به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ عدهای حجاب را نیک میدانند و بدان پایبندند و در مقابل ، بیحجابی را زشت میشمارند و از آن بیزاری میجویند ، چنان که گروهی بیحجابی را پسندیده ، به آن اهتمام میورزند و حجاب را عملی زشت دانسته ، دامن خود را از آن پاک میسازند.
این نوشتار، فارغ از دلیلهای عقلی و نقلی و مقتضیات فطری در پی بررسی آثار این دو پدیده است و خوبی و بدی و زشتی و زیبایی هر یک را مینمایاند تا هر کس با تدبیر در آثار آن دو، راه صواب پیش گیرد.
دامنه تأثیر رفتارها
بی تردید زندگی اجتماعی ، خواه بر استدلال عقلی - فطری - بنیان قراردادهای اجتماعی و... ، بنا شده باشد ، از تاثیر و تاثر متقابل افراد و عملکرد آنها تهی نیست ، خوبیها و زیباییها برای فرد و خانواده و جامعه مفیدند و زشتیها و بدیها نیز به همه زیان میرسانند و تأثیر خود را بر تمام اعضا و ارکان جامعه به جا خواهند گذاشت.
در این نوشتار، با پرداختن به برخی آثار تربیتی و روان شناختی این دو پدیده ، سودمندی و ضرر آفرینی هر یک را هویدا میسازیم تا هر کس خود آگاهانه تصمیم گیرد.
حجاب و رشد شخصیت
شخصیت ، مجموعه افکار ، عواطف ، عادتها و اخلاقیات یک انسان است که به تمایز وی از دیگران میانجامد ، به عبارت دیگر ، مجموعه صفات و ویژگیهای جسمی ، روانی و رفتاری که هر انسان را از انسانهای دیگر متمایز میسازد ، شخصیت نام دارد.
بر این اساس ، هر کس شخصیتی دارد که خود را با آن معرفی میکند و دیگران نیز او را به همان ویژگیها می شناسند.
در « روانشناسی کمال » انسان رشد یافته که انسان خواستارِ تحققِ خود معرفی میگردد، این گونه توصیف شده است ؛ انسانی که نیازهای سطوح پایین (نیازهای جسمانی، ایمنی، تعلق، محبت و احترام ) را پشت سر نهاده در صدد استفاده از تواناییها و قابلیتهای خود است و به دنبال به فعلیت رساندن خویشتن و تحقق خویش است.
اکنون باید دید فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیشتر فراهم میگردد یا با عدم رعایت آن؟ انسانی که پیوسته نگران زیبایی خود است و بیشتر در جهت معرفی پیکر خود میکوشد، بهتر میتواند قابلیتهای خود را بشناسد و به فعلیت برساند یا آن که سر در باغ اندیشه دارد؟
آیا توجّه به نیازهای جسمانی و سطحی به انسان امکان رشد میدهد یا توجّه به نیازهای عالی و مخصوص انسانها؟ آیا غرق شدن در خود نمایی و جلب توجّه دیگران مسیر منتهی به یافتن خویشتن است؟
انسانی که زندگیاش تحت فرمان و ارادهاش نیست، در حس هویت یابی خود دچار شکست شده است ، تا چه رسد به آن که هویتش را به کمال رساند ، زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگیاش تأثیر میگذارد و چنان زندگی میکند که دیگران میپسندند ، نه آنگونه که خود میپسندد.
بی حجاب در اندیشه نمایش خود و زیبایی خویش است ، این امر که عقده حقارت انسان را مینمایاند ، زمینه رشد و تعالی وی را نابود میسازد ، در حالی که زن مانند مرد یک انسان است و باید از نظر انسانی رشد و تکامل یابد ، کسی که با نمایش زیبایی خود و گزینش پوششی ویژه در اندیشه جلب نظر دیگران به سر میبرد ، در حقیقت میخواهد با تکیه بر جذابیتهای ظاهری خویش و نه اصالتها و ارزشهای متعالی خود ، جایی در جامعه بیابد.
در واقع او از این طریق اعلام میدارد ، آنچه برایش اصل است و اهمیت دارد ، « زن بودن » او است نه انسانیت و اندیشه و لیاقت و کارآییاش ، چنین فردی قبل از همه اسیر خویش است و به مغازهداری شبیه است که پیوسته در اندیشه تزیین ظاهر و تغییر دکور خود به سر میبرد و فرصت پرداختن به آرزوهای بزرگتر را نمییابد
حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندی)
از نظر روانشناسی ، قطعیترین عامل رشد انسان « میزان ارزشی » است که هر فرد برای خود قائل است ، به عبارت بهتر ، نافذترین عامل رشد روانی و شخصیتیِ انسان ، سطح حرمت خود او است.
درجه ارزیابی فرد از خود ، حرمت خود خوانده میشود و در واقع باز خوردی از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار میآید ، این قضاوت در قالب رفتارهای کلامی و غیر کلامی بروز میکند و گسترهای است که فرد خود را در آن پهنه توانا ، مهم ، موفق و با ارزش و یا ناموفق و بیارزش میداند.
چنان که گذشت ، « سطح حرمت خود » در سازش یافتگی هیجانی ، اجتماعی و عاطفی تأثیر بسیار دارد و از عوامل تعیین کننده اساسی در شکلدهی الگوهای رفتاری و عاطفی است ؛ به گونهای که تردید افراد در ارزشمندیشان به ناتوانی در رسیدن به زندگی عاطفی موزون میانجامد ، این افراد همواره از آشکار شدن ناتوانیهاشان هراسناکند و صحنه را ترک میکنند ، از طرفی خلاقیت با «سطح حرمت خود» رابطه کاملاً مستقیم دارد.
به راستی آیا برهنه شدن و کشاندن رفتارهای جنسی به کوچه و خیابان به آدمی ارزش میدهد و انسان را از احساس ارزشمندی بهرهمند میسازد؟ البته شاید احساس رضایت آنی و زود گذر پدید آورد ، ولی کمتر کسی است که بر خورداری از این حالت و رفتار را ارزش تلقی کند و شخص برخوردار از این روحیه را ارزشمند بداند.
افزون بر این، تامین هر خواستهای همیشه با احساس رضایت همراه نیست ، در جامعهای که برهنگی تمام شریانهای آن را پر کرده و زن و مرد همواره در حال مقایسه داشتهها و نداشتههای خویشند ، انسانها در تشویش مستمر و دلهره همیشگی فرو میروند ؛ زیرا رقابت و مقایسه در میدانی رخ مینماید که ظرفیت رقابت ندارد و بدین سبب آدمی به تنوع طلبی حریصانه کشیده می شود.
بی تردید تا وقتی این اندیشه فضای ذهن آدمی را آکنده است ، فرصتی برای بروز خلاقیت و ابتکار باقی نمیماند ، ذهنِ مشغول به تصاحب دل دیگران و جلب نظر مردان و پسندیده شدن ، هرگز اندیشه علمی را بر نمیتابد و نمیتواند یافتهای تازه عرضه کند.
بنابراین، چنین افرادی هم ارزشمندی را از کف دادهاند و هم در جبران آن به بیراهه رفتهاند ، راه رسیدن به احساس ارزشمندی پایدار، رفتن در پی کسب صفات ارزشمند و پایدار است.
انسان بر خوردار از حجاب، با دور نگهداشتن خود از دسترس دیگران، سطح ارزشمندی خود را ارتقا میبخشد تا آنجا که مرد ، نیازمندانه به آستان وی روی میآورد.
بی تردید اگر زنان این مفهوم را به طور کامل درک کنند ، به پوشیده داشتن و مخفی ساختن پیکر خویش بیشتر گرایش نشان میدهند و پی خواهند برد که راه احساس ارزشمندی در دسترس و مقبول بودن لحظه به لحظه نیست.
پس حجاب احساس ارزشمندی است ؛ که موقعیتی بلند مرتبه برای زنان پدید میآورد و مردان را در محدودیت فرو میبرد ، اگر چه در بیان به زنان گفته میشود که پوشیده بیرون آیید ؛ ولی واقعیت آن است که به مرد گفته میشود ، بهره برداری جنسی در همه جا ممنوع ، چون راه چشم را که نافذترین کانال حسیِ مردان است، نمیتوان سد کرد.
حجاب و استحکام خانواده
خانواده با اهمیتترین نهاد اجتماعی است ، خانواده کانون عشق و امید و تحقق آرزوهای آدمی و مرکز تولّد و پرورش نسل بشر است ؛ به گونهای که هیچ جامعهای نمیتواند بدون خانواده پایدار بماند.
در معارف الهی خانواده مهمترین جایگاه پرورش انسان است ، قرآن کریم همسران را « لباس » یکدیگر میداند و بدین ترتیب نقش هر یک را معین میکند ، زن و شوهر نزدیکترین افراد به یکدیگرند و چون لباس ، یکدیگر را از آفات و آسیبهای عفت سوز و ایمان برانداز حفظ میکنند. افزون بر این ، آنها مانند لباس ، مایه وقار و آراستگی یکدیگرند ، بیتردید این نقش در پرتو تفاوت زن و شوهر شکل میگیرد.
غریزه جنسی یکی از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است؛ اما برای پایداریاش کافی نیست ، بعد از ازدواج به تدریج با گذر زمان اهداف جدید شکل میگیرد ؛ خواستههای زیستی و جنسی اندک اندک جای خود را به نیازهای روانی و امنیتی و عاطفی و شناختی میدهد و دیگر سرمایه عشق ورزی به تنهایی برای تأمین اهداف خانواده و خواستهها کافی نیست.
نخستین شرط دستیابی بدین اهداف و تامین خواستهای جدید ، آن است که زن و شوهر از هویت و خواستهای فردی دست شویند و به سوی پی ریزی هویتی جمعی گام بردارند . چنانچه هر کس فقط خواهش خویش را پی گیرد؛ زن در جهت تجمل و خودنمایی و مورد پسند واقع شدن در اجتماع و جلب توجه مردان گام بردارد ؛ در دغدغه مقبولیت خویش فرو رود و نقش مادری را به فراموشی سپارد و از آن سوی مرد در اندیشه رسیدن به تمکینهای نوتر و پر رونقتر به سر برد و نقش پدری را فراموش کند ، بنیان خانواده بر باد می رود.
بی تردید کانون خانواده با اموری چون توجه به لباس و بدن و روی و موی و انگشت نما شدن و مشخصتر معرفی کردن خود ، پیوند تنگاتنگ دارد و پرداختن بدین امور و فراموش کردن اهداف خانواده و نیازهای برتر، پایههای خانواده را متزلزل میسازد.
حجاب و مسؤولیت پذیری
هر کس در برابر خود و دیگران مسؤول است ، انجام موفقیتآمیز مسؤولیت به استعداد و برخورداری از توانمندیهای متناسب و ظرفیتهای روان شناختی و جسمی نیاز دارد ، توفیق در پارهای از مسئو لیتها و حتی سپردن برخی از مسئولیتها به حجاب تکیه دارد و افرادی که بیحجابی پیشه میکنند، توان انجام آن را ندارند.
این گروه ناگزیر باید به خویش پردازند و چنان که امروزه مشاهده میکنیم چارهای ندارند جز آن که انجام آن مسئولیتها را به دیگران و حتی مردان بسپارند.
این افراد ، افزون بر آن که خود به دلیل ناتوانی یا شانه خالی کردن از انجام دادن مسئولیتهای فردی باز میمانند ، با روحیه و وضعیت بدنی خاص خویش محیط را آلوده و موقعیت را برای فعالیت مسئولیت پذیرانه نامساعد میسازند ، بر این اساس ، بازدهی فعالیتهای خانوادگی و اجتماعی را کاهش میدهند و حتی دقت عمل را دچار اختلال میکنند.
به عبارت دیگر ، این افراد خود ناتوان میمانند و دیگران را نیز از انجام دادن تعهدات و مسئولیتهاشان باز میدارند.
فرد بیحجاب با رعایت نکردن این شرط در واقع از قبول مسئولیت خودداری ورزیده ، در پی خواستههای خود میرود و حتی دیگران را از انجام تعهدهای پذیرفته شده باز میدارد ، بنابراین، حجاب هرگز به معنای محدود کردن حوزه مسؤولیت زن نیست ، حجاب شرط موفقیت در انجام دادن مسئولیتها و سپردن برخی مسؤولیتها است.