اخبار داغ

شهید حنیفه درستی ،محبوب مردم و کابوس ضد انقلاب

شهید حنیفه درستی ،محبوب مردم و کابوس ضد انقلاب
او مناطق آلوده از ضدانقلاب مناطق کردنشین خوی را در مدت کوتاهی از لوث ضدانقلاب پاکسازی نمود و آرامش و امنیت کامل را به منطقه بازگرداند.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از اروم نیوز ،سردار سرتیپ پاسدار محمد حنیفه درستی در تاریخ1337/6/5 در دهستان قوروق از توابع شهرستان خوی آذربایجان غربی در یک خانواده انقلابی و مذهبی چشم به جهان گشود.در سال1344 برای کسب علم در مدرسه ابتدایی دهستان شروع به تحصیل نمود و تا ششم قدیم ادامه تحصیل داد.

, به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از اروم نیوز ،سردار سرتیپ پاسدار محمد حنیفه درستی در تاریخ1337/6/5 در دهستان قوروق از توابع شهرستان خوی آذربایجان غربی در یک خانواده انقلابی و مذهبی چشم به جهان گشود.در سال1344 برای کسب علم در مدرسه ابتدایی دهستان شروع به تحصیل نمود و تا ششم قدیم ادامه تحصیل داد., شبکه اطلاع رسانی دانا, اروم نیوز , سردار سرتیپ پاسدار محمد حنیفه درستی در تاریخ1337/6/5 در دهستان قوروق از توابع شهرستان خوی آذربایجان غربی در یک خانواده انقلابی و مذهبی چشم به جهان گشود.در سال1344 برای کسب علم در مدرسه ابتدایی دهستان شروع به تحصیل نمود و تا ششم قدیم ادامه تحصیل داد.,

با توجه به مشکلات مالی و غیره ترک تحصیل کرد و کمک دست خانواده اش در امر کشاورزی مشغول شد تا موقعی که وقت رفتن به سربازی فرا رسید.

, با توجه به مشکلات مالی و غیره ترک تحصیل کرد و کمک دست خانواده اش در امر کشاورزی مشغول شد تا موقعی که وقت رفتن به سربازی فرا رسید.,

در سال1356 به خدمت سربازی اعزام شده و بعد از سپری نمودن آموزش، جهت ادامه خدمت به اصفهان رفت. زمان شاه، ‌خدمت سربازی واقعاً مشکل بود. نه مرخصی داشت و نه آسایش و با برخوردهای ناشایست افسران و درجه داران طاغوتی مواجه بودند.

, در سال1356 به خدمت سربازی اعزام شده و بعد از سپری نمودن آموزش، جهت ادامه خدمت به اصفهان رفت. زمان شاه، ‌خدمت سربازی واقعاً مشکل بود. نه مرخصی داشت و نه آسایش و با برخوردهای ناشایست افسران و درجه داران طاغوتی مواجه بودند.,

یکی از هم خدمتی هایش تعریف می کرد که سردار با توجه به اینکه ارشد گروهان هم بود با یکی از افسران به خاطر فحاشی و تهمت برخورد کرده و درگیر شده بود. بالاخره خدمت سربازی سردار مصادف شد با انقلاب شکوهمند اسلامی که امام(ره) فرمودند سربازان پادگانها را ترک کنند.

, یکی از هم خدمتی هایش تعریف می کرد که سردار با توجه به اینکه ارشد گروهان هم بود با یکی از افسران به خاطر فحاشی و تهمت برخورد کرده و درگیر شده بود. بالاخره خدمت سربازی سردار مصادف شد با انقلاب شکوهمند اسلامی که امام(ره) فرمودند سربازان پادگانها را ترک کنند.,

سردار یکی از همان سربازان بود که پادگان را ترک و در جمع مجاهدان حضور یافت و در تاریخ57/12/23 لباس رزم بر تن نمود و پس از طی یک دوره آموزشی به عنوان چریک در پادگانهای لشگر64 ارتش به مدت یک سال خدمت کرد تا اینکه به فکر پیوستن به صف سپاه پاسداران افتاد و در59/3/13 عضو رسمی سپاه شد.

, سردار یکی از همان سربازان بود که پادگان را ترک و در جمع مجاهدان حضور یافت و در تاریخ57/12/23 لباس رزم بر تن نمود و پس از طی یک دوره آموزشی به عنوان چریک در پادگانهای لشگر64 ارتش به مدت یک سال خدمت کرد تا اینکه به فکر پیوستن به صف سپاه پاسداران افتاد و در59/3/13 عضو رسمی سپاه شد.,

, , ,


او جزو افرادی بود که پس از خدمت در یگانهای چریکی برای برقراری امنیت در منطقه قطور خوی حضور یافت و در اندک مدتی به دلیل تجربیات و لیاقتی که از خود نشان داده بود، به عنوان فرمانده اردوگاه عملیاتی منصوب گردید و مناطق آلوده از ضدانقلاب مناطق کردنشین خوی را در مدت کوتاهی از لوث ضدانقلاب پاکسازی نمود و آرامش و امنیت کامل را به منطقه بازگرداند و این را مردم شهیدپرور و انقلابی شهرستان خوی در ذهن دارند که حنیف چگونه جنگید و امنیت را به مردم مؤمن هدیه داد.

,
, او جزو افرادی بود که پس از خدمت در یگانهای چریکی برای برقراری امنیت در منطقه قطور خوی حضور یافت و در اندک مدتی به دلیل تجربیات و لیاقتی که از خود نشان داده بود، به عنوان فرمانده اردوگاه عملیاتی منصوب گردید و مناطق آلوده از ضدانقلاب مناطق کردنشین خوی را در مدت کوتاهی از لوث ضدانقلاب پاکسازی نمود و آرامش و امنیت کامل را به منطقه بازگرداند و این را مردم شهیدپرور و انقلابی شهرستان خوی در ذهن دارند که حنیف چگونه جنگید و امنیت را به مردم مؤمن هدیه داد.,

سردار بزرگوار اسلام شهید حنیف در22 تیرماه سال1360 ازدواج نمود و بعد از مدت بسیار کوتاهی از ازدواجش از آذربایجان غربی به عنوان فرمانده گروهان در تیپ27 حضرت محمد رسول ا...(ص) در جنوب کشور اعزام و در عملیات بزرگ فتح المبین شرکت نمود و مجروح نیز گشت.

, سردار بزرگوار اسلام شهید حنیف در22 تیرماه سال1360 ازدواج نمود و بعد از مدت بسیار کوتاهی از ازدواجش از آذربایجان غربی به عنوان فرمانده گروهان در تیپ27 حضرت محمد رسول ا...(ص) در جنوب کشور اعزام و در عملیات بزرگ فتح المبین شرکت نمود و مجروح نیز گشت.,

در برگشت از جبهه جنوب، سپاه پاسداران، گردانهای جندا... را راه اندازی کرد و سردار حنیف با لیاقت و شجاعت و مردانگی که از خود نشان داده بود، از سوی فرماندهان به عنوان فرمانده گردان جندا... خوی منصوب شد و تا سال1365 به عنوان یک فرمانده جسور در گردان جندا... در تمام شهرهای استان آذربایجان غربی اجرای عملیات نمود.

, در برگشت از جبهه جنوب، سپاه پاسداران، گردانهای جندا... را راه اندازی کرد و سردار حنیف با لیاقت و شجاعت و مردانگی که از خود نشان داده بود، از سوی فرماندهان به عنوان فرمانده گردان جندا... خوی منصوب شد و تا سال1365 به عنوان یک فرمانده جسور در گردان جندا... در تمام شهرهای استان آذربایجان غربی اجرای عملیات نمود.,

, , ,


با توجه به نیروهای کارکشته و جنگجویی که در گردان بودند، حنیف هم بر خود می بالید، چون هر مأموریت سختی که در منطقه بود به گردان حنیف واگذار می شد و آنان با تلفات بسیار کم از دشمن تلفات زیادی می گرفتند و همیشه موفق بودند. در سال65 در عملیات حاج عمران سردار بعد از تک و پاتک های فراوان که در منطقه بود شب و روز نداشت.

,
, با توجه به نیروهای کارکشته و جنگجویی که در گردان بودند، حنیف هم بر خود می بالید، چون هر مأموریت سختی که در منطقه بود به گردان حنیف واگذار می شد و آنان با تلفات بسیار کم از دشمن تلفات زیادی می گرفتند و همیشه موفق بودند. در سال65 در عملیات حاج عمران سردار بعد از تک و پاتک های فراوان که در منطقه بود شب و روز نداشت.,

عملیات بسیار سنگین بود طوری که توپ و خمپاره وجب به وجب منفجر می شد و رزمندگان به خوبی یادشان هست که حنیف چه شهامتی به خرج داد و پشت سر هم به نیروهای عراق یورش می برد که نهایتاً از ناحیه آرنج دست چپ به وسیله قناسه دشمن به شدت مجروح شد. مجروحیت حنیف بر کسی آشکار نشد چون خودش نمی خواست نیروهای گردان بفهمند که فرمانده آنان زخمی شده است.درد شدیدی داشت و کف دستش را مشت کرده و بر دهانش فرو برده بود.

, عملیات بسیار سنگین بود طوری که توپ و خمپاره وجب به وجب منفجر می شد و رزمندگان به خوبی یادشان هست که حنیف چه شهامتی به خرج داد و پشت سر هم به نیروهای عراق یورش می برد که نهایتاً از ناحیه آرنج دست چپ به وسیله قناسه دشمن به شدت مجروح شد. مجروحیت حنیف بر کسی آشکار نشد چون خودش نمی خواست نیروهای گردان بفهمند که فرمانده آنان زخمی شده است.درد شدیدی داشت و کف دستش را مشت کرده و بر دهانش فرو برده بود.,

تا اینکه تعدادی از مسؤولین فهمیدند و ایشان را سریعاً به بیمارستان نقده انتقال دادند و سردار شاکری که آن موقع فرمانده سپاه خوی بود به عنوان فرمانده گردان به جای سردار حنیف فرماندهی را عهده دار شد.وی تا مداوای کامل مجروحیتش توان ماندن در عقبه را نداشت. در سال66 به فرماندهی گردان خود که به نام مبارک حضرت ابوالفضل(ع) مزیّن شده بود منصوب گردید و تا سال1369 در همان گردان به امورات محوله خود ادامه داد.

, تا اینکه تعدادی از مسؤولین فهمیدند و ایشان را سریعاً به بیمارستان نقده انتقال دادند و سردار شاکری که آن موقع فرمانده سپاه خوی بود به عنوان فرمانده گردان به جای سردار حنیف فرماندهی را عهده دار شد.وی تا مداوای کامل مجروحیتش توان ماندن در عقبه را نداشت. در سال66 به فرماندهی گردان خود که به نام مبارک حضرت ابوالفضل(ع) مزیّن شده بود منصوب گردید و تا سال1369 در همان گردان به امورات محوله خود ادامه داد.,

, , ,

 

,

در سال1370 به عنوان فرمانده گروه رزمی شهدای مکه منصوب و باز همچنان به درگیری با دشمنان قسم خورده ادامه داد و نهایتاً با شجاعت هایی که در کل منطقه داشتند از سوی فرماندهان لشگر به سمت فرمانده عملیات لشگر 3 ویژه شهدا منصوب و تا سال73 در همان پست یگانهای تابعه لشگر را از نظر عملیات هدایت نمود و باز اقتدار و امانتداری و دانش نظامیگری سردار حنیف باعث شد ایشان را به عنوان فرمانده تیپ سوم لشگر مستقر در منطقه عمومی زیوه ارومیه معرفی کنند که در آن منطقه نیز در عملیاتهای فراوان، نفس از ضدانقلاب برید و خطرناکترین فرماندهان گروهک های ضدانقلاب را به سزای اعمالشان رساند. در سال1376 نیز باز هم شجاعت و تجریه جنگی و دانش نظامی سردار سبب شد که ایشان را به فرماندهی تیپ2 اباعبدا... الحسین(ع) منصوب نمایند که تا شهادتش در همان تیپ به عنوان سرباز فداکار فرماندهی یگان قوی و مستحکم تیپ را عهده دار بود.
او در کنار رزم در میدان های نبرد به تحصیل علوم مختلف پرداخت و تحصیلات عالی را در دانشگاه امام حسین (ع) سپری نمود.

, در سال1370 به عنوان فرمانده گروه رزمی شهدای مکه منصوب و باز همچنان به درگیری با دشمنان قسم خورده ادامه داد و نهایتاً با شجاعت هایی که در کل منطقه داشتند از سوی فرماندهان لشگر به سمت فرمانده عملیات لشگر 3 ویژه شهدا منصوب و تا سال73 در همان پست یگانهای تابعه لشگر را از نظر عملیات هدایت نمود و باز اقتدار و امانتداری و دانش نظامیگری سردار حنیف باعث شد ایشان را به عنوان فرمانده تیپ سوم لشگر مستقر در منطقه عمومی زیوه ارومیه معرفی کنند که در آن منطقه نیز در عملیاتهای فراوان، نفس از ضدانقلاب برید و خطرناکترین فرماندهان گروهک های ضدانقلاب را به سزای اعمالشان رساند. در سال1376 نیز باز هم شجاعت و تجریه جنگی و دانش نظامی سردار سبب شد که ایشان را به فرماندهی تیپ2 اباعبدا... الحسین(ع) منصوب نمایند که تا شهادتش در همان تیپ به عنوان سرباز فداکار فرماندهی یگان قوی و مستحکم تیپ را عهده دار بود.
او در کنار رزم در میدان های نبرد به تحصیل علوم مختلف پرداخت و تحصیلات عالی را در دانشگاه امام حسین (ع) سپری نمود.
,
,

او تاب ماندن در این دنیای فانی را نداشت و به همراه یار دیرینش سردار قهاری و سردار زمانلو و دیگر همرزمانش شهادت را در آغوش کشیده و به ملکوت اعلی عروج کرد و در کنار دیگر همرزمانش آرام گرفت.

, او تاب ماندن در این دنیای فانی را نداشت و به همراه یار دیرینش سردار قهاری و سردار زمانلو و دیگر همرزمانش شهادت را در آغوش کشیده و به ملکوت اعلی عروج کرد و در کنار دیگر همرزمانش آرام گرفت.,

, , ,


برخورد با مردم و مردمداری سردار
سردار سرتیپ پاسدار شهید محمد حنیفه درستی همیشه به پرسنل یگان خود توصیه می کرد که به هیچ وجه اهالی روستاها و عشایر را مورد آزار و اذیت قرار ندهید. گاهی اوقات می شد که ضدانقلاب در داخل منازل روستائیان و یا چادر عشایر پناه می گرفت اما سردار طوری برنامه ریزی می کرد که اگر درگیری مسلحانه روی می داد، ‌کسی از اهالی صدمه نبیند.

,
, برخورد با مردم و مردمداری سردار
سردار سرتیپ پاسدار شهید محمد حنیفه درستی همیشه به پرسنل یگان خود توصیه می کرد که به هیچ وجه اهالی روستاها و عشایر را مورد آزار و اذیت قرار ندهید. گاهی اوقات می شد که ضدانقلاب در داخل منازل روستائیان و یا چادر عشایر پناه می گرفت اما سردار طوری برنامه ریزی می کرد که اگر درگیری مسلحانه روی می داد، ‌کسی از اهالی صدمه نبیند.
,
,

در طول چندین سال خدمت در کردستان مشاهده نشد سردار به منزلی برود و استراحت کند یا غذا میل نماید.با اینکه ریش سفیدان و شوراهای روستا اصرار فراوان می نمودند ولی سردار ترجیح می داد در کنار پرسنلش در مساجد روستا استراحت نماید. اگر وارد روستایی می شدیم سردار اول از همه با بزرگان روستا گپی می زد و آنها را به آرامش و همکاری دعوت می کرد.

, در طول چندین سال خدمت در کردستان مشاهده نشد سردار به منزلی برود و استراحت کند یا غذا میل نماید.با اینکه ریش سفیدان و شوراهای روستا اصرار فراوان می نمودند ولی سردار ترجیح می داد در کنار پرسنلش در مساجد روستا استراحت نماید. اگر وارد روستایی می شدیم سردار اول از همه با بزرگان روستا گپی می زد و آنها را به آرامش و همکاری دعوت می کرد.,

چندین مورد گواه بودیم که سردار به افراد تهیدست و فقرای روستائیان بدون اینکه کسی باخبر شود کمک می نمود و همین کار باعث شده بود که پیر و جوان تمام روستاهای کردنشین آذربایجان غربی نسبت به سردار احترام خاصی قائل بشوند و حتی در تشییع پیکر پاکش از تمام نقاط کشورمان اعم از سربازان و غیره شرکت کرده و برای شهادت سردار افتخارآفرین که زود پرواز کرده بود، غمگین و سیاه پوش شوند.

, چندین مورد گواه بودیم که سردار به افراد تهیدست و فقرای روستائیان بدون اینکه کسی باخبر شود کمک می نمود و همین کار باعث شده بود که پیر و جوان تمام روستاهای کردنشین آذربایجان غربی نسبت به سردار احترام خاصی قائل بشوند و حتی در تشییع پیکر پاکش از تمام نقاط کشورمان اعم از سربازان و غیره شرکت کرده و برای شهادت سردار افتخارآفرین که زود پرواز کرده بود، غمگین و سیاه پوش شوند.,

, , ,


قدرت فرماندهی و تصمیم گیری سردار
سردار شهید حنیف فرماندهی مقتدر، شجاع، ‌جسور و صبور و محتاط بود.عملیات ها را با قدرت تمام انجام می داد و از درگیری هیچ واهمه ای نداشت. خود به عنوان نفر و تکاور، جلوتر از همه حرکت می کرد و درگیر می شد طوری که فرماندهان و حتی نیروها می گفتند سردار شما تشریف نیاورید و یا اگر می آیید با پوشش نظامی تشریف بیاورید ،اما سردار قبول نمی کرد و به سربازان می گفت پسرم، ‌خون من از تو رنگین تر نیست.

,
, قدرت فرماندهی و تصمیم گیری سردار
سردار شهید حنیف فرماندهی مقتدر، شجاع، ‌جسور و صبور و محتاط بود.عملیات ها را با قدرت تمام انجام می داد و از درگیری هیچ واهمه ای نداشت. خود به عنوان نفر و تکاور، جلوتر از همه حرکت می کرد و درگیر می شد طوری که فرماندهان و حتی نیروها می گفتند سردار شما تشریف نیاورید و یا اگر می آیید با پوشش نظامی تشریف بیاورید ،اما سردار قبول نمی کرد و به سربازان می گفت پسرم، ‌خون من از تو رنگین تر نیست.
,
,

همین امر یاعث شده بود هر عملیات و کمین یا جنگی می شد، اگر سردار به گروهی می گفت بالای ارتفاعی بروید و حتماً شهید هم خواهید شد، نیروها به همدیگر اجازه نمی دادند و می گفتند ما می رویم. چون می دانستند هر معرکه ای که باشد، سردار بالشخصه حضور خواهد یافت.

, همین امر یاعث شده بود هر عملیات و کمین یا جنگی می شد، اگر سردار به گروهی می گفت بالای ارتفاعی بروید و حتماً شهید هم خواهید شد، نیروها به همدیگر اجازه نمی دادند و می گفتند ما می رویم. چون می دانستند هر معرکه ای که باشد، سردار بالشخصه حضور خواهد یافت.,

, , ,

توجه به دستورات الهی و نماز اول وقت 
سردار سعی می کرد هیچ وقت نمازش را فرادی نخواند و به همه توصیه می کرد نماز را به جماعت برگزار کنند. نماز اول وقت سردار را کسانی که با ایشان بودند، به خاطر دارند. قبل از اذان صبح بیدار بود تا نمازش قضا نشود و به خانواده اش نیز همیشه توصیه می کرد که سعی کنید نمازتان را اول وقت بخوانید. در ایام عزاداری، ‌واحد فرهنگی یگان را صددرصد تأمین می کرد که عزاداری به نحو شایسته و خداپسندانه برگزار گردد.

, توجه به دستورات الهی و نماز اول وقت 
سردار سعی می کرد هیچ وقت نمازش را فرادی نخواند و به همه توصیه می کرد نماز را به جماعت برگزار کنند. نماز اول وقت سردار را کسانی که با ایشان بودند، به خاطر دارند. قبل از اذان صبح بیدار بود تا نمازش قضا نشود و به خانواده اش نیز همیشه توصیه می کرد که سعی کنید نمازتان را اول وقت بخوانید. در ایام عزاداری، ‌واحد فرهنگی یگان را صددرصد تأمین می کرد که عزاداری به نحو شایسته و خداپسندانه برگزار گردد.
,
,

نمازخانه یگانهای تحت امر تیپ را با هزینه های سنگین درست می کرد تا پرسنل از هر لحاظ بتوانند با آرامش کامل به عبادت بپردازند. فاصله اتاق استراحت سردار با نمازخانه در محل تیپ2 زیاد بود، ‌اما در هوای گرم یا برف و باران، سردار به نمازخانه می آمد و پرسنل هم همیشه در گوشه و کنار ساختمانها می ماندند تا سردار وارد مسجد شود و آنها بعداً به داخل بروند و سردار همیشه در صف های عقب می ایستاد تا سربازان را تشویق کرده باشد.

, نمازخانه یگانهای تحت امر تیپ را با هزینه های سنگین درست می کرد تا پرسنل از هر لحاظ بتوانند با آرامش کامل به عبادت بپردازند. فاصله اتاق استراحت سردار با نمازخانه در محل تیپ2 زیاد بود، ‌اما در هوای گرم یا برف و باران، سردار به نمازخانه می آمد و پرسنل هم همیشه در گوشه و کنار ساختمانها می ماندند تا سردار وارد مسجد شود و آنها بعداً به داخل بروند و سردار همیشه در صف های عقب می ایستاد تا سربازان را تشویق کرده باشد.,

فردی خداشناس بود که خداوند او را طلبید و به زیارت خانه خدا رفت. می گفت در آنجا زیارت آقایم اباعبدا... الحسین(ع) را طلبیده ام که نهایتاً دو مرتبه پشت سر هم به زیارت عتبات عالیات نیز مشرف گردید و از کربلای حسینی برای خودش لباس آخرت (کفن) که مزین به دعا بود را هدیه آورد و گفت که اگر من شهید شدم کفنم این باشد که خداوند هم او را به آرزویش رساند و به دست حجت الاسلام حجازی همان کفن بر پیکر پاکش پوشانده شد.

, فردی خداشناس بود که خداوند او را طلبید و به زیارت خانه خدا رفت. می گفت در آنجا زیارت آقایم اباعبدا... الحسین(ع) را طلبیده ام که نهایتاً دو مرتبه پشت سر هم به زیارت عتبات عالیات نیز مشرف گردید و از کربلای حسینی برای خودش لباس آخرت (کفن) که مزین به دعا بود را هدیه آورد و گفت که اگر من شهید شدم کفنم این باشد که خداوند هم او را به آرزویش رساند و به دست حجت الاسلام حجازی همان کفن بر پیکر پاکش پوشانده شد.,

, , ,

امانتداری و حفظ بیت المال

, امانتداری و حفظ بیت المال,

سردار سرافراز اسلام شهید حنیف، نسبت به حفظ بیت المال بسیار جدی بود و اجازه نمی داد به هیچ وجه ریالی از بیت المال اسراف شود.به عنوان مثال در منطقه آلواتان سردشت که عملیات هم بود، از اهالی منطقه و تعدادی از خیّرین شهرستان خوی به همراه نماینده مجلس و رؤسای تعدادی از ادارات به دیدار گردان آمده و مقادیر زیادی پول جمع آوری کرده بودند تا به عنوان هدیه مردمی به گردان تحویل دهند.

, سردار سرافراز اسلام شهید حنیف، نسبت به حفظ بیت المال بسیار جدی بود و اجازه نمی داد به هیچ وجه ریالی از بیت المال اسراف شود.به عنوان مثال در منطقه آلواتان سردشت که عملیات هم بود، از اهالی منطقه و تعدادی از خیّرین شهرستان خوی به همراه نماینده مجلس و رؤسای تعدادی از ادارات به دیدار گردان آمده و مقادیر زیادی پول جمع آوری کرده بودند تا به عنوان هدیه مردمی به گردان تحویل دهند.,

سردار با اصرار تأکید داشت که من فرمانده پشتیبانی یگان را به شما معرفی می کنم و شما هم زحمت را قبول نموده و خودتان با این مبلغ بر حسب نیاز منطقه و رزمندگان، وسایل را خریداری نمایید و تحویل پشتیبانی دهید تا بین رزمندگان تقسیم گردد. امانتداری سردار زبانزد خاص و عام بوده و هست. اصلاً اجازه نمی داد ریالی از کسی کم و کسر شود .سردار در همه جا اینگونه زیست و رفت.

, سردار با اصرار تأکید داشت که من فرمانده پشتیبانی یگان را به شما معرفی می کنم و شما هم زحمت را قبول نموده و خودتان با این مبلغ بر حسب نیاز منطقه و رزمندگان، وسایل را خریداری نمایید و تحویل پشتیبانی دهید تا بین رزمندگان تقسیم گردد. امانتداری سردار زبانزد خاص و عام بوده و هست. اصلاً اجازه نمی داد ریالی از کسی کم و کسر شود .سردار در همه جا اینگونه زیست و رفت.,

, , ,


گرامی داشتن شهدا و احترام خاص به گلگون کفنان

,
, گرامی داشتن شهدا و احترام خاص به گلگون کفنان,

سردار سرتیپ پاسدار با اینکه خود در حکمِ شهید زنده بود، ولی احترام و ارادت کامل و بخصوص به شهدا داشت.یکی از دوستان شهید نثل می کند:«یادم هست در سال1381 تعداد250 نفر از شهدای جنگ تحمیلی با تشریفات و مراسم خاص از منطقه حاج عمران پیرانشهر و شهرهای مختلف به زادگاهشان تشییع می شد. در حاج عمران، ما به همراه چندین نفر از رزمندگان پاسدار تیپ2، تابوت شهدا را به صورت منظم روی کفی تریلی ها چیده و تزئین می کردیم. اندکی وقت لازم بود تا تابوتها روی ماشین قرار گیرد و دو نفر از برادران، ‌تابوتی که روی دستشان بود بر زمین گذاشتند.

, سردار سرتیپ پاسدار با اینکه خود در حکمِ شهید زنده بود، ولی احترام و ارادت کامل و بخصوص به شهدا داشت.یکی از دوستان شهید نثل می کند:«یادم هست در سال1381 تعداد250 نفر از شهدای جنگ تحمیلی با تشریفات و مراسم خاص از منطقه حاج عمران پیرانشهر و شهرهای مختلف به زادگاهشان تشییع می شد. در حاج عمران، ما به همراه چندین نفر از رزمندگان پاسدار تیپ2، تابوت شهدا را به صورت منظم روی کفی تریلی ها چیده و تزئین می کردیم. اندکی وقت لازم بود تا تابوتها روی ماشین قرار گیرد و دو نفر از برادران، ‌تابوتی که روی دستشان بود بر زمین گذاشتند.,

بنده سردار را دیدم که روی ماشین ایستاده بود. از دیدن این وضعیت گریه اش گرفت و با عصبانیت به برادران گفت شما تحمل چند دقیقه را ندارید که شهید را زود روی زمین گذاشتید. پیکر دو تن از شهدا را که تقریباً جسم سالمی داشتند، ‌داخل حوزه نمایندگی در تیپ2 بردند و در تابوتهای شیشه ای گذاشتند. سردار همان شب را تا صبح پیش شهدا ماند.»

, بنده سردار را دیدم که روی ماشین ایستاده بود. از دیدن این وضعیت گریه اش گرفت و با عصبانیت به برادران گفت شما تحمل چند دقیقه را ندارید که شهید را زود روی زمین گذاشتید. پیکر دو تن از شهدا را که تقریباً جسم سالمی داشتند، ‌داخل حوزه نمایندگی در تیپ2 بردند و در تابوتهای شیشه ای گذاشتند. سردار همان شب را تا صبح پیش شهدا ماند.»,

, , ,

وصیت نامه سردار شهید محمد حنیفه درستی:
بسم الله الرحمن الرحیم 
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
شهادت می دهم به یگانگی خداوند متعال و شهادت می دهم به رسالت و نبوت حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص) شهادت می دهم که حضرت علی ابن ابی طالب ولی و وصی حضرت رسول اکرم می باشد.

, وصیت نامه سردار شهید محمد حنیفه درستی:
بسم الله الرحمن الرحیم 
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان علی ولی الله
شهادت می دهم به یگانگی خداوند متعال و شهادت می دهم به رسالت و نبوت حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص) شهادت می دهم که حضرت علی ابن ابی طالب ولی و وصی حضرت رسول اکرم می باشد.
,
,
,
,

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند               واندر آن ظلمت آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود چه فرخنده شبی           آن شب قدر که این تازه براتم دادند

, دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند               واندر آن ظلمت آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود چه فرخنده شبی           آن شب قدر که این تازه براتم دادند
,
,

سلام وصلوات خداوند بر روح پاک حضرت رسول اکرم (ص)وائمه معصومین(ع)،سلام وصلوات بر محضر آقا امام زمان عجل الله فرجه الشریف خاتم امامان معصوم(ع).شهادت می دهم که حضرت مهدی در غیبت کبری می باشد و انشاءالله بنا به تشخیص خدا روزی قیام خواهد کرد.
سلام و صلوات بر روح بلند امام امت خمینی کبیر رهبر بزرگ انقلاب اسلامی که مارا از ظلم وستم طاغوت واستکبار جهان خوار شرق وغرب خصوصا آمریکای جنایتکار رهایی بخشید و در این عصر ما را به راه راست هدایت فرمود.سپاس و ستایش خداوند منان را که بر ما منت نهاد و ما را در عصر خمینی به دنیا آورد و ما با دیدبصیرت و آگاهی و اختیار کامل راه امام امت را انتخاب کردیم و در این راه به جهاد همه جانبه پرداختیم و عنوان پاسداری اسلام را به برکت وجود امام عزیزمان برای خود برگزیدیم وهشت سال با صدامیان وجهان خواران ومعاندان نظام مقدس اسلامی به جنگ پرداختیم تا یاری خدا شامل حال ما باشد و نظام مقدس جمهوری اسلامی را از شر ستم کاران نجات دادیم. سلام وصلوات بر ولی امر مسلمین جهان حضرت ایت الله خامنه ای،رهبر وفرمانده کل قوا بعد از رحلت امام این کشتی عظیم اسلامی را هدایت می کندو حقا راه امام امت را طی می نماید.

, سلام وصلوات خداوند بر روح پاک حضرت رسول اکرم (ص)وائمه معصومین(ع)،سلام وصلوات بر محضر آقا امام زمان عجل الله فرجه الشریف خاتم امامان معصوم(ع).شهادت می دهم که حضرت مهدی در غیبت کبری می باشد و انشاءالله بنا به تشخیص خدا روزی قیام خواهد کرد.
سلام و صلوات بر روح بلند امام امت خمینی کبیر رهبر بزرگ انقلاب اسلامی که مارا از ظلم وستم طاغوت واستکبار جهان خوار شرق وغرب خصوصا آمریکای جنایتکار رهایی بخشید و در این عصر ما را به راه راست هدایت فرمود.سپاس و ستایش خداوند منان را که بر ما منت نهاد و ما را در عصر خمینی به دنیا آورد و ما با دیدبصیرت و آگاهی و اختیار کامل راه امام امت را انتخاب کردیم و در این راه به جهاد همه جانبه پرداختیم و عنوان پاسداری اسلام را به برکت وجود امام عزیزمان برای خود برگزیدیم وهشت سال با صدامیان وجهان خواران ومعاندان نظام مقدس اسلامی به جنگ پرداختیم تا یاری خدا شامل حال ما باشد و نظام مقدس جمهوری اسلامی را از شر ستم کاران نجات دادیم. سلام وصلوات بر ولی امر مسلمین جهان حضرت ایت الله خامنه ای،رهبر وفرمانده کل قوا بعد از رحلت امام این کشتی عظیم اسلامی را هدایت می کندو حقا راه امام امت را طی می نماید.
,
,

, , ,


همه همکاران وهمرزمان و دوستان و آشنایان را توصیه می کنم راه امام امت راکه همان راه انبیای عظام و اولیاءگرامی می باشد ادامه بدهند و در دفاع از مقام معظم رهبری و حکومت اسلامی از هیچ گونه کوششی دریغ نورزند تا انقلاب را به انقلاب مهدی(عج)متصل نمایند.خانواده خودم و برادران و خواهران را به پاکی وعفت دعوت می نمایم. وصیت می کنم بعد از من حجاب اسلامی را رعایت نموده و زینب وار ادامه دهنده راه من باشند.
راه و هدفی که حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) در مدت کوتاهی ترسیم نمودند، تلاش و هوشیاری و استقامت دهنده آن یعنی زینب قهرمان بود که بعد از چهارده قرن هنوز ادامه پیدا کرده و حفظ شده است.ما و شمادر تکمیل آن مسیر باید اقتدا کنیم به حضرت زینب سلام الله علیها.
اکنون که زیارت بیت خدا نصیب من شده و انشاءالله جمعه حرکت میکنم،خانواده ام موظف هستند موارد زیر را بعد ازمن انجام بدهندو طبق وصیت من دراین وصیتنامه عمل کنند:
1ـ اگر در مدینه از دنیا رفتم در قبرستان بقیع یا نزدیک آن دفن شوم و خانواده ام از دفن من در کنار شهدای بقیع و امامان ناراحت نباشند.
2ـ البته شهادت در راه حق وملحق شدن به شهدای اسلام آرزوی دیرینه من است که اگر این هم حاصل شد ،در کنار همرزمان شهیدمان دفن شوم.
3ـ هیچ حق شخصی برگردنم ندارم،در صورتی که کسی مطالبه شخصی نمود ،با ارائه سند ومدرک ویا ادله کافی تحویل دهید.
4ـ وصی من برادر بزرگم حاج ولی درستی می باشدکه شرعا مجاز هستند برابر وصیت اینجانب عمل نمایند.
5ـ سرپرستی فرزندانم به عهده همسرم می باشد.
6ـ فرزندانم را توصیه میکنم به تزکیه نفس وتحصیل علم،فقط از طریق کسب علم می توانید راه بنده را ادامه دهید.
7ـ اگر در مدت دوران دفاع مقدس و بعداز آْن در مناطق ماموریتی نتوانستم به صورت معمول مثل همه پدران در کنار شما باشم،برحسب وظیفه شرعی واحساس تکلیف الهی وتعهد پاسداری باخدایم معامله کردم وهرکه با او معامله کند درنهایت ضرر نمی کند.شما نیز دنیا را وسیله ای برای رسیدن به او قرار بدهید.خدایا کمکم کن بنده تو باشیم.برای تو زندگی کنیم و برای تو بمیریم.
محمد حنفیه درستی 1374/1/29

,
, همه همکاران وهمرزمان و دوستان و آشنایان را توصیه می کنم راه امام امت راکه همان راه انبیای عظام و اولیاءگرامی می باشد ادامه بدهند و در دفاع از مقام معظم رهبری و حکومت اسلامی از هیچ گونه کوششی دریغ نورزند تا انقلاب را به انقلاب مهدی(عج)متصل نمایند.خانواده خودم و برادران و خواهران را به پاکی وعفت دعوت می نمایم. وصیت می کنم بعد از من حجاب اسلامی را رعایت نموده و زینب وار ادامه دهنده راه من باشند.
راه و هدفی که حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) در مدت کوتاهی ترسیم نمودند، تلاش و هوشیاری و استقامت دهنده آن یعنی زینب قهرمان بود که بعد از چهارده قرن هنوز ادامه پیدا کرده و حفظ شده است.ما و شمادر تکمیل آن مسیر باید اقتدا کنیم به حضرت زینب سلام الله علیها.
اکنون که زیارت بیت خدا نصیب من شده و انشاءالله جمعه حرکت میکنم،خانواده ام موظف هستند موارد زیر را بعد ازمن انجام بدهندو طبق وصیت من دراین وصیتنامه عمل کنند:
1ـ اگر در مدینه از دنیا رفتم در قبرستان بقیع یا نزدیک آن دفن شوم و خانواده ام از دفن من در کنار شهدای بقیع و امامان ناراحت نباشند.
2ـ البته شهادت در راه حق وملحق شدن به شهدای اسلام آرزوی دیرینه من است که اگر این هم حاصل شد ،در کنار همرزمان شهیدمان دفن شوم.
3ـ هیچ حق شخصی برگردنم ندارم،در صورتی که کسی مطالبه شخصی نمود ،با ارائه سند ومدرک ویا ادله کافی تحویل دهید.
4ـ وصی من برادر بزرگم حاج ولی درستی می باشدکه شرعا مجاز هستند برابر وصیت اینجانب عمل نمایند.
5ـ سرپرستی فرزندانم به عهده همسرم می باشد.
6ـ فرزندانم را توصیه میکنم به تزکیه نفس وتحصیل علم،فقط از طریق کسب علم می توانید راه بنده را ادامه دهید.
7ـ اگر در مدت دوران دفاع مقدس و بعداز آْن در مناطق ماموریتی نتوانستم به صورت معمول مثل همه پدران در کنار شما باشم،برحسب وظیفه شرعی واحساس تکلیف الهی وتعهد پاسداری باخدایم معامله کردم وهرکه با او معامله کند درنهایت ضرر نمی کند.شما نیز دنیا را وسیله ای برای رسیدن به او قرار بدهید.خدایا کمکم کن بنده تو باشیم.برای تو زندگی کنیم و برای تو بمیریم.
محمد حنفیه درستی 1374/1/29
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه