گفتوگو با همسر یکی از بازماندگان فاجعه 7 تیر سال 60
از شاگردی شیخ مجتبی قزوینی تا همسایگی امام در نجف/بازماندهای که 25 سال در فراغ یاران شهیدش سوخت
همسر مرحوم "حجتالاسلام اسماعیلفردوسیپور" با بیان اینکه ایشان 25 سال بیماری وارده به خاطر واقعه 7 تیر سال 60 را تحمل کرد، گفت: ایشان همواره به همراهی با امام افتخار میکردند و سادهزیستی، استکبارستیزی و خدمت به نظام و مردم در اولویت کارهایشان بود.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از سایت طنین یاس، «ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهرهسازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمیگیرند انتخاب شوند... » این متن، آخرین جملات شهید مظلوم سیدمحمد حسینی بهشتی است که در جلسه حزب جمهوری اسلامی، در سالن اجتماعات دفتر مرکزی آن واقع در خیابان سرچشمه تهران گفته شد و همان لحظه انفجاری سالن اجتماعات را ویران کرد.
, طنین یاس,این حادثه شش روز پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری صورت گرفت. سه روز قبل از وقوع این حادثه، محمد جواد قدیری، عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق و طراح اصلی انفجار مسجد ابوذر که در آن آیتالله خامنهای، امام جمعه وقت تهران مورد سوءقصد قرار گرفت، به دوستان خود با اطمینان خبر داده بود که «روز هفتم تیر» کار یکسره خواهد شد. این عملیات به دست محمدرضا کلاهی از نیروهای خدماتی سازمان مجاهدین خلق با شنود بیسیم سپاه برای بالا بردن ضریب موفقیت عملیات اجرا شد. او پس از انفجار توانست فرار کند و بعد از آن راهی فرانسه شد.
,در این عملیات خونین علاوه سیدمحمدحسینیبهشتی و بیش از ۷۰ نفر از مقامات و چهرههای برجسته سیاسی از جمله چهار وزیر، چند معاون وزیر، ۲۷ نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در جریان انفجار مقر اصلی این حزب به شهادت رسیدند.
,یکی از بازماندگان این عملیات ترویستی مرحوم حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور است. شخصیتی مبارز و انقلابی که مقام معظم رهبری در پی درگذشت ایشان در پیام تسلیت فرمودند: این عالم بزرگوار بیشتر دوران حیات را به خدمت به اسلام و نظام جمهوری اسلامی گذرانید. همراهی خالصانه ایشان با امام عزیز در نجف و دوران هجرت و پس از آن، خدمات قضایی در مشهد و نمایندگی مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی از قطعات پرافتخار زندگی ایشان است. جانبازی ناشی از فاجعه هفتم تیر نیز نقطه دیگری است که فضائل این روحانی ارزشمند را مشخص میسازد.
, این عالم بزرگوار بیشتر دوران حیات را به خدمت به اسلام و نظام جمهوری اسلامی گذرانید. همراهی خالصانه ایشان با امام عزیز در نجف و دوران هجرت و پس از آن، خدمات قضایی در مشهد و نمایندگی مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی از قطعات پرافتخار زندگی ایشان است. جانبازی ناشی از فاجعه هفتم تیر نیز نقطه دیگری است که فضائل این روحانی ارزشمند را مشخص میسازد., این عالم بزرگوار بیشتر دوران حیات را به خدمت به اسلام و نظام جمهوری اسلامی گذرانید. همراهی خالصانه ایشان با امام عزیز در نجف و دوران هجرت و پس از آن، خدمات قضایی در مشهد و نمایندگی مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی از قطعات پرافتخار زندگی ایشان است. جانبازی ناشی از فاجعه هفتم تیر نیز نقطه دیگری است که فضائل این روحانی ارزشمند را مشخص میسازد.,, , ,
به مناسبت 34امین سالگرد فاجعه هفتم تیر طنین یاس با بانو "بتول باوقار" همسر حجتالاسلام فردوسیپور گفتوگویی کرده است که مشروح آن از نظر شما میگذرد:
,خانم "باوقار" فصل آشنایی شما با حجتالاسلام فردوسیپور چگونه رقم خورد؟
, خانم "باوقار" فصل آشنایی شما با حجتالاسلام فردوسیپور چگونه رقم خورد؟, خانم "باوقار" فصل آشنایی شما با حجتالاسلام فردوسیپور چگونه رقم خورد؟,بنده متولد سال 1323 در شهرستان فردوس در خانوادهای کارمند هستم، پدر من هر ساله ده روز مراسم روضهخوانی در خانه برقرار میکرد؛ سال 1343 بعد از این مراسم، خانواده حاج آقا که بنده را دیده بودند، به خواستگاریام آمدند.
,آن زمان حاج آقا فردوسیپور در مسجد شهر منبر میرفتند و تقریبا شناخته شده بودند. البته جریان ازدواج ما هم داستانی جالب دارد، پدر من کارمند دولت بود و ما وضع مالی خوبی داشتیم و خانواده حاج آقا از نظر وضعیت اقتصادی ضعیف بودند و شنیدهام چندباری به همین دلیل خانوادهها به خواستگاری ایشان جواب رد داده بودند.
,مادرم به دلیل علقهی خاصی که به من داشت راضی به ازدواجم با غریبه نبود و پدر هم با شناختی که از حاج آقا داشت اصرار بر این ازدواج داشتند. این بحث بین پدر و مادرم روزها ادامه داشت تا اینکه شبی مادرم خواب میبیند که (زائر امام رضا(ع) است و گویا در خواب کنار کفشداری رواق شیخ بهایی سیدی به ایشان میگوید که کجا میروی؟مهمان داری که پذیرایی از آنها از ثواب زیارت بیشتر است! مادرم حاج آقا را کنار سیدی میبینند که نشسته است... آن فرد به مادر من میگوید که اینها مهمان تو هستند، ثواب پذیرایی از آنها از زیارت بیشتر است...) با دیدن این خواب بود که مادرم به ازدواج ما رضایت داد.
,البته مادرم زمان نوجوانی حاج آقافردوسی پور یکبار هم منبر ایشان را دیده بود، آن زمان حاج آقا، نوجوان 13 سالهای بود که ملبس به لباس روحانیت، منبر زیبایی هم برگزار کرده بودند، مادر میگفت که (با دیدن این پسر نوجوان به خودم گفتم که (خوشا به حال مادرش که بچهای به این سن و سال دارد و اینچنین منبر میرود).
,, , ,
گویا جریان ورود حاج آقا فردوسیپور به حوزه هم شنیدنیهایی دارد؟
, گویا جریان ورود حاج آقا فردوسیپور به حوزه هم شنیدنیهایی دارد؟, گویا جریان ورود حاج آقا فردوسیپور به حوزه هم شنیدنیهایی دارد؟,بله، حاج آقا متولد دوم شهریور سال 1317 در شهرستان فردوس بودند با فوت پدرشان در 5 سالگی به قولی یتیم و با زحمت مادر بزرگ شدند از این رو مادر توقع داشت که ایشان با ادامه تحصیل و کسب سمتی به اقتصاد خانه کمک کند.
,پس از اتمام دوران تحصیل ابتدایی در فردوس، ماه مبارک رمضان مرحوم آیت الله شیخ مجتبی قزوینی به شهر ما دعوت شده بودند گویا در یکی از جلسات ایشان حاج اسماعیل به خوبی از پس سؤالات و حفظ احادیث شبهای قبل برمیآید و مورد توجه شیخ مجتبیقزوینی قرار میگیرد و به ایشان پیشنهاد طلبگی میدهد.
,مادر حاج آقا به همان دلایلی که قبلا گفتم با این پیشنهاد سرسختانه مخالفت میکند تا اینکه بنابر گفته خودشان ( آن شب اسماعیل شام نخورد و خوابید، من هم خوابیدم در عالم خواب دیدم که یک خانم بلندبالایی آمد و یک لباس بلندی دستش بود، فرمود: این عبا مال اسماعیل است بدهید بپوشد. من گفتم که اسماعیل ما یک چنین لباسی ندارد، ایشان فرمودند: نه این مال اوست بدهید بپوشد..) گویا صبح که از خواب بیدار میشوند به فرزندشان میگویند که خدمت آقاشیخ برو و بگو که مادرم راضی هست من درس طلبگی بخوانم.
,دو سالی حاج آقا در مدرسه علمیه فردوس تحصیل میکنند که به خاطر نبود استاد مناسب به پیشنهاد دوباره شیخ مجتبی قزوینی برای رفتن به حوزه علمیه مشهد برای کسب رضایت خدمت مادرشان میروند که گویا با این جمله که « برو، ما از خیر تو گذشتیم » در مشهد منزل شیخ مجتبی مقیم شده و مثل یک فرزند هم زندگی میکردند و هم نزد ایشان درس میخواندند گویا در این سالها با خانم و خانواده ایشان هم محرم شده بودند.
,در این سالها هر زمان که فردوس میامدند منبر هم میرفتند مخصوصا ماههای مبارک رمضان...
,حجت الاسلام فردوسیپور نزد چه اساتیدی کسب علم کردند؟
, حجت الاسلام فردوسیپور نزد چه اساتیدی کسب علم کردند؟, حجت الاسلام فردوسیپور نزد چه اساتیدی کسب علم کردند؟,ایشان دو سال ابتدای تحصیل حوزوی را در مدرسه علمیه شیخ مجتبی قزوینی در شهرستان فردوس بودند، بعد به مشهد رفتند و درس ادبیات عربی را خدمت مرحوم ادیب نیشابوری، لمعتین را خدمت حاج میرزا احمد مدرس یزدی و کفایه را هم نزد مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و شیخ مجتبی قزوینی بودند تا اینکه با درخواست زیاد خود طلاب مشهد و کمکهای آقا شیخ توانستند آیت الله وحید خراسانی را که گویا برای زیارت به مشهد آمده بودند در حوزه علمیه نگهدارند و هفت یا هشت سالی هم از محضر ایشان در دروس خارج و مکاسب استفاده کردند.
,, , ,
جریان ورود ایشان به نهضت انقلاب اسلامی چگونه بود؟
, جریان ورود ایشان به نهضت انقلاب اسلامی چگونه بود؟ , جریان ورود ایشان به نهضت انقلاب اسلامی چگونه بود؟ ,سال ورود حاج آقا به مشهد مصادف با کودتای 28 مرداد سال 1332 و سقوط دولت دکتر مصدق بوده است و گویا شیخ مجتبی اخبار سیاسی را پیگیری میکردند و از اولین کسانی بودند که وقتی قیام و نهضت امام(ره) آغاز شد به انقلاب پیوسته و از امام در مشهد مقدس حمایت کرده بودند و سال 1342 در آستانه قیام 15 خرداد وقتی رژیم امام خمینی را در قم و آیت الله قمی را از مشهد و آیت الله بهاء الدین محلاتی را از شیراز دستگیر کردند، جو به گونه ای رقم میخورد که طلاب خودشان در حمایت از امام(ره) تلگرافی را تنظیم کرده و بعد از امضاء مدرسین حوزه آنرا مخابره میکنند و به قولی این اقدام آغاز حرکت انقلابی در حوزه علمیه مشهد میشود.
,البته آشنایی حاج آقا با اسم و شخصیت امام خمینی از طریق افرادی مانند آیت الله سعیدی، آیت الله خرعلی که از طرف مرحوم آیت الله بروجردی به فردوس برای منبر آمده بودند نیز صورت گرفته بود همچنین برخی از طلاب قم که تابستانها به مشهد میآمدند و تعریفهایی از امام (ره) و تدریس و شخصیت ایشان داشتند.
,در این سالها، حاج آقا منبر هم میرفتند، رژیم مشکل ایجاد نمیکرد؟
, در این سالها، حاج آقا منبر هم میرفتند، رژیم مشکل ایجاد نمیکرد؟ , در این سالها، حاج آقا منبر هم میرفتند، رژیم مشکل ایجاد نمیکرد؟ ,بله منبر داشتند مخصوصا در ماه مبارک رمضان در فردوس منبرهای خوبی میرفتند. در آن زمان در مساجد و حتی شهرستانها روحیه مبارزاتی بود. البته کارشکنیهایی هم در سخنرانیهایشان میشد مخصوصا وقتی آقا شیخ مجتبی قزوینی در فردوس نبودند ( به احترام حضور ایشان ممنوع المنبر نمیکردند) حاج آقا را ممنوع المنبر میکردند چرا که نه تنها دعا گویی شاه را نمیکردند که اعتراض هم داشتند و انقلابی انتقاد هم میکردند. حتی حاج آقا مجبور شدند برای منبر رفتن به روستاها و بخشها بروند مثلا در در روستای اسلامی باغستان به منبر رفتند.
,از این منبرها و آزار رژیم حاج آقا خاطرهای هم تعریف کرده اند؟
, از این منبرها و آزار رژیم حاج آقا خاطرهای هم تعریف کرده اند؟ , از این منبرها و آزار رژیم حاج آقا خاطرهای هم تعریف کرده اند؟ ,یک سال که حاج آقا در باغستان منبر میرفتند از طرف ژاندارمری فردوس با ماشین شهربانی دنبالشان آمدند؛ گویا رئیس ژاندارمری فردوس بعد از دیدن حاج آقا زبان به فحاشی و بیادبی باز میکند که تو پیرو حکیم نیستی و پیرو خمینی هستی .. الان با امامهات خفتهات میکنم و به شخص اول مملکت توهین کردهای... هر چه حاجآقا میگوید مؤدب حرف بزن او بیادبتر و پرخاشگر میشود تا جایی که به امام خمینی(ره) توهین میکند و اینجا حاجآقا محکم توی گوشش میزند و گویا پرونده قطوری که روی میز بوده را بر سرش میکوبد و گویا بخاطر شدت عصبانیت همچنان ضرب و شتم را میخواستند ادامه دهند که با آمدن ژاندارمها ستوان نجفی نجات پیدا میکند... گویا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حکم ریاست دادگاه انقلاب خراسان به حاج آقا این ستوان نجفی که آن زمان برای خودش سرهنگی شده بوده در جا از ترس جانش استعفا مینویسد و الان بازنشستگی میکند...
,, , ,
در خصوص رفتن به نجف اشرف و دلایل این سفر و شرایط حاکم بر آن توضیح بدهید.
, در خصوص رفتن به نجف اشرف و دلایل این سفر و شرایط حاکم بر آن توضیح بدهید., در خصوص رفتن به نجف اشرف و دلایل این سفر و شرایط حاکم بر آن توضیح بدهید.,خب، شرایط برای مبارزان به خصوص، روحانیون مبارز سخت بود و بعد از تبعید حضرت امام(ره) به ترکیه و بعد به نجف اشرف زندگی در ایران از جهات مختلف سختتر شد. زمانی که حاج آقا تصمیم گرفتند که به عراق سفر کنند، ما دو فرزند داشتیم و مادرشوهرم نیز با ما زندگی میکرد، مادرشوهرم گفت که من و بچهها در ایران بمانیم و ایشان به عراق مهاجرت کند که بالاخره تصمیم آخر قرار بر رفتن من و بچهها همراه ایشان شد.
,ماه شوال سال 1346 بود؛ بعد از درگذشت شیخ مجتبی قزوینی با وجودی که گذرنامه گرفتن در آن شرایط سخت بود به صورت قاچاقی به سمت آبادان برای رفتن به عراق حرکت کردیم. از آبادان به سمت خرمشهر رفتیم و در آنجا توسط فردی به اسم سیدحسن با یک کاروانی بیشتر از 120 نفر از کوره بیابان به سمت عراق حرکت کردیم. سفر چنان سخت بود که حتی نمیگذاشتند چمدانهایمان را با خود داشته باشیم و اسبابمان و نانهایی که تهیه کرده بودیم در گونی به دست حاج آقا و بچهها هم در بغل من، ابتدا سواره و بعد هم پیاده سفر کردیم، سفری که توأم با دلهوره و اضطراب بود .
,در طول سفر عنایت خدا همیشه همراه ما بود به طوری که با وجود از دست رفتن نانها با اینکه من زنی شیرده بودم در طول مسیر از شدت سختی و مشقت اشک میرختم و شیر از سینههایم میرفت و کودکم را شیر میدادم. وضعیت بهداشت مردم در بین راه بسیار بد بود و طبع من نمیگرفت از نانهای پخته شده توسط آنها بخورم. یادم هست که یک شب تا نزدیکی صبح پیادهروی کرده بودیم به جویهای آبی رسیدیم که البته آب نداشت ولی عمیق و پهن و گلآلود بود طوری که یکی از کفشهای من بین گل و لای گیر کرد به کسی چیزی نگفتم و بعد از رسیدن به نجف حاج آقا با دیدن من که یک کفش دارم متوجه قضیه شد و کفشی خریدیم به خانه میزبان رفتیم.
,یک بار هم در چالهای عمیق در حالی که بچه در بغل داشتم سقوط کردم و توسط همکاروانیها و حاج آقا بیرون کشیده شدم... با همان وضعیتی که در طول سفر داشتیم به زیارت حضرت علی(ع) مشرف شدیم.
,نجف مهمان چه کسی بودید؟
, نجف مهمان چه کسی بودید؟, نجف مهمان چه کسی بودید؟,پسر حاج شیخ مجتبی قزوینی، زودتر از ما به نجف رسیده بود و مدتی منزل ایشان بودیم تا حاج آقا به کلاس درس امام خمینی(ره) برسد.
,شما در جریان کیفیت و کمیت مبارزات حاج آقا در عراق بودید؟
, شما در جریان کیفیت و کمیت مبارزات حاج آقا در عراق بودید؟, شما در جریان کیفیت و کمیت مبارزات حاج آقا در عراق بودید؟,آن زمان فعالیتهای ایشان به صورت گروهی به اسم «روحانیون مبارز خارج از کشور» صورت میگرفت که ما خانمهای روحانیون معمولا در جریان کارها به دو دلیل 1. خانهداری و مراقبت از فرزندان 2. سری بودن اکثر این فعالیتها قرار نمیگرفتیم. ما – زنان خانه - در نجف با مرحوم اقا مصطفی خمینی و بیت امام (ره) همسایه بودیم و با آنها رفت و آمد داشتیم.
,آیا رژیم عراق به مبارزین مهاجر سخت نمیگرفت؟
, آیا رژیم عراق به مبارزین مهاجر سخت نمیگرفت؟, آیا رژیم عراق به مبارزین مهاجر سخت نمیگرفت؟,در آغاز ورود امام خمینی(ره) به عراق روابط ایران و عراق حسنه نبود به همین دلیل دولت عراق به مخالفین دولت ایران اجازه میداد که هر فعالیت سیاسی که میخواهند علیه رژیم پهلوی انجام دهند و حتی از مخالفین شاه هم دعوت میکرد و روزنامه و شبکه رادیویی در اختیار آنها قرار میداد تا سال 1975 میلادی که بین صدام و شاه قرار داد الجزایر بسته شد و رژیم بعث کار را برای فعالان سیاسی در عراق سخت گرفت و فعالیتهای انقلابی به لبنان منتقل شد .
,آیا خاطرهای از فعالیتهای انقلابی و انتقال اعلامیههای امام خمینی به ایران دارید؟
, آیا خاطرهای از فعالیتهای انقلابی و انتقال اعلامیههای امام خمینی به ایران دارید؟, آیا خاطرهای از فعالیتهای انقلابی و انتقال اعلامیههای امام خمینی به ایران دارید؟,اعلامیهها در زیرزمین خانه ما توسط آقایان محتشمی و ناصری چاپ میشد و یادم هست که محمد و مجتبی(پسرهای خانواده) آنها را تا میکردند. یک بار یکی از چمدانهایی که حاوی اعلامیه امام(ره) بود را دادند آقای ابوترابی به ایران ببرد که لب مرز خسروی گیر افتاد. خانم ابوترابی برای من تعریف کرد چمدانی که اعلامیه ها در آن جاسازی شده بود را که باز کردند، مأمور چاقو آورد و هر چه داخلش بود خالی کرد، دیدند که دسته دسته اعلامیه است، مأمورها یک کشیده به آقا – ابوترابی- زدند و من و بچهها را به داخل ایران روانه کردند.
,شما گفتید در نجف همسایه بیت امام(ره) بودید در مورد سبک زندگی ایشان توضیحاتی بدهید؟
, شما گفتید در نجف همسایه بیت امام(ره) بودید در مورد سبک زندگی ایشان توضیحاتی بدهید؟, شما گفتید در نجف همسایه بیت امام(ره) بودید در مورد سبک زندگی ایشان توضیحاتی بدهید؟,ما با بیت امام خمینی(ره) و حاج آقا مصطفی همسایه بودیم و رفت و آمد داشتیم. خانم (همسر امام) زندگی بسیار سادهای داشتند و منزل آنها را پلاس ساده، پتو و پشتی پوشانده بود و کولر هم در آن گرما نداشتند. امام(ره) به خانم( همسرشان) احترام زیادی میگذاشتند و مراقب ایشان بودند. یادم هست هر وقت خانم به دیوار تکیه میدادند، امام(ره) پشتی میآوردند و پشت خانم قرار می دادند و میگفتند که سنتان بالا برود شانههایتان درد میگیرد.
,همینطور ما با خانم آقا مصطفی رفت و آمد داشتیم و شبهای چهارشنبه به مسجد سهله میرفتیم با غذای سادهای؛ هم عبادت میکردیم هم بچهها بازی میکردند. معمولا برای این نوع زیارت ها به پیشنهاد آقا مصطفی دلمهای درست میکردیم و خانم ها در غربت روز را به عبادت و بچهها به بازی سرگرم می شدند.
,در مورد احترام امام (ره) نسبت به خانمشان باید بگویم که حتی وقتی ما با بچهها به دیدن خانم میرفتیم امام خمینی(ره) برای راحتی خانم که نکند بچهها اذیت کنند، بچهها را به اتاقی دیگر میبردند و با آنها بازی میکردند به آنها کولی میدادند تا ما خانمها کمی با هم صحبت کنیم فارغ از اذیت بچهها...
,,
, , ,
گویا همسر شما در جریان اخراج امام(ره) از عراق و عزیمت به فرانسه تا بازگشت به ایران همراه ایشان بودند، در این زمینه توضیحاتی بدهید؟
, گویا همسر شما در جریان اخراج امام(ره) از عراق و عزیمت به فرانسه تا بازگشت به ایران همراه ایشان بودند، در این زمینه توضیحاتی بدهید؟, گویا همسر شما در جریان اخراج امام(ره) از عراق و عزیمت به فرانسه تا بازگشت به ایران همراه ایشان بودند، در این زمینه توضیحاتی بدهید؟,بعد از آن قرارداد الجزایر و جریان شهادت آقا مصطفی که امام(ره) با برخورد قاطع و عجیب خود ضربه کاری به رژیم بعث زد و امام از عراق اخراج شدند و چون حاج آقا فردوسیپور در کویت منبر میرفتند (و برای اخذ مجوز برای منبر رفتن ایشان ما هم مشرف به مکه شدیم ) اول تصمیم گرفتند به کویت بروند، در کویت به ایشان اجازه ورود نمیدهند و بالاخره به فرانسه میروند و البته ابتدا امام به حاج آقا میگویند شما با کویت آشنا بودید الان که قصد عزیمت به فرانسه را داریم میتوانید به نزد خانواده برگردید که حاج آقا میگویند که (من ناراحت نیستم و افتخار میکنم که همراه شما باشم) و در آنجا علاوه بر کارهای دیگر مسئولیت پاسخگویی به تلفن را نیز داشتند.
,در پاریس ایشان عضو هسته مرکزی تشکیلات روحانیون مبارز در خارج از کشور بود و در خدمت حضرت امام هماهنگ کننده ملاقاتها و کارهای اجرا ایشان بود و اگر چه امام رسماً فاقد دفتر رسمی و سخنگو بودند ولی حاج آقا به نوعی مسئولیت دفتر ایشان را بر عهده داشت. حاج اسماعیل تمام مدت اقامت امام در نوفل لوشاتو در خدمت امام(ره) بود و پس از تصمیم امام مبنی بر مراجعت به کشور او نیز در معیت ایشان به کشور بازگشت .
,صحبت در مورد فعالیتها و کارهای انقلابی و حضور حاج آقا فردوسیپور در کنار امام خمینی(ره) و دیگر انقلابیون زیاد است که در کتاب خاطرات ایشان با عنوان« خاطرات حجت الاسلام و المسلمین فردوسیپور» میتوان به کنه آن پی برد.
,احساس شما نسبت به فعالیتهای حاج آقا و مسافرتهای ایشان چه بود؟
, احساس شما نسبت به فعالیتهای حاج آقا و مسافرتهای ایشان چه بود؟, احساس شما نسبت به فعالیتهای حاج آقا و مسافرتهای ایشان چه بود؟,من در غربت تعلق خاطر و وابستگی بیشتری به حاج آقا پیدا کرده بودم، طوری که هر کجا برای زیارت میرفتیم خواستهام این بود که هیچ وقت بعد ایشان زنده نباشم و حتی در لحظه مرگ هم کنار هم باشیم. هر بار که ایشان به سفر میرفتند وقتی آب را پشت سر ایشان میریختم بعد از گذشتنشان از کوچه دلم میخواست زمین دهن باز کند و مرا ببلعد، اینقدر که حالم منقلب و نگران میشد. گاهی به مسجد سهله میرفتم و شب را با بچهها آنجا میگذراندم.
,ما زندگی ساده و طلبگی داشتیم و داریم از اول تا آخرین روز حیات حاج آقا حتی بعد از ایشان.... حاج آقا به حجاب اهمیت زیادی میداد حتی مابا برادر ایشان سر یک سفره نمینشستیم... ایشان بسیار به انقلاب و ارزشهای آن تعصب داشتند و در تمام لحظات زندگی اخبار را از طریق رادیو گوش میدادند به طوری که پرده گوش ایشان از هندزفری که در گوش میگذاشتند آسیب دیده بود و این اواخر دکتر برای جلوگیری از حرص خوردن ایشان گوش دادن به اخبار را خطرناک و ممنوع کرده بود.
,در تربیت فرزندان، تمرین درس طلبگی بچه ها و .. توجه و کمک میکردند و آن روزهای بعد از انفجار دفتر حزب که حال مساعدی نداشتند به من گفتند که اگر من رفتم تو برای بچهها هم پدر باش و هم مادر.... اینقدر که به فکر خانواده بودند.
,برگردیم به بازگشت امام به ایران ....
, برگردیم به بازگشت امام به ایران .... , برگردیم به بازگشت امام به ایران .... ,در آخرین ماههای پیروزی انقلاب اسلامی اوضاع برای ایرانیان مقیم عراق سخت شده بود باید به ایران بر میگشتیم من از ترس اینکه بدون پول آواره کشور غریب بشم تمام اسباب منزل را به قمیت 14 تومان فروختم ..بعد از ورود پیروزمندان امام خمینی(ره) به خاک وطن، 12 فرودین ماه سال 58 که مصادف با روز رای گیری برای انقلاب اسلامی بود، حاج آقا به عراق آمدند و با فروش تمام اسباب خانه مواجه شد ( خنده ).. ما برگشتیم و در محله جماران سکنی گرفتیم.
,الحمدالله که انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) پیروز شد و حاج آقا هم همچنان وظیفه خود را در قبال انقلاب اسلامی در سمتهای مختلف از جمله
,1. قاضی شرع در دادگاه های انقلاب مشهد 08/07/1388
,
2.معاونت دادگستری کل تهران از تاریخ 11/5/1376 ش
3. دادستان انتظامی قضات از تاریخ 14/1/1372 ش
4. ریاست کل دیوان عدالت اداری از تاریخ 15/9/1372 تا 25/4/1376 ش
5. نمایندگی مجلس خبرگان رهبری دوره اول و دوم از استان خراسان
6. عضویت در هیأت تحقیق مجلس خبرگان رهبری
7. نماینده ولی فقیه در دانشگاه تربیت مدرس
8. مشاور عالی رییس قوه قضاییه
9. عضویت در کمیسیون آیین نامه مجلس خبرگان ......
,
,
,
,
,
,
,
, , ,
از حجتالاسلام فردوسیپور به عنوان بازمانده و جانباز واقعه هفتم تیر یاد میکنند، در مورد این اتفاق هم توضیحاتی بدهید؟
, از حجتالاسلام فردوسیپور به عنوان بازمانده و جانباز واقعه هفتم تیر یاد میکنند، در مورد این اتفاق هم توضیحاتی بدهید؟, از حجتالاسلام فردوسیپور به عنوان بازمانده و جانباز واقعه هفتم تیر یاد میکنند، در مورد این اتفاق هم توضیحاتی بدهید؟,حزب جمهوری اسلامی دوشنبهها ساعت 9 در دفتر مرکزی واقع در سرچشمه جلسه داشتند، حاج آقا مثل هر هفته در این جلسه شرکت کردند، ساعت از 11 شب گذشته بود حاج آقا به منزل تشریف نیاورند، آن زمان منزل ما در جماران بود. از طریق اخبار متوجه شدیم که در حزب جمهوری اسلامی بمب منفجر شده و همه کشته شدهاند... نگرانیهای ما با تماس های تلفنی اقوام از تهران و شهرستان بیشتر و بیشتر می شد ، تا آمدن پاسدارهایی که همراه حاج آقا بودند در نگرانی بودیم از طریق انها متوجه شدم، حاج آقا فردوسیپور مجروح و در بیمارستان طرفه بستری هستند، ابتدا حرف آنها را باور نمی کردم و پایه را بر شهادت ایشان گذاشته بودم.
,یکی از پاسدارها تعریف میکند که برای خرید از دفتر خارج شده است بعد از انفجار وقتی به دفتر حزب میرسد در حالی که روی آوارها به دنبال اجساد میگشته از طریق انگشتر حرزی که در دست حاج آقا بوده( گویا ایشان به زحمت دستشان را از زیر آوار بیرون آورده بودند) حاج آقا اسماعیل را شناسایی میکنند و ایشان نجات میابد.... وقتی من رفتم بیمارستان حاج آقا حال مساعدی نداشت و نمیتوانست صحبت کند و بالاخره فردا صبح با این تشخیص که سر ایشان آسیب دیده و بخیه زدهاند ترخیص شدند. شب در منزل حاج اسماعیل بیتابی میکرد و نیمههای شب یک دفعه تشنج کردند و سرشان نیز بر اثر برخورد با دیوار آسیب مجدد دید، بعد از مراجعه به بیمارستان متوجه شدند چند تکه آهن در سر ایشان هست و مدت 25 سال به همین خاطر بیمار بودند و دارو مصرف میکردند تا اینکه 26 بهمن سال 1385 به رحمت خدا رفتند...
,و مهمترین ویژگی ایشان در دوران مسئولیت چه بود؟
, و مهمترین ویژگی ایشان در دوران مسئولیت چه بود؟, و مهمترین ویژگی ایشان در دوران مسئولیت چه بود؟,پایبندی به ارزشهای انقلاب اسلامی و آرمانهای امام خمینی، حراست از ارزشها و دستاوردهای انقلاب اسلامی تا پای جان، خدمت خالصانه به مردم و انقلاب، ولایتمداری و عدم اعتماد به استکبار جهانی...
,انتهای پیام/خ
]
ارسال دیدگاه