطراب است – جلوگیری میکند.
خانواده؛ محیطی امن برای بیان احساسات
این روانشناس با تأکید بر نقش پناهگاهی خانواده در مواجهه با مشکلات تصریح کرد: خانواده فضایی ایمن برای بیان احساسات و دریافت حمایت بی قضاوت را فراهم میکند. این امنیت عاطفی به کاهش استرس، افزایش تابآوری و رشد روانی افراد کمک میکند.
نباتی با بیان اینکه بازخوردهای مثبت، تشویق و حمایت در خانواده در شکلگیری هویت فردی و اجتماعی و افزایش عزت نفس نقش بسزایی دارد، گفت: فردی که از سوی خانوادهاش پذیرفته میشود، بهتر میتواند با کاستیها و چالشهای خود کنار بیاید.
به گفته وی، خانواده در مواجهه با بحرانهایی مانند بیماری، از دست دادن شغل یا سوگ، به عنوان شبکهای حمایتی عمل میکند. مطالعات نشان میدهند که افرادی که حمایت خانوادگی قویتری دارند، توان بیشتری برای مقابله با استرسهای زندگی دارند.
آموزش مهارتهای اجتماعی در بستر خانواده
این کارشناس مسائل اجتماعی و خانواده با اشاره به نقش آموزشی خانواده اضافه کرد: خانواده نخستین محیطی است که فرد در آن مهارتهای اجتماعی مانند همدلی، ارتباط مؤثر، حل تعارض و همکاری را میآموزد. این مهارتها پایهگذار روابط سالم در جامعه و موفقیتهای اجتماعی در آینده هستند.
آنطور که نباتی گفته؛ افرادی که در خانوادههایی پایدار و حمایتگر رشد میکنند، در بزرگسالی از سلامت روان بالاتری برخوردارند. حتی در سالهای پایانی عمر، حضور خانواده میتواند خطر ابتلا به افسردگی و سایر اختلالات روانی را کاهش دهد.
وی با بیان اینکه داشتن مسئولیت نسبت به اعضای خانواده – چه همسر و چه فرزندان – به زندگی معنا و هدف میبخشد، افزود: این معنا، نقش مهمی در مقابله با بحرانهای وجودی و حتی افکار خودکشی دارد.
این کارشناس روانشناسی با بیان اینکه کیفیت روابط خانوادگی بسیار مهم است، گفت: خانوادهای ناسالم یا آشفته ممکن است اثرات معکوس بر روان افراد داشته باشد. اما به طور کلی، خانوادهای که بر مبنای احترام، عشق و حمایت متقابل شکل گرفته باشد، سنگ بنای سلامت روان فردی و اجتماعی به شمار میآید.
نباتی با تأکید بر اهمیت تشکیل خانواده در فرایند توسعه هویت فردی و اجتماعی، تصریح کرد: تشکیل خانواده، نقش محوری و تأثیرگذاری در شکلگیری و تقویت هویت افراد دارد که این اثرگذاری از طریق چندین مکانیسم کلیدی رخ میدهد.
وی در تشریح این مکانیسمها، افزود: اولین بعد، تقویت هویت فردی است. پذیرش نقشهای جدید همچون همسری، مادری و پدری، فرد را در چارچوبی نوین برای بازتعریف خود قرار میدهد. تعامل روزمره با همسر و فرزندان زمینه رشد عاطفی، بلوغ روانی و ارتقای مهارتهایی نظیر همدلی و حل تعارض را فراهم میکند. همچنین، زندگی خانوادگی چالشهایی را به همراه دارد که افراد را به بازنگری در باورها و ارزشهای شخصی وامیدارد.
این کارشناس حوزه روانشناسی همچنین اضافه کرد: در بُعد دوم، هویت اجتماعی افراد با عضویت در خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی، تقویت میشود. خانواده علاوه بر ایجاد حس تعلق جمعی، پل ارتباطی افراد با شبکههای گستردهتر اجتماعی همچون خانوادههای دیگر، دوستان و جامعه است. این ارتباطات موجب ارتقای مهارتهای اجتماعی و پذیرش مسئولیتهای جمعی میگردد که پایه مشارکتهای اجتماعی گستردهتر را شکل میدهد.
نباتی با بیان اینکه تعادل میان استقلال فردی و وابستگی جمعی، سومین مؤلفه مهم در فرایند تشکیل خانواده است، گفت: زندگی مشترک، بستر مناسبی برای یادگیری مهارتهای همکاری، گفتوگو و مدیریت اختلافات فراهم میآورد که این مهارتها نقش حیاتی در موفقیت تعاملات اجتماعی دارند.
وی انتقال فرهنگی و هویتی را یکی از ارکان کلیدی این فرایند دانست و تصریح کرد: خانواده، حافظ و انتقالدهنده ارزشها، سنتها و هویت فرهنگی نسلهای مختلف است. والدین با تربیت فرزندان نهتنها هویت خود را تقویت میکنند، بلکه در شکلدهی هویت اجتماعی نسل آینده نقش بیبدیلی دارند.
این روانشناس همچنین تصریح کرد: تشکیل خانواده، علاوه بر اینکه زمینهساز رشد و تعالی فردی است، موجب تثبیت جایگاه فرد به عنوان عضوی مؤثر و مسئول در جامعه میشود.
نباتی خانواده را به عنوان نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی معرفی کرد که نقش اساسی در شکلگیری احساس امنیت روانی و ثبات عاطفی افراد دارد و تأکید کرد که این نقش حیاتی از طریق عوامل مختلفی تحقق مییابد.
وی با بیان اینکه خانواده محیطی است که در آن عشق، محبت و پذیرش بیقید و شرط به کودک ارائه میشود، افزود: این پذیرش، زمینهساز احساس ارزشمندی و امنیت درونی در فرد است.
این کارشناس روانشناسی همچنین خاطرنشان کرد: پاسخگویی به موقع به نیازهای عاطفی کودک، مانند در آغوش گرفتن، گوش دادن و حمایت کردن، باعث شکلگیری دلبستگی ایمن میشود که پایه و اساس روابط سالم در آینده خواهد بود.
نباتی با اشاره به اهمیت ثبات رفتاری و قوانین واضح در خانواده، افزود: خانوادههایی که این ثبات را دارند، به فرزندان خود کمک میکنند تا دنیای اطرافشان را محیطی امن و قابل کنترل ببینند.
این کارشناس روانشناسی در ادامه با اشاره به تأثیر تنشهای خانوادگی، بیان کرد: دعواهای مکرر، طلاق و بیثباتی اقتصادی میتوانند منجر به اضطراب و ناامنی روانی در افراد شوند، در حالی که محیط آرام و حمایتگر به تقویت اعتماد به نفس و سلامت روانی کمک میکند.
آنطور که نباتی گفته؛ شیوههای تربیتی خانواده نقش مهمی در آموزش مقابله با استرس، شکست و چالشهای زندگی دارند. والدینی که مهارتهای حل مسئله و تنظیم هیجان را به خوبی به کودکان خود منتقل میکنند، باعث میشوند که فرزندان در آینده انعطافپذیرتر باشند.
وی با بیان اینکه خانواده به افراد کمک میکند تا هویت شخصی و اجتماعی خود را شکل دهند، افزود: احساس تعلق به یک خانواده منسجم از تنهایی و سردرگمی عاطفی جلوگیری میکند و اعضا در خانوادههای سالم میتوانند احساسات خود را بدون ترس از قضاوت یا طرد شدن ابراز کنند.
این روانشناس همچنین یادآور شد: در مواقع دشوار مانند بیماری، از دست دادن عزیزان یا مشکلات شغلی، خانواده به عنوان منبع اصلی حمایت عاطفی و عملی عمل میکند و به حفظ احساس امنیت فرد کمک مینماید. به طور کلی، خانوادهای که حمایتگر، باثبات و عاطفی باشد، سنگ بنای سلامت روانی و رشد عاطفی افراد است و کیفیت روابط خانوادگی تأثیر مستقیم بر احساس امنیت و ثبات عاطفی افراد در طول زندگی دارد.
نباتی با بیان اینکه فرزندآوری پدیدهای است که میتواند تأثیرات دوگانهای بر سلامت روان والدین داشته باشد، گفت: این تأثیرات به عوامل مختلفی مانند شرایط فردی، اجتماعی، اقتصادی و میزان حمایتهای محیطی بستگی دارد.
تولد فرزندان؛ نقطه عطف زندگی زوجین
وی با تأکید بر اینکه تولد فرزند برای بسیاری از والدین نقطه عطفی در زندگی به شمار میرود، افزود: احساس مسئولیت و معنای جدیدی که والدین پس از فرزندآوری تجربه میکنند، اغلب به افزایش رضایت از زندگی و کاهش احساس پوچی منجر میشود. همچنین، تماشای رشد و موفقیت فرزند میتواند احساساتی مانند عشق، غرور و شادی را در والدین تقویت کند.
این روانشناس با بیان اینکه فرزندآوری میتواند پیوند عاطفی میان زوجین را تقویت کند، گفت: بهویژه زمانی که هر دو والد در فرآیند تربیت فرزند مشارکت فعال دارند. از سوی دیگر، پذیرش نقش والدینی باعث تقویت مهارتهایی نظیر صبر، تابآوری و حل مسئله در افراد میشود.
نباتی با اشاره به نقش فرزندان در حمایت از والدین در دوران سالمندی اضافه کرد: در بسیاری از فرهنگها، وجود فرزندان بهعنوان منبع حمایت عاطفی و اجتماعی در سنین بالا، به بهبود سلامت روانی والدین در بلندمدت کمک میکند.
با این حال، این کارشناس روانشناسی به بخش تاریک ماجرا نیز اشاره کرد و گفت: فرزندآوری همواره با چالشهایی همراه است که در صورت نبود مدیریت صحیح، میتواند سلامت روان والدین را تهدید کند. خستگی مفرط، کمخوابی، استرس ناشی از مراقبت مداوم و فشارهای ناشی از انتظارات جامعه از والدین، همگی از عواملی هستند که ممکن است منجر به اضطراب یا افسردگی شوند.
به گفته وی، والدینی که از حمایت اجتماعی مناسب مانند خانواده گسترده، دوستان یا خدمات روانشناختی برخوردار نیستند، بیش از دیگران در معرض فرسودگی روانی قرار میگیرند. همچنین، بار مالی ناشی از هزینههای فرزندپروری، در صورت نبود امنیت اقتصادی، میتواند زمینهساز استرسهای مزمن در والدین شود.
این روانشناس با اشاره به تنشهای احتمالی در روابط زوجین بیان کرد: در شرایطی که والدین نتوانند تعادل مناسبی بین نقش والدینی و روابط عاطفی خود برقرار کنند، احتمال بروز سردی، اختلاف و فاصله عاطفی افزایش مییابد.
آنطور که نباتی گفته؛ فرزندآوری اگرچه میتواند به عنوان منبع غنی از معنا، عشق و رشد فردی تلقی شود، اما در صورت غفلت از سلامت روانی والدین و نبود حمایتهای ساختاری، ممکن است چالشبرانگیز و حتی آسیبزا باشد؛ بنابراین، ضروری است که والدین، جامعه و نظامهای حمایتی به این موضوع با نگاهی جامع و متعادل بنگرند.
اهمیت رابطه عاطفی سالم زوجین در تربیت فرزند
وی با تأکید بر اهمیت رابطه عاطفی سالم میان زوجین در فرآیند فرزندآوری و تربیت کودک، افزود: کیفیت روابط عاطفی والدین نقش مستقیمی در سلامت روان و رشد شخصیتی فرزندان دارد.
این کارشناس روانشناسی با بیان اینکه روابط عاطفی پایدار و حمایتگر میان والدین، بستر امنی برای رشد کودکان فراهم میکند، گفت: کودکانی که در چنین محیطهایی رشد میکنند، از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار بوده و از نظر عاطفی نیز پایدارتر هستند.
به گفته نباتی، در مقابل، تنشها، تعارضات و ناپایداریهای عاطفی میان والدین میتواند منجر به بروز مشکلاتی نظیر اضطراب، افسردگی و رفتارهای ناسازگارانه در کودکان شود. کودکان از طریق مشاهدهٔ رفتار والدین، شیوهٔ ارتباط برقرار کردن، نحوهٔ مدیریت هیجانات و حل تعارضات را فرا میگیرند؛ بنابراین، الگوی رفتاری والدین تأثیر مستقیمی بر تربیت اجتماعی و عاطفی فرزندان دارد.
این روانشناس با اشاره به اثرات بلندمدت روابط ناسالم زناشویی تصریح کرد: رابطه عاطفی قوی بین زوجین، احتمال طلاق و جدایی را کاهش داده و ثبات خانوادگی را تضمین میکند؛ عاملی که برای رشد سالم کودک بسیار ضروری است. مطالعات متعدد نشان دادهاند کودکانی که در خانوادههای پرتنش یا درگیر جدایی والدین بزرگ میشوند، بیشتر در معرض آسیبهای روانی، افت تحصیلی، مشکلات رفتاری و اختلالات شخصیتی قرار دارند.
نباتی با اشاره به نقش تعامل عاطفی در همکاری تربیتی والدین اضافه کرد: زوجینی که از نظر عاطفی به یکدیگر نزدیکاند، توان بیشتری برای همکاری در تربیت فرزند دارند. تقسیم مسئولیتها، تصمیمگیریهای مشترک و حمایت متقابل در این خانوادهها، فشارهای ناشی از فرزندپروری را کاهش میدهد و موجب رضایت بیشتر در زندگی خانوادگی میشود.
تأثیرات روانی دوران بارداری بر جنین
وی با اشاره به تأثیرات روانی دوران بارداری بر جنین خاطرنشان کرد: استرس مزمن در دوران بارداری که اغلب ناشی از روابط ناپایدار و تنشهای زناشویی است، میتواند باعث بروز عوارضی مانند زایمان زودرس، وزن کم نوزاد یا اختلالات رشد در کودک شود. سلامت روان مادر در این دوره، نقش مهمی در سلامت جسمی و روانی جنین دارد.
این کارشناس روانشناسی با بیان اینکه فرزندآوری خود بهعنوان یک تحول بزرگ در زندگی مشترک، چالشهای تازهای را به همراه میآورد، گفت: زوجینی که پیش از آن، رابطهای مستحکم و عمیق دارند، توانایی بیشتری در مدیریت این چالشها دارند و مانع از تبدیل فرزند به منبع تنش در زندگی مشترک میشوند.
نباتی با اشاره به نقش بنیادین خانواده در سلامت روان، تشکیل خانواده را عاملی کلیدی در پیشگیری از آسیبهای روانی و ارتقای رفاه روانی دانست و اظهار کرد: خانواده بهعنوان نخستین نهاد اجتماعی و تربیتی، نقشی بیبدیل در شکلگیری شخصیت، رشد روانی – اجتماعی و تابآوری افراد دارد.
خانواده سالم ساختاری منظم و قابل پیشبینی دارد
وی با بیان اینکه خانواده سالم ساختاری منظم و قابل پیشبینی دارد، گفت: چنین ساختاری به اعضای خانواده، بهویژه کودکان، احساس امنیت روانی میدهد. این ثبات نقش مهمی در پیشگیری از اختلالات رفتاری و شخصیتی در مراحل بعدی زندگی ایفا میکند و زمینهساز رشد سالم روانی کودکان میشود.
به عقیده وی، خانواده در مواقع استرس و بحران میتواند بهعنوان یک شبکه حمایتی، پشتیبانی عاطفی و روانی مناسبی برای اعضای خود فراهم کند. چنین حمایتی، نقش محافظتی در برابر بروز اختلالاتی مانند اضطراب، افسردگی و انزوای اجتماعی دارد.
این روانشناس با بیان اینکه خانواده نخستین محیطی است که فرد در آن مهارتهایی نظیر برقراری ارتباط، مدیریت تعارض، حل مسئله و همکاری را میآموزد، گفت: این مهارتها در موفقیت اجتماعی و سلامت روانی افراد در طول زندگی تأثیرگذار هستند.
نباتی با اشاره به دیدگاههای نظریهپردازانی مانند آبراهام مازلو، تصریح کرد: خانواده میتواند نیازهای اساسی انسان نظیر تعلق خاطر و عشق (پیشگیری از احساس طردشدگی)، احساس ارزشمندی (تقویت عزتنفس) و امنیت روانی (کاهش اضطراب و ترس) را تأمین کند؛ نیازهایی که در رأس سلسلهمراتب نیازهای انسانی قرار دارند.
وی همچنین خاطرنشان کرد: خانوادههای منسجم و حمایتگر معمولاً نظارت بیشتری بر رفتار اعضای خود دارند و میتوانند از بروز رفتارهای پرخطری همچون سوءمصرف مواد، بزهکاری و خودکشی جلوگیری کنند. از اینرو تقویت انسجام خانوادگی، یک راهبرد مؤثر در کاهش آسیبهای اجتماعی است.
این کارشناس روانشناسی با تأکید بر نقش خانواده در انتقال ارزشهای مثبت بیننسلی افزود: اعضا در مواقع استرس و بحرانها از یکدیگر حمایت میکنند. عشق و پذیرش بیقید و شرط میان والدین و فرزندان نیز از ارکان اصلی این نوع خانوادههاست.
وی افزود: تقویت اعتمادبهنفس افراد، تعریف نقشها و مسئولیتهای مشخص، و احترام به حریم شخصی و استقلال هر یک از اعضا، از دیگر ویژگیهای خانوادههای سالم است.
نباتی به اهمیت وجود قوانین خانواده اشاره کرد و گفت: «قوانین باید در عین انعطافپذیری، واضح و قابل فهم باشند تا اعضا بتوانند درک روشنی از انتظارات خانواده داشته باشند.»
این کارشناس روانشناسی همچنین به نقش خانواده در مقابله با بحرانها اشاره کرد: خانوادههای موفق توانایی انعطاف در برابر بحرانهایی همچون مشکلات مالی، بیماری یا تغییرات اجتماعی را دارند و به صورت جمعی به حل مسائل میپردازند.
وی به سازگاری خانواده با تحولات زندگی مانند بلوغ فرزندان و پیری والدین نیز اشاره کرد و افزود: زمانهای کیفیتی مانند دورهمیها و گفتوگوهای صمیمی به صورت منظم برقرار است و شوخطبعی و نشاط در روابط خانوادگی موج میزند.
نباتی در بخش دیگری از صحبتهای خود تأکید کرد: علاقه و محبت بین اعضا به صورت مستمر ابراز میشود و والدین از سبک فرزندپروری مقتدرانه بهره میبرند که ترکیبی از محبت و قوانین منطقی است. تنبیههای خشونتآمیز یا تحقیرآمیز در این خانوادهها جایی ندارد و رفتارهای مثبت با تشویق و تقویت همراه است.
این کارشناس روانشناسی افزود: تصمیمگیریها در خانوادههای موفق تا حد امکان مشارکتی و عادلانه است و تفاوتهای فردی پذیرفته میشود. همچنین تبعیض یا رفتارهای سلطهگرانه جایی در این خانوادهها ندارد.
وی گفت: «ارزشهای اخلاقی و فرهنگی محترم شمرده میشود و خانواده حس تعلق و هویت جمعی را در اعضا تقویت میکند. تعادل بین مسئولیتهای بیرونی مانند کار و مدرسه و زندگی خانوادگی حفظ میشود و آموزش روشهای سالم مقابله با استرس مانند ورزش، مدیتیشن و گفتوگو در خانوادهها انجام میگیرد.»
نباتی تأکید کرد: خانوادههای موفق لزوماً بینقص نیستند، اما توانایی ایجاد محیطی امن، قابل پیشبینی و حمایتگر را دارند که این ویژگیها به اعضا کمک میکند از نظر روانی مقاومتر باشند و در مواجهه با چالشهای زندگی عملکرد بهتری داشته باشند.
کاهش فشارهای روانی مرتبط با تشکیل خانواده و فرزندآوری
کارشناس روانشناسی در گفتگو با خبرنگار «هشتدی» با اشاره به فشارهای روانی مرتبط با تشکیل خانواده و فرزندآوری اظهار داشت: کاهش این فشارها نیازمند رویکردی جامع در روانشناسی است که ترکیبی از مدیریت استرس، تغییر نگرش و توسعه مهارتهای فردی را در بر میگیرد.
وی افزود: بسیاری از فشارهای روانی والدین ناشی از باورهای نادرستی است که در جامعه شکل گرفته، مانند این که باید والد کاملی بود یا فرزندآوری به معنای پایان آزادیهای شخصی است. این باورها معمولاً تحت تأثیر ترسها و فشارهای اجتماعی شکل میگیرند و لازم است افراد باورهای خود درباره خانواده و فرزندآوری را بازنگری و ارزیابی کنند.
نباتی ادامه داد: چالشهای مالی، زمانی و ارتباطی از دیگر منابع مهم استرس در فرآیند تشکیل خانواده هستند. مهارتهای حل مسئله و برنامهریزی دقیق میتوانند به کاهش این فشارها کمک کنند. همچنین، باید توجه داشت که انتظارات غیرواقعی مانند داشتن همزمان شغل عالی، رابطه عاشقانه بینقص و تربیت فرزند ایدهآل، فشار روانی را بهشدت افزایش میدهد.
وی درباره عوامل روانشناختی تأثیرگذار بر تصمیمگیری برای فرزندآوری توضیح داد: افراد معمولاً فرزندآوری را بخشی از هویت و معنا و هدف زندگی خود میدانند. فرزندان میتوانند حس مسئولیتپذیری، هدفمندی و تداوم نسل را در والدین تقویت کنند. همچنین انگیزههای عاطفی مثل تجربه عشق والد – فرزندی نقش مهمی در این تصمیم دارند.
این کارشناس روانشناسی تأکید کرد: از سوی دیگر، انتظارات خانواده، جامعه و فرهنگ، ترس از قضاوت یا طرد شدن، نگرانیهای مالی و سلامت، و ترس از بارداری و زایمان میتوانند بر تصمیمگیری افراد اثرگذار باشند. تجربههای کودکی مثبت یا منفی، کیفیت رابطه زوجین و ادراک فرد از تواناییهای خود در تربیت فرزند نیز از عوامل مهمی هستند که باید مورد توجه قرار گیرند.
وی به توصیههایی برای مدیریت این فشارها پرداخت و گفت: فرزندآوری و تشکیل خانواده یک فرآیند پویا است و نه یک رویداد ثابت. تقسیم اهداف بزرگ به مراحل کوچکتر، مانند تمرکز اولیه بر ثبات رابطه زناشویی و سپس برنامهریزی مالی، میتواند به کاهش اضطراب کمک کند. تمرکز بر رشد شخصی، انعطافپذیری و تقویت رابطه زوجین میتواند این مسیر را به جای یک چالش استرسزا، به تجربهای معنادار تبدیل نماید.
پیری جمعیت تنها با راهکارهای اقتصادی قابل حل نیست
این کارشناس روانشناسی، درباره چالشهای جمعیتی در ایران و بهویژه استان گیلان که شامل کاهش نرخ زاد و ولد، پیری جمعیت، مهاجرت جوانان و تغییر ساختار خانواده میشود، تأکید کرد: این مسائل تنها با راهکارهای اقتصادی قابل حل نیست و به راهبردهای روانشناسی و اجتماعی گستردهتری نیاز دارد.
نباتی با بیان اینکه تغییرات جمعیتی میتوانند باعث بروز احساس ناامنی و اضطراب نسبت به آینده شوند، گفت: تقویت تابآوری و تغییرات اجتماعی از اولویتهای مهم است و آموزش مهارتهای مدیریت استرس و سازگاری با شرایط جدید از طریق برنامههای آموزشی و رسانهها ضروری به نظر میرسد.
وی همچنین به اهمیت ترویج مثبتنگری واقعبینانه اشاره کرد و افزود: باید تأکید شود که تغییرات جمعیتی علاوه بر چالش، فرصتهایی را نیز به همراه دارد که میتواند به رشد و توسعه جامعه کمک کند.
این روانشناس در بخش دیگری از صحبتهای خود به اهمیت حمایت از سلامت روان خانوادهها پرداخت و گفت: ارائه مشاورههای پیش از ازدواج و فرزندآوری با رویکرد غیرقطعی که به انتخابهای فردی احترام میگذارد، میتواند در کاهش تعارضات خانوادگی مؤثر باشد. همچنین آموزش والدین برای تربیت بهینه کودکان با تمرکز بر پرورش روانی – اجتماعی و کاهش فشارهای اقتصادی و فرهنگی از ضرورتهای امروز خانوادهها است.
نباتی با تأکید بر پرهیز از القای بحران و دلسردی اجتماعی گفت: گفتمانهای فاجعهآمیز درباره کاهش جمعیت میتواند به یأس اجتماعی دامن بزند، بنابراین لازم است از این نوع رویکردها پرهیز شود و به جای آن، راهکارهای مشارکتی و سیاستهای تشویقی متناسب با فرهنگ گیلان تقویت گردد.
وی به ضرورت توجه به تفاوتهای فرهنگی منطقه اشاره کرد و افزود: مداخلات روانشناسی باید با در نظر گرفتن ویژگیهای بومی مانند نقش پررنگ زنان، ارزشهای خانوادگی و ارتباط مردم با طبیعت طراحی شوند تا اثربخشی بیشتری داشته باشند.
این کارشناس روانشناسی با اشاره به کودکان خانوادههای کمجمعیت یادآور شد: باید به والدین آموزش داده شود تا کمبود تعاملات خواهر و برادری را از طریق تقویت مهارتهای اجتماعی کودکان جبران کنند تا رشد سالم اجتماعی فرزندان تضمین شود.
چالشهای جمعیتی گیلان نیازمند بازتعریف معانی زندگی
نباتی در سخنان خود تأکید کرد که چالشهای جمعیتی ایران و گیلان، فراتر از راهکارهای اقتصادی، نیازمند پذیرش روانی تغییرات و بازتعریف معانی زندگی هستند.
آنطور که این روانشناس گفته: همکاری روانشناسان، جامعهشناسان و سیاستگذاران برای برنامهریزیهایی که کیفیت زندگی را محور قرار دهد، کلید کاهش تنشها و ارتقای سلامت روان جامعه است.