به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامه لبنانی الاخبار در این باره در یادداشتی نوشت: «هشدار صادر شده توسط "دیوید بارنیا"، رئیس موساد مبنی بر اینکه ایران "به محض ایجاد فرصت" به سمت دستیابی به سلاحهای هستهای خواهد رفت را نمیتوان به عنوان یک هشدار فنی مجزا یا یک موضع تاکتیکی مرتبط با یک موضوع خاص در نظر گرفت. بلکه باید آن را به عنوان یک سند سیاسی-امنیتی نانوشته که منعکس کننده ارزیابیهای جنگ ۱۲ روزه است و همزمان یک معضل عمیقتر در رویکرد اسرائیل به تهدید ایران را آشکار میکند، تلقی کرد. آنچه قرار بود ضربهای باشد که برنامه هستهای ایران را سالها به عقب برگرداند، به سرعت به صدر دستور کار نهادهای امنیتی و رهبری سیاسی در تلآویو و همچنین به قلب گفتوگوی دوجانبه ایالات متحده و اسرائیل بازگشت. این نشان میدهد که جنگ تغییر استراتژیکی در تهدید ایجاد نکرده، بلکه آن را به عنوان یک عنصر مرکزی در محاسبات اسرائیل دوباره تثبیت کرده است.»
این روزنامه میافزاید: «موضع بارنیا دو بُعد در هم تنیده دارد: بُعد اول مربوط به خود ایران است که چند ماه پس از جنگ، تعهد علنی اسرائیل مبنی بر عدم اجازه احیای برنامه هستهای خود را شنید، که ممکن است آن را به عنوان نشانهای از ماهیت مرحله بعدی تفسیر کند. نکته دوم مربوط به دیدگاه تلآویو نسبت به واقعیت و آینده تهدید هستهای ایران است. این بیانیه منعکس کننده بحثی در درون تشکیلات امنیتی اسرائیل، به رهبری مقام مسؤول این پرونده، در مورد ارزیابی تواناییها و نیات تهران پس از جنگ است. معضل اینجا دیگر محدود به این نیست که آیا ایران میتواند با وجود حملاتی که متحمل شده است به آستانه هستهای برسد، بلکه به این سوال گسترش یافته است که چه زمانی تهران ممکن است مشخص کند که شرایط برای چنین اقدامی آماده است. مطمئناً عوامل زیادی در این زمینه در هم تنیده شدهاند، از جمله محیطهای منطقهای و بینالمللی، توسعه فناوری، وضعیت داخلی ایران و توسعه سریع قابلیتهای بازدارنده ایران - همگی پیشرفتی طبیعی برای کشوری است که اخیراً از یک رویارویی نظامی گسترده بیرون آمده است.
الاخبار در ادامه آورده است: «با در نظر گرفتن این عوامل، هشدار بارنیا به یک داستان هشدار دهنده در مورد فشار زمان در برخورد با مسئله ایران تبدیل میشود. وقتی این موضوع با افشاگریهایی همراه میشود که حاکی از قرار گرفتن ایران در صدر دستور کار دیدار آتی "دونالد ترامپ"، رئیس جمهور آمریکا و "بنیامین نتانیاهو"، نخست وزیر اسرائیل است، مشخص میشود که از مرحله مدیریت تهدید به مرحله بررسی گزینهها تغییر فاز داده شده است. با این حال، درک معنای واقعی اظهارات بارنیا مستلزم پیوند مستقیم آن با نتایج جنگ کوتاه ژوئن است. اگر آن جنگ در از بین بردن قابلیتهای ایران، عقب راندن آنها تا سالها یا تغییر گزینههای استراتژیک تهران موفق میشد، برنامههای هستهای و موشکی و نقش منطقهای ایران تا این حد در مباحث امنیتی اسرائیل و آمریکا برجسته نمیماند. همچنین رئیس موساد نیازی به استفاده از عبارت قوی مانند "بسیج فوری" نداشت، که به خودی خود به معنای پذیرش ضمنی این است که جنگ، علیرغم دستاوردهای اطلاعاتی و عملیاتیاش، در دستیابی به اهداف استراتژیک خود شکست خورد.»
طبق نوشته الاخبار، این، البته از منظری متفاوت، با آنچه آیتالله سید علی خامنهای رهبر معظم ایران بارها بیان کرده است، همسو است: اینکه جنگ در دستیابی به اهداف اصلی خود شکست خورد. این توصیف، میزان خسارات وارده به ایران را نفی نمیکند و همچنین سطح پیشرفتهای اطلاعاتی و موفقیتهای عملیاتی اسرائیل را کاهش نمیدهد. با این حال، نشان میدهد که مهمترین عنصر اساساً دست نخورده باقی مانده است: قابلیتهای اصلی، اراده سیاسی و فرآیند تصمیمگیری. بنابراین، میتوان استدلال کرد که اسرائیل با «برتری نظامی تاکتیکی» از جنگ بیرون آمد، نه یک پیروزی استراتژیک. این نتیجه از این واقعیت جداییناپذیر است که اثربخشی قابلیتهای موشکی ایران محدودیتهای ملموسی بر عملکرد نظامی اسرائیل در دوره پس از جنگ اعمال کرد و فضای مانوری را که بدون این قابلیتها میتوانست گستردهتر باشد، محدود کرد.
در این یادداشت آمده است: «آنچه در سخنرانی بارنیا قابل توجه است، تغییر در لفاظیهای پیرامون تهدید است. قبل از جنگ، بحث حول محور جلوگیری از دستیابی تهران به سلاحهای هستهای از طریق ترکیبی از بازدارندگی، فشار و عملیات مخفی میچرخید. پس از جنگ، تمرکز به ضرورت اقدام قبل از اینکه ایران "از فرصت استفاده کند" تغییر یافت. این نشان دهنده شکست دور آخر در ایجاد یک معادله بازدارندگی پایدار است و تصمیمگیرندگان اسرائیلی را تحت فشار فزایندهای برای برداشتن گامهای پیشگیرانه قرار میدهد. این توضیح میدهد که چرا بارنیا تأکید کرد که اسرائیل، در همکاری نزدیک با آمریکاییها، باید اطمینان حاصل کند که برنامه هستهای ایران "هرگز فعال نخواهد شد". از دیدگاه ایران، این هشدارها لزوماً به عنوان بازدارندههای موفق تفسیر نمیشوند، بلکه به عنوان پذیرش ضمنی نتایج محدود جنگ و اینکه نیروی به کار رفته تغییر قاطعی ایجاد نکرده است، تلقی میشوند. این امر ممکن است ایران را وسوسه کند تا به جای عقبنشینی، موضع بازدارنده یا مذاکره خود را تقویت کند.»
الاخبار در پایان این یادداشت میآورد: «در نهایت، قرار دادن مسئله ایران در صدر دستور کار جلسه ترامپ و نتانیاهو، نشان دهنده آگاهی فزاینده اسرائیل است که هرگونه اقدام قاطع در قبال ایران مستلزم مشارکت کامل آمریکا است. خطر واقعی همچنان پابرجاست که ارزیابی احتمال حرکت ایران به سمت آستانه هستهای میتواند منجر به تصمیمات عجولانه بدون چشمانداز روشن از هدف نهایی شود. در هر صورت، معضل اصلی پیش روی تلآویو همچنان پابرجاست: چگونه میتوان برتری نظامی آمریکا و اسرائیل را به یک نتیجه استراتژیک تبدیل کرد، نه یک مسابقه بیپایان با زمان؟»