چهار حادثه مهم شب عاشورا چه بود
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از افکار در شب عاشورا به «محمد بن بشیر حضرمی» یکی از یاران امام حسین علیه‌السلام خبر دادند که فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می‌کنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین علیه‌السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش. محمد بن بشیر گفت: در حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم. امام علیه‌السلام پنج جامه به او داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباس‌ها را به فرزندت که همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند.

امام حسین علیه‌السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس «قاسم بن الحسن» به امام علیه‌السلام عرض کرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد:ای عمو! مرگ در کام من از عسل شیرین‌تر است. امام علیه‌السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه (کودک شیرخوار) به شهادت خواهد رسید. قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خیمه‌ها هم حمله می‌کنند؟ امام علیه‌السلام به ماجرای شهادت عبداللّه اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.

امام علیه‌السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه‌ها حفر کنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوب‌ها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه‌السلام بسیار سودمند بود.

مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند «امالی» نوشته است: شب عاشورا حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام و ۳۰ نفر از اصحاب به دستور امام علیه‌السلام از شریعه فرات آب آوردند. امام علیه‌السلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل کنید و وضو بگیرید که این آخرین توشه شماست

, شبکه اطلاع رسانی دانا, در شب عاشورا به «محمد بن بشیر حضرمی» یکی از یاران امام حسین علیه‌السلام خبر دادند که فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می‌کنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین علیه‌السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش. محمد بن بشیر گفت: در حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم. امام علیه‌السلام پنج جامه به او داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباس‌ها را به فرزندت که همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند.

امام حسین علیه‌السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس «قاسم بن الحسن» به امام علیه‌السلام عرض کرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد:ای عمو! مرگ در کام من از عسل شیرین‌تر است. امام علیه‌السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه (کودک شیرخوار) به شهادت خواهد رسید. قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خیمه‌ها هم حمله می‌کنند؟ امام علیه‌السلام به ماجرای شهادت عبداللّه اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.

امام علیه‌السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه‌ها حفر کنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوب‌ها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه‌السلام بسیار سودمند بود.

مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند «امالی» نوشته است: شب عاشورا حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام و ۳۰ نفر از اصحاب به دستور امام علیه‌السلام از شریعه فرات آب آوردند. امام علیه‌السلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل کنید و وضو بگیرید که این آخرین توشه شماست
,
,
,
,
,
,
]
عاشورا یکی از نقاط عطف تاریخ اسلام بلکه همه تاریخ است. در شب عاشورای سال ۶۱ هجری قمری اتفاقاتی خاص رخ داد که خواندنش خالی از لطف نیست.