1402-05-30 10:39:57.784196
حجاب از دیدگاه روان شناسی

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ عده‏ای حجاب را نیک می‏دانند و بدان پایبندند و در مقابل ، بی‏حجابی را زشت می‏شمارند و از آن بیزاری می‏جویند ، چنان که گروهی بی‏حجابی را پسندیده ، به آن اهتمام می‏ورزند و حجاب را عملی زشت دانسته ، دامن خود را از آن پاک می‏سازند.

این نوشتار، فارغ از دلیل‏های عقلی و نقلی و مقتضیات فطری در پی بررسی آثار این دو پدیده است و خوبی و بدی و زشتی و زیبایی هر یک را می‏نمایاند تا هر کس با تدبیر در آثار آن دو، راه صواب پیش گیرد. 

 

 دامنه تأثیر رفتارها 

بی‏ تردید زندگی اجتماعی ، خواه بر استدلال عقلی -  فطری - بنیان قراردادهای اجتماعی و... ، بنا شده باشد ، از تاثیر و تاثر متقابل افراد و عملکرد آن‏ها تهی نیست ، خوبی‏ها و زیبایی‏ها برای فرد و خانواده و جامعه مفیدند و زشتی‏ها و بدی‏ها نیز به همه زیان می‏رسانند و تأثیر خود را بر تمام اعضا و ارکان جامعه به جا خواهند گذاشت. 

در این نوشتار، با پرداختن به برخی آثار تربیتی و روان شناختی این دو پدیده ، سودمندی و ضرر آفرینی هر یک را هویدا می‏سازیم تا هر کس خود آگاهانه تصمیم گیرد. 

 

حجاب و رشد شخصیت‏ 

شخصیت ،  مجموعه افکار ، عواطف ، عادت‏ها و اخلاقیات یک انسان است که به تمایز وی از دیگران می‏انجامد ، به عبارت دیگر ، مجموعه صفات و ویژگی‏های جسمی ، روانی و رفتاری که هر انسان را از انسان‏های دیگر متمایز می‏سازد ، شخصیت نام دارد.

بر این اساس ، هر کس شخصیتی دارد که خود را با آن معرفی می‏کند و دیگران نیز او را به همان ویژگی‏ها می‏ شناسند.

در « روان‏شناسی کمال » انسان رشد یافته که انسان خواستارِ تحققِ خود  معرفی می‏گردد، این گونه توصیف شده است ؛ انسانی که نیازهای سطوح پایین (نیازهای جسمانی، ایمنی، تعلق، محبت و احترام ) را پشت سر نهاده در صدد استفاده از توانایی‏ها و قابلیت‏های خود است و به دنبال به فعلیت رساندن خویشتن و تحقق خویش است.

اکنون باید دید فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیش‏تر فراهم می‏گردد یا با عدم رعایت آن؟ انسانی که پیوسته نگران زیبایی خود است و بیش‏تر در جهت معرفی پیکر خود می‏کوشد، بهتر می‏تواند قابلیت‏های خود را بشناسد و به فعلیت برساند یا آن که سر در باغ اندیشه دارد؟

 آیا توجّه به نیازهای جسمانی و سطحی به انسان امکان رشد می‏دهد یا توجّه به نیازهای عالی و مخصوص انسان‏ها؟ آیا غرق شدن در خود نمایی و جلب توجّه دیگران مسیر منتهی به یافتن خویشتن است؟ 

انسانی که زندگی‏اش تحت فرمان و اراده‏اش نیست، در حس هویت یابی خود دچار شکست شده است ، تا چه رسد به آن که هویتش را به کمال رساند ، زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگی‏اش تأثیر می‏گذارد و چنان زندگی می‏کند که دیگران می‏پسندند ، نه آنگونه که خود می‏پسندد. 

بی‏ حجاب در اندیشه نمایش خود و زیبایی خویش است ، این امر که عقده حقارت انسان را می‏نمایاند ، زمینه رشد و تعالی وی را نابود می‏سازد ، در حالی که زن مانند مرد یک انسان است و باید از نظر انسانی رشد و تکامل یابد ، کسی که با نمایش زیبایی خود و گزینش پوششی ویژه در اندیشه جلب نظر دیگران به سر می‏برد ، در حقیقت می‏خواهد با تکیه بر جذابیت‏های ظاهری خویش و نه اصالت‏ها و ارزش‏های متعالی خود ، جایی در جامعه بیابد.

در واقع او از این طریق اعلام می‏دارد ، آنچه برایش اصل است و اهمیت دارد ، « زن بودن » او است نه انسانیت و اندیشه و لیاقت و کارآیی‏اش ،  چنین فردی قبل از همه اسیر خویش است و به مغازه‏داری شبیه است که پیوسته در اندیشه تزیین ظاهر و تغییر دکور خود به سر می‏برد و فرصت پرداختن به آرزوهای بزرگ‏تر را نمی‏یابد

 

حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندی) 

از نظر روان‏شناسی ، قطعی‏ترین عامل رشد انسان « میزان ارزشی » است که هر فرد برای خود قائل است ، به عبارت بهتر ، نافذترین عامل رشد روانی و شخصیتیِ انسان ، سطح حرمت خود او است.

درجه ارزیابی فرد از خود ، حرمت خود خوانده می‏شود و در واقع باز خوردی از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار می‏آید ، این قضاوت در قالب رفتارهای کلامی و غیر کلامی بروز می‏کند و گستره‏ای است که فرد خود را در آن پهنه توانا ، مهم ، موفق و با ارزش و یا ناموفق و بی‏ارزش می‏داند.

چنان که گذشت ، « سطح حرمت خود » در سازش یافتگی هیجانی ، اجتماعی و عاطفی تأثیر بسیار دارد و از عوامل تعیین کننده اساسی در شکل‏دهی الگوهای رفتاری و عاطفی است ؛ به گونه‏ای که تردید افراد در ارزشمندی‏شان به ناتوانی در رسیدن به زندگی عاطفی موزون می‏انجامد ، این افراد همواره از آشکار شدن ناتوانی‏هاشان هراسناکند و صحنه را ترک می‏کنند ، از طرفی خلاقیت با «سطح حرمت خود» رابطه کاملاً مستقیم دارد. 

به راستی آیا برهنه شدن و کشاندن رفتارهای جنسی به کوچه و خیابان به آدمی ارزش می‏دهد و انسان را از احساس ارزشمندی بهره‏مند می‏سازد؟ البته شاید احساس رضایت آنی و زود گذر پدید آورد ، ولی کم‏تر کسی است که بر خورداری از این حالت و رفتار را ارزش تلقی کند و شخص برخوردار از این روحیه را ارزشمند بداند.

افزون بر این، تامین هر خواسته‏ای همیشه با احساس رضایت همراه نیست ، در جامعه‏ای که برهنگی تمام شریان‏های آن را پر کرده و زن و مرد همواره در حال مقایسه داشته‏ها و نداشته‏های خویشند ، انسان‏ها در تشویش مستمر و دلهره همیشگی فرو می‏روند ؛ زیرا رقابت و مقایسه در میدانی رخ می‏نماید که ظرفیت رقابت ندارد و بدین سبب آدمی به تنوع طلبی حریصانه کشیده می‏ شود.

بی ‏تردید تا وقتی این اندیشه فضای ذهن آدمی را آکنده است ، فرصتی برای بروز خلاقیت و ابتکار باقی نمی‏ماند ، ذهنِ مشغول به تصاحب دل دیگران و جلب نظر مردان و پسندیده شدن ، هرگز اندیشه علمی را بر نمی‏تابد و نمی‏تواند یافته‏ای تازه عرضه کند.

بنابراین، چنین افرادی هم ارزشمندی را از کف داده‏اند و هم در جبران آن به بیراهه رفته‏اند ، راه رسیدن به احساس ارزشمندی پایدار، رفتن در پی کسب صفات ارزشمند و پایدار است. 

انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگهداشتن خود از دسترس دیگران، سطح ارزشمندی خود را ارتقا می‏بخشد تا آن‏جا که مرد ، نیازمندانه به آستان وی روی می‏آورد.

بی ‏تردید اگر زنان این مفهوم را به طور کامل درک کنند ، به پوشیده داشتن و مخفی ساختن پیکر خویش بیش‏تر گرایش نشان می‏دهند و پی خواهند برد که راه احساس ارزشمندی در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نیست.

پس حجاب احساس ارزشمندی است ؛ که موقعیتی بلند مرتبه برای زنان پدید می‏آورد و مردان را در محدودیت فرو می‏برد ، اگر چه در بیان به زنان گفته می‏شود که پوشیده بیرون آیید ؛ ولی واقعیت آن است که به مرد گفته می‏شود ، بهره برداری جنسی در همه جا ممنوع ، چون راه چشم را که نافذترین کانال حسیِ مردان است، نمی‏توان سد کرد. 

 

 حجاب و استحکام خانواده‏ 

خانواده با اهمیت‏ترین نهاد اجتماعی است‌ ، خانواده کانون عشق و امید و تحقق آرزوهای آدمی و مرکز تولّد و پرورش نسل بشر است ؛ به گونه‏ای که هیچ جامعه‏ای نمی‏تواند بدون خانواده پایدار بماند.

در معارف الهی خانواده مهم‏ترین جایگاه پرورش انسان است ، قرآن کریم همسران را « لباس » یکدیگر می‏داند و بدین ترتیب نقش هر یک را معین می‏کند ، زن و شوهر نزدیک‏ترین افراد به یکدیگرند و چون لباس ، یکدیگر را از آفات و آسیب‏های عفت سوز و ایمان برانداز حفظ می‏کنند. افزون بر این ، آن‏ها مانند لباس ، مایه وقار و آراستگی یکدیگرند ، بی‏تردید این نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شکل می‏گیرد.

غریزه جنسی یکی از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ اما برای پایداری‏اش کافی نیست ، بعد از ازدواج به تدریج با گذر زمان اهداف جدید شکل می‏گیرد ؛ خواسته‏های زیستی و جنسی اندک اندک جای خود را به نیازهای روانی و امنیتی و عاطفی و شناختی می‏دهد و دیگر سرمایه عشق ورزی به تنهایی برای تأمین اهداف خانواده و خواسته‏ها کافی نیست.

نخستین شرط دستیابی بدین اهداف و تامین خواست‏های جدید ، آن است که زن و شوهر از هویت و خواست‏های فردی دست شویند و به سوی پی ریزی هویتی جمعی گام بردارند . چنانچه هر کس فقط خواهش خویش را پی گیرد؛ زن در جهت تجمل و خودنمایی و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجه مردان گام بردارد ؛ در دغدغه مقبولیت خویش فرو رود و نقش مادری را به فراموشی سپارد و از آن سوی مرد در اندیشه رسیدن به تمکین‏های نوتر و پر رونق‏تر به سر برد و نقش پدری را فراموش کند ، بنیان خانواده بر باد می‏ رود.

بی‏ تردید کانون خانواده با اموری چون توجه به لباس و بدن و روی و موی و انگشت نما شدن و مشخص‏تر معرفی کردن خود ، پیوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدین امور و فراموش کردن اهداف خانواده و نیازهای برتر، پایه‏های خانواده را متزلزل می‏سازد. 

 

حجاب و مسؤولیت پذیری‏ 

هر کس در برابر خود و دیگران مسؤول است ، انجام موفقیت‏آمیز مسؤولیت به استعداد و برخورداری از توانمندی‏های متناسب و ظرفیت‏های روان شناختی و جسمی نیاز دارد ، توفیق در پاره‏ای از مسئو لیت‏ها و حتی سپردن برخی از مسئولیت‏ها به حجاب تکیه دارد و افرادی که بی‏حجابی پیشه می‏کنند، توان انجام آن را ندارند.

این گروه ناگزیر باید به خویش پردازند و چنان که امروزه مشاهده می‏کنیم چاره‏ای ندارند جز آن که انجام آن مسئولیت‏ها را به دیگران و حتی مردان بسپارند.

این افراد ، افزون بر آن که خود به دلیل ناتوانی یا شانه خالی کردن از انجام دادن مسئولیت‏های فردی باز می‏مانند ، با روحیه و وضعیت بدنی خاص خویش محیط را آلوده و موقعیت را برای فعالیت مسئولیت پذیرانه نامساعد می‏سازند ، بر این اساس ، بازدهی فعالیت‏های خانوادگی و اجتماعی را کاهش می‏دهند و حتی دقت عمل را دچار اختلال می‏کنند.

به عبارت دیگر ، این افراد خود ناتوان می‏مانند و دیگران را نیز از انجام دادن تعهدات و مسئولیت‏هاشان باز می‏دارند.

فرد بی‏حجاب با رعایت نکردن این شرط در واقع از قبول مسئولیت خودداری ورزیده ، در پی خواسته‏های خود می‏رود و حتی دیگران را از انجام تعهدهای پذیرفته شده باز می‏دارد ، بنابراین، حجاب هرگز به معنای محدود کردن حوزه مسؤولیت زن نیست ، حجاب شرط موفقیت در انجام دادن مسئولیت‏ها و سپردن برخی مسؤولیت‏ها است.

 

هر انسانی، با هر نظام فکری ، افعال اختیاری‏اش را به منظور رسیدن به اهدافی که آن‏ها را پسندیده و خوب تشخیص داده ، انجام می‏دهد، حجاب و بی‏حجابی نیز از این چارچوب برون نیست .