این بوی تعفن، بوی کج‌خلقی سیاسی است/ پایان کار کریمی در باتلاق توهین

به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ علی کریمی، زمانی یکی از محبوب‌ترین چهره‌های ورزشی کشور، با سرعتی حیرت‌آور در سال های اخیر به چهره ای منفور تبدیل شده است.  او که روزگاری نماد جادوی فوتبال بود، امروز به نمادی از  شکاف، توهین و انحطاط تبدیل شده است؛ مسیری که چهره واقعی یک جریان سیاسی برون‌مرزی که علی کریمی نقش سخنگوی ان را ایفا میکند را بیش از پیش آشکار می‌سازد.

توهم قهرمانی و آزمون اصالت

نخستین و دردناک‌ترین بخش این تحول، چرخش کامل از ادعای «همراهی با مردم» به موضع «تعرض به شرافت ملی» است. کریمی در بزنگاهی حساس، تصمیم گرفت از شهرت و محبوبیتی که مرهون همین سرزمین و همین مردم بود، برای حمله به اصالت و باورهای ایشان استفاده کند. اینجاست که خط کشی میان یک چهره مشهور و یک فعال سیاسی مشخص می‌شود: دومی باید در برابر مردم خود پاسخگو و متعهد به وحدت ملی باشد، اما اولی، وقتی درگیر هیجانات آنی و خواسته‌های بیرونی می‌شود، به سرعت اصالت خود را می‌بازد.

برچسب «وطن‌فروشی» از این منظر بر پیشانی او می‌نشیند که وقتی استدلالش به پایان می‌رسد، سلاح خود را نه نقد و منطق، بلکه «رکیک‌ترین ناسزاها» قرار می‌دهد. این واکنش‌ها، نه نشانه قدرت و ایستادگی، بلکه پاتک‌های عصبی یک چهره درمانده است که در برابر واقعیت کم آورده و تنها راه باقی‌مانده را فحاشی برای تخلیه روانی خود و هواداران اندکش می‌بیند. این رویه، صرفاً یک کنش سیاسی نیست؛ این زوال اخلاقی کسی است که در برابر آینه‌ی خود، دیگر نه یک قهرمان، بلکه یک توهین‌گر را می‌بیند.

خوددرگیری مزمن؛ بیماری‌ای که مسری شد

سقوط علی کریمی را نمی‌توان خارج از چارچوب کلی اپوزیسیون برانداز تحلیل کرد. این جریان در هفته‌ها و ماه‌های اخیر، دچار یک خوددرگیری مزمن و هولناک شده است.

اظهار ناامیدی و یأس مطلق؛ جریان براندازی که علی کریمی به ان وابسته است، به جای ارائه راهکار یا چشم‌انداز، دائماً در حال تکرار شکست‌ها و القای حس ناامیدی هستند. این یأس، ناشی از ناتوانی در ساخت یک آلترناتیو منسجم و قدرتمند است.

ناسزاگویی به یکدیگر؛ عدم توانایی در «وحدت» حتی در حد تشکیل یک ائتلاف چند نفره، باعث شده است که نوک حملات این جریان از حاکمیت به سمت خودشان و مردم منحرف شود.

علی کریمی در این فضا، به جای آنکه نقش یک لیدر را ایفا کند، تنها یک نمونه افراطی از این «کج‌خلقی سیاسی» است. وقتی احسان کرمی، یکی دیگر از فراریان این جریان، با صراحت اعلام می‌کند که «بیایید دیگر این همه توهین به یکدیگر را جمع کنیم؛ زیرا برنده‌ وضعیت کنونی ایران و جمهوری اسلامی است، نه ما»، این اعتراف تلخ نشان می‌دهد که نه تنها کریمی بلکه کل این جریان، به بن‌بست رسیده‌اند و تنها سلاحشان برای پوشاندن ضعف‌ها و ناکامی‌ها، همان توهین و فحاشی به مخالفان و حتی هواداران سابق خود است.

درس عبرت؛ از خاکستری تا سیاه مطلق

چهره‌ای که روزی در مستطیل سبز به دلیل نبوغ فردی و حرکات غیرقابل پیش‌بینی جادوگر نامیده می‌شد، امروز در عرصه سیاست به دلیل مواضع غیرقابل پیش‌بینی، توهین‌های بی‌پروا و ناتوانی در پذیرش شکست، به یک شخصیت رادیکال و سوخته تبدیل شده است.

او در واقع، در حال انجام یک خدمت ناخواسته است: روشن کردن ماهیت جریانی که به جای اتکا به مردم، به توهمات شخصی و منابع خارجی تکیه کرده است. وقتی پول، شهرت و هیجان، جایگزین منطق و پایبندی به منافع ملی شود، نتیجه همین است: سقوط یک ستاره از اوج عزت به حضیض ناسزاگویی، و تبدیل شدن یک مدعی وطن‌دوستی به یک نماد عریان از وطن‌فروشی.

 

علی کریمی، که روزگاری نماد محبوبیت در مستطیل سبز بود، اکنون با غرق شدن در توهین و ناسزاگویی علیه مردم و فرقه‌افکنی در جبهه اپوزیسیون، از جادوگر به نماد عریان وطن‌فروشی و زوال اخلاقی تبدیل شده است؛ مسیری که با اظهارات سخیف اخیر، شکست و درماندگی کامل یک جریان سیاسی سردرگم را فریاد می‌زند.