احمد مطر معتقد است شعر، حکومتی عربی نیست که با مرگ حاکم ساقط شود. شعر جایگزین عمل هم نیست؛ بلکه قرین عمل است و باید در کنار عمل به شوراندن مردم و روشن کردن واقعیت بپردازد…[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از ندای اصفهان، احمد مطر شاعری عراقی است که در سال ۱۹۵۴ در روستای تنومه در بصره به دنیا آمد. او فرزند چهارم از ده فرزند خانواده خود است و از ۱۴ سالگی سرودن شعر را آغاز کرد. احمد مطر را در کشورهای عربی به زبان گزندهاش در نقد سیاسی در قالب شعر میشناسند و صراحت و شیرینی شعرش طرفداران زیادی را جذب خود کرده است.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, ندای اصفهان,او در دهه سوم از عمر خود به کویت رفت و در مدرسه ابتدایی مشغول به تدریس شد و در کنار آن برای مجله القبس نویسندگی میکرد و در همین مجله اولین اشعار خود را منتشر کرد. در نهایت بهخاطر همین اشعار از کویت بیرون رانده شد و در سال ۱۹۸۶ به لندن رفت. او هماکنون در لندن زندگی و با بیماری دستوپنجه نرم میکند. تعداد زیادی از انقلابیون کشورهای عربی او را ملک الشعرای عرب میدانند.
,احمد مطر معتقد است شعر، حکومتی عربی نیست که با مرگ حاکم ساقط شود. شعر جایگزین عمل هم نیست؛ بلکه قرین عمل است و باید در کنار عمل به شوراندن مردم و روشن کردن واقعیت بپردازد و از این رو باید قبل از عمل و همراه با عمل باشد و راه را روشن کند و حرکت اصلاحی را از گمراهی حفظ کند. اگر عمل از کلام خالی باشد، این جای خالی را کلام مخالف پر میکند. کسی نمیتواند منکر نقش شاعر در جنگ باشد و هیچ سربازی نمیتواند جای شاعر را پر کند. بلکه هر مبارزی باید همانگونه که شمشیرش را تیز میکند، زبانش را نیز تیز کند. به دلیل همین اهمیت شعر است که دستگاههای امنیتی امریکایی بهدنبال نابود کردن شعر عربی با دستان نومغولیها هستند.
,احمد مطر بر این باور است رسانه ها به جای این که وسایل اعلام و آگاهی بخشی باشند، وسایل اعدام و نابود کردن مردماند. با پاککن مینویسند و جای خالی زیادی را برای مردم باقیمیگذارند که پر است از فضای خالی! او به اصحاب رسانه میگوید: از این که با حقایق بازی کنید، دست بردارید و از این که گوشههای کلمات را ببلعید بپرهیزید! کلمه بسیار حساس است و تغییر آن با یک دستکاری ساده و غیر مسئولانه میتواند بهجای ابزار زندهکردن، ابزار کشتن شود. بازی با کلمه اعلام به سادگی آن را به اعدام تبدیل میکند!
,در ادامه سه نمونه از اشعار احمد مطر را می خوانیم؛
,(۱)
,
ألفُ رُوحٍ أُزهِقَتْ هزار روح از بدن خارج شد
ذابوا… فلا مَن یُخبِرُ القِصّهَ رنج و مشقت زیادی کشیدند… هیچ کس نیست آن قصه را نقل کند
أوْ یسمعُ أقوالَ الشّهودْ یا سخنان شاهدان را بشنود
ربّما کانوا بقایا قومِ عادٍ شاید بقایای قوم عاد بودهاند
أُهلِکوا بِالرّیحِ که با باد نابود شدهاند!!
أوْ قومِ ثمودْ یا شاید بقایای قوم ثمود بودهاند!!!
وَلأجلِ المَوکبِ المَلعونِ و بهخاطر آن کاروان [سیاسی] ملعون (شاهزاده سعودی و کاروان همراه او)
فَلیسقطْ أبی فی زَحمهِ الحَجِّ قَتیلا باید پدر من در شلوغی و ازدحام حج بمیرد
ولْتَعُدْ اُمّی إلی لطمِ الخُدود و مادرم عزادار شود و صورت بخراشد
اسْمعُوها جُملهً اَقومُ قِیلا: یک جمله از من بشنوید که بهترین گفتههاست
اتْرُکوا إِبلِیسَ یَرتاحُ قَلیلا ابلیس را رها کنید تا کمی استراحت کند
وارْجُموا آلَ سَعُودْ!! و به آل سعود سنگ بزنید!!!
(۲)
,زار الرئیس المؤتمن
,
بعض ولایات الوطن رئیس جمهور قابل اعتماد از برخی شهرهای کشور دیدار کرد
وحین زار حیّنا و وقتی به دیدار محله ما آمد
قال لنا به ما گفت:
هاتوا شکاواکم بصدقٍ فی العلن «شکایتهای خود را صادقانه و علنی بگویید
ولا تخافوا أحدا و از هیچ کس نترسید
فقد مضى ذاک الزمن دیگر آن دوران گذشت!»
,
فقال صاحبی حسن دوست من حسن گفت:
یا سیدی «آقای من!
أین الرغیف واللبن؟ نان وشیر کو؟
وأین تأمین السکن؟ تأمین مسکن کو؟
وأین توفیر المهن؟ تولید شغل کو؟
وأین من
یوفر الدواء للفقیر دونما ثمن؟ و کو آن کسی که دارو را برای فقیران زیر قیمت فراهم کند؟
یا سیدی لم نر من ذلک شیئا أبداً آقای من! ما هیچ یک از اینها را ندیدهایم!»
قال الرئیس فی حزن رئیس جمهور اندوهگین گفت:
أحرق ربی جسدی «خدا مرا آتش بزند!
أکلّ هذا حاصل فی بلدی؟ آیا همه این مشکلات در کشور من وجود دارد؟
شکرا على صدقک فی تنبیهنا یا ولدی فرزندم! از تو تشکر میکنم که صادقانه به من تذکر دادی!
سوف ترى الخیر غدا فردا خوبی خواهی دید!»
***
وبعد عام زارنا یک سال بعد به دیدار ما آمد
ومره ثانیه قال لنا و دوباره به ما گفت:
هاتوا شکاواکم بصدق فی العلن «شکایتهای خود را صادقانه و علنی بگویید
ولا تخافوا أحدا و از هیچ کس نترسید
فقد مضى ذاک الزمن دیگر آن دوران گذشت!»
لم یشتک الناس هیچ کس شکایتی نکرد
فقمت معلنا من بلند شدم و با صدای بلند گفتم:
أین الرغیف واللبن ؟ نان و شیر کو؟
وأین تأمین السکن ؟ تأمین مسکن کو؟
وأین توفیر المهن؟ تولید شغل کو؟
وأین من
یوفر الدواء للفقیر دونما ثمن؟ و کجاست کسی که دارو را برای فقیران زیر قیمت فراهم کند؟
معذره یا سیدی ببخشی آقای من؟
وأین صاحبی حسن ؟ و دوست من حسن کو؟
(۳)
بالتمادی . . . یصبِحُ اللّصُّ بأوربا مدیراً للنوادی، رسم است…. دزدان در اروپا مدیر باشگاههای رقص و آواز میشوند
,وبأمریکا، زعیماً للعصابات وأوکار الفسادِ، و در آمریکا سردسته گروهکها و لانههای فساد میشوند
,وبأوطانی التی من شرعها قطع الأیادی، اما در کشور من که در شریعتش آمده که دست دزد باید قطع شود
,یصبح اللص . . . زعیماً للبلادِ، دزدان ……… سردمداران کشورند!
,مترجم: سعید امینایی
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه