به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از سایت بسیج مساجد و محلات، سردار حسین بهشتی مسئول سازمان بسیج مساجد و محلات کشور به مناسبت دهه مبارک فجر درباره نقش محوری مساجد در مبارزات انقلابی مردم گفت: امام خمینی (ره) تربیت شده مسجد و حوزههای علمیه بود و اولین سخنرانی وی علیه نظام شاهنشاهی در سال 42 از منبر مسجد صورت گرفت. در واقع حرکت امام از مسجد شروع شد و این سخنرانی که تهدیدی برای نظام شاهنشاهی بود باعث تبعید امام(ره) شد.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,بهشتی گفت: تبعید امام به عراق و نجف باعث ترویج تفکر انقلاب در مساجد شد و اوج این حرکت در سال 56 با انتشار اعلامیه ها از طریق مساجد و هیاتها بود و بچه مسجدیها، محفلهایشان را به مرکز تبیین و انتشار اندیشههای امام(ره) در بیرون از مسجد تبدیل کرده بودند و یکی از شعارهای آن زمان همین بچه مسجدیها "خدا ، قرآن ، خمینی" و در مقابل شعار نیروهای چپی یعنی "نان، مسکن، آزادی" بود که با کمی تعقل در همین دو شعار میتوان نتیجه گرفت که تفکر بچه مسجدیها مبتنی بر آموزههای دینی – اسلامی و چپیها براساس آموزههای مادی و غلط غربی ها بوده است.
وی در رابطه با نقش دیگر کانونهای آموزشی در زمان درگیریهای انقلابی مردم افزود: مدارس در آن زمان کانون تفکر مادی و ضد دین غرب بودند و حتی در نهادهای دانشگاهی هم بیشتر اساتید دست پروده همین تفکر مادی غربیها بودند و کماکان آثار آن در مدارس و دانشگاههای امروز دیده می شود. در این وضعیت هیچ نهادی قویتر از مسجد و در ذیل آن هیئتهای مذهبی و حوزههای علمیه مخصوصا حوزه علمیه قم نداشتیم و اینها نیروی محرک مساجد بودند.
بهشتی در خصوص چگونگی برگزاری مراسمات دینی با وجود حکومت نظامیها در سطح شهر اظهار کرد: در آن زمان اجازه برگزاری مراسم ترحیم برای شهدای حوادث انقلاب را نداشتیم اما مساجد جامع شهرها به صورت مخفی این دست مراسمات را برگزار میکردند. یکی از مساجد فعال و محوری آن زمان در تهران مسجد امام حسین(ع) بود.
وی ادامه گفت: در آن زمان با توجه به نقش محوری مساجد، مرجع هر کاری، مسجد بود. از جاسازی سلاح تا امدادگری که اغلب توسط خواهران صورت میگرفت، در مسجد انجام میشد. چون بیمارستان محل امنی برای مجروحین تظاهرات بهمن 57 نبود، به همین دلیل در مساجد از آنها پرستاری میشد. در واقع مساجد پادگانهای بومی و محلی و مرکز خدمت رسانی و کار جهادی بودند.
مسئول سازمان بسیج مساجد ومحلات در خصوص چگونگی و فلسفه تشکیل بسیج گفت: حدود 10-11 ماه بعد از انقلاب و بعد از سال 58 امام (رحمه الله علیه) فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را صادر کردند که پایه تشکیل بسیج از مساجد بود و این بسیجیان همان نیروهای مردمی بودند که در پیروزی انقلاب و تثبیت آن نقش محوری را بر عهده داشتند.
وی افزود: خانواده اصلیترین کانون اجتماعی در دین اسلام و علیالخصوص مذهب تشیع است و در زمان درگیری های انقلابی مردم با رژیم شاهنشاهی، مساجد بعد از خانواده، محوری ترین و تاثیرگذار ترین کانون اجتماعی بودند.
بهشتی با اشاره به یک خاطره از حضورش در مبارزات انقلابی در دروان نوجوانیاش گفت: 4 آبان روز تولد شاه بود. من و دوستانم قرار گذاشتیم که با لباس مشکی به تظاهرات برویم که در آن زمان مرکز این چنین تظاهراتی، دانشگاه تهران بود. در حین درگیری بر سر تجمع با لباس مشکی در روز تولد شاه با مامورین حکومتی و فرار از دست مامورین در یکی از کوچهها دیدم در خانه ای باز است. سریع به داخل رفتم و در را محکم بستم. پیرزنی را دیدم که در ایوان خانه نشسته و تا مرا با آن حال پریشان دید علت را پرسید. وقتی به او توضیح دادم که مامورین شاه به دنبالم هستند و از دست آنها فرار میکنم مرا به مخفیگاه خانه برد، وقتی که از رفتن ماموران مطمئن شد به سراغ من آمد و گفت "میتوانی بروی" اما من با آن لباس سیاه به راحتی شناسایی میشدم و به محض خروج از خانه دستگیر شدنم حتمی بود. پیرزن این را که فهمید، برای من لباسی آورد تا پیراهن مشکیام را عوض کنم. وقتی لباس را عوض کردم دیدم که لباس برای من خیلی بزرگ است ـ با آنکه لباس آستینهای کوتاهی داشت اما برای من تا مچ دست میآمد ـ ولی چارهای نبود. پیرزن همان یک دست لباس را داشت که به من داد. مادرم وقتی مرا دید تعجب کرد و علت را جویا شد که وقتی برایش تعریف کردم خیلی خندید.
انتهای پیام/خ
بهشتی گفت: تبعید امام به عراق و نجف باعث ترویج تفکر انقلاب در مساجد شد و اوج این حرکت در سال 56 با انتشار اعلامیه ها از طریق مساجد و هیاتها بود و بچه مسجدیها، محفلهایشان را به مرکز تبیین و انتشار اندیشههای امام(ره) در بیرون از مسجد تبدیل کرده بودند و یکی از شعارهای آن زمان همین بچه مسجدیها "خدا ، قرآن ، خمینی" و در مقابل شعار نیروهای چپی یعنی "نان، مسکن، آزادی" بود که با کمی تعقل در همین دو شعار میتوان نتیجه گرفت که تفکر بچه مسجدیها مبتنی بر آموزههای دینی – اسلامی و چپیها براساس آموزههای مادی و غلط غربی ها بوده است.
وی در رابطه با نقش دیگر کانونهای آموزشی در زمان درگیریهای انقلابی مردم افزود: مدارس در آن زمان کانون تفکر مادی و ضد دین غرب بودند و حتی در نهادهای دانشگاهی هم بیشتر اساتید دست پروده همین تفکر مادی غربیها بودند و کماکان آثار آن در مدارس و دانشگاههای امروز دیده می شود. در این وضعیت هیچ نهادی قویتر از مسجد و در ذیل آن هیئتهای مذهبی و حوزههای علمیه مخصوصا حوزه علمیه قم نداشتیم و اینها نیروی محرک مساجد بودند.
بهشتی در خصوص چگونگی برگزاری مراسمات دینی با وجود حکومت نظامیها در سطح شهر اظهار کرد: در آن زمان اجازه برگزاری مراسم ترحیم برای شهدای حوادث انقلاب را نداشتیم اما مساجد جامع شهرها به صورت مخفی این دست مراسمات را برگزار میکردند. یکی از مساجد فعال و محوری آن زمان در تهران مسجد امام حسین(ع) بود.
وی ادامه گفت: در آن زمان با توجه به نقش محوری مساجد، مرجع هر کاری، مسجد بود. از جاسازی سلاح تا امدادگری که اغلب توسط خواهران صورت میگرفت، در مسجد انجام میشد. چون بیمارستان محل امنی برای مجروحین تظاهرات بهمن 57 نبود، به همین دلیل در مساجد از آنها پرستاری میشد. در واقع مساجد پادگانهای بومی و محلی و مرکز خدمت رسانی و کار جهادی بودند.
مسئول سازمان بسیج مساجد ومحلات در خصوص چگونگی و فلسفه تشکیل بسیج گفت: حدود 10-11 ماه بعد از انقلاب و بعد از سال 58 امام (رحمه الله علیه) فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را صادر کردند که پایه تشکیل بسیج از مساجد بود و این بسیجیان همان نیروهای مردمی بودند که در پیروزی انقلاب و تثبیت آن نقش محوری را بر عهده داشتند.
وی افزود: خانواده اصلیترین کانون اجتماعی در دین اسلام و علیالخصوص مذهب تشیع است و در زمان درگیری های انقلابی مردم با رژیم شاهنشاهی، مساجد بعد از خانواده، محوری ترین و تاثیرگذار ترین کانون اجتماعی بودند.
بهشتی با اشاره به یک خاطره از حضورش در مبارزات انقلابی در دروان نوجوانیاش گفت: 4 آبان روز تولد شاه بود. من و دوستانم قرار گذاشتیم که با لباس مشکی به تظاهرات برویم که در آن زمان مرکز این چنین تظاهراتی، دانشگاه تهران بود. در حین درگیری بر سر تجمع با لباس مشکی در روز تولد شاه با مامورین حکومتی و فرار از دست مامورین در یکی از کوچهها دیدم در خانه ای باز است. سریع به داخل رفتم و در را محکم بستم. پیرزنی را دیدم که در ایوان خانه نشسته و تا مرا با آن حال پریشان دید علت را پرسید. وقتی به او توضیح دادم که مامورین شاه به دنبالم هستند و از دست آنها فرار میکنم مرا به مخفیگاه خانه برد، وقتی که از رفتن ماموران مطمئن شد به سراغ من آمد و گفت "میتوانی بروی" اما من با آن لباس سیاه به راحتی شناسایی میشدم و به محض خروج از خانه دستگیر شدنم حتمی بود. پیرزن این را که فهمید، برای من لباسی آورد تا پیراهن مشکیام را عوض کنم. وقتی لباس را عوض کردم دیدم که لباس برای من خیلی بزرگ است ـ با آنکه لباس آستینهای کوتاهی داشت اما برای من تا مچ دست میآمد ـ ولی چارهای نبود. پیرزن همان یک دست لباس را داشت که به من داد. مادرم وقتی مرا دید تعجب کرد و علت را جویا شد که وقتی برایش تعریف کردم خیلی خندید.
انتهای پیام/خ
بهشتی گفت: تبعید امام به عراق و نجف باعث ترویج تفکر انقلاب در مساجد شد و اوج این حرکت در سال 56 با انتشار اعلامیه ها از طریق مساجد و هیاتها بود و بچه مسجدیها، محفلهایشان را به مرکز تبیین و انتشار اندیشههای امام(ره) در بیرون از مسجد تبدیل کرده بودند و یکی از شعارهای آن زمان همین بچه مسجدیها "خدا ، قرآن ، خمینی" و در مقابل شعار نیروهای چپی یعنی "نان، مسکن، آزادی" بود که با کمی تعقل در همین دو شعار میتوان نتیجه گرفت که تفکر بچه مسجدیها مبتنی بر آموزههای دینی – اسلامی و چپیها براساس آموزههای مادی و غلط غربی ها بوده است.
وی در رابطه با نقش دیگر کانونهای آموزشی در زمان درگیریهای انقلابی مردم افزود: مدارس در آن زمان کانون تفکر مادی و ضد دین غرب بودند و حتی در نهادهای دانشگاهی هم بیشتر اساتید دست پروده همین تفکر مادی غربیها بودند و کماکان آثار آن در مدارس و دانشگاههای امروز دیده می شود. در این وضعیت هیچ نهادی قویتر از مسجد و در ذیل آن هیئتهای مذهبی و حوزههای علمیه مخصوصا حوزه علمیه قم نداشتیم و اینها نیروی محرک مساجد بودند.
بهشتی در خصوص چگونگی برگزاری مراسمات دینی با وجود حکومت نظامیها در سطح شهر اظهار کرد: در آن زمان اجازه برگزاری مراسم ترحیم برای شهدای حوادث انقلاب را نداشتیم اما مساجد جامع شهرها به صورت مخفی این دست مراسمات را برگزار میکردند. یکی از مساجد فعال و محوری آن زمان در تهران مسجد امام حسین(ع) بود.
وی ادامه گفت: در آن زمان با توجه به نقش محوری مساجد، مرجع هر کاری، مسجد بود. از جاسازی سلاح تا امدادگری که اغلب توسط خواهران صورت میگرفت، در مسجد انجام میشد. چون بیمارستان محل امنی برای مجروحین تظاهرات بهمن 57 نبود، به همین دلیل در مساجد از آنها پرستاری میشد. در واقع مساجد پادگانهای بومی و محلی و مرکز خدمت رسانی و کار جهادی بودند.
مسئول سازمان بسیج مساجد ومحلات در خصوص چگونگی و فلسفه تشکیل بسیج گفت: حدود 10-11 ماه بعد از انقلاب و بعد از سال 58 امام (رحمه الله علیه) فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را صادر کردند که پایه تشکیل بسیج از مساجد بود و این بسیجیان همان نیروهای مردمی بودند که در پیروزی انقلاب و تثبیت آن نقش محوری را بر عهده داشتند.
وی افزود: خانواده اصلیترین کانون اجتماعی در دین اسلام و علیالخصوص مذهب تشیع است و در زمان درگیری های انقلابی مردم با رژیم شاهنشاهی، مساجد بعد از خانواده، محوری ترین و تاثیرگذار ترین کانون اجتماعی بودند.
بهشتی با اشاره به یک خاطره از حضورش در مبارزات انقلابی در دروان نوجوانیاش گفت: 4 آبان روز تولد شاه بود. من و دوستانم قرار گذاشتیم که با لباس مشکی به تظاهرات برویم که در آن زمان مرکز این چنین تظاهراتی، دانشگاه تهران بود. در حین درگیری بر سر تجمع با لباس مشکی در روز تولد شاه با مامورین حکومتی و فرار از دست مامورین در یکی از کوچهها دیدم در خانه ای باز است. سریع به داخل رفتم و در را محکم بستم. پیرزنی را دیدم که در ایوان خانه نشسته و تا مرا با آن حال پریشان دید علت را پرسید. وقتی به او توضیح دادم که مامورین شاه به دنبالم هستند و از دست آنها فرار میکنم مرا به مخفیگاه خانه برد، وقتی که از رفتن ماموران مطمئن شد به سراغ من آمد و گفت "میتوانی بروی" اما من با آن لباس سیاه به راحتی شناسایی میشدم و به محض خروج از خانه دستگیر شدنم حتمی بود. پیرزن این را که فهمید، برای من لباسی آورد تا پیراهن مشکیام را عوض کنم. وقتی لباس را عوض کردم دیدم که لباس برای من خیلی بزرگ است ـ با آنکه لباس آستینهای کوتاهی داشت اما برای من تا مچ دست میآمد ـ ولی چارهای نبود. پیرزن همان یک دست لباس را داشت که به من داد. مادرم وقتی مرا دید تعجب کرد و علت را جویا شد که وقتی برایش تعریف کردم خیلی خندید.
انتهای پیام/خ
بهشتی گفت: تبعید امام به عراق و نجف باعث ترویج تفکر انقلاب در مساجد شد و اوج این حرکت در سال 56 با انتشار اعلامیه ها از طریق مساجد و هیاتها بود و بچه مسجدیها، محفلهایشان را به مرکز تبیین و انتشار اندیشههای امام(ره) در بیرون از مسجد تبدیل کرده بودند و یکی از شعارهای آن زمان همین بچه مسجدیها "خدا ، قرآن ، خمینی" و در مقابل شعار نیروهای چپی یعنی "نان، مسکن، آزادی" بود که با کمی تعقل در همین دو شعار میتوان نتیجه گرفت که تفکر بچه مسجدیها مبتنی بر آموزههای دینی – اسلامی و چپیها براساس آموزههای مادی و غلط غربی ها بوده است.
,
وی در رابطه با نقش دیگر کانونهای آموزشی در زمان درگیریهای انقلابی مردم افزود: مدارس در آن زمان کانون تفکر مادی و ضد دین غرب بودند و حتی در نهادهای دانشگاهی هم بیشتر اساتید دست پروده همین تفکر مادی غربیها بودند و کماکان آثار آن در مدارس و دانشگاههای امروز دیده می شود. در این وضعیت هیچ نهادی قویتر از مسجد و در ذیل آن هیئتهای مذهبی و حوزههای علمیه مخصوصا حوزه علمیه قم نداشتیم و اینها نیروی محرک مساجد بودند.
,بهشتی در خصوص چگونگی برگزاری مراسمات دینی با وجود حکومت نظامیها در سطح شهر اظهار کرد: در آن زمان اجازه برگزاری مراسم ترحیم برای شهدای حوادث انقلاب را نداشتیم اما مساجد جامع شهرها به صورت مخفی این دست مراسمات را برگزار میکردند. یکی از مساجد فعال و محوری آن زمان در تهران مسجد امام حسین(ع) بود.
,
وی ادامه گفت: در آن زمان با توجه به نقش محوری مساجد، مرجع هر کاری، مسجد بود. از جاسازی سلاح تا امدادگری که اغلب توسط خواهران صورت میگرفت، در مسجد انجام میشد. چون بیمارستان محل امنی برای مجروحین تظاهرات بهمن 57 نبود، به همین دلیل در مساجد از آنها پرستاری میشد. در واقع مساجد پادگانهای بومی و محلی و مرکز خدمت رسانی و کار جهادی بودند.
,مسئول سازمان بسیج مساجد ومحلات در خصوص چگونگی و فلسفه تشکیل بسیج گفت: حدود 10-11 ماه بعد از انقلاب و بعد از سال 58 امام (رحمه الله علیه) فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را صادر کردند که پایه تشکیل بسیج از مساجد بود و این بسیجیان همان نیروهای مردمی بودند که در پیروزی انقلاب و تثبیت آن نقش محوری را بر عهده داشتند.
,وی افزود: خانواده اصلیترین کانون اجتماعی در دین اسلام و علیالخصوص مذهب تشیع است و در زمان درگیری های انقلابی مردم با رژیم شاهنشاهی، مساجد بعد از خانواده، محوری ترین و تاثیرگذار ترین کانون اجتماعی بودند.
,
بهشتی با اشاره به یک خاطره از حضورش در مبارزات انقلابی در دروان نوجوانیاش گفت: 4 آبان روز تولد شاه بود. من و دوستانم قرار گذاشتیم که با لباس مشکی به تظاهرات برویم که در آن زمان مرکز این چنین تظاهراتی، دانشگاه تهران بود. در حین درگیری بر سر تجمع با لباس مشکی در روز تولد شاه با مامورین حکومتی و فرار از دست مامورین در یکی از کوچهها دیدم در خانه ای باز است. سریع به داخل رفتم و در را محکم بستم. پیرزنی را دیدم که در ایوان خانه نشسته و تا مرا با آن حال پریشان دید علت را پرسید. وقتی به او توضیح دادم که مامورین شاه به دنبالم هستند و از دست آنها فرار میکنم مرا به مخفیگاه خانه برد، وقتی که از رفتن ماموران مطمئن شد به سراغ من آمد و گفت "میتوانی بروی" اما من با آن لباس سیاه به راحتی شناسایی میشدم و به محض خروج از خانه دستگیر شدنم حتمی بود. پیرزن این را که فهمید، برای من لباسی آورد تا پیراهن مشکیام را عوض کنم. وقتی لباس را عوض کردم دیدم که لباس برای من خیلی بزرگ است ـ با آنکه لباس آستینهای کوتاهی داشت اما برای من تا مچ دست میآمد ـ ولی چارهای نبود. پیرزن همان یک دست لباس را داشت که به من داد. مادرم وقتی مرا دید تعجب کرد و علت را جویا شد که وقتی برایش تعریف کردم خیلی خندید.
,انتهای پیام/خ
,]