به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بسیج مداحان، مرحوم حاج علی آهی در 7 خرداد 91 سخنانی را در حسینیه شهدای بسیج ایراد کرد که مشروح این سخنرانی به مناسبت رحلت این پیرغلام اهل بیت بازخوانی میشود:
ارتباط با رو حانیون و علما
آیا مساوی هست کسی که علم داره با کسی که علم ندارد در هر کاری دانش می خواهد اول چون همه شماها جوان و نیرومند هستید. وجود مقدس پیغمبر اسلام وقتی معاذبن جمل رو برای استانداری یمن فرستاد فرمود علیک بالشباب، ای معاذ بن جمل بر تو باد بر جوانها هرچه قدرت و نیرو و کار داری با جوانها کار کن چون دیگه پیر دیگه هر طوری باید بشه شده، خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج، پیر اگر بد شد دیگه خوب نمیشه، اگر هم خوب شد دیگه بد نمیشه دیگه. سر پیری جایی راهش نمیدن غیر از مسجد .
من به واقع میگم در چند جلسه ای که خیمه میثم آمده بودم یه تشکر باید بکنم از جناب آقای فراهانی که واقعا زحمت میکشن من سن خودمو بگم اول، قمری 87 سالمه، مقصدم اینه که میخوام بگم که انسان اگر با ایمان باشه نیروی ایمانش و تقویت کند خدا کمکش میکند بعضی الان تو 50-60 سالگی عصا دست میگیرن یه ور یه وری راه میرن، مریضن، معتادن . من از ده سالگی شروع کردم به مداحی محله پامنار، اونجا مقر اقامت آیت الله کاشانی دنیا اومدیم اونجا زیر دست آیت الله کاشانی بزرگ شدیم، اینو می خوام بگم که شما در هر جایی هستید با عالم محلتون رابطه داشته باشید اگر با عالم انسان رابطه داشت به خطا نمی افته. من از آیت الله میلانی (رضوان الله تعالی علیه) استفاده کردم از میرزا جواد آقای تهرانی، زاهد بزرگ مشهد آقای طبسی، خواستش گفت: من تو حرم حضرت (ع) قبر برات آماده دارم ایشون فرمود من وصییتمو عوض نمیکنم منو تو قبرستان عمومی دفن کن علامتی هم رو قبرش نیست یه خورده از زمین بالااومده با سیمان، این مرد بزرگوار. آشیخ علی شاهرودی نمازی، آقای آشیخ محمد جواد محلاتی خراسانی (رضوان الله تعالی علیه) با اینها من محشور بودم و از اینها استفاده علمی کردم. البته من مطلب خیلی دارم حالا هر چقدر شد خدمت شما عرض میکنم.
مقام ولایت امیر المؤمنین
راجع به ماه رجب از دهم ماه رجب ولادت حضرت جواد (علیه السلام) سیزدهم رجب ولادت امیرالمومنین(علیه السلام) پانزدهم هم شهادت حضرت زینب (علیها السلام) هجدهم، رحلت حضرت ابراهیم، البته طبق اون روایاتی که وقتی حضرت ابراهیم از دنیا رفت خورشید گرفت، این روایت هیجدهم نیست، بیست و هشتم رحلته، چرا؟ چون در دنیا از اول خلقت تا حالا خورشید یا روز بیست و هشتم ماه گرفته یا روز بیست نهم هیچوقت هجدهم ماه نمیگیره که مردم اومدن گفتن چون ابراهیم از دار دنیا رفت خورشید گرفت پیغمبر فرمود: نه به واسطه ابراهیم نیست. اگه به اون روایت استناد کنیم بیست و هشتمه، بیست و هفتم هم مبعثه، بیست و پنجم هم شهادت موسی بن جعفر(علیه السلام) . دو تا جمله من براتون از امیرالمومنین(علیه السلام) بگم مطلب خیلیه فشرده فشرده، حضرت یونس پیغمبر در کتاب بصائرالدرجات اگه میخواید یادداشت کنیند اینجا نقله که امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود: ان الله عرض ولایتی، خدا عرضه کرد ولایت منو، قَبِل مَن قَبِل، قبول کرد اونکه باید قبول کنه، أَنکَر مَن أَنکَر، و انکار کرد وثقیل بود، برای اون کسی که براش ثقیل بود وأَنکَر یونس فحبس الله فی بتن حوت، حضرت یونس یه قدری براش ثقیل بود این مقام، مقام علی (علیه السلام) به واسطه این یه تأملی که کرد خدا در شکم ماهی او رو قرار داد حتی أَقَرَّبها، از شکم ماهی بیرون نیامد مگر اینکه اقرار به ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) کرد. شما در سوم ماه شعبان می بینید اکثر مداح ها اکثر شعرا می خوانند که فطرس ملک مبغوض درگاه الهی شد اومد پر و بالش و به قنداقه امام حسین(علیه السلام) سائید و خدا پر و بالش و داد، علت رو نه شاعری به شعر آورده نه مداحی تونسته بگه در همین کتاب بصائرالدرجات سال 400 هجری مثل اینکه تالیف شده باشه، مرحوم مجلسی هم در جلد بیست و ششم بحار در اونجا هم نقل کرده، إن الله عَرَضَ ولایهَ امیرالمومنین، خدا عرضه کرد ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) را، فَقَبَّلَ الله الملائکه همه ملائکه قبول ولایت امیر المومنین کردند، فَاَباها مَلَکٌ یُقالُ الفطرس، این فطرس ملک براش ثقیل بود ولایت امیرالمومنین رو قبول کنه فکسرالله جناحه، خدا پر و بال اورو شکست تا مغضوب درگاه الهی شد تا شب، امام حسین(علیه السلام) جبرئیل این ملک رو ورداشت آورد خدمت پیغمبر عرضه داشت که این ملک مبغوض شد به واسطه همین مسائلی که ولایت امیرالمومنین را قبول نکرد پیغمبر بهش چی گفت؟ گفت: پاشو برو بالت و بمال به قنداقه امام حسین؟ نه، فرمود: دلت می خواد خدا بهت پر و بال بده قال نعم ، خوب اینجا رو گوش بده، فعرض رسول الله ولایت علی ابن ابی طالب، پیغمبر به این فطرس ملک عرضه کرد ولایت امیرالمومنین رو، فَقبَّلها قبول ولایت کرد، بعد گفت حالا برو بالت و بمال به قنداقه امام حسین (علیه السلام). مگه میشه بدون ولایت پر و بال کسی در بیاد اونم ملک.
توجه به اعتقادات در گزینش اشعار
اما در اینجا در ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) بعضی از شعرا به خطا می افتن حضرت می فرماید: نزلونی عن ربوبیه، ما رو از ربوبیت پایین بیارید، در شان ما هر چی می خواید بگید. ولی ببینید بعضی از شاعران شعرهایی میگن بر خلاف روییه شیعه چون شعر گفتن دو بال دارد در شعر گفتن یه بال ادبیات که در کشور ما ادبیات ادبیات ما فارسیه در ادبیات مسیحی، یهودی، زرتشتی، بودائی، حمبلی، مالکی، اشعری ،مذهب ،جبری مذهب، عارفا صوفیه از همین ادبیات فارسی استفاده میکنن برای شعر گفتن. بال دومش عقیده است اون که صوفیه اصطلاحات صوفی رو در شعر استفاده می کنه اونکه عارفه اصطلاحات عارف رو اونکه زرتشته اصطلاحات زرتشتی اونکه مسیحی است اصطلاحات مسیحی اونکه شیعه است باید اصطلاحات شیعه رو استفاده کنه و همچنین اگر مداح بخواد شعری رو انتخاب کنه باید نگاه کنه، شعر مال هر کی هست کار به شخص نداشته باش، امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: أُنظرالی ماقال، نگاه به گفته بکن نگاه به شعر بکن نگاه به نثر بکن، ولا تنظر الی من قال، نگاه به گوینده نکن. سه نفر از مراجع بزرگوار آیت الله بروجردی ، امام راحل ، آیت الله میلانی ، مضمون سخنانشون اینه، مطالب و حرف بزرگان مانع نبوغ فکری شما نشه، شما فکرتونو به کار بندازید چی کار دارید فلان کس چه مطلبی رو گفته شما عقلت و به کار بنداز ببین این شعر خوبه یا نه، اگر مسائل احکام عقیدتی رو انسان بداند نگاه میکنه ببینه این شعر که اگه جبره، جبر مال شیعه نیست اگر تفویضه، تفویض مال شیعه نیست اگر حلوله، اگر اتحاده، اگر تشبیهه، تعطیله، است، استفاده نمی کنه، اگر صلح کل است استفاده نمی کنه ازش، منتهاش باید اینا رو بدونه مداح، باید این مسائل علم کلام را بداند تا شعرهایی رو که مطالعه میکنه ببینه آیا این شعر اگر توش جبر است استفاده نکنه اگر تو این شعر تفویضه استفاده نکنه. مثلا در باره امیرالمومنین علی (علیه السلام) شاعر میگه:
آنچه قدرت داشت ذات کردگار جمله رادر ذات تو برده به کار
خوب خدا اونجا تعطیل میشه دیگه، خدائی وجود نداره، اونچه قدرت داشت ذات کردگار جمله را در ذات تو برده به کار، این جا هم بحث تعطیل پیش میاد که امام هادی روحی و روح العالمین له الفداه، که سوم این ماه که روز جمعه بود روز شهادت اون بزرگوار بود، حضرت عبدالعظیم حسنی اومد خدمتش اون دم درنشست، سادات راه بهش ندادن بیاد بالا، حضرت یه مسئله از بغل دستیش پرسید بلد نبود به حضرت عبدالعظیم گفت: جواب می داد یکی یکی تا اومد کنار حضرت هادی(علیه السلام) گرفت نشست گفت: آقا من می خوام دینمو عرضه کنم فرمود: عرضه کن، گفت خدا را اونطور قائلم که از دو حد تشبیه و تعطیل خارجه. تشبیه چیه؟ مثل زدن، بگیم امیرالمومنین(علیه السلام) عین خداست قدرت علی(علیه السلام) عین قدرت خداست قدرت پیغمبر عین قدرت خداست این تشبیه است. اگر تمام اعمال رو صفات الهی را به ائمه معصومین(علیهم السلام) بدیم این تفویض و تعطیله. متفوضه میگن خداوند عین ساعت کوکی که یه ساعتی رو کوک کرده گذاشته اینجا که یک سال کار میکنه، با یه قوه خدا خلق کرده، دیگه کاری به خیر و شر نداره، کار دست ائمه معصومینه، در صورتی که این تفویض است و امام صادق (علیه السلام) فرمود: لاجبر ولا تفویض بل اَمرٌ بینُ الاَمره، نه جبر نه تفویض، بلکه امری بین این دو. امر یعنی چی؟ یعنی اونچه که خدا دستور داده ما عمل کنیم اونچه که خدا نهی کرده ما انجام ندیم اینو میگن اَمرٌ بینُ الاَمر.
پس کار مداحی از یک بعد آسانه از یک بعد سخت تره یه مرجع تقلید آقایون می خواد یه فتوا بده چهار ملاک داره یه ملاکش قرآنه یه ملاکش احادیث و روایاته یه ملاکش اجماع علماست یک ملاکش استنباط شخصی خودشه که سی سال چهل سال درس خونده تا بتونه یک مسئله رو عنوان کنه و استنباط کنه. مرحوم علامه حلی در نجف مسئله چاه رو داشت میگفت که اگر حیوانی در چاه افتاد بعد از اونکه اون جنازه اون حیوان رو خارج کردیم چند تا دلو آب بکشیم؟ گفت: که شاید چون چاه تو خونه منه، من به واسطه اینکه چاه تو خونه خودمه به نفع خودم فتوا دادم، دستور داد چاه رو پر کردن بعد نشست فتوا داد، دید نه عین همون اوله اما یه شاعر می خواد شعر بگه ملاکش چیه؟ وجود مقدس امیرالمومنین (علیه السلام) در ماه رمضان هر اصنافی را دعوت میکرد افطاری می داد افطاری رو که می خوردند حضرت یه خطبه می خواند برای اینها صنف نجار صنف بزاز حالا هر صنفی یک شب شعرا رو دعوت کرد بعد از آنی که شام به اینها داد حضرت فرمود: ان ملاک امرکم الدین، ملاک امر شما دینه. حالا دین چیه؟ باید بریم دنبال دین ببینیم چیه دیگه. اگر شاعر بخواد شعر بگه باید دینشو بیاره جلو ببینه راجع به توحید چی می خواد بگه دیگه چیزی نگه که نقص توحید باشه راجع به نبوت می خواد شعر بگه چه شعری بگه که ضد نبوت نباشه راجع به امامت می خواد شعر بگه چه شعری بگه که ضد امامت نباشه این دینه و ملاک.
نمونه هایی از اشکلات ادبی و اعتقادی در اشعار
به طرف میگی، میگه ما اگه بعضی اصطلاحات رو از شعر بر داریم دیگه شعری به وجود نمی مونه مگر در قدیم زمان، ازمنه قدیم حالا رو ولش کن این دوره رو، مگه این الفاظ و اصطلاحات و به کار می بردن ببینید حالاشاید بعضیهاتون حفظ باشید
من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم روز اول آمدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسین عبرت از عود و گلاب و نافه وعنبر گرفتم
چرا این اصطلاحات رو شعرا مصرف نمیکنن اصطلاحاتی که اصطلاح شیعه است؟ من شاید یه مرتبه این رو گفته باشم در نظرم نیست قبل از انقلاب ده سال قبل از انقلاب خدمت آیت الله العظمی گلپایکانی رسیدم با مرحوم علامه، خدا رحمتش کنه گفتم: آقا من شعر میگم، میتونم در باره اهل بیت (علیهم السلام) می و باده و این الفاظ رو استفاده کنم: این کلام کلام ایشونه فرمود: این الفاظ مبغوض اهل بیت(علیهم السلام) است نه محبوب اهل بیت(علیه السلام) ، اهل بیت (علیهم السلام) با این الفاظ چیکار دارن.
مشک ابالفضل(علیه السلام) که میشه کوزه آب، مشک که میشه می، این یعنی چی؟ ما باید ببینیم به سوی این مداح هایی که اونور آبی میخونن نریم، دنبال شعرهای چرت و پرت نریم . ببینیم شعرهایی که فارغ البال از این الفاظ است از اونها استفاده کنیم نه شعرهایی که دارای این مضامینه. البته مقام معظم رهبری در دو سال قبل فرمودند: شما می خوای غزل بگی برای دوستت برای رفیقت هر چی می خوای بگی بگو اما وقتی می خوای برای اهل بیت (علیهم السلام) شعر بگی، اهل بیتی که قرآن خدا مداح اهل بیته، انما یریدالله عنکم الرجس اهل البیت، خدا داره مدح اینارو میکنه. ممدوح شاعر کیه؟ ممدوح مداح کیه؟ مداح چه کسی رو می خواد مدح کنه؟ شاعر چه کسی رو می خواد مدح کنه؟ کسی رو که خدا میگه انما یریدالله عنکم الرجس اهل البیت، پلیدی ظاهر و باطن رو از اینها دور کرده تو اماما چند تا شاه داریم؟ یه دفعه یادم افتاد تو اماما چند تا شاه داریم؟ تو شعر می خونیم شاه کربلا، شاه نجف، شاه خراسان، شاه کربلا یعنی استاندار کربلا، شاه نجف یعنی استاندار نجف، شاه خراسان یعنی استاندار خراسان، صدام لعنه الله علیه، شاه 19استان عراقه اما امام حسین(علیه السلام) استاندار کربلاست، صدام رئیس جمهور 19 استانه، امیرالمومنین(علیه السلام) شاه نجف، چرا تو کاظمین شاه نداره؟ سامره چرا نمیگیم شاه سامره؟ چرا نمیگیم شاه بقیع؟ الفاظی است که الفاظ سلطنتی است که وارد ادبیات آئینی و عاشورایی شده که ما باید اینها رو حذف کنیم از اشعارمون کسی که أرض و سما در تحت سیطره اوست، بوجوده ثبتت الأرض و سماء و بیمنه رزق الوراء، اینو بیاریم با یک مسئله به اصطلاح شاه که جانی هست و این که این جانیه بیایم تنزل مقام برا امام قائل بشیم ولی برای وجود مقدس امام تنزل، برای شاه تقدم ترفیع درجه. یه ادبیاتی است که از سلطنتی وارد شده از زمان قبل تو اشعار عربی ما یه کلمه مَلَک نداریم که درباره اهل بیت (علیه السلام) استفاده کرده باشیم ما باید حواسمون و جمع کنیم خیلی چیزاست که باید متوجه باشیم. با اجازه شما عرض کنم که بعضی چیزارو من اینجا یادداشت کردم این، بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا رو که همه می خونن من اینو تا آخر می خونم و اشکالشو ببینم کی بلده ،
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
یه اشکال قافییه ای داره ، در مصرع اول و دوم ، حرف روی واوه، در مصرع چهارم چی؟ تا بگیرم در بغل قبر شهید اینجا حرف داله و تناسب نداره. اگر از شما آقایون بپرسن آدمه تشنه چی می خواد؟ چی جواب میدی؟ احسنت آب، اگر قبر بیارن بهت بدن این رفع تشنگی میکنه؟ نه رفع تشنگی نمیکنه، ما از ادبیات داریم صحبت میکنیم ، اگر بگیم، تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بنوشم جرعه ای از آب جوی کربلا این درسته، قافیه هم درسته، اگر بخواهیم قافیه درست نباشد زائر چی می خواد؟ زائر قبر می خواد، زائر قبر حسینم ای اجل مهلت بده چی؟ احسنت پس زائر قبر می خواد نه تشنه لب. این شعر رو اکثرا تو مجالس ختم می خونن،
روزی که به چنگ مرگ افتد بدنم در کنج لحد اجل نماید وطنم
از بهر شهادتین من بنویسید الله و محمد و علی بر کفنم
بگو ببینم اشکال اینو بلدی؟ ببین اساتید ما خیلی زیادن ولی در این رشته این مرحوم آهی خیلی وارده چون از اساتید بزرگوار یاد گرفتم. اینجا اشکال مکانی داریم، حاج آقای فراهانی لحد کجا رو میگن؟ اون گودالی که بدن میت رو با کفن میذارن اون تو اون سنگی که میچینن میشه سنگ لحد شاعر میگه چی میگه؟ وقتی منو تو اون گودال گذاشتید حالا بیاید شهادت رو بنویسید رو کفنم هیچ عاقلی این حرف رو میزنه مرحوم آهی اینو درست کرده،
روزی که به چنگ مرگ افتد بدنم خواهید کفن پوش نمائید تنم
وقتی می خواهید کفن به تنم کنید اونجا بنویسید
از بهر شهادتین من بنویسید الله و محمد و علی و بر کفنم
ببینید ما امروز اگر این شعر رو در دانشگاه بخونیم جلو مارو میگیرن، این یارو خطاطه هم میترسه بره اون پائین، اصلاَ حالا کجای کفن بنویسه؟ یه شعری هست که اکثراً ایام عاشورا یا برای شور گرفتن هم میگید، او میکشید و من میکشیدم فلان، اینا الان هزارو سیصد و چند ساله هجری قمری از شهادت امام حسین(علیه السلام) میگذره شما برای جمع شدید برای اینکه شوق و ذوق شما نسبت به ائمه معصومین(علیهم السلام) نسبت به امام حسین(علیه السلام زیادتر داره می شه، سال به سال زیادتر میشه، چطور؟
حضرت زینب(علیها السلام) میاد میگه که:
او میبرید و من میبریدم او از حسین سر من از حسین دل
حضرت زینب(علیها السلام) از امام حسین(علیه السلام) دل برید؟ کی باور میکنه چرا تهمت به حضرت زینب(علیها السلام) میزنیدبا شعر گفتنمون؟ یه کلمه عوضش کن
او میبرید و من کی بریدم او از حسین سر من از حسین دل
من کی از حسین دل بریدم؟ این کی که بیاد مطلب رو درست میکنه ببینید شعرهایی که ما می خونیم کتیبه ها مال محتشم حالا این یه خطشو بخونم
از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
اشکال این شعر چیه؟ بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) کربلا به وجود اومد، کربلائیها که دعوت نکرده بودن امام حسین رو کوفیا دعوت کرده بودن، البته شعر صحیحش اینه ولی با قافیه نمیخونه، از آب هم مضایقه کردند کوفیان، خوش داشتند حرمت مهمان خویش را، نه مهمان کربلا را، از کربلا تا کوفه چهارده فرسخ راههمی خوام ببینیم که بعضی از شعرهایی که قدما بزرگان گفتن چه نکات ظریفی درش هست. یارو اگه بیاد به ما بگه کربلائی که وجود نداشت این کربلائی که وجود نداشت چطور خوش داشتند حرمت مهمان کربلا را؟ اصلا مهمان کربلا نبود مهمان کوفیان بود نه مهمان کربلا. حالا این شعر رو راجع به حضرت زهرا (علیها السلام) اگر میدونی نگو من نمی خوام اسم شاعر رو ببریم
مفسرها همه با خون نویسید که قرآن علی کوثر ندارد
سنیها میگن ببینید خود شیعه ها اقرار دارن که قرآن امیرالمومنین (علیه السلام) سوره کوثر ندارد پس خوب شد که اولی و دومی قرآن علی رو قبول نکردن، قرآن عثمان رو قبول کردن. حالا این یک مسئله، یه مسئله اینکه در قرآن علی (علیه السلام) کوثر باید با چی نوشته بشه؟ با طاهرترین اشیا، خون که نجس ترین اشیائه که با خون نجس بنویسیم که قرآن علی کوثر ندارد، ولی درستش اینه مصداق اشک چشم رو میگن خون جگر مفسرها ، مفسرها زاشک دیده بنویسید ببینید که بیت مرتضی کوثر ندارد، یعنی خانه حضرت زهرا (علیها السلام)کوثر نداره یعنی فاطمه زهرا (علیها السلام)، مفسرها زخون دل که اشک چشم باشه بنویسیدکه بیت مرتضی کوثر ندارد، خانه امیرالمومنین(علیه السلام) مصداق اصلی کوثر که حضرت زهرا ست نیست.
کنار خانه زهرا یگانه سربازی که شد به راه ولایت شهید محسن بود، دو تا شهید رو ما میاریم به عنوان سرباز راجع به علی اصغر(علیه السلام) میگیم ای آخرین سربازم، محسنی که به دنیا نیومده میگیم سرباز، سرباز رو به چه کسی میگن؟ کسی که ولو هفت ساله باشه هشت ساله باشه اسلحه دست بگیره بره برای جبهه به این میگن سرباز. حضرت علی اصغر(علیه السلام) سرباز بود؟ ای آخرین سربازم می گیم تو شعرا تو نوحه ها اما آخرین سرباز امام حسین(علیه السلام) که عبدالله(علیه السلام) بود، اون جوان نصرانی بود، نه علی اصغر(علیه السلام) ، حضرت محسن(علیه السلام) که سرباز نبود. مقصدم اینه بعضی از اصطلاحات بعضی از الفاظ اگر تو شعر است باید اونو عوض کرد این راجع به شاه این یادم اومد،
آنکه عوالم ز طفیلش به پا ست شاه خطابش نمودن خطاست
نمیشه به اهل بیت(علیهم السلام) بگیم شاه، اسدالله در وجود آمد در پس پرده، هر چه بود آمد، خدا دیگه وجود نداره دین تعطیله
در مذهب عارفان آگاه الله است علی علی است الله
ما کاری به مذهب عارف نداریم، در مذهب شیعه چی؟ ما اصلا با عارف کاری نداریم الله است علی، علی است الله، این وحدت وجوده
شنیدم عارفی مستانه میگفت خدا را حول قوه جز علی نیست
به اون آقائی که واعظ بود یک ساعت صحبت کرد بعد پیش نماز هم شده بود این هم این شعر و خوند، راجع به امیرالمومنین(علیه السلام) احادیث خیلی عالی خوند ولی وقتی رسید به این شعر، بعد از نماز بهش گفتم که آقا پیغمبر و امیرالمومنین (علیهما السلام) که در رکعت دوم و سوم و چهارم نماز که بلند میشدند چی میگفتن؟ گفت: میگفتن بحول الله و قوه اقوم و اقعد، گفتم پس چطور یه عارفی که اونم مست کرده (شنیدم عارفی مستانه مست کرده) گفته خدا را حول قوه جز علی نیست چرا شما اومدین نتیجه گیری با احادیث کردین .
تفسیر حدیث امام هادی (ع) درباری تصوف
مطالب خیلیه من می خوام راجع به امام هادی (علیه السلام) یه دو سه کلمه عرض کنم آقای پورازغدی چند روز قبل راجع به امام هادی (علیه السلام) مطلبی میگفت ولی عربیشو نخوند فارسیش و میگفت، امام هادی(علیه السلام) در مسجد پیغمبر نشسته بود یه عده اصحاب دورشو گرفتن بعد یه عده اهل تصوف وارد شدند کنار قبر پیغمبر حلقه زدند شروع کردن تهلیل گفتن اصحاب که دورش نشسته بودن اونا رو شروع کردن نگاه کردن حضرت فرمود: «لا تلتفتوا إلی هؤلاء الخدّاعین فإنَّهم خلفاء الشّیاطین و مخرّبوا قواعد الدّین یتزهّدون لراحة الأجسامِ و یتهجّدون لتصیید الأنعام نگاه به این خدعه کننده ها نکنید گفت و گفت و اومد تا اینجایی که فرمود: لا یهلّلون إلا لغرور الناس ولا یُقَلّلُون الغذاء إلا لملأ العساس واختلاف الدَّفناس یتکلّمون النّاس بإملائهم فی الحبّ و یطرحونهم بإذلالهم فی الجُبّ أورادهم الرّقص و التّصدیقة وأذکارهم التّرنّم والتّغنیة فلا یتبعهم إلّا السّفهاء و لا یعتقدهم إلا الحُمقاء فمن ذهب إلی زیارة أحد منهم حیّاً أو میّتاً فکأنّما ذهب إلی زیارة الشّیطانِ و عبدةِ الأوثان و من أعان أحداً منهم فکانّما أعان یزید و معاویة وأباسفیان؛ کسی که به زیارت یکی از اینها بره مردشون بره سر قبرشون یا زنده شون مثل اینه که بت پرستیده و شیطان رو عبادت کرده کسی که به اینها کمک کنه ولو به رفتن تو جلسه صوفیه درویشها و من أعان أحداً منهم فکانّما کسی که به دیدن اینها بره یا کمک مالی یا کمک خدمی به اینها بکنه مثل اینکه به ابو سفیان کمک کرده به معاویه کمک کرده به یزید کمک کرده مهم اینه یه نفر بر گشت به آقا گفت: و إن کان معترفاً بحقوقکم، آقا اگر این شخص اعتراف به حق شما داشته باشه چی؟ امام هادی (علیه السلام) به اون خوش اخلاقشون مثل یک آدم غضب آلود به این شخص نگاه کرد فرمود: دَع ذا عنکَ مَنِ اعْتَرَف بحقوقنا لم یذهب فی عقوقنا ، رها کن این حرفها رو اگر به حال ما اعتقاد به ما داشته باشن عاق ما واقع نمیشدن، أما تدری انّهم أخسّ طوائف الصّوفیة والصّوفیة کلّهم من مخالفینا، نمیدونین شما اینا که دارن تحلیل میگن پست ترین طوائف صوفیه هستن و صوفیه کلهم مخالف ما هستن. چرا؟ جبر و تفویض رو قائلن . مسائل خیلی زیادی است که ما باید حواسمون جمع باشه متوجه باشیم متوکل عباسی دستور داد به لشکرش توبره خاک آوردن اونجا به اندازه یه تپه کردن متوکل رفت بالای تپه به حضرت هادی(علیه السلام) گفت بیا به لشکرش گفت جلو من سان ببندین لشکر متوکل اومدن جلوش سان دیدن متوکل به حضرت عرض کرد که آقا تو هم لشکر خودتو به من بنما
دستش تا به سوی سما بالا شد لشکر از مغرب و مشرق ز ملک پیدا شد
تمام ملائکه اومدن که متوکل غش کرد افتاد روخاک می خوایم بگیم که ما امام شناس نیستیم یارو رفت یه غلطی کرده حالا همه به هم دیگه مسج میدن نمیدونم پیامک میزنن نمیدونم برنامه میدن به هم دیگه، ول کنید این باطل رو باید به حرف نزدن ترکش کرد از بین بردش. لذا اینکه توجه داشته باشید شماها که مداح هستید کارتون مشکله باید بدونین مراجع تقلید حافظ فروع دینن نه حافظ اصول دین چون اصول دین تقریری نیست ولی مداح یا شاعر آئینی حافظ اصول و فروع دینه وقتی راجع خدا شعر میخونه داره توحید میگه راجع به پیغمبر داره نبوت میگه راجع به عدل خدا داره عدل میگه راجع به ائمه داره شعر میخونه داره امامت رو میگه راجع به قیامت و قبر و قیامت میگه داره معاد رو میگه نماز و روضه هم که داره میگه داره فروع دین پس یه کسی که مروج اصول و فروع دینه باید خیلی حواسش جمع باشه. مروج اصول و فروع صوفیه نباشه مروج اصول و فروع عرفا نباشه مروج اصول و فروع مسیحیت نباشه چهارتا اصطلاح ازون چهارتا اصطلاح ازون یعنی این شعرش کنه این شعر میشه التقاتی، شعر آئینی نمیشه. ما در خدمت آقای آقا میثم میرزائی که از شعرای بزرگ جوان فهمیده و ارزشمند و تحصیل کرده و لیسانس و فوق لیسانس دارد از همدان اومده بودند مزاحم ایشونم شدیم گفتیم که در خدمت ایشون در این مجلس آمدیم من دیگه صدا ندارم نه حال مصیبت دارم. گفتم من عذرم و گفتم من هشتادو هفت سالمه دیگه الان باید برم در اون دنیا حالا فعلا اینجام .
منبع: سفینةالبحار، ج2، ص58.