به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از خبرنگار پایگاه خبری نسل شاهوار شهرستان شاهرود هرگاه یک مسلمان با یک کافر، مانند برادران دینى خود معاشرت داشته باشد در این صورت به حکم قانونِ «همرنگی» به رنگ آنان در میآید. نتیجة این معاشرتِ نزدیک، این میشود که رفتار و کردار کافران در روحیة مسلمانان اثر بگذارد.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, پایگاه خبری نسل شاهوار شهرستان شاهرود,برنامة زندگى یک کافر مطابق خواستهاى نفسانى است
, برنامة زندگى یک کافر مطابق خواستهاى نفسانى است, برنامة زندگى یک کافر مطابق خواستهاى نفسانى است,شکی نیست که تأثیر رفتار یک کافر که برنامة زندگى او مطابق خواستهاى نفسانى است، سریعتر و نافذتر است؛ زیرا در زندگى او، اختلاط زن و مرد، رقص، شراب، قمار، برخى از اعمال منافى عفّت و اعمال نفسانی دیگر، بیاشکال است و مسلّما تأثیر این عوامل، سریعتر از تأثیر رفتار مسلمان بر روى کافر است
,البته ما منکر آن نیستیم که گاهى ممکن است معاشرت یک مسلمان، روى افراد کافر اثر بگذارد، اما بدیهی است که تأثیر این نوع معاشرتها، به مراتب کمتر از تأثیر معاشرت کافر روى مسلمانان است.
,خداوند متعال در قرآن می فرماید:« وَ مَن یَکْفُرْ بِالْایمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فىِ الاَخِرَةِ مِنَ الخْاسِرِینَ(5- مائده)» قانون قرآن این است: اگر کسى نسبت به آنچه که باید ایمان بیاورد، کفر بورزد و راه مؤمنان را رها کرده و در راه کافران قرار گیرد، اعمال او بر باد می رود و در آخرت در زمره زیانکاران خواهد بود.
,کفر به ایمان یعنی آدمى به آنچه که مىداند حق است عمل نکند
, کفر به ایمان یعنی آدمى به آنچه که مىداند حق است عمل نکند, کفر به ایمان یعنی آدمى به آنچه که مىداند حق است عمل نکند,«کفر به ایمان» یعنی آدمى به آنچه که مىداند حق است عمل نکند؛ مانند اینکه می داند اسلام حق است ولی مشرکین را دوست بدارد و با آنان اختلاط کند و نیز مانند کسی که می داند نماز و روزه و زکات و حج، جزء دین و از ارکان آنند ولی با این حال آنها را ترک کرده و به آنها عمل نکند.
,نکته دیگر اینکه «کفر به ایمان» در مورد کسى صادق است که همواره عمل به مقتضاى ایمان خود را ترک کند و همیشه و به طور دائم بر خلاف علم خود عمل نماید از این رو کسى که در زندگیش گاهی حق را مىپوشاند و بر خلاف علم و ایمانش عمل مىکند به چنین کسى نمىگویند به ایمانش کفر ورزیده؛ بلکه مىگویند او مرتکب فسقى شده است.
,اصولا ایمان باید بر اساس فکر باشد. در قرآن چند نوع ایمان است.
,1- ایمان موسمی: قرآن میگ وید یک عده از مردم ایمان دارند اما ایمانشان موسمی است «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّه مُخْلِصینَ لَهُ الدِّین» (عنکبوت/65) وقتی در دریا میروند و میخواهند خفه بشوند، سوار کشتی میشوند. وقتی کشتی واژگون بشود و احساس خطر کنند میگویند: یا الله. «فَلَمَّا نَجَّاهُمْ» وقتی نجاتشان دادیم بد مستی می کنند. اینها ایمانهای موسمی است.
,2- ایمان یک بعدی: یک دسته بعضی چیزها را قبول دارند و بعضی چیزها را قبول ندارند مثل التقاطی ها. ایدئولوژی اسلامی اقتصاد مارکسیست.
,3- بعضی ها ایمانشان ایمان منهای عمل است. «حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون» (عنکبوت/2) خیال می کنند همین که مردم گفتند ما ایمان داریم همین بس است «لا یُفْتَنُون» و ما اینها را امتحان نمی کنیم. پس باید عمل هم باشد.
,4- ایمان هوسی که قرآن می گوید «إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّن» ارزش ندارند. ایمانی که ارزش دارد که براساس فکر باشد. قرآن می گوید: مومنین سحرها و شبها چند دقیقه در آفرینش آسمانها و زمین تفکر کنند. فکر کردن از صفات مومنین است. «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» این فریاد از درونشان بر می خیزد و سلولهای بدنشان هم این گواهی را می دهند.
,انسان خوب وقتی پای گناه وسط می آید به یاد خدا می افتد
, انسان خوب وقتی پای گناه وسط می آید به یاد خدا می افتد, انسان خوب وقتی پای گناه وسط می آید به یاد خدا می افتد,آیه های آخر سوره آل عمران «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ» (آلعمران/190) در آفرینش زمین و آسمان و در آفرینش شب و روز، در اختلاف شب و روز، در این نظم و در این هماهنگی و تدبیر نشانهئهایی است برای کسانی که می خواهند فکر کنند. برای کسانی که عقل و شعور دارند. «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» (آلعمران/191) مردان خدا کسانی هستند که «یَذْکُرُونَ اللَّهَ» ذکر خدا می گویند و خدا را یاد می کنند. یاد خدا فقط «لا اله الا الله» نیست. امام می گوید: «لا اله الا الله و سبحان الله» ذکر خدا هست اما یاد خدا باید در همه جا باشد.
,فرد خوب کسی است که وقتی پای گناه وسط می آید به یاد خدا بیفتد. مثلا وقتی باید یک چیزی را امضا کند که کار باطلی است به یاد خدا بیفتد و بگوید: نه من این را امضا نمی کنم. «یَذْکُرُونَ اللَّهَ» یاد خدا باشند. «قِیاماً» وقتی ایستاده است «وَ قُعُوداً» وقتی نشسته است «وَ عَلى جُنُوبِهِمْ» وقتی روی پهلو خوابیده است. مردان خدا کسانی هستند که ایستاده، نشسته، خوابیده در همه حال به یاد خدا هستند. «وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در آفرینش تفکر میکنند و بعد از تفکر کردن، ایمانشان را اظهار می کنند.
,آنها که می گویند حکومت فاسقین بر مسلمانان ایراد ندارد بدانند:
, آنها که می گویند حکومت فاسقین بر مسلمانان ایراد ندارد بدانند:, آنها که می گویند حکومت فاسقین بر مسلمانان ایراد ندارد بدانند:,مشهور است که یزید فاسق بود ولی کافر نبود. به عبارتی چون شهادتین بر زبان رانده بود مسلمان بود و به عقیده برخی از میتوانست حاکم بر مسلمین باشد.
,می خواهم اینگونه بگویم: در اروپا تحقیقی انجام شده بود بین افرادی که کیفهای پولشان را دزدیده بودند. در میان این افراد عدهای بودند که کیف پولشان برگشته بود. وقتی از محتویات کیفشان سوال شد، معلوم شد؛ غالب این عده، عکس فرزندشان در کیفشان بوده است. معلوم میشود که وقتی معصومیت کودکان به میان میآید حتی دزد کافر هم دلش به رحم میآید.
,چندی پیش یکی از وعاظ داستانی نقل کرد با این مضمون: سال ۱۳۸۶ فردی هر شب برای مراسم عزاداری محرم از تهران به قم میرفت. یک روز که برف و یخبندان شده بود، در اتوبان تهران-قم ماشینش خراب میشود. در آن هوای سرد، کسی برای کمک به این فرد توقف نمیکند. تا اینکه فرزند شیرخوارهاش را در دست میگیرد و کنار ماشینش میایستد یکی یکی ماشینها میایستند تا ببینند مشکل آنها چیست.
,حالا ببینیم یزید این فاسق حاکم بر مسلمانان چه کرد؟ در کربلا شیرخوارهای گرسنه و تشنه بود. بیتاب بود و بیقرار. پدر فریاد هل من ناصر ینصرنی سر داد، مردی نمانده بود که پاسخ امام زمانش را بدهد. اصغر به غیرتش برخورد، ناله بلندی کشید و از گهواره به زمین افتاد. پدر که برای وداع به حرم برگشت، زینب(س)، علی(ع) را به پدر داد. حسین (ع) لبهای خشکیده اصغر را که دید صبرش نماند، او را از زینب گرفت تا از آن جماعت فاسق آبی برایش طلب کند.
,باید پدر باشی تا شدت فشاری که بر حسین (ع) وارد آمده را بدانی. نه البته… پدر هم که باشی تا حسین (ع) فاصله بسیار است. آنهایی که در سمت دشمن بودند کافر نبودند، به گمان امروزیها فاسق بودند، به گمان خودشان شاید مسلمانتر از ذریه رسولالله (ص) بودند. این فاسقان آنقدر دلهایشان تیره شده بود، که با دیدن رقتانگیزترین صحنهها هم نرم نمیشد. ای کاش کافر بودند، ای کاش یهودی و مسیحی بودند. ای کاش اگر دلشان به رحم نیامد، آبی به طفل شش ماهه بدهند، تیرش نمیزدند… این اتفاق اما خوب شد که افتاد، تا مسلمانان بدانند، یزید و شمر و عمرسعد همان فاسقان حاکم بر مسلمین بودند که به اندازه یک دزد بی دین غربی هم نفهمیدند و این وضع انسان فاسق است. دوستانی که میگویند حکومت فاسق بر مسلمانان مشکلی ندارد، بدانند خود را گرفتار چه مصیبت هایی خواهند کرد.
,نویسنده/الهام صادقی
,انتهای پیام/رض
, انتهای پیام/رض, انتهای پیام/رض]