تقویم جادوگر، هشت فصل داشت/ کریمیترین علی دنیا!

تابستان گذشته علی کریمی سختترین تصمیم زندگیاش را گرفت و از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. طی این ماهها بسیاری از رسانهها به این موضوع پرداختهاند و ابعاد مختلف زندگی حرفهای او را مورد بررسی قرار دادهاند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه داناتابستان گذشته علی کریمی سختترین تصمیم زندگیاش را گرفت و از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. طی این ماهها بسیاری از رسانهها به این موضوع پرداختهاند و ابعاد مختلف زندگی حرفهای او را مورد بررسی قرار دادهاند. ما اما در این مطلب کوشیدهایم از زاویهای متفاوت به موضوع نگاه کنیم و 16 سال حضور جادوگر در سطح اول فوتبال ایران را در هشت فصل متفاوت دستهبندی کنیم. این یکی از آخرین مطالبی است که در مورد علی کریمی به عنوان یک «بازیکن» در رسانههای ورزشی ایران منتشر میشود. افسوس؛ کاش چیزی به نام جدایی هرگز وجود نداشت.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,فصل حسرت
,زندگی حرفهای علی کریمی با «حسرت» گره خورده است. آقای شماره هشت فوتبال ایران حالا شاید در مورد خیلی از فراز و فرودهای زندگیاش دچار تردید شده باشد؛ حالا که کفشهایش را آویخته و فرصت بیشتری برای بررسی احوال گذشتهاش دارد. شاید مهمترین تراژدی زندگی جادوگر جایی باشد که او در اوج جوانی پیشنهاد اتلتیکو مادرید را رد کرد و ترجیح داد هنرش را با اماراتیها قسمت کند. روزی که نمایندگان تیم اسپانیایی برای تماشای نمایش او در برابر الهلال راهی ورزشگاه آزادی شدند، شاید حتی تصورش را هم نمیکردند چه چشمه نابی از استعداد انتظارشان را میکشد. علی کریمی آن روز خوش درخشید و در کنار دو دوست نزدیک آن روزهایش –انصاریان و کاویانپور- مقدمات تحقیر الدعایه را فراهم آورد. مدیران اتلتیکو شادمان از اینکه شکاری بزرگ را به کف آوردهاند، در جایگاه ویژه استادیوم آزادی بالا و پایین میپریدند، اما یک جای کار اشکال داشت؛ آنجا که قرار بود قهرمان قصه «نه» بگوید! کریمی با ماتادورها نرفت، او در ایران ماند و چهار ماه بدون قرارداد برای پرسپولیس بازی کرد تا آخرش راهی الاهلی شود! فقط خدا میداند اگر او کمی زودتر راضی به ترک آسیا و حضور در اروپا شده بود چه آیندهای انتظارش را میکشید. شاید این اواخر خود اعجوبه هم فهمیده بود که قصه زندگیاش را کج و معوج نوشته است. به این ترتیب مردی که در سال 2004 در کمال شایستگی توپ طلای آسیا را برد و گفت هیچ احساس خاصی ندارد، حدود یک دهه بعد در پی کسب یک عنوان دومی فرمالیته در همین مراسم، علنا ابراز شادی و سرور کرد. زندگی کریمی حسرت زیاد دارد، فقط حیف که همیشه دیر میفهمیم؛ وقتی که اغلب کار چندانی از دستمان برنمیآید.
,فصل رویا
,رویاییتر از علی کریمی، مگر میتوان فوتبالیست دیگری را هم پیدا کرد؟ کلکسیون او جمعجمع است. وقتی بتوانی دو بار در آخرین دقیقههای داربی گل بزنی و تیمت را از شکست نجات بدهی، وقتی بلد باشی با دو تا تو سر توپ شیک و مجلسی میشاییل بالاک را بفرستی قاطی باقالیها، وقتی از دستت بربیاید که در اولین بازی لیگ قهرمانانیات گل بزنی، وقتی قادر باشی نصف آس.رم را مچاله کنی و کفر فرانچسکو را بالا بیاوری یعنی کارت درست درست است. او رویای یک نسل از مردم ایران است. مردمی که هتتریکش جلوی لیوون جائه را دیدند و کیف کردند یا هنوز یادشان مانده که جادوگرشان چطور روی خط دروازه خالی عراق پیادهروی میکرد و ضربهاش را نمیزد! رویا اصلا از او شروع میشود؛ شاید تنها فوتبالیست تاریخ ایران که توانست در بازگشتش به تیم محبوبش، تمام ورزشگاه آزادی را لبریز از تماشاگر کند. وقتی جلوی ابومسلم سه گل با سر زد، روز بعدش روزنامهها تیتر زدند «سرتیریک جادوگر» وقتی راهی دوبی شد به او لقب ساحر دادند و وقتی در ایستگاه پایانی به تبریز رسید، اسمش را گذاشتند کاپرفیلد. او مردی بود که واژهها را رنگ میزد. همه جای این سناریو بوی عطر میدهد، بوی هنر و زیبایی. علی کریمی «طعم» فوتبال بود. بدون او قطعا مستطیل سبز چیزی کم خواهد داشت.
,فصل عصیان
,آخ، آخ، آخ از این فصل... شاید اصلا لازم باشد جلوی اسم علی کریمی در نسخه فوتبالی دهخدا بنویسند «عصیانگر»! هنوز پشت لبش سبز نشده بود که در ویتنام دخل داور ژاپنی را آورد. از همان زمان روشن بود که اعصاب جادوگر، حتی از ساقهایش هم غیرقابل کنترلتر هستند! او بعدتر همین مسیر را ادامه داد. یک مصاحبه تاریخی با یک هفتهنامه ورزشی استارت دعوای او با علی دایی بود که هنوز تبعاتش ادامه دارد. قصه اما همین جا خاتمه پیدا نکرد. آقای شماره هشت از بین مربیانش با کسانی مثل ناصر ابراهیمی، علی پروین، مصطفی دنیزلی و مانوئل ژوزه درگیر شد و از میان جماعت مدیران، با چهرههایی همچون عابدینی، آجورلو، عباس انصاریفر و محمد رویانیان اختلاف پیدا کرد. طی این سالها حتی برخی مدیران فدراسیون فوتبال هم از گزند قهر و غضب جادوگر در امان نبودند؛ چنان که او به خاطر مصاحبه علیه کفاشیان حضور در مسابقات مقدماتی جام جهانی 2010 را از دست داد و بعد از داربی جام حذفی در مورد رییس سابق سازمان لیگ گفت: «چیزهایی در مورد عزیزمحمدی میدانم که اگر به زبان بیاورم، او باید ول کند و برود.» لگد کریمی به ساک پزشکی تیم ملی در حاشیه بازی با پرتغال، شاید ماندگارترین تصویر از حضور ایران در جام جهانی آلمان باشد. او در بازی استیلآذین و پرسپولیس بعد از اخراج از زمین لباس تیمش را کند تا پیراهن باشگاه سابقش را که از زیر پوشیده بود به جماعت نشان بدهد. داستان علی کریمی، داستان پرخاشهای بیپایان است؛ عصبانیتهایی که بعید است عمرشان حتی بعد از اعلام رسمی بازنشستگی وی هم به انتها برسد!
,فصل نسیان
,در مورد علی کریمی اغلب پیرامون صداقت و صراحتش حرف زده میشود، اما نکته کمتر دیده شده این است که او اهل فراموشی هم بود. شماره هشت دوستداشتنی فوتبال ایران بارها چیزهایی گفت که بعدا فراموششان کرد. او خیلی سالها قبل گفته بود در 27 سالگی خداحافظی خواهد کرد و قرار نیست مثل خیلیها تا آخرین نفس مزاحم توپ گرد باشد، اما وعدهاش را با 9 سال تاخیر به انجام رساند! زیاد هم بد نشد البته؛ خیلی از هواداران حاضر بودند 9 سال دیگر هم ستاره محبوبشان را ببینند. او همچنین در دو مقطع از تیم ملی خداحافظی کرد و بعدتر هر دو وداعش را پس گرفت؛ هرچند مرتبه دوم دیگر کیروش حاضر نشد او را بپذیرد. کریمی در اردیبهشت ماه سال گذشته نیز به طور کلی از میادین خداحافظی کرد، اما با اعلام انصراف به مستطیل سبز برگشت تا راهی تراکتورسازی شود.
,فصل انحصار
,علی کریمی از بسیاری از جهات یک بازیکن منحصربهفرد و یک کاراکتر کاملا متفاوت بود. اتفاقا لازم نبود او تلاش خاصی برای اثبات این تفاوت از خودش نشان بدهد. مردی که بازوبند کاپیتانی تیمش را روی بازوی دست راستش میبست، همیشه یک ستاره استثنایی برای هواداران محسوب میشد. بر خلاف بسیاری از شایعاتی که در مورد آقای شماره هشت وجود داشت، او اغلب اوقات به عنوان اولین بازیکن سر تمرینات تیمش حاضر میشد. کریمی همچنین همیشه ارتباط خوبی با هواداران داشت و به ویژه در سالهای پایانی دوران بازیگریاش بیش از پیش این حصوصیت را بروز میداد. او تنها کسی بود که هنگام ناکامی در شهرستانها مدتها در مقابل درهای هتل میایستاد و از حامیان تیم دلجویی میکرد. علی کریمی همچنین در یک دهه گذشته هرگز در هیچ برنامه تلویزیونی حاضر نشد و حتی به درخواستهای مکرر این برنامهها برای برقراری ارتباط تلفنی هم پاسخ منفی داد. فصل پایانی زندگی حرفهای او هم البته برهانی دیگر بر تفاوتهای آقای شماره هشت بود؛ جایی که او بی سروصدا کفشهایش را آویخت و خیلی شدیداللحن هم گفت حاضر به برگزاری بازی خداحافظی نیست.
,فصل اشتیاق
,سبک بازی علی کریمی طوری بود که او همیشه بیشترین حجم از اشتیاق را برای هوادارانش به همراه میآورد. سال گذشته یک روزنامه ورزشی تحلیلی آماری را بر پایه اطلاعات ارایه شده از سوی سازمان لیگ منتشر کرد که نشان میداد متوسط تعداد تماشاگران پرسپولیس در بازیهایی که علی کریمی در زمین حاضر بوده، به شکل معناداری بیشتر از مسابقات بدون جادوگر بوده است. در واقع جنس فوتبال علی برای هر هواداری میتوانست دلنشین و جذاب باشد. اگر او در ایران سالها از طرفدارانش دلربایی کرد و صاحبان سکوها را به مرز جنون رساند، در امارات هم کاری کرد که هواخواهان الاهلی آژیر به استادیوم بیاورند و هر زمان که دریبلزنیهای او شروع میشد، آن را روشن کنند! در مورد محبوبیت افسانهای جادوگر در دوبی روایتهای شگفتانگیز فراوانی مطرح میشود؛ از جمله اینکه او یک بار از نفوذ خارقالعادهاش استفاده کرده و یک سوپراستار بزرگ سینمای ایران را از چنگ پلیس امارات رهانده است. هنوز میشود با یک جستجوی ساده، تصاویر مربوط به عکس گرفتن شرطههای عربی با جادوگر ایرانی را روی اینترنت پیدا کرد؛ وقتی چشمان رفقای خارجی دارد از شوق برق میزند. شگفتانگیز اینکه کریمی همه این جذبه را با خودش به آلمان هم برد. وقتی جادوگر در دقیقه 45 بازی هفته اول بوندسلیگا برابر مونشن گلادباخ برای بایرن وارد میدان شد، گزارشگر آلمان با حیرت و شگفتی گفت: «این ایرانی طوری بازی میکند که انگار یک دهه است در بوندسلیگا توپ میزند.» کار سختی نیست، یافتن و دوباره دیدن صحنههایی که در آن هواداران آلمانی کریمی برای امضا گرفتن از او صف کشیدهاند.
,فصل احترام
,این شگفتانگیزترین فصل زندگی علی کریمی است؛ جایی که او دوست و دشمنش را واداشته در ستایشاش از هم سبقت بگیرند. جدای از تکنیک فوقالعاده و مهارت رویایی کریمی، آنچه جادوگر فوتبال ایران را به محبوبیتی افسانهای رساند، بسیاری از همراهیهایش با مردم و خیرخواهیهای تحسینبرانگیزش بود. کریمی شاید یکی از معدود بازیکنان تاریخ فوتبال ایران باشد که در تمام ورزشگاههای کشور تشویق شد؛ حتی در استادیومهای رشت و انزلی و آبادان که معمولا برای تیمهای میهمان تبدیل به «جهنم» میشوند. در سالهای اوج محبوبیتش، کریمی تنها در مقطعی با هواداران تراکتورسازی اصطکاک پیدا کرد، اما در تصمیمی هوشمندانه آخرین فصل فوتبالیاش را در تبریز و در همین تیم گذراند تا آخرین نقطه تردید هم برطرف شود. همین حالا که او خداحافظی کرده، قرمز و آبی دارند تمجیدش میکنند؛ چنانکه کاپیتان پیشین استقلال به افتخارش بیانیه میدهد و مسوولان ارشد این باشگاه آمادگی خودشان را در زمینه برگزاری بازی خداحافظی برای او اعلام میکنند.
,فصل خاطرات
,این اما آخر خط است. 16 سال پیش شاید هیچکس حتی فکرش را هم نمیکرد از دل یک بازی سالنی، ستارهای بیرون بجهد که تاریخ فوتبال مملکت را عوض کند. علی کریمی آمد، درخشید و رفت. این یکونیم دهه چنان مثل برق و باد گذشت که انگار همین دیروز جادوگر نصف بازیکنان تراکتورسازی را درهم پیچاند و گل زد. از امروز به بعد این ماییم و زندگی با فصل هشتم آقای شماره هشت؛ فصل خاطرات. میتوانیم بنشینیم دور هم، مرورشان کنیم و از گفتن و شنیدنشان لذت ببریم. بیچاره نسل بعدی هواداران فوتبال ایران که علی کریمی ر ندیدهاند. یعنی آنها باورشان میشود ما چه گنجی داشتیم؟
]
ارسال دیدگاه