به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ در روزگاری که شهرهای ایران، چون مرو، نیشابور، ری و بخارا، از پررونقترین مراکز دانش، شعر و ادب جهان اسلام بودند، هجوم مغولان همه چیز را در نطفه خاموش کرد. روایتها میگویند سپاهیان چنگیز کتابخانهها را به آتش کشیدند و هزاران جلد کتاب را در رودخانهها انداختند؛ آنقدر که آب سیاه شد از مرکب کتابها، گویی خون اندیشههای هزاران ساله در جریان افتاده بود.
در قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری، کتابخانهها، مدارس و خانقاههای ایران، محل گردهمایی شاعران، نویسندگان و دانشمندان بودند. اما حمله مغول، ویرانی فرهنگی بیسابقهای در پی داشت، نابودی مراکز علمی و ادبی، پراکندگی یا قتل دانشمندان، و فقدان آثار فلسفی، پزشکی، نجوم، ریاضیات، ادبیات و فقه. دیوان شاعران محلی و نسخههای خطی نادر نیز به آتش کشیده یا به آب سپرده شدند.
در قتلعام نیشابور، شیخ فریدالدین عطار اسیر شد. تلاشها برای نجات او با بهایی که خود تعیین کرد، یک توبره کاه، و خشم مغول پایان یافت؛ تیغ فرود آمد و او در حالی که منظومهای کوتاه میسرود جان داد. آثاری چون مصیبتنامه و منطقالطیر تنها به دلیل خروج زودهنگام از نیشابور باقی ماندند. مرگ عطار، نماد پایداریِ شعر و معنویت در دل ویرانی مطلق شد.
شعر فارسی، پناهگاه فرهنگ
گرچه مراکز علمی نابود شدند، شعر فارسی از این فاجعه جان بهدر برد. سعدی، که جوانیاش همزمان با یورش مغول بود، با شاهکارهایی چون گلستان و بوستان فرهنگ و اخلاق ایرانی را در قالبی ماندگار بازآفرید. مولوی، که کودکیاش با مهاجرت اجباری از بیم مغولان گذشت، درد تبعید را به شعر عرفانی تبدیل کرد. پس از این ویرانی، ایرانیان برای حفظ میراث خود بیش از پیش به فرهنگ شفاهی و شعر منظوم روی آوردند.
دانشمندان و نویسندگان مهاجر، دانش و هنر ایرانی را به سرزمینهای دیگر بردند و باعث تداوم نفوذ فرهنگ ایران در خارج شدند. نسخههایی از آثار ارزشمند، که در ایران نابود شده بودند، به برکت این مهاجرتها در خارج محفوظ ماندند.
زخمی که هنوز تازه است
حمله مغول نهتنها ایران را از نظر سیاسی و نظامی درهم شکست، بلکه زخمی عمیق بر کالبد فرهنگ و ادب زد؛ زخمی که قرنها التیام نیافت. شعر فارسی، هرچند زنده ماند، هزینهای سنگین پرداخت: هر صفحه سوخته، هر کتاب از دست رفته، و هر شاعر یا دانشمند کشتهشده، روایتی از اندوهی است که تا امروز در حافظه تاریخی ایران باقی است.