به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بوتیا ، رویدادها و حوادثی که در گذر زمان، رخ می دهد و پس از چندی به مسئله ای به نام «تاریخ» تبدیل می شود، اگر همراه با روشنگری وبازکاوی هوشمندانه نباشد، گردی به نام «تحریف» بر تارک تاریخ می نشاند که نه تاریخ که «شبح تاریخ» نام دارد و در واقع «دستکاری در تاریخ» و «قلب حقیقت به نفع واقعیت!» خواهد بود.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, بوتیا ,
امام راحل (ره) هوشمندانه چنین روزهایی را می دید که هشدار داد: «ما که هنوز در قید حیات هستیم و مسائل جاری ایران را که در پیش چشم همه ما به روشنی اتفاق افتاده است، دنبال می کنیم، فرصت طلبان و منفعت پیشگان را می بینیم که با قلم و بیان بدون هراس از هرگونه رسوایی، مسائل دینی و نهضت اسلامی را برخلاف واقع جلوه می دهند و به حکم مخالفت با اساس نمی خواهند واقعیت را تصدیق کنند و قدرت اسلام را نمی توانند ببینند، و شکی نیست که این نوشتجات بی اساس به اسم تاریخ در نسل های آینده، آثار بسیار ناگواری دارد. درست آنچه را امروز برای ما روشن و واضح است، برای نسل های آینده مبهم می باشد؛ و تاریخ، روشنگر نسل های آینده است، و امروز قلم های مسموم در صدد تحریف واقعیات هستند، باید نویسندگان امین این قلم ها را بشکنند.» (صحیفه نور جلد ۳- ص ۴۳۵)
همه ساله ۶ فروردین ماه، یادآور عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری توسط امام خمینی (ره) است که بازخوانی آن برای نسلهای بعدی آموزنده است.
آیت الله منتظری که از مبارزان مطرح دوره پهلوی بود، بعد از انقلاب نیز از نزدیکان امام (ره) محسوب می شد و به همین علت توسط مجلس خبرگان رهبری به قائم مقامی ایشان منصوب شد.
این اتفاق البته از همان ابتدا مورد مخالفت و نهی امام (ره) قرار گرفت اما بی توجهی به این مساله، منجر شد تا به تدریج فاصله آقای منتظری و امام (ره) بیشتر شود .
اگر آقای منتظری در انقلاب اسلامی پیدا نمیشد، امام ۱۰ سال دیگر زنده میماندند
علیمحمد بشارتی اولین مسئول اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گفتگو با فارس در خصوص عزل منتظری می گوید:
آقای منتظری که یک عنصر علمی و روحانی بود تا قبل از انقلاب نقش زیادی در حمایت از امام داشت ولی به شدت ساده بود، یک آدم سیاسی باید زرنگ باشد.
آقای منتظری هر حرفی را از دشمنان میپذیرفت اما هیچ حرفی از خودیها را نمیپذیرفت و این بزرگترین خبط و خطای آقای منتظری بود. او یک رئیس دفتری داشت به اسم هادی هاشمی که برادری به نام مهدی هاشمی داشت که از قبل انقلاب در گروههای مسلح بود و کارهای بسیار بدی کرده بود. از جمله در قم و اصفهان چند تن از علما را کشته بود و جنازه آنها را در چاه انداخته بود. از جمله آیتالله شمس آبادی که معروف است که در بوستان شهدای اصفهان یک بارگاهی دارد. عالم بزرگ، پرهیزکار با شعور و خدوم را کشتند چون هوادار مهدی هاشمی نبود. شیخ قنبر علی و بچههای او را کشتند چون با او مخالف بود. ایشان آمد و بعد از انقلاب اسلحه زیادی برای روز مبادا جمع کرده بود.
امام به کرات و دوستانه به آقای منتظری گفته بود اینها را از دفتر خود دور کند اما به حرف امام گوش نداد. مجاهدین خلق عمامه سرشان میگذاشتند و پبش ایشان میرفتند و از مشکلات میگفتند و آقای منتظری گوش میکرد اما وزیر پیش ایشان میرفت توضیح بدهد، میگفت نمیخواهد توضیح دهید. اینها به امام میگفتند ما چکار کنیم؟
مجاهدین خلق کاری که میکردند این بود که چاقوکش و معتاد و قاچاقچی در زندان بود، در لیست خود میآورند که هواداران ما هستند! متاسفانه ضربه شدیدی به انقلاب و امام زدند. امام آنها را نامه کرد و برای آقای منتظری فرستاد اما آقای منتظری گفت «امام نامه نوشت و من یک شب نخوابیدم، من یک پاسخی به امام میدهم که سه شب خوابش نبرد.»
آقای مهدی هاشمی دست به ترور میزد، گفتن کارهای بسیار خلافی که انجام داد، خودش یک جلسه جدا میطلبد. معلوم بود تمام این اطلاعات غلط را او به آقای منتظری میداد و بعد از اینکه به خاطر خلافهای متعدد قبل و بعد انقلاب انجام داد، دستگیر و محاکمه شد. منتظری اصلا باورش نمیشد چون مهدی هاشمی برادر داماد منتظری بود و بالاخره اعدام شد. اطلاعاتی که او داده از تلخترین اتفاقات انقلاب است که در دفتر آقای منتظری چه میگذشت. بعد که اعدام شد آقای منتظری قهر کرد و به ملاقاتها نرفت و در جلسات شرکت نکرد، امام هم هرچه پیغام دادند فایده نداشت، یکی از پیغامرسانها من بودم. سرانجام امام تنها راهی که برایشان مانده بود عزل آقای منتظری بود.
واقعا امام از رفتار منتظری پیر شد، امام از هفتتیر پیر نشد، به نظر من اگر آقای منتظری در انقلاب اسلامی پیدا نمیشد و آن عملکردهای ناصواب را که باعث تضعیف شدید انقلاب و تقویت ضدانقلاب شد، نداشت و موجب نمیشد افرادی که در دستگاه ایشان بودند بیشتر از مجاهدین خلق به اسلام و انقلاب ضربه بزنند، امام ۱۰ سال دیگر زنده میماندند.
ارتباط اطرافیان ناسالم آقای منتظری با عناصر بیگانه و رسانه های اپوزیسیون
حجت الاسلام والمسلمین ری شهری وزیر اطلاعات وقت در خاطرات خود(سنجه انصاف ص۲۷۴) می گوید: پیام امام به مهاجرین جنگ تحمیلی(۲/۱/۶۸) به روشنی نشان می داد که ایشان تصمیم خود را در مورد برکناری آقای منتظری گرفته ؛ اما دو روز بعد از این پیام ، حادثه ای پیش آمد که ظاهرا موجب تسریع در این امر و تشدید برخورد امام با منتظری شد و آن این بود که نامه محرمانه منتظری به امام که مربوط به هشت ماه قبل می شد و در آن نامه ، آقای منتظری نسبت به اعدام منافقین اعتراض کرده بود از رادیو بی بی سی منتشر شد.
برای این جانب تاکنون مشخص نیست که چه کسی نامه یاد شده را به بی بی سی داده؛ لیکن به نظر می رسد پس از انتشار پیام امام به مهاجرین جنگ و روشن شدن تصمیم امام در مورد برکناری آقای منتظری، برخی از هواداران ایشان که دسترسی به آن نامه داشته اند، برای نشان دادن منشا اختلاف امام و آقای منتظری، نامه مورد اشاره را منتشر کرده باشند.
آقای منتظری در مورد پخش نامه خود به امام از رادیو بی بی سی می گوید : با کمال تعجب مشاهده شد فردای آن روز که من نامه ۴/۱ را برای بیت امام فرستادم، نامه محرمانه من خطاب به مرحوم امام که درباره اعدام ها بود و مربوط به هشت ماه قبل می شد، از طریق بخش فارسی رادیو بی بی سی خوانده شد و پیدا بود که اگر امام این قضیه را می فهمیدند به شدت عصبانی می شدند، بخصوص اگر به ایشان بگویند این نامه از طریق بیت من برای بی بی سی فرستاده شده است.(خاطرات آقای منتظری ص ۶۷۲)
پس از این حادثه امام خمینی(ره) در تاریخ ۶ فرودین ۶۸ طی نامه ای خطاب به آقای منتظری مخالفت خود را با رهبری آینده ایشان صریحا اعلام کرد.
لازم به توضیح است که حضرت امام با وجود اصرار زیاد بر انتشار این نامه از رسانه ها، با تقاضا و صلاحدید مسئولان کشور مبنی بر عدم انتشار در آن زمان موافق فرمودند. با این حال، برای اولین بار نسخه ای از آن توسط حجت الاسلام فاکر در اختیار روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت و در تاریخ ۱/۹/۷۶ در روزنامه مذکور به چاپ رسید و مورد تأیید دفتر نشر آثار امام نیز قرار گرفت و در سال ۱۳۷۸ در ضمن کتاب صحیفه امام به چاپ رسید.
متن نامه امام به منتظری
(جلد ۲۱- صفحه ۳۳۰) نامه
زمان: ۶ فروردین ۱۳۶۸ / ۱۸ شعبان ۱۴۰۹
مکان: تهران، جماران
موضوع: عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی
مخاطب: منتظری، حسین علی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً
مقدم بر نظر خود میدانید -که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند-، با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
۱ – سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
۲ – از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
۳ – دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
۴ – نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
یکشنبه ۶ / ۱ / ۶۸
روحالله الموسوی الخمینی
انتهای پیام/ص
امام راحل (ره) هوشمندانه چنین روزهایی را می دید که هشدار داد: «ما که هنوز در قید حیات هستیم و مسائل جاری ایران را که در پیش چشم همه ما به روشنی اتفاق افتاده است، دنبال می کنیم، فرصت طلبان و منفعت پیشگان را می بینیم که با قلم و بیان بدون هراس از هرگونه رسوایی، مسائل دینی و نهضت اسلامی را برخلاف واقع جلوه می دهند و به حکم مخالفت با اساس نمی خواهند واقعیت را تصدیق کنند و قدرت اسلام را نمی توانند ببینند، و شکی نیست که این نوشتجات بی اساس به اسم تاریخ در نسل های آینده، آثار بسیار ناگواری دارد. درست آنچه را امروز برای ما روشن و واضح است، برای نسل های آینده مبهم می باشد؛ و تاریخ، روشنگر نسل های آینده است، و امروز قلم های مسموم در صدد تحریف واقعیات هستند، باید نویسندگان امین این قلم ها را بشکنند.» (صحیفه نور جلد ۳- ص ۴۳۵)
همه ساله ۶ فروردین ماه، یادآور عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری توسط امام خمینی (ره) است که بازخوانی آن برای نسلهای بعدی آموزنده است.
,
آیت الله منتظری که از مبارزان مطرح دوره پهلوی بود، بعد از انقلاب نیز از نزدیکان امام (ره) محسوب می شد و به همین علت توسط مجلس خبرگان رهبری به قائم مقامی ایشان منصوب شد.
,این اتفاق البته از همان ابتدا مورد مخالفت و نهی امام (ره) قرار گرفت اما بی توجهی به این مساله، منجر شد تا به تدریج فاصله آقای منتظری و امام (ره) بیشتر شود .
, ,اگر آقای منتظری در انقلاب اسلامی پیدا نمیشد، امام ۱۰ سال دیگر زنده میماندند
, اگر آقای منتظری در انقلاب اسلامی پیدا نمیشد، امام ۱۰ سال دیگر زنده میماندند, اگر آقای منتظری در انقلاب اسلامی پیدا نمیشد، امام ۱۰ سال دیگر زنده میماندند,علیمحمد بشارتی اولین مسئول اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در گفتگو با فارس در خصوص عزل منتظری می گوید:
,آقای منتظری که یک عنصر علمی و روحانی بود تا قبل از انقلاب نقش زیادی در حمایت از امام داشت ولی به شدت ساده بود، یک آدم سیاسی باید زرنگ باشد.
,آقای منتظری هر حرفی را از دشمنان میپذیرفت اما هیچ حرفی از خودیها را نمیپذیرفت و این بزرگترین خبط و خطای آقای منتظری بود. او یک رئیس دفتری داشت به اسم هادی هاشمی که برادری به نام مهدی هاشمی داشت که از قبل انقلاب در گروههای مسلح بود و کارهای بسیار بدی کرده بود. از جمله در قم و اصفهان چند تن از علما را کشته بود و جنازه آنها را در چاه انداخته بود. از جمله آیتالله شمس آبادی که معروف است که در بوستان شهدای اصفهان یک بارگاهی دارد. عالم بزرگ، پرهیزکار با شعور و خدوم را کشتند چون هوادار مهدی هاشمی نبود. شیخ قنبر علی و بچههای او را کشتند چون با او مخالف بود. ایشان آمد و بعد از انقلاب اسلحه زیادی برای روز مبادا جمع کرده بود.
,امام به کرات و دوستانه به آقای منتظری گفته بود اینها را از دفتر خود دور کند اما به حرف امام گوش نداد. مجاهدین خلق عمامه سرشان میگذاشتند و پبش ایشان میرفتند و از مشکلات میگفتند و آقای منتظری گوش میکرد اما وزیر پیش ایشان میرفت توضیح بدهد، میگفت نمیخواهد توضیح دهید. اینها به امام میگفتند ما چکار کنیم؟
,مجاهدین خلق کاری که میکردند این بود که چاقوکش و معتاد و قاچاقچی در زندان بود، در لیست خود میآورند که هواداران ما هستند! متاسفانه ضربه شدیدی به انقلاب و امام زدند. امام آنها را نامه کرد و برای آقای منتظری فرستاد اما آقای منتظری گفت «امام نامه نوشت و من یک شب نخوابیدم، من یک پاسخی به امام میدهم که سه شب خوابش نبرد.»
,آقای مهدی هاشمی دست به ترور میزد، گفتن کارهای بسیار خلافی که انجام داد، خودش یک جلسه جدا میطلبد. معلوم بود تمام این اطلاعات غلط را او به آقای منتظری میداد و بعد از اینکه به خاطر خلافهای متعدد قبل و بعد انقلاب انجام داد، دستگیر و محاکمه شد. منتظری اصلا باورش نمیشد چون مهدی هاشمی برادر داماد منتظری بود و بالاخره اعدام شد. اطلاعاتی که او داده از تلخترین اتفاقات انقلاب است که در دفتر آقای منتظری چه میگذشت. بعد که اعدام شد آقای منتظری قهر کرد و به ملاقاتها نرفت و در جلسات شرکت نکرد، امام هم هرچه پیغام دادند فایده نداشت، یکی از پیغامرسانها من بودم. سرانجام امام تنها راهی که برایشان مانده بود عزل آقای منتظری بود.
,واقعا امام از رفتار منتظری پیر شد، امام از هفتتیر پیر نشد، به نظر من اگر آقای منتظری در انقلاب اسلامی پیدا نمیشد و آن عملکردهای ناصواب را که باعث تضعیف شدید انقلاب و تقویت ضدانقلاب شد، نداشت و موجب نمیشد افرادی که در دستگاه ایشان بودند بیشتر از مجاهدین خلق به اسلام و انقلاب ضربه بزنند، امام ۱۰ سال دیگر زنده میماندند.
, ,ارتباط اطرافیان ناسالم آقای منتظری با عناصر بیگانه و رسانه های اپوزیسیون
, ارتباط اطرافیان ناسالم آقای منتظری با عناصر بیگانه و رسانه های اپوزیسیون, ارتباط اطرافیان ناسالم آقای منتظری با عناصر بیگانه و رسانه های اپوزیسیون,حجت الاسلام والمسلمین ری شهری وزیر اطلاعات وقت در خاطرات خود(سنجه انصاف ص۲۷۴) می گوید: پیام امام به مهاجرین جنگ تحمیلی(۲/۱/۶۸) به روشنی نشان می داد که ایشان تصمیم خود را در مورد برکناری آقای منتظری گرفته ؛ اما دو روز بعد از این پیام ، حادثه ای پیش آمد که ظاهرا موجب تسریع در این امر و تشدید برخورد امام با منتظری شد و آن این بود که نامه محرمانه منتظری به امام که مربوط به هشت ماه قبل می شد و در آن نامه ، آقای منتظری نسبت به اعدام منافقین اعتراض کرده بود از رادیو بی بی سی منتشر شد.
,برای این جانب تاکنون مشخص نیست که چه کسی نامه یاد شده را به بی بی سی داده؛ لیکن به نظر می رسد پس از انتشار پیام امام به مهاجرین جنگ و روشن شدن تصمیم امام در مورد برکناری آقای منتظری، برخی از هواداران ایشان که دسترسی به آن نامه داشته اند، برای نشان دادن منشا اختلاف امام و آقای منتظری، نامه مورد اشاره را منتشر کرده باشند.
,آقای منتظری در مورد پخش نامه خود به امام از رادیو بی بی سی می گوید : با کمال تعجب مشاهده شد فردای آن روز که من نامه ۴/۱ را برای بیت امام فرستادم، نامه محرمانه من خطاب به مرحوم امام که درباره اعدام ها بود و مربوط به هشت ماه قبل می شد، از طریق بخش فارسی رادیو بی بی سی خوانده شد و پیدا بود که اگر امام این قضیه را می فهمیدند به شدت عصبانی می شدند، بخصوص اگر به ایشان بگویند این نامه از طریق بیت من برای بی بی سی فرستاده شده است.(خاطرات آقای منتظری ص ۶۷۲)
,پس از این حادثه امام خمینی(ره) در تاریخ ۶ فرودین ۶۸ طی نامه ای خطاب به آقای منتظری مخالفت خود را با رهبری آینده ایشان صریحا اعلام کرد.
,لازم به توضیح است که حضرت امام با وجود اصرار زیاد بر انتشار این نامه از رسانه ها، با تقاضا و صلاحدید مسئولان کشور مبنی بر عدم انتشار در آن زمان موافق فرمودند. با این حال، برای اولین بار نسخه ای از آن توسط حجت الاسلام فاکر در اختیار روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت و در تاریخ ۱/۹/۷۶ در روزنامه مذکور به چاپ رسید و مورد تأیید دفتر نشر آثار امام نیز قرار گرفت و در سال ۱۳۷۸ در ضمن کتاب صحیفه امام به چاپ رسید.
,متن نامه امام به منتظری
, متن نامه امام به منتظری,(جلد ۲۱- صفحه ۳۳۰) نامه
,زمان: ۶ فروردین ۱۳۶۸ / ۱۸ شعبان ۱۴۰۹
,مکان: تهران، جماران
,موضوع: عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی
,مخاطب: منتظری، حسین علی
,بسم الله الرحمن الرحیم
,جناب آقای منتظری
,
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که میگفتید دیکته شده منافقین بود که من فایدهای برای جواب به آنها نمیدیدم. مثلا در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مساله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. از قضایای مثل قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمیباشید و به طلابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمد الله از این پس شما مساله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً
مقدم بر نظر خود میدانید -که مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند-، با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم دیگر خود دانید:
,
۱ – سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
,۲ – از آنجا که سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
,۳ – دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هر چه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
,۴ – نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحی له الفدا- و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
,و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیه بودید و اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلما تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
,سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
,من کار به تاریخ و آنچه اتفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تاثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند. از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هر چه هست اوست. و السلام.
,یکشنبه ۶ / ۱ / ۶۸
,روحالله الموسوی الخمینی
,انتهای پیام/ص
,]