روایتی جالب از شهید باکری در اینستاگرام پرستویی +عکس
پرویز پرستویی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام عکس زیر را منتشر کرد و نوشت.
[
,
از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.,
,
کاغذی از جیبش درآورد و امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.,
,
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟
گفتم :کار
گفت : فردا بیا سرکار,
,
,
,
باورم نمی شد,
,
فردا رفتم مشغول شدم .,
,
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.,
,
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.,
,
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.,
,
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت :توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت می شد.,
,
این درخواست خود شهید بود.»,
,
,
,
, ,
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ پرویز پرستویی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام عکس زیر را منتشر کرد و نوشت:
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,
«یکی از کارمندان شهرداری اورمیه می گفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم.
, از پله های شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
,
کاغذی از جیبش درآورد و امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
,
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟
گفتم :کار
گفت : فردا بیا سرکار
,
,
,
باورم نمی شد
,
فردا رفتم مشغول شدم .
,
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود.
,
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
,
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه.
,
بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت :توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت می شد.
,
این درخواست خود شهید بود.»
,
]