به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا، در بسیاری از برخوردها دختر و پسر هر چند به بهانه های گوناگون با هم آشنا میشوند اما اندک اندک بر اساس تسلط طبیعی غرایز، نگاه و سخن و رفتارشان رنگ و بویی دیگر گرفته، معنای خاصی پیدا میکند، چه بسا بعد از مدتی به یکباره متوجه میشوند عواطف و احساسات آنان بازیچه هوس شده است.
حرف زدن زن و مرد و برخورد آنان در زندگی روزمره بدون اشکال است؛ مانند روابطی که استاد و دانشجوی در راستای کسب علوم دارند و یا کارمندان ادارات با یکدیگر برخورد میکنند؛ اسلام میگوید نه حبس و نه رکود و نه اختلاط و روابط آزاد، همواره در برخوردها باید «اصل حریم» را حفظ کرد که این نوع رعایت از سنت جاری مسلمین در زمان رسول اکرم (ص) بوده است.
اسلام میخواهد جامعه عاری از هرگونه نگاه و رفتار هوس آلود و سرشار از کار و فعالیت و تحصیل و پیشرفت باشد و دختر و پسر فارغ از دغدغه های شهوانی به کارهای مورد نظر برسند.
با ذکر این مقدمه به بررسی «توصیه صمیمی شدن دختر و پسر» از منظر دین و اعتقادات میپردازیم.
قدرت غرایز و کشش نیروهای درونی انسان، یکسان و مساوی نیست. انگیزه بعضی از تمایلات بسیار قوی و نیرومند است؛ در جوانی غرایز جنسی و احساسات و شیفتگی به جذابیتهای ظاهری، در حد زیادی خودنمایی کرده، حاکم بر دوستیها و تصیمگیریهای جوانان است.
با توجه به نیاز روانی دختر و پسر پس از بلوغ و شرایط ویژه غرایز جنسی و تحریک پذیری جوانان باید اعتراف کرد که گسترش و عادی سازی روابط بستری مناسب برای کشیده شدن جوانان به دامن پر جاذبه هواهای نفسانی و زمینه ساز روابط جنسی است.
محرک اصلی اینگونه روابط همان نیاز طبیعی دختر و پسر به یکدیگر است و از اینکه بستری مناسب چون ازدواج فراهم نیامده به بیراهه کشیده شده و در قالب کامجویی های بدلی خودنمایی میکند.
در بسیاری از برخوردها دختر و پسر هر چند به بهانه های گوناگون با هم آشنا میشوند، اما اندک اندک بر اساس تسلط طبیعی غرایز، نگاه و سخن و رفتارشان رنگ و بویی دیگر گرفته، معنای خاصی پیدا میکند، چه بسا بعد از مدتی به یکباره متوجه میشوند عواطف و احساسات آنان بازیچه هوس شده است.
به راستی در این گونه روابط رفتار «چشمها» چگونه است، مگر نه این است که نقش اول را در روابط چشمها باز میکنند، آیا این نگاه های به نامحرم پاک و به دور از شهوت است؟!
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «به مؤمنان بگو چشمهای خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند این برای آنان پاکیزه تر است. خداوند از آن چه انجام میدهند آگاهتر است. و به زنان با ایمان بگو: چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند و دامان خویشتن را حفظ کنند.»
حرمت نگاه به نامحرم، به سبب تهییج و تحریک شهوانی است که در نگاه نهفته است این تحریک سبب فساد و ورود در محرمات است.
در حدیث دیگری نیز از رسول اکرم (ص) آمده است: «هر کس چشم را از نگاه حرام و هوس آلود پر کند، خداوند در روز قیامت آن را از آتش پر مینماید؛ مگر توبه کند و از این راه (نادرست) باز گردد.»
متأسفانه امروزه با کمرنگ شدن اعتقادات دینی و باور به معاد و حسابرسی در دادگاه عدل الهی، دنیا و دنیاطلبی پررنگتر از همیشه در زندگی انسان جلوهگری میکند و همه مسائل با غفلت از جهانبینی توحیدی و تنها در سایه بهره وری بیشتر از لذت جسمانی مطرح شده و با توجیهات مختلف به آن پرداخته میشود که اگر انسان اندکی این زنگارها را کنار زده و با خود خلوت کند و به قضاوت نشیند، به راحتی انگیزه های مادی و حیوانی را کشف کرده و تحلیل مسائل برایش آسان میشود.
عشق و رابطه بین دختر و پسر یک عشق حقیقی است و نباید مانع این روابط شد، به همین خاطر گسسته شدن این پیوندها با افسردگی، افت تحصیلی و … همراه است.
روابط و آرامش روانی
روابط مختلط سبب آرامش روانی نشده بلکه موجب افزایش اضطراب و التهابات روحی شده و همان طور که اشاره شد عامل پیدایش افسردگی میشود، زیرا با توجه به قدرت و دامنه نفوذ عاطفی زن و مرد بر یکدیگر و نقش حساس آن دو در تأمین نیاز طبیعی و غریزی درمییابیم که تأثیرپذیری آن دو چنان شدید و وسیع است که گاهی مجرای صحیح عقل و خرد را به انحراف میکشاند؛ بهویژه زمانی که آتش هوس شعله ور شود.
این تأثیر شگرف در زن، جلوه گری خاصی دارد و بر عواطف و احساس مرد بسیار نافذ است، تا بدان جا که خواسته آنان را در جهت امیال عاطفه آمیز و احساسی سوق میدهد.
حال اگر این نوع رابطه رواج یابد و پای دوستی ها و دلدادگی ها به میان آید و بر سراسر رفتار و کردار و فکر و اندیشه جوانان سایه انداخته و با به وجود آمدن فراز و نشیبی در این دوستی های احساسی و سطحی، روند زندگی دچار اختلال میشود و آشفتگی فکر و دل را به دنبال دارد. در این بین رشد علمی و معنوی، خسارت زیانباری دیده و فردی که باید در نشاط و شور جوانی برای فردای خود و جامعه ذخیره علمی بیاندوزد به رکود مبتلا میشود و آینده علمی او به خطر میافتد.
روابط دختر و پسر و عشق حقیقی
عشق اصیل و حقیقی، والاترین تجربه ای است که یک انسان میتواند به آن برسد و تنها چنین عشقی است که شکوفایی استعدادهای جسمی و روحی و عاطفی زن و مرد را ممکن میسازد، عشق لازمه استمرار زندگی و مایه نشاط روحی و عمیقترین ارتباط قلبی و محکمترین تعهد انسانی است.
میان عشق و هوس فرق بسیار است بنابراین به پاس احترام عشق و عاشقی و برای پاسداری از این موهبت الهی ترویج روابط آزاد پسندیده نیست. به اعتراف دانشمندان اروپایی، در جوامع آزاد که جاذبه های ظاهری و شوق جنسی حاکم است، عشق اولین قربانی است، در این صورت عشق های برخاسته از نهاد درون به افسانه تبدیل شده، جز مدعیان دروغین کسی یافت نمیشود؛ زیرا پسری که هر روز با دختری میگردد و هر دم که نگاه میکند، عدهای را در حال جلوهگری میبیند، تنوع طلبی در او حاکم شده و عشق و انتظار در او به خاموشی میگراید.
عاشق کسی است که در راه رضای معشوق، از هر چه دارد بگذرد و چشم از همه، جز جمال محبوب ببندد عاشق نه تنها از خواب و خوراک، بلکه از غریزهی جنسی و خواستههای قلبی خویش نیز غافل میشود و جزء یاد معشوق به کسی نمیاندیشد.
«موریس مترلینگ» میگوید: «عشق در تمامی موجودات وجود دارد، ولی درک آن تابع شرایطی است که تا آن شرایط جور نشود امکان آن وجود ندارد… بعضی آن را منحرف میکنند و ندانسته به صورت تمتع از لذّات» مصرف مینمایند و هیچ از حقیقت آن برخوردار نمیشوند.»
«کارن هورنای» درباره رابطه میان عشق و محبت و تمایلات جنسی میگوید: «ارتباط بین محبت و تمایلات جنسی را ملاحظه میکنیم؛ مثلاً بسیاری از تمایلات و کششهای جنسی، اوّلش با مهربانی و دوستی صاف و ساده شروع میشود؛ گاهی هم شخص ممکن است دارای تمایلات جنسی باشد، ولی خودش آن را با تمایل به مهروندی اشتباه کند، چنان که کششهای جنسی هم ممکن است انگیزه احساسات محبتآمیز باشد.»
کارن هورنای در بیان فرق میان محبت واقعی و ابزار علاقهای که ناشی از احتیاج به جلب محبّت و برای کمبودهای روحی و نیاز جسمی و جنسی است میگوید: «فرق بین عشق و نیاز به جلب محبت، آن است که در عشق، احساس دوستی و محبت بر همه چیز مقدم است؛ در حالی که در نیاز عصبی به جلب محبت، همواره نیاز به رفع تشویش درونی مقدم است بسیاری از این نوع روابط بین انسانها گرچه اساسش سودجویانه است، مع ذلک ماسک عشق و دلبستگی به چهره میزنند… به همین جهت یکی از مشخصات عشق حقیقی، پایدار بودن احساس محبّت است.»
بنابراین عشق جنسی و هوس پرستی که به قول «ویل دورانت» آغاز آن با ترشح غدد جنسی و پایان آن ارضای شهوت زودگذر جسمانی است، هرگز نمیتواند تعهدآور بوده و مایه پایداری روابط انسانی بهویژه زندگی زناشویی باشد.
شناخت عشق حقیقی برای آن است که سنگ بنای زندگی شده تا بتوان به آن تداوم بخشید، حال بسی روشن است که دوستیهای زمان جوانی از آنجا که در آن جذابیتهای ظاهری نقش پر رنگی دارد و افراد در آن مقطع در هالهای از احساسات و عواطف غوطهورند و در پی فردی هستند که با ساختههای ذهنیشان مطابق باشد، در ارکان شناخت ناتمام است و کوری حاصل از عشق و محبت بر آن حکومت مینماید، و در مقابل، حالتهای کام بخشانه بسیار قوی است.
لذا شناخت لازم را ایجاد نکرده و به آسانی نمیتوان بدانها اعتماد کرد و آن را حقیقی پنداشت و آن را مبنای تفاهم و یکدلی انگاشت زیرا طرفین را از الزامهای درونی نسبت به محبت خانواده، فرزند، احساس مسئولیت و مقدار ظرفیتهای روانی و عاطفی یکدیگر با خبر نمیسازد چه بسیار عشقهای به ظاهر سوزانی که با اندک اختلاف به سردی میگرایید و به نفرت تبدیل میشود و این خود شاهدی بر سطحی و احساسی بودن این نوع روابط است.
با عشق مجازی چه باید کرد؟
«در پاسخ به پرسش قبلی بیان شد که بیشتر عشقهای خیابانی از ماهیت حقیقی عشق و محبت دور بوده و غرایز نقش اساسی را در آنها به عهده دارند، در حالی که در عشق حقیقی همسانی ذاتی عاشق و معشوق در فکر و اندیشه و سلایق وجود دارد و عاشق، خواهان معشوق است اما نه به خاطر منافع خود.
متأسفانه امروزه به همه جاذبههای جنسی و کششهای غریزی نام عشق نهاده و این واژه مقدس را به بازی گرفته اند، در بسیاری از این عشقها (!) از تعهد خبری نیست و این اظهار دوستیها معمولاً در زمان بلوغ که هنگام بیدار شدن جسم است، بیشتر اتفاق میافتد و در پسرها، این سبکهای شورانگیز و یا بازیگوشانه که تعهد کمتری در آنها دیده میشود، بیشتر است زیرا آنها بیشتر جذب جذابیتهای ظاهری میشوند و وقتی جذابیتها کمرنگتر شوند، با مشکل مواجه میشوند.
در نتیجه در مواجهه با عشق مجازی باید با دقت تمام به آثار و نتایج آن اندیشید و خوب آن را شناخت و به این باور رسید، این عشقهایی که بر پایه جذابیتهای ظاهری و غریزه جنسی است نمیتواند سنگ بنای زندگی شود و نمیتوان به تداوم آن مطمئن بود، در این میان آنچه مهم و ضروری است، تبیین راههای شناخت صحیح از طرف مقابل برای رسیدن به تفاهم و همسانی هر چه بیشتر و بررسی تعهد و عوامل مؤثر در تداوم آن است.
بدون تردید، آنچه بعد از همسانیهای لازم میتواند در مقابل وسوسههای هوسانگیز، تعهد عمیق ایجاد کند، ایمان و صداقت و معنویات است که در غالب اوقات مورد غفلت قرار میگیرد.
دوام علاقه و دوستی میان اشخاص، به معرفت و صداقت و دوری از منافع فردی و گذشت و رها کردن کبر و غرور باز میگردد؛ دختر و پسر باید در رویارویی با هر احساس و علاقهای و با غلیان هر شور و وجدی، خود را نباخته و خویشتنداری پیشه کنند و با دقت و وسواس زیادی به بازشناسی این به ظاهر «عشق» بپردازند و به علائم و نشانههای گفته شده و به عواملی که موجب تداوم آن است خوب فکر کنند که آیا در این علاقه زمینههای تعهد و تداوم آن وجود دارد یا خیر؟
اگر جوانی گرفتار عشق ظاهری شد، باید با صبر و متانت به عواقب آن اندیشیده و به این باور برسد که از مسیر خطا هر چه زودتر برگردد، بهتر از زمان دیگر است، در پایان لازم به ذکر است حتی در صورت تفاهم همهجانبه و وجود علاقه که طرفین قصد ازدواج داشته باشند، باید ضوابط شرعی را پیموده و از دوستیهای مداوم و احساسی پرهیز کنند و با هماهنگی با خانواده به این دوستی رسمیت بخشند و با انجام عقد شرعی به آن مشروعیت داده و در کمال صحت و سلامت فردی و اجتماعی از لذایذ زندگی بهره مند شوند.